اندر خم یک کوچه: کرونا و سرگردانی میان خانه و شهر
با اعمال قرنطینه خانگی ناشی از شیوع ویروس کرونا در ایران، همگام با سایر نقاط دنیا و بهویژه اروپا، موجی از سرگرمسازی برای القای احساس یگانگی مردم با فضای خانهها آغاز شد. رسانهها، سلبریتیها، فرهیختگان دانشگاهی، خبرنگاران و همه اقشار مدرن تمام تلاش خود را کردند تا به مخاطبان بقبولانند که خانه جای خوب و مطلوبی است و میشود بهخاطر حفظ سلامتی، لاجرم مدت کوتاهی در آن حضور داشت و میتوان با بردن فعالیتهای مدرن شهری به درون خانه مثل تماشای فیلم در خانه بهجای رفتن به سینما، مطالعه کتاب در خانه بهجای رفتن به کتابخانه، تماشای فوتبال در تلویزیون بهجای رفتن به استادیوم و …، خود را برای مدتی سرگرم کرد. اما پرسش اساسی آن است که مسئله یگانگی با یا بیگانگی از خانه و شهر در ایران تا چه حد واجد مؤلفههای همان مسئلهای است که در اروپا رخ داده است. آیا ایرانیان بین بودن در خانه و بودن در شهر، حتی در کلانشهر مدرن تهران، دومی را انتخاب میکنند؟ اگر اینطور است، فرار از شهر در اولین فرصتِ ممکن، نشانه چیست؟ آیا خانه در فرهنگ زندگی روزمره ایرانی و نیز نحوه طراحی و ساخت آن در معماری سنتی و حتی معماری مدرن ایران، فضای نامطلوبی برای زندگی است که ما را از خود به فضای شهری رانده است؟
نوشتههای مرتبط
واقعیت این است که ما اگر در شرایط انتخاب میان دو فضای خانه و شهر قرار بگیریم و خود را با یکی یگانه و از دیگری بیگانه بدانیم، قطعاً در تصور خود در خانه احساس امینت، آرامش و آسایش بیشتری داریم و حتی عمدتاً تعاملات اجتماعی خود را در بستر محیط خانه و خانواده میشناسیم و به یاد میآوریم. پرسش اصلی این است که ما در معنای واقعی کلمه چقدر شهروند مدرن هستیم و چقدر به زعم والتر بنیامین تبدیل به سوژه مدرن آوارهای شدهایم که در سرسختی بیپایان طرحهای شهری، با موانع حرکت آزاد مواجه شدهایم و حتی ابتداییترین آزادی یعنی امکان انتخاب مکان دلخواه برای زندگی را نداریم؟
اگر به معماری خانه در سراسر ایران نگاه کنیم، راهگشا خواهد بود. با نگاه اجمالی به ساخت شهری در ایران میتوان گفت تقریباً در تمام شهرهای حتی در کلانشهرهای بزرگ، الگوی غالب خانه، خانههای حیاطدار است و ساختار اجتماعی مؤلفههای فرهنگی خود را حفظ کرده و ساختار خانواده منطبق بر نیاز ماهویاش به محیط زندگی خود شکل داده است. حتی شرایط اقتصادی و اشتغال در سالهای اخیر موجب شده است تا استقلال فرزندان از والدین به تأخیر بیفتد و آنان مدت بیشتری نسبت به سالهای قبل در کنار والدین بمانند و زندگی جمعی خانواده حیات طولانیتری نسبت به دهههای گذشته داشته باشد. بنابراین، زندگی در خانه امری مطلوب و ارزش فرهنگی و اجتماعی تلقی میشود. اما در تهران ساخت اجتماعی چگونه است؟ هرچند در تهران بهعنوان ابرکلانشهر ایران، ساختار زندگی اتکای بیشتری بر زندگی فردی و خانوادههای کمجمعیت دارد و الگوی غالب خانه، واحدهای آپارتمانی است، اما این امر در تکمیل زندگی روزمره در فضای شهری و عدم نیاز به خانههای بزرگ با فضاها و اتاقهای متعدد متحقق نشده است. بلکه آنچه منجر به این امر شده است، قیمت بالای مسکن به دلایل متعددی است که پرداختن به آن در این مقال نمیگنجد. اما آنچه به مسئله ما مربوط است اینکه دادههای مطالعات میدانی در حوزه خواست و ساخت مسکن نشان میدهد که اگر تأمین هزینه مسکن، فاکتور تأثیرگذار نباشد، حتماً خانه بزرگ، با فضاها و امکانات زیاد مطلوبتر تلقی میشود تا آنجا که ساکنان میکوشند همه فعالیتهای شهری را که ممکن است در دایره نیازهای روزمره هم قرار نگیرد، مانند طراحی استخر، سونا و جکوزی، طراحی فضای کتابخانه، فضاهای متعدد پخت غذاها مانند آنچه در رستورانها تجربه میشود، قدم زدن در فضای سبز زیر نور چراغهای پارکی در حیاط خانه و … را به درون خانه بکشانند. یعنی شهر را در خانه تجربه کنند و این امر نوعی تفاخر اجتماعی نیز تلقی میگردد. البته این الگوی رفتاری در طبقه تنآسا در همه شهرهای ایران قابلمشاهده است و معطوف به تهران نیست.
بنابراین میتوان گفت که بهنظر میآید ما بیدلیل مسئله مدرنیزاسیون شهری را مسئله خود میدانیم. ما امروز هنوز پیش از مسئله قرار داریم و حداقل این فرصت را داریم که انتخاب کنیم این مسیر را طی کنیم یا خیر. سرمایهداری مدرن که در کشور ما نه از نوع سرمایهداری صنعتی مولد بلکه از جنس سرمایهداری واسطهگری مصرفگراست و ما را برای خرید کالاهای غیرضروری، زندگی طبقاتی با تفاخر به متراژ، فضاها، مبلمان و تزئینات خانه، حضور در فضای شهری با خودرو، مصرف شهر با هدف رفتن به مراکز خرید، مراکز تفریحی و … به فضای شهری فرامیخواند. از این رو مسئله خروج از خانه، نه شهر، بلکه بار دیگر خود خانه است.
ویروس کرونا ما را بهجایی فراخوانده که اهل آنجاییم. خانه برای ما ایرانیان، مأمن، پناهگاه، مقوم ساخت اجتماعی و سرمنشأ هویتمندی است. ما بیش از خانه، با شهر بیگانهایم و اهل شهر نیستیم. گذران زمان در خانه برای ما دشوار نیست و اگر نیاز به حضور در فضای شهری احساس میکنیم، جهت تأمین مایحتاج زندگی است.
ما همچنان سرگردان اندر خم کوچه سنت و مدرنیته، بین خانه و شهر، ماندهایم. خانه را با تمام ویژگیهای یک شهر میخواهیم و شهر را با تمام ویژگیهای یک خانه. آنچه در بحران بحبوحه شیوع ویروس کرونا در ایران بهمثابه مسئله در خانه ماندن دامن زده شده است، دستکم از جنس مسئله کشورهای غربی نیست و میطلبد با نگاه محلی و بهدور از تقلیدهای سطحی به مسئله نگاه شود.