انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی درد و رنج (۷۵)

داوید لوبروتون برگردان ناصر فکوهی و فاطمه سیارپور

ژ. مایر (۱۹۹۲، ۳۰۶- ۲۶۷) مشاهده خود از یک کارگاه تغییر بدن در سانفرانسیسکو که در آن چهره‌های مشهور جنبش بدوی‌های مدرن نظیر فقیر مظفر، جیم وارد یا ریلین گالینا کار می‌کنند، را روایت می‌کند. مخاطبان این کارگاه اکثراً هم‌جنس‌خواهان مرد و زن هستند. دخالت‌های برخی اغلب بسیار سخت اما با احتیاط بر زنان و مردان انجام می‌گیرد که به رغم زخم خوردن بر پوست‌شان، آرام می‌مانند. فقیر مظفر برای نمونه چندین عمل سوراخ کردن بدون بیهوشی را روی افراد داوطلب انجام می‌دهد، یکی روی لب‌ها، یکی دیگر که نامش پرنس آلبرت است، نوعی سوراخ کردن در ناحیه اندام تناسلی است که در آن آلت در نزدیک نوک آن سوراخ می‌شود و سومین مورد هم سوراخ کردن نوک آلت است که به آن دیدوئه گفته می‌شود. هیچ کدام از آنها صدایی از خود بلند نکرده جز زمزمه‌ای کوتاه درست در زمان سوراخ شدن پوست. در یک کارگاه دیگر آنها ، یک عمل داغ‌زدن بر زنی انجام می‌دهند که سی سال دارد و خودش کار سوراخ‌کردن می‌کند، فلز داغ را بر پوست زن جوان گذاشتند. بلافاصله صدای سوت مانند و خردشدن آمد و بعد یک مارپیچ دود و بوی گوشت سوخته بلند شد. فرد داوطلب تنها یک آه کوتاه کشید. او چندین بار دیگر فلز داغ را بر پوست زن جوان گذاشت بی‌آنکه کمترین واکنش‌ها ایجاد کند. در یک جلسه داغ زدن دیگر، شاهد آن هستیم که هفت یا هشت سیخ داغ را روی ران راست یک زن بیست ساله می‌گذارند. فقیر مظفر از او می‌خواهد که خودش را بر یک تنفس عمیق و خیره شدن متمرکز کند. سیخ‌های داغ چند دقیقه می‌سوزند و با پوست جوش می‌خورند و شکل‌های هندسی ایجاد می‌کنند. در هیچ لحظه‌ای زن از درد شکوه نمی‌کند. وقتی مراسم تمام می‌شود، اجراکننده نفس راحتی می‌کشد و بعد برای زن کف می‌زند و او آهسته از جایش بلند می‌شود.
در یک کارگاه برش، رایلن گالینا، روی استخوان کتف یک فرد داوطلب نقش یک حیوان را که درون یک مثلث قرار گرفته، حک می‌کند. اجراکننده به مخاطبان خود توصیه‌هایی می‌کند: «وقتی کار برش را شروع کردم، یک احساس خیلی سخت خواهید داشت. زن جوانی که عمل بر او انجام شده، تکان نمی‌خورد و در یک لحظه می‌گوید: خیلی قوی بود و قدرتش خیلی لذت‌بخش بود».

درد بر خلاف آنکه موقعیتی باشد که در آن با فرایند فروپاشی سازمان‌یافتگی فرد روبرو باشیم، در اینجا یک ارزش است که هویت شخصی فرد را تأیید می‌کند. درد در اینجا به ابزاری «بدل» می‌شود برای قطع رابطه با مشخصات خیلی خاص زندگی روزمره که درون عادت‌ها حل شده‌اند و از این رو رابطه‌ای با جهانی گسترده‌تر را به وجود می‌آورد. به آزمون گذاشتن خود در این جریان ایجاب می‌کند که فرد در بدن خود و درون درد به دنبال حقیقتی باشد که پیوندهای اجتماعی نتوانسته‌اند برایش ایجاد کنند. با پذیرش سختی درد، فرد در پی نوعی نجات یافتن است، نوعی دگرگونی درونی. هر درد در واقع کمک می‌کند نمونه‌ای قدیمی از خود را از وجود خویش بیرون راند، تا امکان دهد یک نوزایی اتفاق بیفتد. این نکته‌ای است که شان پسری که هم‌جنس‌گرایی خود را می‌پذیرد و حاضر نیست بدنش را با دیگران یک‌سان‌سازی کند اعلام می‌کند:«وقتی من با متیو آشنا شدم، پوست سوراخ‌شده نداشتم و هرگز فکر نمی‌کردن چیزی مثل یک برش در بدنم داشته باشم. خوابش را هم نمی‌دیدم، تصور درد آن برایم ناممکن بود. این کارها دردآور است. اما در همان حال دردی ندارد. البته احساس فیزیکی درد هست اما آدم می‌تواند آن را تحمل کند. چیز بدی نیست. این حالتی است که آدم را در یک فضای معنوی قرار می‌دهد که درد را پشت سر می‌گذارید و حتی وارد یک خلسه می‌شوید. چون می‌توانید درد را دگرگون کنید. نشانه زدن‌ها بر بدن من بر پایه یک خلاقیت قرار داشت و این در عین حال آن بخش زنانه بدن من هم هست».

