«مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو»[۱] بزرگترین مرکز هنرهای مدرن و پست مدرن دنیاست که در سال ۱۹۷۷ به افتخار «ژرژ پمپیدو»، نویسنده و سیاستمدار مشهور، که نوزدهمین رییس جمهوری فرانسه نیز بود؛ چنین نام گرفت.
دو طبقۀ این مرکز، «موزۀ ملی هنر مدرن»[۲] است، که پس از «موزۀ هنر مدرن نیویورک» ، با بیش از صد هزار اثر از ۶۴۰۰ هزار هنرمند برجسته، بزرگترین گنجینۀ مدرن دنیا به شمار میرود.
نوشتههای مرتبط
این مجتمع عظیم کتابخانۀ مجهز و بزرگی هم دارد که به آن چسبیده است.
دهها فضای هنری و فرهنگی، گالری و سالنهای نمایش با حدوداً ۱۸۰۰۰ متر مربع مساحت و کاربست معماری پستمدرن، آن را به یکی از نمادهای پاریس در قرن بیستم تا امروز بدل کرده است. شش طبقۀ بزرگ که با آسانسورها و پلهبرقیها بهم دسترسی دارند و رستوران و کافه تریای اصلی بر فراز آن، با نمایی که از فلز و شیشه ساخته شده، ساختمان این موسسۀ بزرگ چندرشتهای را تشکیل دادهاند.
بجز اینها و کتابخانه، «انستیتو پژوهش و هماهنگی موسیقی و آکوستیک»[۳] و «آتلیه برانکوزی»[۴] نیز از ملحقات مجتمع به شمار میروند که در همان محدوده قرار دارند. در دوران اخیر، «مرکز فرهنگی پمپیدو» سالانه میزبان بیش از سه میلیون و ششصد هزار نفر بازدیدکننده در بخشهای متعدد فرهنگی و هنری بوده و چهارمین مقصد گردشگران پاریس، پس از «موزۀ لوور»، «قصر ورسای» و «برج ایفل» است.
«مرکز پمپیدو» یکی از رانههای مهم جنبش پستمدرنیستی در دنیاست و موجب معرفی و گسترش هنرهای جدید و نوگرا، مانند «پاپ آرت»، «هنر مفهومی»، «هنرهای انتزاعی»، «هنرهای آوانگارد»، «جریان هنری فلکسوس»[۵]، انواع چیدمانهای ساختارشکن و پرفورمانسهای غیرکلاسیک بوده است.
این مجتمع را سه معمار برجسته،[۶] با کاربست الگوهای پست مدرن طراحی کردند و گویا نخستین بنای جهان است که با معماری آیندهنگر «های-تک» [High-Tech] ساخته شده است. ابتدا قرار بود نمای ورودی بنا، بیلبوردهای بزرگی داشته باشد که از سازۀ فلزی آن آویزان باشند.[۷] اما، با طراحی پلهبرقی ها به صورت نوار زیگ-زاگ در ضلع غربی، طراحی به شکل شگرفی ابعاد متفاوتی یافت و هم به لحاظ زیباییشناسی و هم دسترسیها، دگرگون شد.
رنگبندی ساختمان هم به شکل ویژهای انجام شده است: کانالهای تهویۀ هوا به رنگ آبی، مجراهای عبور سیمهای برق به رنگ زرد، لولههای تأسیسات آب به رنگ سبز، کابلهای آسانسورها و پله برقیها و مدارهای امنیتی به رنگ قرمز، پلهها به رنگ خاکستری و بدنۀ سازه به رنگ سفید است. معمارها، برای تأکید بر جلوههای ظاهری بنا، عناصری از سازه را نمایان گذاشتند و عیناً هر آنچه را که در معماری کلاسیک پوشیده میماند، به بیرون افکندند تا تجربهای را که پیشتر آزمون نشده بود، متحقق سازند.
