راب ون گینکل، برگردان نسرین سیدنژاد
با این حال “نوعی پارادوکس درباره ناخداها” وجود دارد. ناخداها باید کسب اطلاعات ارزشمند را به حداکثر و از دست دادن آن را به حداقل برسانند. در همین حین، آنها باید “از نظر اجتماعی رقبا و همکارانی مشارکت کننده باشند” (مک گودوین ۱۹۹۰: ۱۳۷). به عبارت دیگر، آنها باید بین تنگناهای رقابت و پنهان کاری از یک سو و کمک دست همکاران بودن (یا به نظر رسیدن)، از سوی دیگر نوعی تعادل ایجاد کنند. معیار معامله به
نوشتههای مرتبط
رقابت و همکاری
با این حال “نوعی پارادوکس درباره ناخداها” وجود دارد. ناخداها باید کسب اطلاعات ارزشمند را به حداکثر و از دست دادن آن را به حداقل برسانند. در همین حین، آنها باید “از نظر اجتماعی رقبا و همکارانی مشارکت کننده باشند” (مک گودوین ۱۹۹۰: ۱۳۷). به عبارت دیگر، آنها باید بین تنگناهای رقابت و پنهان کاری از یک سو و کمک دست همکاران بودن (یا به نظر رسیدن)، از سوی دیگر نوعی تعادل ایجاد کنند. معیار معامله به مثل و رد و بدل نکردن اطلاعات، ممکن است در اجتماع شغلی ماهی گیران به معنای طرد اجتماعی باشد:
نگه داشتن یک راز به معنی صرف نظر کردن از تبادل اجتماعی است. نگه داشتن رازها و اطلاعات ارزشمند به یک امر غیر اجتماعی تبدیل می شود […] رازداری و پنهان کاری طولانی مدت هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اجتماعی سودمند است [و] عدم تمایل برای تبادل اطلاعات به از دست دادن اعتبار اجتماعی منجر می شود که پیامد های اقتصادی نیز دارد (وسترگارد ۱۹۹۲: ۱۷۲ در رابطه با ماهی گیران دانمارکی).
بنابراین، محدودیت های اخلاقی مهم در رابطه با پنهان کاری وجود دارد. کاروران توسط اصول اخلاقی، وظایف اجتماعی و مسئولیت هایی که در اجتماع یا گروه قومی که به آن تعلق دارند غالب است، راهنمایی و هدایت می شوند. بنابراین، رقابت ممکن است بدون ایجاد از هم گسیختگی و بی نظمی اجتماعی گسترش یابد. در واقع، رقابت و همکاری، نباید به عنوان فعالیت های انحصاری در نظر گرفته شود، زیرا رقابت نمی تواند بدون همکاری صورت پذیرد (هانا و جنتافت ۱۹۹۶: ۴۸-۴۷)
یک راه حل ممکن برای مسئله همکاری ای که تحت شرایط رقابت انجام می شود “مشارکت در انجمن غیر رسمی ناخداهاست، شبکه ای با اعضای نسبتا ثابت که از طریق آن مبادله اطلاعات دوجانبه به شکل منظم صورت می گیرد” (پالسون ۱۹۹۴ : ۹۱۴). این دسته ها یا گروه های مرجع می توانند اطلاعات را با درنظر گرفتن شیوه های مناسب ماهی گیری، مکان یابی گونه های ماهی و بازارها رد و بدل کنند، تبادل نوآوری های فناورانه و اقتصادی با امید به این که این عمل متقابل در آینده وجود خواهد داشت، صورت می گیرد (مقایسه کنید با بارث ۱۹۹۶؛ آچسون ۱۹۸۱).
