گفتگوی «قلم نیوز» با ناصر فکوهی درباره انتخابات دهم
نقش تبلیغات شفاهی در تشویق مردم برای حضور در انتخابات چیست ؟
نوشتههای مرتبط
ایران چه امروز و چه از لحاظ تاریخی در اکثریت فرهنگ های خود بیشتر، بر پایه اشکال شفاهی و یا دقیق تر بگوئیم غیر مکتوب مبادلات فرهنگی خود را انجام داده است تا مکتوب. در این مورد کافی است به اهمیتی که مناسک از یک سو و شعر از سوی دیگر در زندگی سنتی و حتی امروز ما دارند نگاهی بیاندازید. دو رابطه ای که می توانید از یک طرف آن را در گسترش و اهمیت مناسک دینی و تمام روابط و سازوکارهای آن از جمله مراسم عزا داری یا جشن های مذهبی و غیر مذهبی، نوحه خوانی ها و تعزیه و … بیبینیم. فراسوی باورهای دینی که اهمیت و ارزش بالای خود را دارند مراسم دینی ما از لحاظ شکل نیز یکی از رسانه های اصلی ارتباطی و مبادله فرهنگی میان مردمانمان هستند. به عنوان مثال یک مراسم روضه خوانی، یک ختم یا یک سفره و غیره را نمی توانیم در فرهنگ مسیحی بیابیم که مناسک بیشتر شکل روابطی در سکوت و بدون ارتباط جمعی گسترده را دارند. در فرهنگ ما این گونه مناسک و مراسم عموما جایگاهی برای مبادلات گسترده اجتماعی در همه حوزه ها، اشنایی و دیدار افراد با یکدیگر و بحث و تبادل فکری هستند و از این رو ما با اهمیت نهادهایی چون مساجد، تکایا، هیئت ها و غیره در فرهنگ مان روبرو هستیم. حتی در فرهنگ غیر مذهبی نیز، ما در ایران با تعدد بسیار زیاد جشن ها و مناسک مربوط به آنها روبروئیم. سازوکارهایی که در جشن ها وجود دارد، از شیوه های پذیرایی گرفته تا آداب صرف غذا و غذاهایی که سرو می شوند و حتی نحوه شادی و به بیان در آمدن آن از طریق پایکوبی و شعر خوانی و غیره، همگی اشکالی از بیان غیر مکتوب و راه هایی برای مبادله اجتماعی هستند که عمده ترین راه ها را در فرهنگ ما می سازند. البته ناگفته نگذاریم که در اکثر فرهنگ ها این امر وجود دارد و اشکال شفاهی ، اشکال متاخر و اقلیتی هستند، اما درجه تاثیر آنها بسیار متفاوت استف من فکر می کنم جامعه و فرهنگ های مختلف ایرانی از شفاهی ترین فرهنگ های جهان هستند.
نحوه تبلیغات باید به چه صورت باشد ؟
این پرسش، پرسشی نیست که بتوان آن را به صورت مستقیم از یک متخصص علوم اجتماعی مطرح کرد، زیرا در جهان امروز تبلیغات یا ایجاد رابطه با مخاطبی که مورد نظر یک فرد یا گروه است تا از او چیز خاصی خواسته شود یا به کار خاصی تشویق شود، از جمله امور تخصصی به حساب می آیند که اگر هم در علوم اجتماعی مطرح باشند، در حوزه ارتباطات قرار می گیرند. اما به عنوان یک غیر متخصص و تنها در رابطه با حوزه کاری خودمان می توانم بگویم که تبلیغات و روش های آن باید به تعداد مخاطبان اجتماعی و تنوع آنها، مختلف و متنوع باشد. مردم عادی به صورت های مختلفی قابل دسترس هستند که لزوما شکل مکتوب و یا حتی رسانه ای جمعی که به نظر من بیش از اندازه بر آن مبالغه می شود، بهترین روش نیست. امروز بسیاری از مردم ما، صداقت و احساس راستگویی و پرهیز از مبالغه و تلاش برای تحمیق مخاطب را به سایر مسائل در محتواهای گفتارهای سیاسی ترجیح می دهند و اگر چنین چیزی باشد، رسانه آنقدر که تصور می شود اهمیت ندارد. مهم آن است که چشم اندازهایی برای دسترسی به آنچه مردم در پی اش هستند را احساس کنند. به گمان من، روش هایی مثل تماس مستقیم و رودر رو و به ویژه امکان تبادل اندیشه و سئوال و جواب در مراسم و برنامه هایی که لزوما دلیلی ندارد بسیار بزرگ هم باشند روابط زیادی را امکان پذیر می کند زیرا هر یک از افرادی که به این ترتیب در رابطه با یک گفتمان سیاسی قرار می گیرند خود بدل به عاملی برای انتقال افکار می شوند. برنامه های نمایشی برای مثال گردهم آیی های بزرگ و تجمع های بزرگ خیابانی لزوما بهترین راه ها برای انتقال پیام نیست جز در مواردی معدود و بهتر است از روش های جدیدی که امروز در اختیار همکان است مثل رسانه های الکترونیک و یا گرد هم ایی های کوچک استفاده کرد.
