تصویر: تندیس فرشته بزرگ ساخته چارلز ری، تندیسساز آمریکایی، ۲۰۲۱
انسانشناسی بدن: با تأکید بر مطالعه اختلالات تغذیه برگردان فاطمه سیارپور
نوشتههای مرتبط
اصلاح بدن
به طور کلی، حوزه تغییرات بدن شامل همه آن است، یعنی به تغییر وضعیت طبیعی بدن انسان در جهتی کمک می کند که مطلوب فرهنگ محل زندگی فرد باشد. به غیر از کاهش وزن و درمانهای مرتبط این موضوع شامل جراحی پلاستیک، آرایش، سفیدکردن دندان و بسیاری دیگر از درمانهاست. عمومیتیافتن این موضوع در فرهنگ جوامع معاصر از طریق افزایش اختلالات خوردن، توسعه روشهای جراحی زیبایی، رژیمهای متنوع غذایی و نیز کارگاههای متخصص اصلاح بدن و زیبایی قابل مشاهده است.
چنانچه در بالا [شمارههای قبلی] ذکر شد، ما اختلال خوردن را به مثابه یک پدیده فرهنگی (مردم-روانکاوانه) درک کردیم. افزایش معنادار موارد مربوط به اختلالات خوردن تبیین ارتباط میان خاستگاه و توسعه فرهنگی و اجتماعی آن را ضروری میکند. به علاوه به سختی میتوان یک پدیده کاملاً غیرعمدی مانند اختلالات خوردن را مشاهده کرد که به ویژه در فرهنگ غربی رواج یافته باشدکه بر [ابعاد] فردیت، کارایی، لاغری، انتظارات غیرواقعی و کمالگرایانه، جوانی و زیبایی تأکید زیادی کند[۱]. با وصف این، تعریف اختلالات خوردن به صورت کمی تخصصیتر ضروری است: اختلالات خوردن گروهی از شرایط خشنی است که طی آن افراد، بسیار درگیر غذا و وزن شده به گونهای که نمیتوانند بر چیز دیگری تمرکز کنند. بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، دو نوع مهم این اختلالات هستند. بیاشتهایی عصبی یعنی اعتقاد فرد بر کاهش وزن تا جایی که در خطر لاغری بیش از حد در نتیجه محدودیت افراطی غذاست تا با گرسنگی خود وزن بیش از حدی را از دست بدهد. پرخوری عصبی نیز اختلالی است که از خلال پرخوری و به دنبال آن، پاکسازی با روشی که طی آن غذا از بدن حذف شود، مشخص میشود. این اختلالات تهدیدی برای زندگی هستند. زنان بیشتر درگیر آنند، در حالی که در مردان نیز دیده میشود.
اصلاحات بدن که شامل بیاشتهایی و پرخوری عصبی است و موجب رنج انسانی میشود، تمایل دارد تا لاغرترین ظاهر ممکن را برای او رقم بزند[۲]. در نهایت چنین اعمالی ایدهآل مطلوبی را تضمین میکند که امروزه حتی از طریق شبکههای اجتماعی و بلاگرهای تخصصی نیز پشتیبانی میشود. آنها به طور ذاتی، انعکاسدهنده مسائل اجتماعی جاری هستند؛ جایی که کاهش وزن حرف اول را میزند. دختران، زنان و حتی مردان جوان، تصاویر و نظراتی را به منظور کاهش وزن و زیبایی در فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و حتی پینترست به اشتراک میگذارند. این تمایلات از خلال فضای مجازی به زندگی واقعی راه یافته و بسیار خطرناک بوده و اغلب با اختلالات خوردن همراهند. کاربران اینترنت به عکسها، استوریها و نصایحی ارجاع میدهند که چگونه تا جای ممکن لاغر شویم؛ « الهامبخشی برای لاغری[۳]»(که از ترکیب دو واژه گرایش و لاغری ساخته شده). اگر کلمات thinspiration یا thinspo را جستجو کنیم تصاویر زیادی پیدا میکنیم که برای الهامبخشی و تشویق به لاغری است[۴]. به علاوه، «دستورات لاغری» نیز وجود دارد که شامل ده فرمان اصول اساسی برای «کمخوری حرفهای عصبی[۵]» و نقل قولها و اندرزها برای الهامبخشی لاغری است[۶].
