اشغال گیلان توسط پترکبیر و دیدگاه مارکس در مورد پترکبیر و اسلاوها
اشاره:
نوشتههای مرتبط
متنی که در مورد اشغال گیلان در دوره ی پتر اول ( پتر کبیر) در پی می آید، بخشی از کتاب « تاریخ گیلان؛ از ورود شاه عباس اول به گیلان تا پایان انقلاب جنگل» است که بدون هیچ تغییری در اینجا به خوانندگان تقدیم می شود. این کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است.
بدینترتیب پتر دوم در سال ۱۷۲۹ میلادی، یعنی چهار سال پس از مرگ پتر اول و شش سال پس از قرارداد پترزبورگ که با اسماعیلبیگ منعقد شده و روسیه نتوانسته بود تأیید آن را از تهماسب میرزا دوم بگیرد، نمایندگان شکستخوردهی اشرف افغان، یعنی پادشاه اشغالگر ایران را به رشت فراخوانده و در آنجا قراردادی با او منعقد کردند. در این قرارداد تأکید شده بود که متصرفات دولت روسیه در گیلان و سواحل دریای خزر، قانونی و مطابق قرارداد رسمی است. در مقدمهی این قرارداد توضیح داده میشود که قرارداد بین چه کسانی بسته شده است: «چون اعلیحضرت امپراطور پتر دوم، پادشاه توانای سراسر روسیه که در دریای خزر و ایالات ساحلی دریا با طرف دیگر، یعنی پادشاه سعادتمند اصفهان در ایران [اشرف افغان] و خداوندگار بسیاری از زمینهای همسایه است، به ارادهی خداوند متعال، اتحاد مقدسی برای وقایعی که دارای جنبهی نظامی است و جلوگیری از استعمال اسلحهی هر دو کشور در برابر یکدیگر، برقرار کرده است». سپس در قرارداد آمده است که از طرف روسیه، سرلشکر لواشف فرماندهی کل سپاهیان روسیه در گیلان و از طرف پادشاه ایران، یعنی اشرف افغان، سپهسالار محمد صیدالخان (همان که در جنگ شرق گیلان با ارتش روسیه زخمی شده بود)، میرزا محمداسماعیل، عمر سلطان و حاجیابراهیم، این «عهدنامهی دوستی ابدی» را امضاء کردهاند.
در بند اول قرارداد ذکر شده که در این عهدنامه تمام زمینها و شهرها و تمام متعلقات آنها به طرفین مطابق بند سوم تعیین و تحدید شده است.
در بند دوم این قرارداد «ایالت استرآباد و مازندران» به دولت ایران واگذار شده، البته مشروط بر آن که «این ایالات بههیچوجه بهدولتهای دیگر واگذاشته نشود و اگر این شرط را مورد بیاعتنایی قراردهند، ایالات مزبور با همهی متعلقات آن دوباره تا جاودان و بهطور تجزیهناپذیر متعلق به امپراطوری روسیه خواهد شد و این قرارداد [نیز] نقض خواهد شد» (به نقل از متن قرارداد، تاجبخش: ۲۹۴ و نوایی، ۱۳۶۸: ۲۸ ـ۳۰).
با این حال بهدلیل اهمیتی که گیلان و سواحل غربی دریای خزر برای روسیه داشت، در این قرارداد روسیه آن را با تعیین دقیق مرزهایش برای خود نگاه داشته است. مطابق بند سوم قرارداد: «سرحد دو طرف در میان ایالات و زمینها و شهرها و همهی متعلقات سابق آنها بدین گونه خواهد بود: از بالای دربند [درشمال باکو] از سوی دریا بهداخل زمینها و از آنجا تا رود کُر و تا مصب رود اَرس که باب عالی [دولت عثمانی] سرحد قرار داده است و از رودِ کُر تا مصب رود اَرس تمام ایالات ساحلی متعلق به امپراطوری روسیه که بلافاصله و از خطی که از بالا میگذرد [که به احتمال منظور خطالراس کوههای تالش و سپس البرز است] با ایالات ساحلی دیگر از روی کوهها پیوستگی دارد و نواحی ماسوله و شفت و کهدم و تمام دارالمرز [گیلان] با سرحدات ایالتی سابق خود، مستملکات هر دو طرف معین و منقسم میشود و باید بیهیچگونه بحث و اعتراض باقی بماند و قابل نقض نیست و از محل انتهای این نواحی پس از عبور از شفت از سرحدات آنها تا شاهراه واقع در میان گیلان و قزوین در میان کهدم و زیتون و رودبار تا محل نقلهبر [روستایی بین امامزاده هاشم و رستم آباد] که در آنجا کاروانسرا هست و آن کاروانسرا در طرف متعلق بروسیه باقی میماند و [و مرز روسیه] از نقلهبر و کاروانسرا هم از روی رودخانه سپیدرود میگذرد و از بالای کوهها بیانحراف بههیچ سوئی در کوه به محلی که مرز محال سمام و اشکور و تمیشان [تمیجان] با یکدیگر پیوسته میشود…» (تاجبخش: ۲۹۴ – ۲۹۵).