ساختن چنین بنای عجیبی در قلب پاریس، در فاصلۀ بین «Des Halles» و «Le Marais» در محلۀ چهارم، آنهم درست مقابل «کلیسای سن مری» [Église Saint-Merri]، که هرچند در قرن دوازدهم ساخته شده، ولی از سال ۷۰۰ میلادی، صومعۀ مقدسی بوده؛ به مثابۀ یک دهنکجی به کلاسیسیسم و سنتگرایی پاریسی تلقی میشود. از آغاز کار، بسیاری از مردم و برخی از چهرههای مشهور به ساخته شدن چنین ساختمان جسورانهای به اشکال گوناگون، از جمله بستن خود به لولهها! اعتراض میکردند.[۸] اما در نهایت، علیرغم همۀ بدگمانیها، این مجتمع توانست سنگ بنای عظیمی از هنر و فرهنگ معاصر دنیا بشود.
امروزه در فاصلۀ حدود پانصد متری بین کلیسا و ضلع شمالی مرکز پمپیدو، «میدان استراوینسکی» [Place Igor-Stravinsky] و چیدمانها و تندیسهای رنگارنگ و سوررئالیستی در حوض آبی مستقر در آن، قرار دارد، که طراحی آن فضا و نامگذاری قلمرو کلیسا به نام آهنگساز مدرن قرن بیستمی روسیه، هم به نوبۀ خود محل مناقشه بود.
پیشتر، بارها، فضای وسیع خارجی «مرکز پمپیدو»، که شیبدار هم هست، میزبان اجراهای موسیقی، تئاتر، نورپردازی و کارهایی مانند اینها، در فضای باز بوده است. چندین بار هم مجسمهها و چیدمانهای بزرگ، از جمله کارهای غولآسای «الکساندر کالدر» [Alexander Calder] را در آن به تماشا گذاشتهاند.
دربارۀ «مرکز پمپیدو» بسیار میتوان گفت، اما بهانۀ این یادداشت، چیز دیگری است.
هفتۀ پیش، که همراه با دوستی به «مرکز پمپیدو» رفته بودم، دیدیم که شماری از کارمندان آن اعتصاب کردهاند. البته از پارسال اعلام کرده بودند که از سال آینده، یعنی سال ۲۰۲۵، -پس از المپیک-، مرکز فرهنگی، برای تعمیرات دورهای و پروژۀ دشوار و گران قیمت «آزبستزدایی»، دستکم به مدت پنج سال تعطیل خواهد شد.
به دلیل اعتصاب، نمایندههای «کنفدراسیون عمومی کار» (CGT) در آنجا حاضر بودند و با رسانهها و علاقهمندان دربارۀ اعتصاب و دلایل آن صحبت میکردند. البته این حرکت، آنطور که در اعلانات درج شده، از طرف تمامی سندیکاهای کار فرانسه (Unsa، CFDT، CGT، FO و Sud) حمایت میشود و آنها نمایندگانی برای همبستگی با کارمندان اعتصابی فرستاده بودند.
اما موضوع چیست و اعتصابکنندگان به چه اعتراض دارند؟
«مرکز پمپیدو» ۱۰۰۰ کارمند، در بخشهای مختلف و سطوح متفاوت دارد. از این تعداد برای ۴۸۰ نفرشان در جاهای دیگر – از جمله «موزۀ گراند پله»- جا پیدا شده و ۲۵۰ نفر هم در طول شش سال آینده بازنشسته خواهند شد.(البته CGT میگوید ۱۴۰ نفر) باقی کارمندان تاکنون تکلیفشان مشخص نیست و معلوم نیست از سال بعد وضعیت شغلیشان چگونه خواهد بود.
در بین اعتصابکنندهها خانم «ناتالی راموس»[۹]، -دبیر کل موزهها و مراکز ملی کنفدراسیون عمومی کار-حاضر بود که برایم همین نکات را توضیح داد. از صحبتهایش فیلم گرفتم که به پیوست همین فرسته میگذارم.
او گفت که کارمندان تضمینهایی برای استخدام مجدد، حقوق متناسب و تعهد پذیرش تعداد کارکنان پس از بازگشایی مرکز میخواهند. البته خواستۀ عجیب دیگری هم دارند که بعید است «سرویس موزههای فرانسه»، که بخشی از «وزارت فرهنگ» است و مرکز زیر نظر آن قرار دارد، چنین پیشنهادی را بپذیرد. آنها میگویند تعمیرات ساختمان به صورت بخشی انجام بگیرد تا کارکنانی که طی سالها با هم بودهاند، پراکنده نشوند. البته این ایده به نظر ممکن نمیرسد؛ چرا که چنین پروژۀ عظیمی با ۲۶۲ میلیون یورو هزینه، سالها پیش برحسب الگوریتمهای مشخص زمانی و کاری تصویب شده و دیگر جا به جا نخواهد شد.
