بخش بیستوهشتم/ نیاکان (ancestors)/ موریس بلاک/ برگردان: فیروزه مهاجر
واژه «نیاکان» در انسانشناسى براى نامیدن آن اسلافى که یادشان زنده مانده است، و اشاره به اعمال دینى مشخص در عباراتى نظیر «کیش نیا» یا «پرستش نیا» بهکار مىرود.
نوشتههای مرتبط
این امر که یاد کدام نیا و به چه طریقى زنده مانده باشد، به نوع نظام خویشاوندى* بستگى دارد. براى نمونه، برخى سرخپوستانِ امریکا ظاهراً به نیاکانى که شخصآ آنها را نمىشناسند، بىعلاقهاند، حال آنکه برخى مردمان آسیایى و افریقایى چهبسا یاد نیاکان خود را تا بیست پشت زنده نگهدارند. ممکن است تنها چیز قابل حفظ و احترام صرفآ نام نیا باشد. این امر را مىتوانیم در خانههای اربابی چینی، یا بقایاى جسمانىِ نیا در میان مریناهاى ماداگاسکار، یا خاطره سفرهاى نیاکان که در منظر* علامتگذارى شدهاند، مثلاً در میان بسیارى از بومیان استرالیا* مشاهده کرد. عوامل اجتماعى نیز در این امر که یاد کدام نیا زنده بماند دخیلاند. ممکن است یاد مردان با حذف زنان یا مردان و زنان بهطور مساوى زنده بماند. در نظامهاى پدرتبار† ، نیاکان طرف مذکر تا چند پشت بیش از نیاکان طرف مؤنث به یاد مىمانند و در نظامهاى مادرتبار† قضیه برعکس است. دلیل این امر آن است که در چنین نظامهایى شرط عضویت در یک گروهِ اجتماعىِ مهم، از قبیل طایفه† ، ممکن است عمدتآ متکى بر قابلیتِ مشخص کردن تبارِ* خود در خطى مناسب و تا نیایى خاص باشد که به احتمال زیاد نامش را به گروه مىدهد. در جوامع سلسله مراتبى، اشخاص برخوردار از مقام اجتماعى بالاتر اغلب نیاکان خود را بهتر از اشخاص کم منزلتتر بهیاد مىآورند.
پرستش نیا عبارتى است که براى اشاره به اعمال مذهبى مرتبط با این باور بهکار مىرود که اسلاف مرده به طریقى مىتوانند بر زندگان تأثیر بگذارند. فورتس† در پژوهش دربارۀ پرستش نیا در تالِنسىِ، غنا، که نمونه بسیار بارز پرستش نیا در سایر نقاط افریقاست، تأکید مىکند که چطور این پرستش، که از وظایف یک خلف پدرتبار است، روابط پدران و فرزندان در زمان حیات را، البته با تغییرى اندک، بازمىتاباند (فورتس ۱۹۵۹).
مطالعاتى مشابه دربارۀ روم باستان توسط فوستل دوکولانژ (۱۸۶۴) و دربارۀ چین توسط هِسو† (۱۹۴۹) صورت گرفتهاند. در این نظامها اعتقاد بر این است که نیاکان، اخلاف خود را از نظر اخلاقی سرپرستی مىکنند و بهویژه نگران امکان بروز منازعهاى در میان گروه اخلاف هستند. این سرپرستى، هرچند در نهایت نافع تصور مىشود، تیغ دو دم است؛ زیرا نیاکان عمدتآ خود را با تنبیه اخلافشان، معمولاً با بیمار کردن آنها، نشان مىدهند. در چنین حالتى پرستش نیا اغلب مستلزم بهدست آوردن دل او به شیوههایى از قبیل قربانى* کردن است (میدلتُن ۱۹۶۰).
بحث پرستش نیا در افریقا بر نظریهپردازىِ انسانشناختى دربارۀ این موضوع حاکم بوده است، اما پدیده فوق در بخشهاى مختلف جهان اشکالى بسیار متفاوت دارد. برخلاف افریقا، که در آن با نیاکان بسیار با احترام رفتار مىشود، در دوبو در ملانزى*، معمول آن است که مردم نیاکانی خاص را، که استخوانِ آروارهشان را به گردن مىآویختند، بپرستند و چنانچه این نیاکان براى آنها خوش اقبالى به همراه نیاورند، از ایشان چشمپوشى مىکنند. در ژاپن و چین، نیاکان عمدتآ به شکل الواح نیاکانى که در معابد یا خانههای اربابی نگهدارى مىشدند، مورد پرستش قرار مىگرفتند (اسمیث ۱۹۷۴). در این مورد آنچه مورد توجه است، ارج نهادن بر مردگان و به همان میزان جدا کردن مردگان از جهان زندگان است که مىتوانند در آن اختلال ایجاد کنند.
همچنین نک.: تبار، خویشاوندى، دین، قربانى، من
برای مطالعۀ بیشتر
Fortes, M. (1959) Oedipus and Job in West African Religion, Cambridge: Cambridge University Press
Fustel de Coulanges, N.D. (1956 [1864]) The Ancient City, Garden City, NY: Doubleday
Hsu, F.L.K. (1949) Under the Ancestors: Shadow: Chinese Culture and Personality, London:
Middleton, J. (1960) Lugbara Religion, Oxford: Oxford University Press
Smith, R.J. (1974) Ancestor Worship in Contemporary Japan, Stanford: Stanford University Press