انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان‌شناسی ساحلی: فن و مهارت ماهی‌گیری (بخش دوم: مقوله ماهی‌گیری)

گیزلی پالسون برگردان نسرین سیدنژاد

در اروپای قرون وسطی مرسوم بود که بین سه دسته از شکار یا طعمه بر اساس میانگین حرکت کردن آنها، تمایز بگذارند – مثلا ماهی گیری، شکار پرندگان و شکار حیوانات. به عنوان نمونه، والتون این تمایز را تا حد زیادی در کتابش با عنوان “ماهی گیری تمام عیار” [۱۶۳۳] نشان می دهد. او بحثش را با فصلی به نام “گردهم آیی ماهی گیر، قوچ باز و یک شکارچی که هر کدام از تفریح خود تعریف می کنند” آغاز می کند. در زبان روزمره، مفهوم ماهی گیری هنوز هم بار معنایی مشابهی دارد که معمولا در معنای گسترده تر به معنای “تلاش برای صید ماهی با هر وسیله یا با هر هدفی” است (فرهنگ لغت وبستر). در پیمایش میان فرهنگی هورنل[۱] با عنوان ماهی گیری در چندین پهنه آبی (۱۹۵۰) به مفهوم گسترده تری از ماهی گیری اشاره شده است. او نه تنها شیوه های مختلف ماهی گیری را در میان انسان ها توصیف می کند، بلکه یک فصل تمام را به “حیواناتی که برای ماهی گیری آموزش داده شدند و ماهی هایی که برای بقا ترفند به کارمی برند”، اختصاص می دهد. برخی حیوانات، (از قبیل سمور آبی، مرغ های ماهی خوار و ماهی مکنده) به اجبار می توانند در خدمت انسان ها در چرخه ماهی گیری شان باشند، در حالی که دیگر حیوانات (مثل مرغ های دریایی، “ماهی گیر پوشیده از پر”[۲] [عقاب]، و ماهی ماهی گیر، برای خودشان صید می کنند و از انسان ها مستقل هستند (هورنل،۱۹۵۰ :۳۳). ظاهرا ماهی گیری برای هورنل صید کردن هر آن چیزی است که در زیر آب وجود دارد.

یکی از اولین یادداشت های جالبی که مشخصا مساله تعریف ماهی گیری را مورد ملاحظه قرار می دهد، به هیوز[۳] (۱۹۴۸) تعلق دارد. او ادعا می کند که شاخص بودن فعالیت های ماهی گیری دو جنبه دارد. اول این که، اشیاء در حالی که در یک جسم آبی هستند، طبق شرایط خاص شناور بودن روی آب، تلاطم، خاصیت حل شدن و شکست نور، به شیوه خاصی عمل می کنند. دوم این که، شکارچیان و شکارهایشان از ابزارهای متفاوتی استفاده می کنند. برای حیواناتی که در خشکی ساکن هستند، مثل انسان ها، محیط های آبی “قلمرویی است که می تواند مورد بهره برداری قرار گیرد، مثل این که عده ای جهان را با یک بعد اضافه تر تصرف کنند. سطح افقی اجسام آبی که ماهی گیر ابزارهای صید خودش را توسط آن یا از سطح آن وارد می کند، هیچ همتایی در خشکی ها ندارد” (هیوز، ۱۹۴۸ : ۲۳۸). هیوز معتقد است، “واقعیت” تمایزگذاری میان شکارکردن و گردآوری خوراک در خشکی از یک سو و ماهی گیری از سوی دیگر (همان منبع: ۲۳۵)، تعریفی از ماهی گیری ارائه می دهد که مبتنی بر زیستگاه شیِء خودش است. بر همین اساس او (همان منبع: ۲۳۹-۴۰) او یک تعریف “بوم شناختی” از ماهی گیری پیشنهاد می کند، به عنوان “مقوله ای از فعالیت بشر که با گرفتن یا

گردآوری حیوانات یا (گیاهانی) مربوط است که قائدتا در آب زندگی می کنند”.

