انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انجام توسعه و نوشتن فرهنگ: انکشاف رویه های دانش در توسعه بین الملل و انسانشناسی (۲)

مین گرین ترجمه آرمان شهرکی

چکیده

این مقاله دلالتهای رویه های مختلف دانش در انسانشناسی و توسعه بین الملل را کاوش مینماید. دانش در توسعه یک موضوع سرراست از دانش پیرامون بستر و کنشهای سازنده (devising actions) نیست. رویه توسعه بین الملل، دانشی است که آشکارا بعنوان شکلی از کنش بنا میشود. دانش انسانشناسی ادعا دارد که دانش را از کنش جدا میسازد؛ ابتدا با ساختن دانش درباره کنشهای گذشته دیگران- بازنمودها- و دوم، از طریق بازنمود دانش خودش به مثابه شکلی انتزاعی از رویه اش در زمان حال. غیبت دانش انسانشناختی در رویه توسعه موضوعی متعلق به روابط میان انواع مختلف دانش که میتوانند گردهم آیند؛ نیست؛ بلکه محصولی است از مبنای هستی شناختی رویه های مختلف.

واژگان کلیدی
نظریه انسانشناختی، مشارکت جمعی، توسعه بین الملل. عملگری دانشی (knowledge working). اصلاح دولتی محلی، دانش مشارکتی. تانزانیا

سازمان توسعه

بحث من پیرامون رویه های دانش بر مبنای تجاربم در دو نظام دانشگاهی شکل گرفته است. اول بعنوان یکی از مسئولین طرف قرارداد که باید کاری علمی را در سازمانهای توسعه بین المللی انجام میدادم و دوم بعنوان یک انسانشناس حرفه ای که از طریق کرسی دانشگاهی خویش، دانش انسانشناختی تولید میکند. از سبکهای مختلف دانش بهره برده و این دانش را بطور متفاوتی در سازمانهای مربوطه به کار میبندم. پرتو افکندن بر سبکهای متفاوت سلوک معرفتی (epistemic conduct) و صورت(form) های معرفتی در انسانشناسی و توسعه، سبب میشود تا صورتهای دانش بصورت اجتماعی درک شوند.چنین میپندارم که سازمانهای بین المللی توسعه از دانش انسانشناختی بهره نمیبرند نه از آنرو که واسطه گران(brokers) دانش توسعه ای از بینشهای انسانشناختی یا از توان این علم جهت درگیر شدن؛ غافلند؛ بلکه بدان جهت که صورت معرفتی انسانشناسی و کردار معرفتی انسانشناسان، درون سازمان توسعه ای عمل نمیکند.