اندرزها و نقل قولهای مرتبط با کاهش وزن اغلب در بلاگهای شخصی کاربران اینترنت فراوانند. برای مثال، یکی از این شعارهای محبوب این است که «من ترجیح میدهم بمیرم تا چاق باشم» یا « گرسنگی آسیب میزند، اما [آدم] گرسنه کار میکند[۷]». همچنین عبارتهای زیادی در گروههای بلاگرهای زن وجود دارد که «پرخوری حرفهای عصبی[۸]» نامیده میشود. «دختران با بیاشتهایی و پرخوری عصبی به مثابه یک دوست رفتار میکنند و آنها را آنا و میا صدا میزنند.» آنها نظرات خود را به صورت آنلاین منتشر میکنند؛ چرا بهتر است که چیزی نخوریم؟ چرا غذا بد است ؟ و چرا بیاشتهایی خوب است؟. آنها این اختلالات را به عنوان یک مسئله درک نمیکنند و به همین دلیل تلاش میکنند تا تجربیات خویش را به اشتراک بگذارند. فضای مجازی نیز به آنها کمک میکند تا حامی پیدا کنند و برای رفتار خویش تأیید بگیرند[۹]. همچنین آنان از حمایت کافی برخوردار میشوند[۱۰] و احساساتی را در خویش تقویت میکنند که اطرافیان به آنها رشک میبرند و به لاغریشان غبطه میخورند. آنها بیماری را به مثابه یک سبک زندگی بازتعریف کرده و [معتقدند] این سبک زندگی آنان را از افراد دیگر برتری داده، به ویژه آنکه چنین افرادی توانایی کنترل بدنهایشان را دارند[۱۱].
چنانچه در بالا ذکر شد، جراحی زیبایی در جوامع غربی به یکی از پویاترین جریانهای متحولشونده تبدیل شده و فقط برای بازسازی اعضای آسیبدیده در اثر بیماری یا سانحه به کار نمیرود، بلکه به طور فزایندهای به دلایل زیباییشناختی نیز استفاده میشوند. بر اساس تازهترین یافتهها، مردان احتمال بیشتری دارد که به زیر عمل جراحی زیبایی صورت به ویژه جراحی بینی و چروک دور چشم بروند. [اما] زنان به اصلاحات متنوعتری دست میزنند، و نه تنها به جراحیهای صورت روی میآورند بلکه به اصلاحات گوناگون در همه بخشهای بدن به ویژه بزرگکردن یا کوچککردن پستانها اقدام میکنند. طبق آخرین آمارهای منتشرشده در آمریکا، علاقه به جراحیهای زیبایی پلاستیک پیوسته در افزایش است[۱۲].
در انتهای هر سطح ساختاری، ما تمایل داریم تا به نتایج پژوهشهایمان به شکلی مختصر بپردازیم:
این پژوهش به عنوان بخش عملی تز پایاننامه نویسنده است[۱۳] و بر ابعاد ویژهای از تصور بدن در میان مردم تأکید کرده که بیاشتهایی و پرخوری عصبی ایجاد میکنند. هدف نیز تبیین بازنمایی ذهنی بدن مبتلایان به اختلالات خوردن بود. به این منظور، دو تکنیک ویژه پژوهشی ترسیم شد. ابتدا گروهی دهنفره از زنان بزرگسال با اختلالات خوردن و بعد گروه کنترل، ده زنی بودند که از آنان ذهنیتشان درباره اندازه بدنشان را روی کاغذ ترسیم کردند. سپس پژوهشگر، بدن واقعی آنان را روی کاغذ طرح کرد. این پژوهش نشان داد که هر دو گروه خودشان را بزرگتر از بدن واقعیشان درک میکردند. گروه دارای اختلالات خوردن، بیشترین تفاوتها را در بخشهایی از شانهها، کمر و باسن و ران[۱۴] نشان دادند یعنی بخشهایی از بدن که به طور طبیعی در هر دو جنس متفاوت است. در گروه پژوهش، شکل مردانه بدون علائم زنانه به نظر میرسد که عادی است. گروه کنترل نیز نشان داد که مهمترین تفاوتها در شانههاست و کسی تصویری را بزرگتر از واقعیت خود نکشید.
