شهرام پرستش گزارش از مرجان والا
شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ دومین جلسه از کارگاه بررسی نظریه پیربوردیو در جامعه فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این جلسه دکتر شهرام پرستش به توضیح ویژگیهای کلی میدان پرداخت
نوشتههای مرتبط
.میدان
بوردیو در مواجهه با واقعیت دوران مدرن واژگانی را ابداع میکند مانند میدان و منش(عادت واره) و یا آنها را به شکل دیگری به کار میگیرد مانند واژه سرمایه.دو مفهوم میدان و منش از آن جا که هر دو به بیان واقعیت میپردازند لازم و ملزوم یکدیگر هستند، این که دو واژه به بیان یک واقعیت اجتماعی میپردازند نشاندهنده دو نکته در ارتباط با مدرنیته است یعنی تمایز و رابطهگرایی.
تمایز: واقعیت دوران مدرن
کنش موضوع اصلی جامعه شناسی است و تمامی نظریات برای توضیح فرایند شکلگیری و سازوکار کنش انسانی به وجود آمدهاند، زیرا در دوران مدرنیته کنش انسانی به اشکال گوناگون به وجود آمدهاست.
در دنیای پیشا مدرنیته یا دنیای سنت ساختارهای سیاسی اقتصادی دینی.. کاملا با یکدیگر منطبق بودهاند در جهانی که انطباق بر زندگی افراد حاکم است،کنش از قواعد خاصی پیروی میکند که برای توضیح آن به نظریات دیگری نیاز است و نباید فراموش کرد که نظریه بوردیو خاص جهان مدرن است.
حوزههای شکل دهنده به زندگی اجتماعی در عصر مدرنیته از یکدیگر متمایز شدهاند. هر یک از اندیشمندان علوم اجتماعی برای این تمایز دلایل گوناگونی را مطرح کردهاند. دورکیم تقسیم کار فزاینده حاصل از صنعتی شدن و افزایش جمعیت را دلیل تمایز حوزهها میداند زیرا فعالیت در هر حوزه نیازمند تخصصی جداگانه است. مارکس نیز تمایز یا اختلاف طبقاتی را ویژگی ذاتی تاریخ میداند، با این تفاوت که در دوران مدرن افراد به جایگاه طبقاتی خود و تمایز حاکم بر زندگی خود آگاه میشوند در حقیقت تمامی اندیشمندان تمایز را به عنوان ویژگی مدرنیته پذیرفتهاند چه پوزیتویستها که تمایز را ناشی از برخورد ساختارهای کلان میدانند و چه تاویل گرایان که تمایز را ناشی از امکان تجربیات شخصی متفاوت در این عصر مطرح میکنند.
دیدن مرز مستلزم شناخت مفهوم مرز است
تمایز هم عامل پیدایش و هم محصول مدرنیته است که حتی نمود عینی خود را در پیدایش مرزهای سیاسی میان کشورها مییابد. تا قبل از مدرنیته مرز به معنای کنونی آن وجود نداشت این که در دوران مدرن مجموعهای برای تعیین دقیق مرز میان کشورها به وجود آید نشاندهنده این مسئله است که تمایز میان گروههای اجتماعی چنان در افراد درونی شدهاست که برای تایید آن از یک واقعیت فیزیکی استفاده میکنند.
ذات گرایی: مقابله با تمایز مدرنیته
پوزیتیویستها و تاویلگرایان برای توضیح واقعیت اجتماعی اصالت را بکی از دو مفهوم سوژه/ابژه یا ذهن/ عین میدادند، این که هر پدیدهای معطوف به ویژگیهای درونی خود تعریف شود نشاندهنده تمایز میان حوزههای گوناگون است که هر یک از آنها معطوف به خود و بر اساس منافع خود عمل میکنند در حقیقت تلاش برای تجربه گرای ناب یا ذهنگرایی ناب محصول مدرنیته است اما راه شناخت آن نیست.
