بخش چهلوهفتم/ مسیحیت (Christianity)/ مری تیلور هیوبر/ برگردان: مهرداد میردامادی
مسیحیت، با مشتاقترین میسیونرها٭ در میان ادیان بزرگ جهان، بر زندگی اجتماعی و فرهنگی بسیاری از مردمان، از ناحیۀ مرکزی اروپا و امریکای شمالی و جنوبی تا قلمروهای میسیونری در آسیا، افریقا، جزایر اقیانوس اطلس و پایگاههای آموزشی در «موطن» میسسیونرها، که مورد مطالعۀ انسانشناسان هستند، تاثیرگذار بوده است. این پهنه و گسترۀ انجیلی در طول سالها کانون اصلی مطالعات و بررسیهای انسانشناختی بر روی مسیحیت بوده است. مطالعات انسانشناختی بر روی مسیحیت، که اغلب در قالبی تاریخی صورت پذیرفته، شیوههای پیچیده که نهادهای دینی جهانی و بومی و سنتهای بزرگ و کوچک٭ در ساخت، دگرگونی و رقابت با یکدیگر، متقابلاً به کار گرفتهاند، را بررسی میکنند. در این فرایند پرسشهایی در مورد شالوده و اساسِ اجتماعی دینداری، سازوکار دگرگونی و تغییر دینی، و ویژگی نهادهای فراملی و اشکال فرهنگی پرسشهایی از جانب ایشان مطرح گردیده است.
نوشتههای مرتبط
درعینحال این نکته نیز باید خاطر نشان گردد که مسیحیت در اروپا و ایالات متحده بهعنوان یک نیروی پُرقدرت تاریخی به شکلگیری حوزۀ فکریای کمک کرد که باعث پیدایش انسانشناسی شد. برای مثال مفهوم «پیشرفت» که اساس چارچوب تطوری بود که انسانشناسان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از آن بهره میبردند منتج از کوشش برای تعمیم و تسری دریافت یهودی ـ مسیحی از زمان بهمثابۀ راه و شیوۀ انتقال تاریخ مقدس بود (Fabian 1983: 1-35). علاوه بر این معانی مربوط به مفاهیم پایهای مانند شخص٭، دین٭، منسک٭، قربانی٭، نماد٭، و باور٭ را تاریخهای خاص مسیحی آنان تغییر داده و دگرگون کردهاند آن هم به شیوهای که هنوز کاملاً مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته است (Asad 1993).
البته نقش مسیحیت در توسعۀ جامعۀ مدرن زمینۀ مساعدی را برای تحلیل و اندیشۀ نظریۀ اجتماعی کلاسیک (و معاصر) بهوجود آورده است (Parsons 1968). با این وجود به غیر از کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری (۱۹۵۸ [۰۵-۱۹۰۴]) ماکس وبر† که نشان داده است هنوز منبع باقی و پا بر جای الهام برای اندیشۀ انسانشناختی در مورد پیامدهای اجتماعی باور دینی است، مطالعات کلی یا تطبیقی در مورد مسیحیت تاثیر نسبی اندکی در گسترش تفکر انسانشناختی داشته است. در واقع تا دهۀ ۱۹۷۰آثار انسانشناختی در مورد مسیحیت بسیار ناچیز بود، و تنها چند استثناء شایان توجه در این باره وجود داشت از جمله پژوهشهای مربوط به جوامع که اهمیت اجتماعی و فرهنگی مسیحیت در اروپا، امریکای لاتین و ایالات متحده در دوران معاصر را مورد بررسی و تحقیق قرار میداد و نیز مطالعات مردمشناسی تاریخی† که درهمآمیزی٭ در امریکای مرکزی٭ کاتولیک را بررسی میکرد. با این همه از این تاریخ به بُعد گسترۀ وسیعتری از کارهای انسانشناختی دربارۀ مسیحیت انجام پذیرفته است.
مسیحیت نیز مانند دیگر ادیان جهان اعلانکنندۀ حقیقتی متعالی با روایی جهانی است که باید با آن در محیط خاصِ تاریخی، بومی جغرافیایی و متنوعِ فرهنگی ارتباط بر قرار کرد. انسانشناسان این امر را زمینهای مساعد برای تحلیلِ نمادی و اجتماعی یافتهاند، و حتی شیوههایی را که عیسی مسیح و پیروان وی در صورخیالِ بومی یهودیان تغییر ایجاد کرده تا پیام خود را منتقل کنند، مورد توجه قرار دادهاند. عشاء ربانی یا شام آخر یک آیین مقدس مهم در مسیحیت است که بر به صلیب کشیده شدن و رستاخیز عیسی دلالت دارد و نزدیکترین مدلِ همانند آن عید فصح در دین یهود است، «اما هر عنصر مهمی که در عید فصح وجود دارد واژگونه شده است… عید فصح جشن خویشاوندی و ملتبودگی است. قربانی شدن عیسی نمادی است از مرگ خانواده و واحد سیاسی. میثاق و بیعت او تمام بشریت را دربرمی گیرد‘ (Feeley-Harnik 1981: 19).