احزاب و فعالان سیاسی چه در نقشی در گسترش حضور مردم در انتخابات دارند ؟
در حال حاضر احزاب هنوز چندان در سیستم سیاسی ما شکل نگرفته اند و اتفاقا دوره های انتخاباتی فرصتی مهم است که این اتفاق بیافتد بدین ترتیب است که می توان انتظار نهادینه شدن دموکراسی را داشت. برای مثال حرکتی که در حال حاضر در پشتیبانی از مهندس موسوی می بینیم، بسیار پر ارزش است و نتیجه هنتخابات هر چه باشد می توانیم ایشان و به طور کلی سیستم انتخاباتی و دموکراسی ایران را از همین امروز پیروز بدانیم، منتها به شرط آنکه این حرکت با نتیجه انتخابات، هر چه باشد ، به پایان نرسد بلکه تلاش شود از انرژی و توانایی هایی های ذخیره و ابراز شده برای تداوم یک حرکت اجتماعی پویا و پیشرو برای تحقق یافتن هر چه بیشتر شعارهای مهندس موسوی استفاده کرد و سبب شد که شور و هیجان و درگیری کنشگران سیاسی به صورتی نهادینه در بیاید.
نقش دانشجویان در انتقال اطلاعات درست به جامعه در مورد انتخابات چیست ؟و چگونه می تواند این کار را انجام دهد ؟
با توجه به شمار و گستره دانشجویان در کشور ما، به نظر من، نقش آنها به شدت اهمیت دارد و تنها دو گروه دیگر را می توان از لحاظ اهمیت با آنها مقایسه کرد نخست زنان زیرا زنان در حال حاضر با اجتماعی شدن هر چه بیشتر خود در حال تغییر ریشه ای جامعه ایرانی و دموکراتیک تر کردن هر چه بیشتر آن آن هستند و از این لحاط به باور ما در آینده ایران بسیار تاثیر گذار خواهد بود و سپس نقش اقوام ایرانی و هویت های محلی اعم از قومی و شهری که مهم ترین عنصر در تداوم ایران در جارچوب ملی آن و تقویت انسجام ملی آن به شمار می آیند.
نقش دانشجویان به نظر من در کوتاه مدت و نقش زنان و اقوام در دراز مدت پایه های آینده جامعه ای سالم و دموکراتیک را برای ایران می سازند. دانشجویان به ویژه باید نسبت به قدرت خود نه در ایجاد حرکات تتش بار بلکه در ایجاد فضایی دموکراتیک و به دور از هر گونه تنش و گسترش دادن هر چه بیشتر به مباحث و مبادلات فکری آگاه باشند. برای این کار دوری جستن از رادیکالیسم های گوناگون از چپ و راست به نظر من ضرورتی مطلق دارد که حرکات و گرایش های کنونی دانشجویان نشان می دهد که به خوبی نسبت به این امر واقفند. لازم می دانم که با توجه به انتقادات پیشین خودم نسبت به روند افزایش بی رویه نظام آموزش عالی در شکل کمی، به این نکته اشاره کنم که این دو بحث را نباید با یکدیگر در هم آمیخت، اگر من با این رشد کمی مخالفم به دلیل عدم خوانایی آن با نیازهای بازار کار در ایران بر می گردد. اما نمی توانم اذعان نداشته باشم که بالا رفتن سطح تخصیلات و منطق و شعور اجتماعی در میان اکثریت جمعیت جوان و دانشجوی ما نکته بسیار مثبتی بوده که امروز این جامعه را نیازمن یک سیستم مدیریتی سالم و دموکراتیک می کند.