هم راستا کردن پیوندهای اجتماعی در سطح اجتماع، رقابت در درون خدمه را کاهش می دهد (بایرون ۱۹۸۶: ۱۰۲). با این حال، اگر مشکلات اجتماعی شدید نباشند، همبستگی ماهی گیران نیز ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد. همانطور که وسترگارد در رابطه با ماهی گیری در دانمارک اشاره می کند:
اطلاع از موقعیت های صید ماهی آنقدر از نظر اقتصادی ارزشمند می شود که پنهان کاری بیشتر و نگه داشتن اطلاعات برای اهداف شخصی یا درون حلقه های محدودتر که با استفاده زیاد از دستگاه تغییر دهنده امواج رادیویی حفظ می شود، اغوا کننده است.
اما با ظهور سیستم های سهمیه ای بخشی از آن میل شدید برای رقابت از بین رفته است. در ایسلند و هلند، در ارتباط با محوطه های ماهی گیری پنهان کاری کمتری وجود دارد و “سهمیه عالی و برجسته” جایگزین “صید عالی و برجسته” شده است (پالسون ۱۹۹۱: ۱۳۹-۱۴۲؛ ون گینکل ۱۹۹۹).
تنگناهای عمل دسته جمعی
اگرچه نمونه های زیادی از همکاری غیر رسمی در میان ماهی گیران وجود دارد، دشوار به نظر می رسد که به یک عمل دسته جمعی پایدار و تثبیت شده دست پیدا کنیم. در بسیاری از نقاط جهان انواع مختلفی از سازمان های متعلق به ماهی گیران با مشکلات جدی و حتی فروپاشی مواجه شده اند. همکاری طولانی مدت و نهادی شده ماهی گیران اغلب سرشار از مشکلات و تنگناهاست. انسان شناسان به تعدادی از عوامل اشاره می کنند که می تواند پدیده عدم موفقیت یا شکست سازمان را توضیح دهد. (۱) عده ای معتقد به موانع عملی هستند: این عدم موفقیت در بخشی به دلیل غیبت مکرر آنها در ساحل است که باعث می شود ماهی گیران در سازماندهی مشکل پیدا کنند. مثلا، اسمیت (۱۹۷۷a: 5) می گوید که به این دلیل است که ماهی گیران نمی توانند علائق خود را گسترش دهند و به ندرت در تصمیم گیری درون اجتماعشان شرکت می کنند. (۲) دیگر پژوهشگران – در یک مدل تقلیل گرایی اقتصادی- مدعی اند که عموما رفتارهای حاکی از عدم همکاری در شیوه تولید سرمایه داری (خرد) ذاتا وجود دارند. رقابت یک عنصر کلیدی در این الگوی تولید است که مشرف بر عنصر همکاری در نظر گرفته می شود (اسکات ۱۹۸۱). (۳) آنچه به این بحث مربوط می شود نقطه نظری است که معتقد است مسائل مربوط به همکاری با ویژگی مالکیت مشترک ماهی گیری ساحلی ارتباط دارد. ماهی گیران اغلب به عنوان افرادی در نظر گرفته می شوند که برای منابعی که به آنها دسترسی آزاد دارند رقابت می کنند و در یک بازی صفر مجموع (Zero-sum game) به رقابت واداشته می شوند، رقابتی که در آن موفقیت یک خدمه یا ماهی گیر به قیمت عدم موفقیت بقیه به دست می آید. تحت شرایط مالکیت مشترک، آنها نه می توانند مالک ماهی باشند و نه مکان های صید ماهی. در نتیجه، ماهی گیران در رقابتی همیشگی خواهند بود. ماهی گیران تک یا خدمه، منافع اقتصادی خودشان را دنبال می کنند. تفاوت های بین آنها و مستقل بودنشان، کارهایی که به طور جمعی و با هم صورت می گیرد را غیرمحتمل و بعید می کند، حتی زمانی که کار گروهی به نفع همه ماهی گیران باشد (جنتافت ۱۹۸۶: ۱۹۹). (۴) این رفتار اقتصادی مستقل که به شکل کار کردن در میان اعضای خدمه یا به تنهایی و تصمیم گیری انفرادی درباره زمان و مکان صید خود را نشان می دهد، گاهی توسط مدل های فرهنگی ماهی گیرانی که خودشان را افراد مستقل و خودمختار