انسانشناسان، یعنی، افرادی که تمرین انسانشناختی میکنند (practice anthropology)؛ یا آنهاکه انسانشناس اطلاق میشوند؛ میتوانند در سازمانهای بین المللی توسعه کار کنند؛ آنچنانکه من میکنم. وقتیکه چنین کاری میکنیم؛ لزوما از خود به لحاظ معرفتی کردار انسانشناختی بروز نمیدهیم. اگر چنین میشد قادر بودیم تا دانش خویش را در بطن بسیاری از سازمانهای متنوع که به نظام توسعه بین الملل شکل میبخشند؛ کارا سازیم (Green, 2005, forthcoming). طی یک دهه گذشته کار من در سازمانهای بین المللی توسعه در سمت یک انسانشناس نبوده. من جهت انجام قومنگاری یا مراوده فرهنگی (cultural translation) بکار گرفته نشدم. سمتهای گوناگونی داشتم مثلا متخصص توسعه اجتماعی، مشاور در رابطه با فقر، یا تحلیلگر سیاستگذاری اجتماعی در طیفی از سازمانها طی ماموریتهای شغلی چندهفته ای یا نهایتا یکساله. چنین ماموریتهایی را برای دپارتمان دولتی بریتانیا که به امور توسعه بین الملل میپردازد؛ برای چندین سازمان غیردولتی و یک آژانس چندجانبه وابسته به سازمان ملل انجام داده ام. کاری که در سطح کشوری انجام دادم مربوط میشود به تحقیق میدانی جهت اخذ دکترا در رشته انسانشناسی که در تانزانیا انجام شد ( Green, 1993, 2003b). در این مورد آخر حقیقتا بعنوان یک کار علمی توسعه ای درگیر شدم البته تحلیلهایم در سطوح و حیطه های دیگر بکار رفت. توسعه بین الملل، نظامی از سازمانهاست که به ارایه تصویری از سنجش پذیریها و ترویج آنها متهد گشته اند ( رجوع کنید به Ferguson and Gupta, 2000; Green, 2007, forthcoming). جهانی سازی مدلهای سیاستگذاری از دهه ۱۹۹۰، کاربرد مدلهای جهانشمولی را که طی آن تصور توسعه جریان می یابد و فاکتورهای ملی و خرده ملی بعنوان استثنا مقوله بندی میشوند را ارتقاء بخشیده است (Green, 2003; Hart, 2001).
توسعه بین الملل به نظامی از سازمانها اطلاق میشود که خود را موجودیتهایی جهت کسب آنچه که از تحت عنوان اهداف توسعه بین الملل یاد میشود؛ تعریف مینمایند. این اهداف تحت عنوان اهداف توسعه هزاره (MDGs) جمع بندی شده اند و در واقع شرح و بسطی هستند از اجماع بین المللی برای اهداف توسعه بین الملل کمیته همیار توسعه) Development Assistance Committee’s International Development Targets). توسعه بین الملل دربرگیرنده طیفی از سازمانها و آژانسهاست از سازمانهای مدنی کوچک مقیاس گرفته تا سازمانهای بین المللی با گستره جهانی. خط مشی در توسعه مورد مناقشه و بطور مستمر در حال تغییر است. تحقق اهداف توسعه طی نشر خط مشی آن بعبارتی از طریق نافذ شدن و واسطه گری ایده های خط مشی و از طریق تخصیص بودجه، عاید میشود (Green, 2007). این ابعاد رویه توسعه مابین سازمانها و کنش گران مختلف پخش میشود. نظام توسعه بین الملل بعنوان شبکه ای از کنشگران، نهادها و رویه های چیده شده پیرامون اهداف توسعه، وسیع و پیچیده است. بدین جهت امکان توصیف فراگیر آن وجود ندارد. یک تصویر جامع و مانع از نظام توسعه بین الملل، شدیدا بازنمودی است؛ نشانی از مسیرهایی که طی آن و از طریق کنشگرانی سازنده فهم میشود. این تصویرگری توسط ایماژها و جان مایه های امر جهانی و شبکه ای، سلسله مراتب جهانی تا منطقه ای، محقق میشود؛ تصویرپردازی که تصور فراگیر از نظام بین الملل را تسهیل مینماید (Ferguson and Gupta, 2000; Riles, 2001).
توسعه بین الملل بعنوان نظامی از سازمانها همانقدر که مفهومی است؛ مادی (material) نیز هست (Bowker and Star, 2000; Douglas, 1986; Taylor, 2004). بسیاری از تلاشها در رویه توسعه بسوی سازماندهی مقوله ای، بعنوان مثال بازسازماندهی ابعاد تغییر خط مشی و ترتیب دادن اصلاحات معطوف میشود. بعنوان مثال سازماندهی مالی از طریق انتقال منابع که مداخله گریهای توسعه ای را حمایت کرده و نیز اصلاح مالی که مولفه ای مرکزی در نظم توسعه بین الملل میباشد (Green, 2007, forthcoming). توانا بودن در عرصه حرفه ای گری توسعه به