با توجه به اینکه رسانه ملی در اختیار حامیان آقای مهندس موسوی نیست و طبق گفته ایشان هر شهروند باید خود یک ستاد باشد چگونه می توان آن را عملی کرد ؟
تلویزیون و رادیو ، در عصر کنونی آنقدر ها که ممکن است تصور شود موثر نیستند. اولا به یک دلیل عمومی و آن افزایش هر چه بیشتر دسترسی ها به اخبار اطلاعات از طریق شبکه های اینرنتی و سایر رسانه های مخابراتی است و ثانیا به این دلیل که فرهنگ ما لزوما فرهنگی نیست که بتوان چندان آن را از طریق مدل های ایدئولوژیک مبتنی بر بحث و خطابه زیر تاثیر قرار داد. بگذریم که این مدل ها که اغلب متعلق به سیستم های کمونیستی بوده اند عدم کارایی خود را در سقوط این سیستم ها نشان دادند. سیستم های تبلیغاتب ایدئولوژیک از جمله از طریق تلویزیون عقب افتاده ترین سیستم ها ی تبلیغاتی و غیر کاراترین آنها است و اغلب به نتیجه هایی معکوی با هدف می رسد. از این رو فکر نمی کنم نگرانی از این جهت چندان موجه باشدف برعکس باید هر چه بیشتر رویکردهای منفی و انفعالی را که عدم شرکت در انتخابات را به هر شکلی تبلیغ می کنند، به چالش کشید و نشان داد که عدم شرکت دقیقا به معنی پشت کردن به دموکراسی و آب ریختن به آسیاب دشمنان آزادی بیان و گسترش حقوق دموکراتیک در ایران است. من به صراحت می گویم در موقعیت کنونی همه روشنفکران و نخبگانی که نه در مورد کاندیدای خود بلکه در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات موضع گیری نمی کنند، دارای مسئولیت تاریخی هستند. بهانه عدم شرکت هر چه باشد، نتیجه عملی آن ضدیت با دموکراسی و سوق دادن کشور به سوی خطراتی است که در جهان امروز و در منطقه ای به شدت نظامی شده چون خاور میانه، شاید حتی تصورش هم برای ما مشکل باشد. به عراق و افغانستان نگاه کنیم و تصور نکنیم که چنین موقعیت هایی برای ما ناممکن است. از این رو تلاش کنیم با شرکت در انتخابات پایه های دموکراسی جوان ایرانی را آنقدر محکم کنیم که هم امکان بهبود و استعلای آن وجود داشته باشد و هم متوقف کردن و بازگشت از دستاوردهای دموکراتیک در آن به امری ناممکن بدل گردد.
حمایت انجمن جامعه شناسان ایران به چه شکلی است و آیا بیانیه ای صادر خواهد شد ؟
انجمن جامعه شناسی ایران، به دلیل آنکه یک نهاد مدنی عمدتا صنفی و علمی است باید برای هر گونه اظهار نظری به توافق کاملی در هیئت مدیره خود برسد و اصولا این امر در اساسنامه وجود داشته باشد که انجمن حق موضع گیری سیاسی دارد. از آنجا که هیچ یک از این دو مورد وجود نداشته، انجمن نیز درباره انتخابات موضع گیری نکرده است. اما تمام اعضای هئیت مدیره کنونی و بسیاری از اعضای هیئن مدیره های پیشین نطر خود را مبتنی بر لزوم شرکت در انتخابات در طی بیان نامه ای اعلام کرده اند. اما این بهر حال اظهار نظرهایی شخصی است که نه انجمن را در گیر می کند و نه دانشگاه ها و موسساتی را که این دوستان در آنها کار می کنند. به نظر من اظهار نظر افرادی که در طول سالیان سال درباره مسائل اجتماعی مصاحبه کرده و مقاله نوشته اند به خودی خود گویای جو حاکم بر جامعه نیز هست.