می پندارند و برای این باورشان ارزش قائلند، تایید می شود. (۵) رقابت و استقلال اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی به نوعی ویژگی شخصیت روان شناختی تحت عنوان “نیاز برای استقلال” منجر می شود. این استقلال رفتار و تفکر آنهاست، استقلالی که به نظر می رسد به ماهی گیران دریایی کمک کند تا با شغلشان تطابق پیدا کنند، در واقع آنها را به فردگرایان نوعی تبدیل می کند. مثلا، مک گودوین (۱۹۹۰ :۱۲۷) نظر بسیاری از محققان را به این صورت خلاصه می کند که “به علت فردگرایی شدیدشان، ماهی گیران کوچک مقیاس به شکل ویژه به عمل جمعی تمایل ندارند”. اسمیت نیز معتقد است که طبیعت صنعت ماهی گیری “عوامل ساختاری رقابتی و فردی را به وجود می آورد که مانع تشکیل تعاونی ها و انجمن ها می شود” (۱۹۷۷a: 5). اما این استدلال تقلیل گرای روان شناختی، چرخه ای است. (۶) آنچه همکاری را در قالب انجمن های داوطلبانه و دیگر سازمان ها به شکل رسمی در می آورد اغلب به این مساله مربوط می شود که ماهی گیران جزئی در سطح بومی، منطقه ای و بین المللی گروه ناهمگنی هستند که اغلب بیانگر ایدئولوژی ها و رفتارهای متناقض و متضادند (مقایسه شود با جنتافت و دیویس ۱۹۹۳؛ ون گینکل ۱۹۹۶).
اما فشارهایی که از بیرون به ماهی گیران وارد می شود، گاهی آنها را در سازمان هایی گرد هم می آورد. مثلا، آنها قدرت بازدارنده کم و موقعیت چانه زنی ضعیفی در برابر تاجران و سیاست مداران دارند. ماهی گیران اغلب تحت سلطه بازرگانان و پرداخت کنندگان (processor) ماهی بوده اند- و هنوز هم هستند- و گاه توسط آنها مورد استثمار قرار می گیرند (اسمیت ۱۹۷۷a :4؛ آچسون ۱۹۸۱:۲۸۲؛ اندرسون ۱۹۷۹: ۲۱). ماهی گیران برای بازاریابی صیدشان به تاجران وابسته هستند و روابط آنها معمولا نامتقارن است. با توجه به از بین رفتن سریع ماهی ها و سخت پوستان، ماهی گیران از “قدرت بازدارنده” کمی برخوردارند (لافگارن ۱۹۷۷: ۲۸۲). این مساله به این معنی است که آنها نمی توانند قیمت ها را کنترل کنند: آنها قیمت ها را می پذیرند، نه اینکه آن را تعیین کنند. بنابراین، نه تنها آنها با نوسان شدید صید مواجه هستند، بلکه باید با نوسان قیمت ها نیز روبه رو شوند. ماهی گیران اغلب به این مساله با تاسیس تعاونی ها در جهت تحقق بخشیدن به جایگاهشان در شبکه های تجاری، کسب نفوذ و قدرت در برابر تاجران و پرداخت کنندگان ماهی و تا جای امکان پیش دستی کردن بر واسطه ها واکنش مثبت نشان دادند. (جنتافت ۱۹۸۶ : ۲۰۰-۱۹۹؛ پرتیس ۱۹۸۷). دیس (Deas) تعاونی ها را به عنوان “تلاشی از سوی ماهی گیران صاحب (قایق) برای مستقل ماندن از شبکه پیوند با سرمایه های بزرگ مقیاس” در نظر می گیرد (۱۹۸۱: ۶۹). بازدهی بهتر، قیمت های پایین تر و بازاریابی پیشرفته تر و بهبودیافته تر مهمترین اهداف هستند. با این وجود، این واقعیت که روابط محلی معمولا چهره به چهره هستند گاهی کمک می کند که تفاوت قدرت بین ماهی گیران و تجار و پرداخت کنندگان ماهی کمتر شود؛ آنها بخشی از یک اقتصاد اخلاقی هستند که در آن روابط تا حد مشخصی توسط هنجارها، ارزش ها و آداب و رسوم هدایت می شود (ون گینکل ۱۹۹۶). عواملی که همکاری موفقیت آمیز را میسر می کند عبارتند از همگنی شغلی، رهبری قوی؛ پیامدهای سریع (منافع جمعی)؛ فشارهای خارجی؛ سازمان های دولتی حامی.