هیوز استدلال می کند که علاوه بر آن، واقعیتی که بر اساس آن شکارچیان و شکار لزوما از وسایل متفاوتی استفاده می کنند، به نفع شکارچیان است، زیرا شکار از مواجه شدن با شکارچیان نسبتا ناتوان است و شانسش برای استفاده از تاکتیک های گریز خیلی کم می شود: “در مقایسه با رابطه بین شکارچی و حیوان شکارکننده بر روی خشکی، در حالی که اندام های حسی هر دو تقریبا بر مبنای مساوی قرار دارند، ماهی گیر همه برگ های برنده را علیه ماهی به کار می گیرد” (همان منبع: ۲۳۸ با تاکید بیشتر). با این حال، تفاوت در ابزارها معنای ضمنی متناقضی داشته و دیگران بر ضررهایی که متوجه ماهی گیر بود تاکید کردند. اگر انسان ها برای ماهی ها غیرقابل مشاهده هستند، ماهی ها هم برای انسان ها همین حکم را دارند. بنابراین موریل معتقد است که (۱۹۶۷:۴۰۷) دانش محلی درباره موجودات دریایی ملزم به محدود بودن نسبی است: “به جز جانداران موجود در آب های کم عمق، تقریبا چیزی نمی توان درباره موجودات دریایی دانست، مگر آن موردی که در هنگام (یا در صورت) شکار شدن دیده می شود”. از این نظر، ماهی گیری بیش از هر چیز، صید کردن یک شکار غیر قابل مشاهده در دنیایی که همه چیز در حال حرکت است، تلقی می شود.

چنین مفاهیمی از ماهی گیری، به عنوان شیوه خاصی از شکار که برای گرفتن ماهی به کار می رود، به عنوان عنصری از برنامه انسان شناختی مورد قبول در راستای طبقه بندی انواع تکنیک ها در نظر گرفته می شود: گردآوری، جمع کردن، شکار کردن (که شامل به دام انداختن می شود)، پرورش دادن (پرورش ماهی) و کاشت گیاهان. الن[۴] (۱۹۸۲ : ۱۲۸-۹) معتقد است که این مقولات درجاتی از عینیت میان فرهنگی را با خود دارند، “مقولاتی که به عنوان انواع متفاوت از نقطه نظر بومی پذیرفته می شوند”. بحث ها به این صورت گسترش یافتند که ماهی گیری “اساسا یک فعالیت مربوط به شکار است” و به این مفهوم در بسیاری از زبان ها به طور ضمنی اشاره شده است (لیپ ۱۹۷۷:۲۵۲). لیپ[۵] واژگان شناسی مربوط به ماهی گیری را در ۳۳ زبان بررسی می کند و نتیجه می گیرد که از نقطه نظر گویندگان بومی، ماهی گیری و شکار استراتژی های یکسانی هستند، و “فقط با در نظر گرفتن جنس کالا متفاوت اند که به عنوان نقطه مرکزی تلاش آنها در امرار معاش عمل می کند” (همان منبع: ۲۵۶-۷). با این حال باید تعمیم لیپ درباره موضوع را تعدیل کنیم. طبقه بندی موجودات آبزی که شامل “ماهی” هم می شود، از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت است. همچنین، واژگان شناسی های بومی لزوما بین “شکار” و سایر فعالیت های مربوط به امرار معاش مثل دام گذاشتن، گردآوری و جمع آوری تمایز قائل نمی شوند. به عنوان نمونه، سرخ پوستان سالیش[۶] [افرادی که در ساحل شمال غربی آمریکای شمالی زندگی می کردند] که با زوبین صید نهنگ، ماهی سالمون را صید و با تورهای ماهی گیری اردک و فک شکار می کردند، واژه گسترده ای را به کار می بردند که به “تولید کننده غذای دریایی” ترجمه می شود (ساتل، ۱۹۸۶:۶۳). نمونه دیگر واژه ایسلندی veiðar که می تواند درباره ماهی گیری، گردآوری سخت پوستان و به دام انداختن و شکار حیوانات خشکی به کار می رود. مثال دیگر توسط گیدجینگالی[۷] مطرح شده است، او از واژه مشابهی برای توصیف “مهارت و زبردستی در شکار” هم برای مردان و هم برای زنان، مهارت مورد نیاز در تعقیب سخت پوستان و دیگرگونه های متحرک استفاده می کند (میهان، ۱۹۸۲: ۱۱۹).