وضع نخبگان در دولت نهم به چه صورت بوده و وعده هایی که به آنها داده شده آیا عملی شده است ؟
به نظر من؛ نخبگان در دولت نهم وضعیت مناسبی نداشته اند و این مسئله به هیچ رو امری ایدئولوژیک یا سیاسی نبوده و ظاهرا بیشتر گرایش های سلیقه ای و تمایل به نوعی جوان گرایی بر مسائل حاکم بوده است. مدیران بسیاری از کار بر کنار شده اند از جمله تعداد بسیار زیادی از وزرائی که خود دولت معرفی کرده است. مدیران برکنار شده عموما کسانی بوده اند که با انقلاب بر سرکارها آمده بودند و ده ها سال سابقه کار داشتند. اگر بپذیریم که انقلاب همانگونه که مدیون شهدای خود است، مدیون زحمات شبانه روزی صدها مدیری نیز هست که در طول سی سال تلاش کردند کشور را اداه کنند، باید این را نیز بپدیریم که کنار گذاشتن گسترده این مدیران جفایی عظیم به انقلاب و به امکان تداوم و رشد آن بوده است و فکر می کنم بیشتر کسانی که امروز از جناح اصول گرا به دولت ایراد می گیرند و تعدادشان هم کم نیست همین انتقاد را دارند. نطر خود من این است که موسوی بیشتر از آنکه نماینده یک جناح یعنی اصلاح طلبان باشد، نماینده نوعی اتئلاف ملی غیر رسمی است، حرکتی که در حال حاضر در کشور شاهدش هستیم بسیاتر فراتر از یک حرکت ایدئولوژیک است. خود من هرگز به طور کامل استدلال ها و اقدامات جناح موسوم به «اصلاح طلب» را نپذیرفته ام و فکر می کنم که این تقسیم بندی تا حدی تصنعی است، به نظر من در هر دو جناح اصول گرا و اصلاح گرا ، سیاستمداران قدرتمند، سالم و دلسوز ، شخصیت هایی در ابعاد جهانی و قادر و توانا به در دست گرفتن امور وجود دارند که باید از آنها استفاده کرد و نه آنکه آنها را در اوج پختگی و تجربه به خانه فرستاد. بنابراین دیدگاه من روشن است، موضوع بیش از هر چیز یک کاندیدای اتئلاف ملی به حساب می آید که بزرگترین مسئولینی که بر عهده دارد استفاده حداکثر از نخبگان و تمام ظرفیت های کشور در همه زمینه ها بدون توجه به اختلاف نظرها و طبیعتا با توجه در چارچوب های قانون اساسی و سایر قوانین کشور است. کسی که موقعیت جوانان، زنان و اقلیت ها را در رده اول دغدغه های خود قرار دهد.