ایدئولوژی های برابرگرایی
همانطور که پیش از این هم اشاره کرده ام، به نظر می رسد که برابرگرایی در بسیاری از اجتماعات ماهی گیر مهم باشد. حد قابل قبولی از رفاقت و حس دوستی و اعتماد در رابطه با زندگی در عرشه ناوگان های ماهی گیری گزارش شده است. عمل اخلاقی همکاری بر برابری تاکید می کند و تفاوت های مربوط به مقام و منزلت را در میان اعضای خدمه کم اهمیت می کند (بایرون ۱۹۷۸ :۷، ۱۹۸۶ :۹۴) این واقعیت که عضویت، خویشاوندی، دوستی و پیوندهای مربوط به اجتماع در هم تنیده هستند، به کاهش دادن تفاوت های مربوط به مقام و منزلت کمک می کند و خصیصه برابرگرایی را حفظ می کند. چنین پیوندهای چندگانه ای به روابط منسجمی که توسط اتحاد، همبستگی و ملاحظه دوجانبه مشخص می شود، منجر می شوند (مثلا مقایسه شود با لیی پوما ۱۹۹۲: ۵۷). علاوه بر آن ارشد بودن پدر یا برادر بزرگ تر به صورت آرمانی و نوعی آن، شکلی از سلسله مراتب طبیعی را ایجاد می کند که کاهش زنجیره امر و دستور دادن را تسهیل می کند. آدریان پیس (Adrıan Peace) در رابطه با یک اجتماع ماهی گیر ساحلی در ایرلند عنوان می کند:
با مزیت خوداشتغالیِ مردان با مالکیت منابع تولید خودشان، ویژگی برابرگرایی غیرقابل اجتناب است. این ایده که هر مردی به اندازه همسایه خود خوب است، رشته محکمی است که مهم ترین کدهای عمل بین فردی را نشان می دهد (۱۹۹۱:۵).
با در نظر گرفتن برابرگرایی به عنوان یک هنجار، ناخداها مجبورند مشکل هدایت و رهبری را در مقابل کار گروهی و همکاری داوطلبانه حل کنند، به ویژه زمانی که اغلب، رهبری با بدگمانی و سوء ظن همراه است (بایرون ۱۹۷۵، ۱۸۸۶ :۴۹ff). قدرت آنها رسمی اما وابسته به اقتدار غیررسمیِ مبتنی بر روابط فردی است و به دلیل شهرتشان برای موفقیت و مهارت، معقول و توجیه پذیر شده است (بایرون ۱۹۸۰: ۲۲۹-۲۲۸). فردریک بارث (Fredrik Barth) (1996) یادداشتی درباره ماهی گیران شاه ماهی در نروژ نوشته است – که شامل مهم ترین بخش دیدگاه تبادل گرایانه او می شود- و در آن عنوان می کند که ناخداها اقتدارشان را در رابطه با اعضای معمولی خدمه در مقابل تعهد و وفاداریشان، کاهش می دهند. در واقع، بسیاری از انسان شناسانی که در عرشه ناوگان های ماهی گیری تحقیقاتی را انجام می دهند، گزارش می دهند که ناخداها مستقیما دستور نمی دهند و فریاد نمی زنند. اغلب، سر تکان دادن، ایما و اشاره به ویژه در میان اعضای خدمه با تجربه، کافی است. لوریدو (Lourido) اشاره می کند که یک ناخدای گالیسیایی (Galician) که “کاپیتان مستبد قایق و اغلب یک زورگوی واقعی بود” (۱۹۸۴ :۲۷۰)، به نظر می رسد استثنایی برای اثبات این قانون باشد. به جای سازوکار امری و دستوری، در عرشه ناوگان های ماهی گیری کوچک مقیاس در آنجا معمولا “همکاری بدون ابراز و بیان کردن” دیده می شود (بایرون ۱۹۸۶: ۹۸).