نشانه‌زدن بر بدن تجربه‌ای است که در آن واحد به شکل فیزیکی و اخلاقی احساس می‌شود. فیزیکی است چون همراه خودش وحشت از درد را هم دارد. اخلاقی است چون همراه در آن باید قدمی جلو گذاشت و تصمیمی گرفت که بر دیگران نیز اثر می‌گذارد و یک پیش و پس در این حرکت به وجود می‌اورد. برای این کار نباید وحشتی به دل راه داد و به همین دلیل است که می‌بینیم کسانی که از مغازه تتو یا سوراخ‌کردن بیرون می‌آیند احساس غرور دارند. از اینکه توانسته‌اند مقاومت کنند و وانداده‌اند خوشحالند. و این درسی در زندگی هم هست، چون به سایر جنبه‌های زندگی فرد هم سرایت می‌کند و اعتماد به نفس او را بالا می‌برد.

دگرگونی‌های بدنی که در یک کارگاه یا در یک مراسم انجام می‌گیرند اغلب دارای این هدف هم هستند که از رنجی که در خاطر یک فرد ثبت شده فراتر روند. برای نمونه، مبارزه علیه عوارض ناشی از زنای با محارم یا مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن شکل رایجی هستند که ما در مراسم خصوصی بازآفرینی بدن می‌بینیم، اینکه بدین ترتیب بتواند مرهمی بر زخم آن پیش بنهد و زندگی‌اش را در پرتوی دیگری ببیند. بدین ترتیب حک کردن پوست به نوعی مراسم پاگشایی(رمزآموزی) یک مناسک گذار، یک جستجو برای رابطه‌ای جدید با جهان تبدیل می‌شود.(لوبروتون، ۲۰۰۳، ۲۰۰۷). زنانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرارگرفته‌اند در سوراخ کردن آلت جنسی نوعی شکل نمادینی می‌بینند که به آنها امکان می‌دهد بدن و رابطه جنسی خود را کنترل کنند. پذیرش مراسم و لحظات دردآور آن به صورتی عمیق در خاطره آنها حک می‌شود و سرگذشت زندگی آنها را تغییر می‌دهد. آنها زیر نگاه دوستان‌شان به شکلی رادیکال خود را بازتعریف می‌کنند. مناسک دربرگیرنده یک نوزایی است و کمک می‌کند که ضربه واقعه تلخ پشت سرگذاشته شود و بازنمایی فرد از بدن خودش تغییر کرده و بتواند آن را در اختیار بگذارد. این احساس که بدن زیادی داشته که در این مدت خودش نبوده و در بدنی آلوده زیسته سرانجام می‌تواند از بین برود. مناسک در اینجا به نوعی مناسک پاک‌سازی تبدیل می‌شود که درد در آن قدرتش را افزایش می‌دهد. پگی می‌گوید: «در سال ۱۹۹۴، من تصمیم گرفتم که دیگر بدنم به خودم متعلق باشد. تا مدت‌های زیاد طوری زندگی می‌کردم که گویی روابط جنسی‌ام بر من تعلق ندارند. من تجربه‌های بسیار تلخی در این روابط از کودکی داشتم و حالا که بزرگ شده‌ام دیگر خسته بودم که دائم مراقب خودم باشم و گویی در وجود خودم حاضر نباشم. من با یک سوراخ کردن کوچک در محل تناسلی کلیتوریس شروع کردم. این مستقیم‌ترین راهی بود که به خود بگویم این فضا به من تعلق دارد» (در پیتس، ۲۰۰۳، ۶۴).