معنای توانایی در مقیاس بندی مفاهیم و بکاربردن آنها در سطوح مختلف است. حکمرانی میتواند در سطوح جهانی و محلی، ” خوب” باشد. ریسک میتواند توسط خانوارها و اقتصاد ملی مدیریت شود. حرفه ای های توسعه تنها به سامان دادن مفهومی نمی پردازند. آنها باید نحوه هزینه کرد را مدیریت کنند؛ با واقعی نمودن اشکال مقوله ای طی انتقال منابع و تعیین نهادها و روابطی که آنها را در اکنون و آینده طرح ریزی شده؛ دربر میگیرد. آنچنانکه انسان شناسان از دیدگاه انتقادی و در ارتباط با بسط قدرت حاکمیت نوشته اند؛ چنین رویه هایی از خوانایی و یکدست سازی در بحث حکمرانی ضروری است (Scott, 1998; Tsing, 1993). معذالک این رویه های تکنیکهایی ضروری هستند برای حکمرانی، سازماندهی اهداف و وسایل، اشیاء و افراد به طرقی ویژه تا به اهداف معینی دست یابند.
فهم توسعه بین الملل بعنوان یک پروژه حکمرانی در معنای مد نظر فوکو، که همانا نوعی جهتگیری است بسوی سازمان عقلانی رابطه میان” افراد و اشیاء”(Foucault, 2002; Lemke, 2001)، حاوی میزانی از این پیچیدگی پیرامون آن چیزی است که سازمانهای توسعه ای انجام میدهند. آنچنانکه تانیا مورای لی (Tania Murray Li) در اثر بسیار با مسمایش، اراده ای برای بهبود (The Will to Improve) خاطر نشان ساخته است ؛ توسعه بین الملل به همان میزانی که پروژه ای از خوش بینی است؛ پروژه ای از قدرت نیز محسوب میشود. توسعه بین الملل همچنین پروژه ای متعلق به دولت[دولت با د بزرگ، به معنای یک دولت خاص. م] نیز هست. اهداف توسعه بین الملل با اهداف دولتهایی که گیرنده و اهداء کننده دستگیری توسعه ای هستند؛ همسو میباشند. در نهایت، ازآنجا که توسعه بین الملل به مبادلات مالی میان دولتها به منظور حمایت از اهداف سیاستگذاری میپردازد؛ لذا توسعه بین الملل پیرامون حکمرانی(governance) است. در رژیمهای موجود نئولیبرال، این امر[ یعنی ربط توسعه بین الملل به دولت و حکمرانی] با اصطلاحاتی همچون “حکمرانی خوب” تشریح شده و حاوی عناصری همچون رویه های حسابرسی(audit) کنترل(regulation) و پاسخ گویی (accountability) است.(۱)
ازینرو صلاحیت در توسعه همانا ظرفیت کار خلاقانه است با مفاهیم مقیاس بندی شده به منظور تحقق اهداف دولتی. این امر ربطی به انتقاد و بازسازی ندارد یا کارا نمودن مفاهیم جهت موثر ساختن آنها تا در بطن ترتیبات بازنمودی مشخص از فضای سیاسی، ” کاری انجام دهند” (Austin, 1975). در واقع چنانکه تیموتی میچل (Timothy Michell) بیان داشته؛ کارا ساختن مفاهیم فی الواقع خاصیتی از مفاهیم یا بازنمودها و جایگاه آنها میان قابی از ترتیبات بازنمودی نیست؛ بلکه خاصیتی از وضعیت آنهاست میان روابط اجتماعی دولت و توسعه (همچنین به Hart, 2004 نگاه کنید). گسست آشکاری میان بازنمود و کنش یا میان سیاست و اجرا وجود ندارد (Green, 2007). ازآنجا که دانش در توسعه شکلی از کنش درون یک شکل مشارکتی از سازمان اجتماعی است، پس نمیتوان آنجا بیرون روابط اجتماعی توسعه از ” دانشی مفید” (Strathern, 2006b) سراغ گرفت (Mosse, 2006). آنچه که درون توسعه بین الملل، و نیز درون دولت بطور اعم، دانش قلمداد میشود؛ نهادینه شدنی است درون و از طریق اشکال سازمانی خاص. همانطور که توسعه بین الملل، پروژه ای از دولت است؛ این اشکال سازمانی پیرامون همانندسازی و مدیریت دانش، به مثابه محصول جهانی سازی هم در طراحی حکمرانی و هم سیاست ورزی، در دیگر سیستمهای دولتی- میان دپارتمانها، آژانسها و وزارتخانه های یک دولت و میان نظامهای دولتی (Rose, 1996; Rose and Miller, 1990) به شکل تجسدهایی هم ریشه یا مرتبط به هم وجود دارند.
یادداشتها:
(۱) جهت یک رساله پیرامون مرکزیت حاکمیت در سیاست توسعه ای نوین به مقاله ای تحت عنوان کار حاکمیتی کردن برای فقرا (making governance work for the poor)
در United Kingdom’s Department for International Developments recent White Paper نگاه کنید.
مین گرین، دانشگاه منچستر، بریتانیا