انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انتقال مطالب درسی به دانش آموزان، از گذشته تا دنیای امروز

مجله ی علوم انسانی فرانسه برگردان آریا نوری

از زمان آموز کتب مقدس تا دنیای امروز که دانش با بهره گیری از ابزار چندرسانه ای و شبکه های اجتماعی به دانش آموزان منتقل می شود، سه سوال بزرگ حول محور نحوه ی انتقال دانش به دانش آموزان مطرح شده است.

چه چیزی را باید به دانش آموزان منتقل کرد؟!

کجا باید آن را منتقل کرد؟!

چطور باید آن را انتقال داد؟!

از کتب مقدس تا فرهنگ علمی

در مغرب زمین، این نمایندگان کلیسا بودند که وظیفه ی آموزش زبان های لاتین و یونانی را بر عهده داشتند. از قرن شانزدهم میلادی به بعد، با شکل گیری جریان های مختلف پروتستانیم، روخوانی انجیل مبنای آموزش قرار داده شد. پس از آن، با شکل گیری جریان مدرنیته و خردگرایی، آموزش کتاب مقدس رفته رفته کنار گذاشته شد. از قرن نوزدهم میلادی به بعد، در دنیای غرب، اساس اموزش بر اساس پیشرفت علمی و فلسفه بنیان نهاده شد.

دانش/توانایی

توانایی هایی که هر فرد کسب می کند باید به وی یاری رساند تا فعالیت های مختلفی را بنا بر نیازهایی که دارد به منصه ی اجرا دراورد. به همین ترتیب واژه ی توانایی و تبحر تبدیل به یکی از واژه های کلیدی در تربیت دانش آموزانی شد که قرار بود در آینده وارد بازار کار شوند. از زمان تصویب قانون جهت گیری تحصیلی در سال ۱۹۸۹، وزارت آموزش و پرورش فرانسه وظیفه ی تعیین محتوای کلی کتاب های درسی و برنامه های آموزشی را بر عهده دارد و همچنین لازم است تا به جای آموزش تئوریک، بر آموزش عملی تاکید شود.

دانش های طبقه بندی شده/ فرهنگ مشترک

امروزه مقوله ی آموزش طبقه بندی شده ی علوم در مدارس زیر سوال رفته است. گروهی معتقدند به هیچ عنوان لزومی ندارد علومی که قرار است در مدرسه به دانش آموزان منتقل شود، حتما طبقه بندی شده و مشخص باشد. با گسترش مطالعات و تحقیقات در این زمینه، بسیاری معتقدند وزارت آموزش و پرورش هر کشور کافیست تنها به انتقال فرهنگی مشترک به همه ی دانش آموزان بسنده کرده و انتخاب و انتقال محتوا را در اختیار مدارس بگذارد.

علوم مدرسه ای را چطور باید به دانش آموزان انتقال داد؟!

شیوه های آموزشی، از کلاس های خشک گرفته تا کلاس هایی با مشارکت دانش آموزان

در شیوه ی سنتی تدریس، تنها قرار است مطالب از معلم به دانش آموز انتقال یابد، یعنی معلم مثل یک قاضی سر کلاس نشسته و مطلب را به دانش آموزان منتقل می کند، بی آنکه ایشان حضور فعالی در روند آموزش داشته باشند. اولین بار روانشناسان رفتارگرا بودند که این شیوه را زیر سوال بردند. اساس این نحوه ی تدریس بر این پایه استوار بود که مغز انسان مطالب را ضبط می کند، بنابراین کافیست تنها معلم در برابر دانش آموزان نشسته و همه چیز را به ایشان منتقل کند.

در متدهای آموزشی جدید، آموزش بر اساس تعامل صورت می گیرد، تعامل بین معلم و دانش آموز. یعنی دیگر قرار نیست دانش آموز سر جایشان نشسته و فقط نظاره گر معلمشان باشند، بلکه باید به شیوه های فعال در فرایند آموزشی ایفای نقش کنند. افرادی مثل ژان پیاژه و ویگوتسکی اولین کسانی بودند که این امر را مطرح کردند. فعالیت دانش آموزان و نیز شرکت ایشان در روند آموزشی می تواند به صورت گروهی یا منفرد صورت بگیرد.

مساله ی اصلی ای که در شرایط فعالی مطرح می شود، این است که چرا باید برای همه ی شاخه های درسی، از شیوه ی آموزشی یکسانی استفاده کرد؟! چرا باید همه ی معلمانی که در دانشگاه تربیت می شوند، به یک شیوه آموزش داده شوند؟امروزه متخصصان در این زمینه معتقدند معلمان در هر رشته، باید به صورتی منحصر به فرد آموزش داده شوند.