انضباطبخشی بدن انسان
به طور کلی، بدن و کارکردهای بدنی انسانها تابع هنجارها و انتظارات اجتماعی و فرهنگی هستند. به عنوان نمونه معنای انضباطبخشی به بدن تسلط بر روشهای اجتماعی مورد پذیرش در ارضای نیازهای اساسی فیزیولوژیکی آن است، به ویژه در نهادهای درمانی، مدیریت عاطفی و انواع فعالیتهایی که موجب دستیافتن به چنین بدنی میشوند یعنی آنکه قابل قبول، مطلوب و حتی در فرهنگهای خاصی، کامل به نظر برسد. ممکن است [این امر] از خلال لاغری ایدهآل زیبا نشان داده شود. در گذشته لاغری علامتی از فقر و بیماری محسوب میشد، در حالی که امروزه چنین باوری در کشورهای جهان سوم هم دیده میشود، در مقابل، در کشورهای غربی لاغری نشانه تعلق به سطح اجتماعی بالا و سبک زندگی سالم است. بیاشتهایی عصبی میتواند یکی از موضوعات مرتبط با مسئله نظمبخشی به بدن باشد که حوزههای اجتماعی- فرهنگی غرب را فراگرفته است. بیاشتهایی عصبی اختلال جدی در خوردن و تهدیدی علیه آنست و علتها و پیامدهای روانی، اجتماعی و زیستی دارد و تحت تأثیر محرکهای فرهنگی و اجتماعی است[۱۵].
مشخصه بارز بیاشتهایی عصبی آسیبشناسی گرسنگی برای رسیدن به لاغرین حالت ممکن بدن است که با روشهای مختلفی از نظمبخشی به بدن مرتبط است. برای مثال، این روشها میتواند شامل تلاش برای خوردن کوچکترین لقمه ممکن، یا خوردن و گرفتن رژیمهای کمانرژی، خوردن به آهستهترین شکل ممکن، جایگزینی وعدههای منظم با لقمههای کوچک، تنهایی خوردن و کار بسیار زیاد باشد. تغییرات در معیارهای زیبایی به سمت لاغری بیش از بیست سال پیش در اسناد پژوهشی دیوید. اِ. گارنر[۱۶]، پائول. اِ. گارفینگل[۱۷]، دونالد شوارتز[۱۸] و مایکل تامسون[۱۹] (۱۹۸۰) دیده میشود. این نویسندگان بدن زنانی را آنالیز کردهاند که در وسط مجله پلیبوی چاپ شده و مربوط به زنان شرکتکننده در مسابقات زنان شایسته آمریکا بود. آنها گرایشات قابل ملاحظهای به سمت ایدهآلسازی لاغری یافتهاند. همچنین آنان دریافتهاند که در مقایسه با گذشته افزایش معناداری در تعداد مقالات مربوط به رژیم غذایی در شش مجله اصلی زنان رخ داده است. این نویسندگان استدلال میکنند که این واقعیتها ممکن است دال بر افزایش موارد بیاشتهایی عصبی باشد. این روشهای انضباطبخشی به بدن حکایت از تهدید این اختلالات به اندازه بیماریها میکند و افراد درگیر در نهادهای تخصصی مانند بیمارستانها و کلینیکها تحت درمان هستند.
موضوع نهادها، قدرت و بدن در آثار میشل فوکو[۲۰] فیلسوف فرانسوی به خوبی آمده است. او در تحلیل نوآورانه خویش نشان میدهد چگونه سازوکارهای متنوع قدرت در تاریخ اروپا شکل گرفتهاند. از نقطه نظر موضوع ما، مفهوم زیست-سیاست سودمندترین است. منظور او این است که به طور عقلانی، قدرت مدرن بر مردم احاطه دارد و از خلال نظارت و نظمبخشی به دست میآید. این نظارت بر مردم، که با مفاهیم افزایش رفاه به کار میرود، از خلال تعریف معیارهای اجتماعی، کنترل جنسیتی، بازتولید، تمرکز بر هنجارها و حذف بیماری و ناتوانان جسمی خود را تثبیت میکند. پزشکی، جراحی، روانپزشکی، سکسولوژی مدرن و غیره بر اساس آموزههای فوکو، بر مبنای اصولی هستند که به مثابه بیانیه زیست-سیاست محسوب میشوند. این انضباطبخشی فشاری است که نهادهای تخصصی گوناگون برای اعمال قدرت به بدن در جهت فرمانبرداری میآورند. در نهایت انسان این چارچوبها را میپذیرد و سپس ناظر هنجاربودنشان هم میشود، درست همانطور که یک زندانی در زندان تحت نظارت تام[۲۱] قرار میگیرد[۲۲]. به باور ما، انضباطبخشی و نظارت بر افراد میتواند با تجربه کاربرد رژیمهای کاهنده وزن در نظر گرفته شود. در دهه نود، همراه با سقوط کمونیسم با باز شدن مرزها در چک، پدیده جدیدی در شکل رژیمهای غذایی «اثبات شده» به ارمغان آورد. در ابتدای دهه نود، از هر دو زن، یک نفر و از هر چهار مرد یک تن به این پرسش پاسخ مثبت میدادند که آیا تا به حال رژیم لاغری گرفتهاند[۲۳]. ورزش یکی از راهکارهای کاهش وزن شد. «به نقل از مجله استرن[۲۴]، بیش از ۷۷ درصد زنان آلمانی ورزش را راهی برای از دست دادن وزن دیدندهاند.[۲۵]» پدیده نارضایتی از بدن به شکلی فراگیر در میان جوانها دیده شد. برای مثال، پسران بزرگسال از دختران رضایت از بدن بیشتری داشتند. ۷۰ درصد پسران رضایت از بدن را اظهار داشتند در حالی که ۵۷ درصد دختران میخواستند لاغرتر شوند. آنها به این منظور برخی از وعدههای غذایی را حذف میکردند[۲۶]. در نهایت ۲۲ درصد چکیها به نوعی در حال رژیم لاغری بودند[۲۷].