رابطهگرایی: راه شناخت تمایز مدرنیته
بوردیو در مشهورترین اثر خود تمایز (مونوگرافی جامعه فرانسه) به خوبی نشان میدهد که تمایز واقعیت جامعه مدرن است کتاب بیان میکند که چگونه سبک زندگی افراد بر اساس تمایز در منش و موقعیت آنها در میدان قابل شناخت است. بوردیو تمایز را در ساختار و یا در فرد جستجو نمیکند بلکه تمایز را شکل رابطه میان منش کنشگر و ویژگیهای میدان میداند. کنشگران با توجه به تجربیات شخصی و تربیت میدانی در برابر ویژگیهای میدان به اشکال مختلف دست به کنش میزنند در این جا اگر چه بوردیو میپذیرد که منش در اکثر مواقع بر اساس ویژگیهای میدان شکل میگیرد اما این به معنی غلبه میدان نیست زیرا هر کنشگری با توجه به منش خود با ویژگیهای میدان وارد بازی میشود تا منافع خود را تامین کند.
رابطهگرایی هسته مرکزی شناخت نظریه بوردیو است رابطه میان سوژه و ابژه به عنوان دو وجه واقعیت حیات اجتماعی در نظر گرفته میشوند و در گفتمان بوردیو به منش و میدان تغییر نام میدهند. منش و میدان دو وجود مستقل نیستند که بنا باشد اصالت با یکی از آن دو باشد بلکه منش و میدان اساسا در گرو رابطه با یکدیگر وجود پیدا میکنند و معنا میشوند و این که در این رابطه کدام یک تاثیرگذارتر باشند بنا بر میدان، زمان و سرمایه کنشگر متفاوت است.
رابطهگرایی اجتماعی ملهم از نظریه فیزیک انیشتین
فیزیک انیشتین برخلاف فیزیک نیوتنی معتقد به نسبیت است. بنا به این نظریه جهان سرشار از نیرو است و این نیروها در میدانهای متفاوتی قرار داند که هر کدام معطوف به خود هستند و نیروی درونی در هر میدان بنا به ویژگیهای آن میدان عمل میکند، هر میدان از ذراتی تشکیل شدهاست که این ذرات با یکدیگر و با خود میدان در ارتباط هستند و تنها در تداوم این رابطه است که ذره و میدان هر دو به حیات خود ادامه میدهند، ذرات بنا به جایگاه خود در میدان نیرو، رابطهای متفاوت با ذرات دیگر دارند این تفاوت رابطه با سایر ذرات بر اساس نیروی درونی هرکدام از ذرات و فاصله آنها از یکدیگر و جایگاه هر کدام در میدان شکل میگیرد در حقیقت نیروی ذره و میدان نیرویی نسبی و نه قطعی است.
رابطهگرایی در نظریه بوردیو ترجمه اجتماعی نسبیت در فیزیک است
میدانهای اجتماعی
تاثیرپذیری از فیزیک به عنوان علم پیشرو ابتدا در حوزه فلسفه شکل میگیرد و سپس در در حوزههایی مانند اقتصاد، روانشناسی و جامعه شناسی نمود مییابد( هاوارد گاردنر با الهام از نسبیت گرایی در فیزیک انیشتین علوم تربیتی آمریکا را متحول کرد)
میدانهای اجتماعی در نظریه بوردیو همانند میدانهای الکتریستی در فیزیک عمل میکنند . رابطه کنشگر با سایر کنشگران و رابطه کنشگران و میدان مشابه رابطه میان ذره و میدان است.
بوردیو معتقد است تمایز دوران مدرنیته منجر به شکلگیری میدانهای گوناگونی شد و عمل کنشگر در هر میدان بنا به جایگاه فرد در میدان، سرمایه ، تجربیات شخصی در جریان جامعهپذیری ، دوره زمانی و قدرت میدان در آن دوره شکل میگیرد. اگر چه در اکثر مواقع برای توضیح منش کنشگر ویژگیهای میدان تعیین کننده هستند اما در صورتی که ویژگیهای میدان تغییر نکردهباشد باید برای درک دگرگونی فرد به منش وی رجوع کرد (دگرگونی نه ناشی از تغییر ساختار مسلط بلکه ناشی از تغییر منش فرد است.)
میدانهای اجتماعی و کنشگران آنها کاملا معطوف به خود عمل میکنند یعنی براساس تلاش برای بهتر کردن جایگاه خود در آن میدان.
ریشههای تمایز یافتن میدانهای مختلف را میتوان در آثار دو اندیشمند برجسته ابتدای مدرنیته بررسی کرد.
خرد خود بنیاد نظریه مشهور کانت است یعنی تفکر کردن تنها برای تفکر کردن و تفکری که در خدمت منافع سایر میدانها به ویژه میدان مذهب نباشد.