حضور نخبگان در دولت نهم در عرصه تصمیم گیری کشور و اختیارات دانشگاه ها برای حضور در عرصه کارشناسی به چه میزان بوده است ؟
همانگونه که کفتم از ابتدای دولت نهم نوعی ضد نخبه گرایی آغاز شد، گویی کسانی که در راس امور هستند نه ثمره سی سال انقلاب بلکه کسانی هستند که به رژیم گذشته تعلق داشته اند. این رویکرد نامناسبی بود، و غیر قابل قبول، انقلاب نه با انتخابات پیشین و نه با انتخابات قبل از آن بلکه سی سال پیش انجام گرفته بود و در آن زمان همچون در هر انقلابی بخش بزرگی از لایه نخست مدیریتی کشور که تصور می شد به رژیم گذشته وابسته بوده و یا واقعا چنین بود کنار گذاشته شدند، اما لایه های بعدی یعنی لایه های غیر سیاسی و کارشناس در جای خود حفظ شدند و لایه جوان انقلابی به همراه لایه کارشناس قدیمی کشور را در سخت ترین شرایط حفظ و تا امروز به پیش آوردند. اما متاسفانه در طول چهار سال گذشته تقریبا تمام نخبگان سیاسی کشور کنار گذاشته شدند و جای آنها اغلب به افراد بی تجربه و جوان داده شد و در عین حال لایه های زیرین و کارشناسی(مثلا سازمان برنامه و بودجه) نیز حذف شدند، نتیجه وضعیتی است که امروز شاهدش هستیم. به نظر من این امری به شدت ناپسند است که گروهی به ویژه جوانان ما پرسابقه ترین کوشندگان انقلاب را زیر تخریب می گیرند تا از شعارهایی ایدئولوژیک دفاع کنند. و بهتر است به یاد بیاورند که این افراد نیز سی سال پیش جوان هایی همچون آنها بودند که برای باقی ماندن کشور و انقلاب و به ثمر رسیدن تمام شهادت ها و ایثارها به سختی کوشش کردند اما نه با نفت ۶۰ یا صد دلاری بلکه با نفت ۶ یا ۷ دلاری، نه در شرایطی که جهان آمادگی دارد همه گونه مذاکره را با ایران بکند بلکه در شرایطی که تمام جهان بر علیه ایران وارد عمل شده بود. اگر امروز ثمرات بسیار زیادی در حوزه های مختلف از علم و دانش گرفته تا حوزه های نظامی و امنیت ملی و یا هر حوزه دیگری مشاهده می کنیم ثمره تلاش جمعی یک سی سال است و نه لزوما جوانانی که هیچ کدام در سی سال پیش حتی به دنیا نیامده بودند. آنچه می گویم به هیچ رو علیه جوانان نیست چون من کاملا معتقدم جوانان بزرگترین شانس ما برای آینده هستند، اما به نظر من اینکه ما به جای آنکه همچون آنچه در سنت هایمان همواره وجود داشته است جوان را تشویق کنیم یک عمر تلاش کند تا توانمند شده و در عمل توانمندی خود را نشان دهد، و با این کار به او خدمت کنیم ، برعکس او را صرفا بر اساس ایدئولوژی در پست های حساس بگذاریم، که رسمی است که اغلب در رژیم های کمونیستی حاکم بود، خیانتی بیش به آن جوان نکرده ایم زیرا آینده اش را از میان برده و یا به عبارت دیگر «سوزانده ایم».
خوشبختانه در دانشگاه های ما هر چه بیشتر این فکر شکل می گیرد که نباید مهندس موسوی را نماینده این یا آن جناح سیاسی اصلاح طلب یا اصول گرا به حساب آورد بلکه می توان و باید انو را تبلوری از یک اراده سالم ملی به شمار آورد. بسیاری از دانشجویان بسیجی در کنار دانشجویان انجمن های اسلامی امروز برای مهندس موسوی تبلیغ و مبارزه انتخابی می کنند و این به نظر من نشان دهنده سلامت و عقلانیتی است که با رشد و توسعه ما به تدریج در حال از راه رسیدن است.