[۱] – Novák, 2010
[۲] – باید توجه داشت که نه تنها اختلالات خوردن به موضوع اصلاح بدن انسان مربوط می شود بلکه در این زمینه باید به اختلالات بدشکلی (dismorphic ) بدن نیز اشاره کرد. علاوه بر این، این دو تشخیص گاهی اوقات میتوانند به راحتی به جای هم اشتباه گرفته شوند. به عنوان مثال اگر یک فرد با وزن طبیعی از چاق شدن هراس دارد و خوردن را رعایت نمیکند، ممکن است اختلال بدشکلی بدن تشخیص داده شود. اختلال بدشکلی بدن یک اختلال در تصور بدنی است که از خلال تمایلات مصرانه و مداوم در ارتباط با نقص جزیی یا خفیف در بدندر ظاهر فرد متمایز می شود. اختلالات بدشکلی بدن به اختلالات وسواس فکری اجباری و مرتبط اختصاص داده میشود، در حالی که اختلالات خوردن در دسته بیماریهای روانی خاص خود قرار دارند (DSM 5) (نویسندگان ترکیبی، ۲۰۱۳).
[۳] – thinspiration
[۴] – Borzekowski et al., 2010
[۵] – pro-ana (pro-anorexia)
[۶] – Tong et al., 2013
[۷] – Motta, 2010
[۸] – Pro-ana (or pro-mia [probulimia])
[۹] – Tong et al., 2013
[۱۰] -مطالعه انجام شده توسط اپتنت( OPTENET) در سال ۲۰۰۸ افزایش ۴۶۹درصدی وب سایت های مربوط به بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی را در سال ۲۰۰۶تا ۲۰۰۷تأیید کرد.
[۱۱] -در مقابل میتوان به فعالان یا جنبش پذیرش چاقی اشاره کرد. هدف این جنبش تغییر نگرش اجتماعی به چاقی است.
[۱۲] – The American Society for Aesthetic Surgery 2014, see Synnott 1993
[۱۳] – Dvoráková, ۲۰۱۵
[۱۴]– به طور مشابه در مورد تفاوت بین عروسک باربی و نماد عادیبودن در آمریکا، رجوع کنید به Urla & Swedlund, 2007 below and Table 1
[۱۵] – Krch, 2002: 11; Garner, Garfinkel, Schwartz & Thompson, 1980; Keel & Klump, 2003; Miller & Pumariega, 2001
[۱۶]– David E. Garner
[۱۷] – Paul E. Garfinkel
[۱۸] – Donald Schwartz
[۱۹] – Michael Thompson
[۲۰] – Michel Foucault (1926-1984)
[۲۱] – Panopticon
[۲۲] – Foucault, 1977
[۲۳] – Fialová, ۲۰۰۶: ۵۶
[۲۴] – Stern magazine
[۲۵] – Fialová, ۲۰۰۶: ۵۶-۵۷
[۲۶] – Stajnochrová, ۲۰۰۹
[۲۷] – Ceská prúmyslová zdravotní pojistovna, 2014
Soukup, Martin; Dvoráková, Michaela. Slovensky Narodopis; Bratislava Vol. 64, Iss. 4, (۲۰۱۶): ۵۱۳-۵۲۹.
ادامه دارد …