دربرگیرندگی اجتماعی مسیحیت اولیه به زودی با رشدِ علاقۀ خاص مسیحیت به درست آیینی تعصبآمیز همراه گشت و جامعۀ مسیحی ضامن این درست آیینی در فراسوی زمان و مکان شد. تاریخ دانان زمینۀ اجتماعی عناصر مهم درست آیینی، مانند پیدایش کیش قدیسان در جهان پُرآشوب ِ اواخرِ عهد باستان (Brown 1981) و نظریۀ رستگاری سنت آنزِلم که انعکاسی است از تصورات قرون وسطایی در مورد تاوان پردازی و خویشاوندی، را بررسی کردهاند (Bossy 1985).با این همه مطالعات مردمنگارانه دربرگیرندۀ این نکتهاند که حتی در اروپا رابطۀ بین باورهای بومی و درست آیینی رابطهای چندگانه و پیچیده است.(Christian 1989) درواقع همان گونه که جین اشنایدر و شرلی لیندن باوم در شمارهای از مجلۀ American Ethnologist که به مسیحیت اختصاص یافته بود، گزارش دادهاند مشکل اصلی در تحلیل انسانشناختی این بوده است که «چگونه در مسیحیت، و نیز در اسلام و بودایی گری قدرت نیرومند درست آیینی با باور و عمل دینی بومی تعامل کرده و در بر خورد با آن دستخوش دگرگونی میشوند»(۲:۱۹۸۷).
تنش بین درست آیینی و باورهای بومی در اغلب موارد به وسیلۀ انسانشناسان در جوامع غیرغربی که مسیحیت در وضعیتی استعماری٭ عرضه شده، مورد مطالعه قرار گرفته است. در بسیاری از این مناطق تغییر دین و گرویدن به مسیحیت و مسیحی شدن ـ «بازتدوین روابط اجتماعی، معانی فرهنگی، و تجارب شخصی بر حسب آرمانهای رایج مسیحی‘ ـ با شمول مردم این مناطق در نظم اجتماعی گستردهتر غرب همراه شده بود (Hefner 1993: 3). با این همه همانگونه که هفنر خاطر نشان میکند پژوهش انسانشناختی نشان میدهد که مسیحیت «توانایی قابل ملاحظهای از خود در ایجاد تغییرات متفاوت فرهنگی در محیطهای بومی» (صفحه ۵) نشان داده است. هرچند میسیونرها تلاش داشتند تا خلق و خوی و احساسات بومی را در قالب درست آیینی حفظ کنند، اما مسیحیت در اغلب موارد بازتفسیر میشد تا بیان کنندۀ دل مشغولیهای بومی باشد و به آنچه مایۀ علاقه و دل نگرانی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود نیز بپردازد (Smith 1994; Comaroff 1985).
از جنبۀ تاریخی درست آیینی درون مسیحیت رسمی به شکل فجیعی با مخالفان خود مبارزه کرد و در مقاطعی خود در معرض احیاء، بازسازی و اصلاحات قرار گرفت. ویکتور ترنر† و ادیث ترنر پیشنهاد کردهاند که زیارت٭ مسیحی در حکم «فرایندی آستانهای† برای افراد غیر روحانی» درک شود. این فرایند آستانهای به واسطۀ امکان رهایی موقت از محدودیتهای ساختاری زندگی روزمره تعلق خاطر زائر به دین خود را تشدید میکند (۴:۱۹۷۸). جاهای دیگر تلاش برای تزکیه و شور و هیجان دینی به شکلگیری تفاوت ِ دینی منجر شد که در تقابل با دیگر گروههای مسیحی و/ یا مدرنیزهکردن و دینزدایی کردن جهان بودند. اما با بازگشت اخیر بنیادگرایی† دینی به عرصۀ عمومی ایالات متحده، جای تردیدی باقی نمیگذارد که مرزهای بین بنیادگرایی و مدرن مرزهای استواری نیست (Harding 1994)، و درعینحال نشان میدهد که مردم توانایی آن را دارند که به نام مسیحیت وضعیت موجود را با تمام قدرت به مبارزه دعوت کنند.
همچنین نک.: دین، سنتهای بزرگ و کوچک، میسیونرها
برای مطالعۀ بیشتر:
Asad, T. (1993) Genealogies of Religion: Discipline and Reasons of Power in Christianity and Islam, Baltimore: The Johns Hopkins University Press
Bossy, J. (1985) Christianity in the West: 1400–۱۷۰۰, Oxford: Oxford University Press
Brown, P. (1981) The Cult of the Saints: Its Rise and Function in Latin Christianity, London: SCM
Christian, W.A. (1989) Person and God in a Spanish Valley, Princeton: Princeton University Press
Comaroff Jean (1985) Body of Power, Spirit of Resistance: The Culture and History of a South African People, Chicago: University of Chicago Press
Fabian, J. (1983) Time and the Other: How Anthropology Makes Its Object, New York: Columbia University Press
Feeley-Harnik, G. (1981) The Lord’s Table: Eucharist and Passover in Early Christianity, Philadelphia: University of Pennsylvania Press
Harding, S. (1994) The Born-Again Telescandals,’ in N. Dirks, G. Eley and S. Ortner (eds) Culture/Power/History: A Reader in Contemporary Social Theory, Princeton, NJ: Princeton University Press
Hefner, R.W. (ed.) (1993) Conversion to Christianity: Historical and Anthropological Perspectives on a Great Transformation, Berkeley: University of California Press
Parsons, T. (1968) ‘Christianity’, in D. Sills (ed.) International Encyclopedia of the Social Sciences, New York: The Macmillan Company
Schneider, J. and S. Lindenbaum (eds) (1987) ‘Frontiers of Christian Evangelism’, American Ethnologist (special issue) 14 (1)
Smith, M.F. (1994) Hard Times on Kairiru Island: Poverty, Development, and Morality in a Papua New Guinea Village, Honolulu: University of Hawaii Press
Turner, Victor and Edith Turner (1978) Image and Pilgrimage in Christian Culture:
Anthropological Perspectives, New York: Columbia University Press
Weber, M. ([1904–۰۵] ۱۹۵۸) The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism, New York: Charles Scribner’s Sons