در واقع کارمندان، اعم از کارشناسها و متصدیان گالریها و تکنیسینهای فنی، هنری و کادر خدماتی، از خصوصیسازی رو به رشد، حذف و کاهش سمتها و تغییر چارت پرسنلی، پس از بازگشایی مرکز نگران هستند که متأسفانه دولت از پذیرش تعهد برای چند سال آینده سرباز میزند.
به نظر میرسد، امروزه حذف تدریجی کارکنان بخشهای خدماتی تقریباً اجتنابناپذیر شده است. در دانشگاهها هم پرسنل خدماتی و نگهبانها از شمار کارمندان دولت کمکم رانده میشوند تا جذب شرکتهای خدماتی بشوند و بودجههای عمومی به میانجی بخش خصوصی که توانایی بهرهوری(بخوانید استثمار) بیشتر را دارند؛ کاهش یابند.
کارمندان «مرکز پمپیدو»، با اعتصاب، میکوشند که در مذاکره با «وزارت فرهنگ» امتیازات بیشتری بگیرند؛ هر چند که به نظر میرسد، پس از بازگشایی، ساختار اداری آن به کلی تغییر خواهد کرد.
اعتصابکنندگان معتقدند که شغلهای فرهنگی در فرانسه، میباید از دامنۀ حمایتی ویژۀ دولت برخوردار باشند و سندیکاها و کنفدراسیون کار در کنار آنها در حال مذاکره با مقامهای دولتی برای رسیدن به نتیجهاند.
«مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو» پاریس، از بدو تولد تا امروز، جلوههای گوناگونی از اعتراض را به خود دیده و گویا تبلور نمادین «نهی مدرن»، و دال تاریخی ساختارشکنی در دوران مختلف بوده و اتمسفر تاریخی این مکان-فضا، به میانجی یک معماری رادیکال، بر نوعی «تداوم انقلابی» دلالت دارد.
۲۴ ژانویه ۲۰۲۴
______________________
ویدیوی حرفهای خانم «ناتالی راموس»:
https://youtu.be/yl7ZimXS_sQ?si=QnGQ989a5b1D7Nbh
[۱] Le centre national d’art et de culture Georges-Pompidou (CNAC)
[۲] Le Musée national d’art moderne
[۳] l’Institut de recherche et coordination acoustique/musique (Ircam)
[۴] Constantin Brâncuși:کنستانتین برانکوزی (۱۹۵۷-۱۸۷۶)، هنرمند مجسمهساز، نقاش و عکاس مشهور نوگرای رومانیاییتبار، به دلیل دستیابی به فرم ناب و مینیمالیسم، نماد پیکرسازی مدرن در قرن بیستم شناخته شده است. آتلیه و برخی از آثار او به ساختمانی در سطح زیرین محوطۀ خارجی «سانتر پمپیدو» به صورت نمایشگاهی دائمی، در معرض دید همگان است.«برانکوزی» که تمامی عمر هنریاش در پاریس سپری شد، در همین شهر درگذشت و مزارش در گورستان «مونپارناس» قرار دارد.
[۵] دربارۀ «هنر فلکسوس» در اینجا نوشتهام:
https://t.me/LettresPersanes2019/886
[۶] Renzo Piano, Richard Rogres et Gianfranco Franchini
[۷] تاریخ معماری جهان؛ فرانسیس دی.کی.چینگ، مارک.
ام.یارتسومبک، ویکرامادیتیا پراگاش؛ ترجمه: محمدرضا افضلی؛ نشر یزدا، چاپ دوم، ۱۳۸۹، تهران.ص:۷۴۹.
[۸] https://chmcc.hypotheses.org/12880
[۹] Nathalie Ramos, Secrétaire Générale CGT Musées et Domaines nationaux.