با توجه به اینکه در ابتدای انقلاب آقای مهندس موسوی به عنوان یکی نخبه جوان وارد صحنه سیاسی کشور شده امروز انتظارات نخبگان از دولت ایشان چیست ؟ و برای بهبود وضع موجود باید چه کارهایی انجام شود ؟
فکر می کنم در این مورد توضیح دادم. ابتدای انقلاب، ابتدای «انقلاب» بود. از انقلاب سی سال می گذرد و تجربه حاصل شده از آن به بهای هزاران شهید و میلیون ها رنج و سختی به دست آمده است. این تجربه ما را وامی دارد که دمدیریت و نخبگب سیاسی و مدیریتی را جدی بگیریم و به اسم ایدولوژی دستاوردهای انقلاب را مورد یورش قرار ندهیم. به نظر من هر چه سریع تر سیاستمداران ما متوجه این مسئله بشوند بهتر است. انتظار از آقای موسوی نیز آن است که درک کند، که به نظر من می کند، که مسئول اداره کشوری خئواهد شد که اکگثریت جمعیت آن را جوانان تخصیلکرده تشکیل می دهند با نیاز ها و سبک های زندگی متفاوتی که باید لزوما با یکدیگر هماهنگ شوند، او باید درک ند در جهانی باید سکان ایران را در دست بگبرد که خق طبیعی و تاریخی ایران یعنی به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک قدرت منطقه ای و مستقل از لحاظ سیسای را بهطحمت حاضر است بپذیرد اما برای پذیراندن این امر نیاز به زیان دیپلماتیک وجود دارد و نه زبان کینه توزانه زیرا زبان کینه توزانه تنها به سود دشمنانی است که مایلند آن را بهانه ای کنند برای زیر فشار قرار دادن سیستم و ماهی گرفتن از اب گل الود. به نظر من، ایران از هیچ یک از حقوق بین المللی حود به ویژه حق دستیابی به انرزی هسته ای، حق سلطهیر نیم از دریای خزر و حق اصلی سلطه بر خلیج فارس ودریاس عمان و بر عهده گرفتن حقط امنتیت این منطقه با کمک کشورهای منطقه و بدون حصور خیچ یک از نیروهای غربی و به ویژه از استقال کامل سیاسی برخوردار باشد، همه این موراد ممکن است اما با دیپلماسی و نه با پعار دادن. در این راه متحدان ضعیق وجهان سومی متاسفانه نمی توانند به ما کمکی بکنند، زیرا خود آنها به شدت به سیستم جهانی وابسته اند، برای این کار برعکس ما بدید تبدیل به یک فدرت منطقه ای شویم و قدرت های بزرگ را واردار کنیم که با ما به صورت برابر مذاکره کنند. ایران از هیچ لحاط در موقعیت کشورهایی جون ونزوئلا یا کره شمالی، یا کشورهای آفریقایی یا عربی نیست، بلکه کشوری توسعه یافته و کاملا توانا به مدیریت سیاسی در بالاترین سطوح است، از این رو نباید صحنه جهانی را با صحنه میتینگ های سیساسی اشتباه گرفت. سیاست و دیپلوماسی قوانین خود را دارد، برای سازش نکردن که ما نه نیازی به این کار داریم و نه به هیچ وجه حق این کار را داریم و در قبلا نسل های آتی موپظفیم از ایران به عنوان یک قدرت بزرگ خمایت کنیم، باید زبانی و رویکردی پخته و دیپلماتیک داشت. مهندس موسوی یا هر یک دیگر از اندیداهای محترم که به ریاست جمهوری برسند برای این کار به توان تمام نحبگان مکشور در بالاترین رده نیاز دارند و فکر می کنم مهندس موسوی تا همین امروز نیز به پیروزی رسیده است ونتیجه انتهابات هر چه باشد، اجماعی که به گرد او بر اساس عقلانیت و نه بر اساس احساس و عاطفه به وجود آمده نیرویی است که باید پس از انتخابات با هر نتیجه ای حفظ شود، اگر چنین شود به نظر من چشم اندازهای روشنی برای مردم ما وجود خواهد داشت نتیجه انتخابات هر جه باشد ، حتی به ضرر طرفدراهن تغییر، لزوما نمی تواند این نتایج ر از میان بردارد. اما اگر چنین نشود، یعنی ما به سوی هدایت و مدیت جمعی کشر با ستفاهده از همه نخبگان و به صورت جمعی و عقلانی و با دوری جستن از احساسات و واطف در سیسات های بین المللی در عین پافشاری سخت بر حقوق خود به پیش نرویم، بازهم نتیجه انتهابات هر چه باشد نمی توان انتطغار بهبودی را داشت.