اما مدیریت کردن تاثیر و ابدئولوژی لزوما بک کنش و عمل نیست. برابرگرایی یک اصل اخلاقی است. همانطور که آنتونی کوهن (Athony Cohen) به درستی مشاهده کرده است، ما باید بین “برابری به عنوان یک ایدئولوژی” «همه ما باید در اینجا برابر باشیم»، به عنوان “نوعی سخن پردازی” «همه ما در اینجا برابر هستیم» و به عنوان “تفکر عمل گرایی” «ما طوری رفتار می کنیم که انگار همه با هم برابریم» تمایز قائل شویم (۱۹۸۵: ۳۳). این سه روایت از برابرگرایی متقابلا انحصاری نیستند و نباید با توصیف روابط اجتماعی واقعی اشتباه گرفته شوند. حتی زمانی که روابط درون خدمه ظاهرا بر اساس مساوات گرایی است، تفاوت های مربوط به مقام و منزلت و پرستیژ وجود دارد (ون گینکل، ۱۹۹۹). مثلا یک آشپز معمولا از پرستیژ پایینی در مقایسه با یک ناخدا برخوردار است. این مساله معمولا به تفاوت های سنی مربوط می شود؛ طبق یک حساب سرانگشتی، آشپزها جوان ترین اعضای خدمه هستند (مثلا پرتیس ۱۹۷۳؛ نایپ ۱۹۸۴: ۸۲ff). یک ناخدا یا ناخدایی که صاحب قایق نیز هست، امتیازات خاصی دارد و ممکن است سهم بیشتری در مقایسه با اعضای “معمولی” خدمه دریافت کند. او مجبور نیست در ناخوشایندترین بخش های کار شرکت کند. در ماهی گیری ایسلندی که پالسون (Palsson) توصیف می کند (۱۹۹۴) روابط بین ناخدا و خدمه “سخت گیرانه و مستبدانه” است، اما معاشرت افراد در ساحل پیوند اجتماعی را تقویت و اتحاد اعضا را بیشتر می کند. اما در ماهی گیری ساحلی، و به ویژه در عرشه ناوگان های کوچک با تعداد کم اعضای خدمه میزان تخصص گرایی کم است، تقسیم کار ساده است، کارها تقسیم می شوند یا به صورت چرخشی و نوبتی عوض می شوند و اعتقاد به ایدئولوژی برابرگرایی در مقایسه با عرشه قایق های بزرگ تر قوی تر است. به علاوه، اخیرا اعضای خدمه این رویا را داشتند که خودشان صاحب بخشی از قایق باشند (نور و نور ۱۹۷۸). با در نظر گرفتن نیازهای سرمایه ای فعلی که نه تنها شامل قایق و تجهیزات می شود بلکه مجوز و در بسیاری موارد سهمیه را نیز دربر می گیرد، برآورده کردن این آرزو بسیار سخت شده است…
ادامه دارد…
منبع:
Van Ginkel, R (2005), Maritime Anthropology: Achievements and Agendas, MESS – Mediterranean Ethnological Summer School, 6:45-78
رایانامه مترجم: nasrin.seyednejad@gmail.com
مطالب مرتبط:
مقدمهای بر انسانشناسی ساحلی
انسانشناسی ساحلی: دستاوردها و برنامهها (۱)
انسانشناسی ساحلی: دستاوردها و برنامهها (۲)