شرایط-مشکلات و اهداف-موانع

روانشناسی شناختی که از چند سال پیش رشد روزافزونی داشته است عنوان می کند که درک ما از دنیا بر اساس تصویر ذهنی ای شکل می گیرد که خودمان از آن داریم. این امر اما هم می تواند به سان یک راه حل باشد و هم یک مانع. برای مثال، اگر بخواهیم در مورد فیزیک صحبت کنیم، اکثر قریب به اتفاق دانش آموزان فکر می کنند گازها وزنی ندارند و ماده به حساب نمی آیند و … این امر باعث می شود تا معلمان با آموزش مسائلی مثل فشار اتمسفریک مشکل داشته باشند. به همین ترتیب است که گروهی پیشنهاد می کنند می توان خیلی راحت از همین تصاویر ذهنی غلط هم برای آموزش بهره برد. برای مثال می توان مسائلی را مطرح و دانش آموزان را وارد مسیری کرد که خودشان به حل مساله بپردازند و تصاویر ذهنی نادرست را خودشان از ذهن پاک کنند، نه اینکه معلم همه چیز را به ایشان منتقل کند.

علوم مدرسه ای کجا باید منتقل شود؟!

در دوران باستان و تا همین اواخر هم، فرزندان خانواده های اشراف زاده، از آموزش منحصر به فرد در خانه ی خودشان بهره می بردند و کودکان سایر خانواده ها و طبقات اجتماعی، عملا از آموزش خاصی بهره نمی بردند.

از قرن هفدهم میلادی به بعد، کم کم نحوه ی آموزش گروهی مطرح شد، یعنی آموزش به همه ی کودکان یا حداقل کودکان متعلق به طبقه ی متوسط به بالا. مساله ی اساسی اما در اینجاست که درست از همان زمان هم پایه ی آموزش بر نوشتار بنا شد، نه گفتار. از همان زمان به بعد هم این آموزش به همین شکل ثابت مانده و تقریبا در همه ی کشورهای دنیا به شکلی یکسان صورت می پذیرد.

آیا شکل گیری مراکز آموزشی جدیدی در کنار مدارس امکان پذیر است؟!

با شکل گیری تحولات اقتصادی و صنعتی در جوامع صنعتی، به خصوص در نیمه ی دوم قرن بیستم، نیاز به تربیت نیروهای کار بیش از پیش احساس شد. به همین ترتیب کم کم مراکز آموزشی منحصر از مدرسه شکل گرفت، مراکزی که به تربیت نیروی کار و صنعتی در بخش های مختلف و مورد نیاز می پرداختند، بدون آنکه وابسته به مدارس باشند.

در طول چند سال گذشته نیز آموزش اینترنتی، به خصوص در کشورهای آمریکای شمالی، چه در مدرسه و چه در دانشگاه، رشدی روزافزون داشته است. به همین ترتیب هرروز بیش از گذشته از ابزار ارتباط جمعی برای آموزش استفاده می شود.

آیا طرح پرسش انتقال مطالب درسی اشتباه است؟!

از زمان ژان پیاژه به بعد، این مساله اشاره می شود که هر دانش آموز چیزهایی که نیازش باشد را به صورت خودکار فرا خواهد گرفت، به همین ترتیب دیگر تنها هدف حضور معلم سر کلاس درس نه انتقال مطالب که برقراری تعامل لازمه با دانش آموزان و کنش با ایشان است. مقوله ای که از آن تحت عنوان آموزش خودکار یاد می شود، یعنی دانش آموزان باید بتواند با تکیه بر خود، مطالب مورد نیازش را دریافت کند و معلم تنها در این مسیر او را یاری رساند. به همین ترتیب مهم ترین نقش را در آموزش، خود فرد ایفا می کند و نه معلم! امروزه این مساله کاملا ثابت شده است که چنانچه دانش آموزان خودشان از خودشان هر از گاهی ارزیابی کنند، تا چه اندازه نتایج مثبتی به دست خواهند آورد.در دنیای امروز، با گسترش روز افزون شبکه های اجتماعی و ابزارآلات ارتباط جمعی، شکل گیری گروه های آموزشی نقشی به سزا در فرایند های آموزشی دانش آموزان ایفا می کند و از طرفی، روز به روز حرکت به سمتی پیش می رود که نقش دانش آموزان در یادگیری و کلاس درس بسیار بیشتر از معلم می شود.