شهریار اثر ماکیاول با این دیدگاه به مانیفیست مدرنیته تبدیل میشود. ماکیاول معتقد است برای موفقیت در میدان سیاست تنها راه جدا کردن میدان عمل سیاسی از میدان اخلاق است.
دیالکتیک منش و میدان: کنش کنشگران
بوردیو کنش به عنوان مسئله اجتماعی را با توجه به دیالکتیک منش و میدان شرح میدهد. کنش افراد به عنوان دیالکتیک میان منش و میدان بر اساس تلاش برای رسیدن به مرکز میدان (بالاترین موقعیت اجتماعی تعریف شده)انجام میشود. درک این مسئله مستلزم شناخت جغرافیای میدان است.
گفته شد که تمایز مدرنیته سبب تمایز میدانها شد و نشاندهنده تمایز در این است که هر میدانی قانون اساسی خود را دارد یعنی کاملا بر اساس منافع ولزوم تداوم خود عمل میکند. میدان هنر، سیاست، اقتصاد، دین… نقانون اساسی خود را دارند که کاملا بر اساس ویژگیهای میدان به وجود آمده است. مشابه آن چه در فیزیک رخ میدهد قانون اساسی یا همان نیروی شکل دهنده در مرکز میدان قدرتمندتر است، به طور مثال در مرکز میدان ادبیات کسانی قرار دارند که کاملا منطبق با قواعد تولید ادبی عمل میکنند قرار گرفتن در مرکز میدان به معنای تسلط کامل بر سرمایههای سازنده میدان است.
قرار گرفتن در مرکز میدان به دلیل سلطه بر سرمایهها در غولهای ادبی کاملا مشخص است.
در کتاب جنون نوشتن رضابراهنی، افراد مینویسند تنها برای این که نوشتن از درون آنها میجوشد و نه به دلیل الزام بیرونی این جا است که پرستش معتقد است بهترین آثار آنهایی هستند که هرگز نوشته نشدهاند صادق هدایت در ایران و کافکا در جهان مثالهایی از این ادعا هستند نویسندگانی که تنها به دلیل نیاز درونی به نوشتن این کار را کردند و عمل براساس نیروی درونی میدان چنان آنها را ارضا کردهاست که نیازی به دانستن دیگران ندیدهاند.در مرحله دوم آثار این نویسندگان تنها در مقیاس کوچکی منتشر میشود و سپس در یک فرایند زمانی به اثری عمومی تبدیل میشود مانند سنگی که به مرکز دریاچه پرتاب میشود.
در این جا مکانیسم میدان یعنی تمایز برای تداوم و حفظ قدرت خود به خوبی نمایان میشود. مارکس معتقد است آگاهی از تضاد طبقاتی منجر به پیدایش طبقه جدیدی خواهد شد که در نهایت تضاد طبقاتی را از میان خواهد برد اما بوردیو تداوم را راهکار میدان برای تداوم و افزایش قدرت خود در ارتباط با سایر میدانها میداند. کنشگران در تلاش دایمی برای بالا بردن موقعیت خود در میدان (به سبب تمایز موقعیتهای گوناگونی وجود دارد) سبب ارتقای ویژگیهای میدان میشوند و به این ترتیب تمایز سازنده میدان است. در این جا سرمایهها انواع گوناگونی دارند وقابل تبدیل به یکدیگر هستند کسانی که در مرکز میدان ادبی قرار دارند در تلاش دائم برای گذشتن از تمایزات یعنی کسب موقعیت بالاتر در میدان با شناخت دگرگونیهای میدان در گذر زمان قادر هستند با گذشتن از قواعد ادبی کنونی قواعد ادبی جدیدی وضع کنند و به این ترتیب سایر کنشگران نیز در تلاشی دایمی در رسیدن به سرمایه جدید حیات و پویایی میدان را تضمین میکنند.
اما اگر از مرکز میدان فاصله بگیریم کنش کنشگران به چه صورتی در میآید؟ کنشگران با فاصله گرفتن از مرکز میدان بیشتر تحت تاثیر میدانهای دیگر و کمتر تحت تاثیر قانون اساسی قرار میگیرند، به طوری که آثار ادبی کنشگران حاشیه نشین به دلیل سرمایههای کمتر، تحت تاثیر منافع سایر میدانها مانند سیاست، مذهب و به ویژه اقتصاد قرار میگیرد.