همانند شکارچیان قرون وسطی که بین ماهی گیری، شکار پرندگان و صید کردن تمایز قائل می شدند، انسان شناسان مدرن تمایل دارند تا با سه مفهوم، پیرامون جست و جوی خوراک کار کنند- ماهی گیری، گردآوری و شکار. هر دو برنامه الگوهایی از آنچه دومزیل (۱۹۸۵) “ایدئولوژی سه جانبه”[۸] فرهنگ غربی، تمایل به اصل قرار دادن سه مقوله با تضادهای دوگانه نامید، هستند. بنابراین، تمایز میان سه شیوه از جست و جوی خوراک معمولا مبتنی بر دو تضادی است که مربوط به گونه های مورد بهره برداری (متحرک-ثابت) و زیستگاه (خشکی-آبی) می شوند.

این طبقه بندی توسط مرداک[۹] (۱۹۶۷:۱۵۴) در ساخت اطلس اتنوگرافیک مورد استفاده قرار گرفت. زمانی که مرداک جوامع را بر اساس بنیان اقتصادی آنها، اهمیت نسبی شیوه های متفاوت امرار معاش در هر مورد کدگذاری کرد، این مقولات را به کار برد: (۱) “گردآوری گیاهان وحشی و زیاگان[۱۰] (جانداران دوره یا ناحیه مخصوص) کوچک خشکی”، (۲) “شکار که شامل به دام انداختن و صید پرندگان می شود”، (۳) “ماهی گیری که شامل صید سخت پوستان و تعقیب حیوانات آبزی بزرگ می شود”. چنین تعریف گسترده ای از ماهی گیری، انواع مختلف فعالیت ها، گرفتن طعمه های متحرک و گردآوری موجودات ساکن بر اساس ارتباط مشترکشان با آب را یک پارچه می کند. بنابراین هیوز بر این باور است که نباید بر تمایز میان “گرفتن” و “گردآوری” تاکید شود، زیرا سکوت ممکن است باعث شود که حیوان بتواند از دست فرد گردآورنده خوراک از طریق کندن سوراخ فرار کند، در حالی که حیوانات متحرک بسیار کوچک معمولا از طریق گودبرداری [گرفتن ماهی ها با یک وسیله مثل ملاقه بزرگ] شکار شوند، این شیوه از نظر بی شباهت بودن به گرفتن طعمه، درست مانند تکان دادن درخت برای به دست آوردن میوه است (۱۹۴۸:۲۴۰)

 

[۱] Hornell

[۲] feathered fishers

[۳] Hewes

[۴] Ellen

[۵]Leap

[۶] Salish,

[۷] Gidjingali

[۸] idéologie tri-partite

[۹] Murdock

[۱۰] fauna

 

منبع:

Palsson, Glsli (1989), The Art of Fishing, Maritime Anthropological studies, V01.2, No. 1:1-20

بخش نخست این مقاله را در اینجا می‌توانید بخوانید.

مطالب بیشتر درباره انسان‌شناسی ساحلی:

مقدمه‌ای بر انسان‌شناسی ساحلی

انسان‌شناسی ساحلی: دستاوردها و برنامه‌ها (۱)

انسان‌شناسی ساحلی: دستاوردها و برنامه‌ها (۲)

انسان‌شناسی ساحلی: دستاوردها و برنامه‌ها (۳)

انسان‌شناسی ساحلی: دستاوردها و برنامه‌ها (۴)

پرونده نسرین سیدنژاد در انسان‌شناسی و فرهنگ