پیداست که متن این قرارداد با ذکر جغرافیای دقیقش در گیلان، تنها میتوانسته از طرف یک ارتش مدرن با تجهیزات نقشهبرداری و محققان جغرافیایی تهیه شده و برای این کشور بسیار مهم باشد. بهنظر میرسد که قرارداد توسط نمایندگان روسیه تنظیم شده بود و تنها نمایندگان اشرف افغان به رشت فراخوانده شده بودند تا پای قرارداد را امضاء کنند. در هرحال این قراردادی است که ۱۰ بند دارد و سراسر آن یک قرارداد تحمیلی و یکطرفه است. بهعنوان مثال در بند ۸ آن آمده است: «اتباع روسیه در همهی کشور و اراضی و ایالات [ایران] حق دارند منافع خود را از بازرگانی دریافت کنند و برای سکنای خود و نگاهداری کالاهای خود، خانه و کاروانسرا و انبار و دکان بسازند و حق دارند برای تجارت و حمل و نقل کالا و کاروانها، از راه ایران به هندوستان و کشورها و زمینهای دیگر در عبور آزاد و بیخطر باشند و نیز اتباع ایران متقابلاً حق دارند در کشور روسیه هر جا مایل باشند سکونت اختیار کنند و در بازرگانی و سفر آزاد باشند» (همان: ۲۹۶). تفاوت در این بند برای اتباع روسیه در ایران و اتباع ایران در روسیه آشکار است و نیازی به توضیح ندارد.
در بررسی دقیقتر این قرارداد مشخص میشود که بهطور کلی محدودهی گیلان برای روسیه بسیار اهمیت داشته است. زیرا در قرارداد، در خصوص قسمت غربی دریای خزر از دربند تا مصب رودخانهی اَرس چندان بر نقاط کنترلِ پرشمار و دقیق مرزیِ روی زمین تأکید نشده است، اما در گیلان بهطور دقیق این نقاط برشمرده شده است. بهویژه مرزِ تعیینشده در درّهی رودخانهی سفیدرود، یعنی تنها معبر ارتباطی مهم دریای خزر با فلات مرکزی ایران، با ذکر دقیق روستای نقلهبر، که در آن زمان در آن نقطه، راهداری مسیر رشت – قزوین همراه با کاروانسرا استقرار یافته بود و تأکید در متنِ قراردادِ به این که کاروانسرا و راهداری هم به روسیه تعلق خواهد داشت و در طرف روسیه قرار میگیرد، بهخوبی اهمیت استراتژیک این محور ارتباطی را برای دولت تزاری نشان میدهد. بهعبارت دیگر روسیه دریافته بود که با توجه به موقعیت ایران و اهمیت سیاسی و اقتصادی آن در دنیای جدیدی که پیش رو بود، این تنها درّهی ارتباطی در غربِ دریای خزر با فلات مرکزی ایران، مهم است و باید در آن سهمی داشته باشد.
در پایان این قرار داد، محل و زمان امضای قرارداد هم به این صورت درج شده است: «در گیلان در شهر رشت در ۱۳ فوریه [۲۵ بهمن] در سال ۱۷۲۹م. [۱۱۰۷خ برابر۱۱۴۱ ق]». این قرارداد به احتمال زیاد اولین قراردادی بود که رشت در آن بهعنوان شهرِ مهم گیلان ذکر شده است. پیداست که ذکر شهر رشت در یک قرارداد بین دو کشور و در یک منطقهی اشغالی، بهطور غیرمستقیم نشانهی آن بود که این زمان شهر رشت از نظر طرفین، مرکزِ گیلانِ اشغال شده است.
قرارداد دوم رشت و بیرون رفتن روسیه از گیلان
با ظهور نادرشاه در ایران و اولین شکست سخت اشرف افغان در جنگ مهماندوستِ دامغان در سال ۱۱۴۲ ق، یعنی حدود یکسال پس از قرارداد اول رشت و تلفات زیادی که به ارتش سی هزار نفری اشرف افغان وارد شد، نادر اقتدار خود و ایران را برای نخستینبار پس از هجوم افغانها، هم به رخ اشغالگران افغانی و هم روسیه کشید. پیروزیهای پی در پی او بر اشغالگران، او را نزد ایرانیان بسیار محبوب کرد. او در این زمان، ناجی ایران شده بود و برای او افسانهها ساخته میشد. ازاینرو نادر چند سال بعد، در سال ۱۱۴۵ ق، تهماسب دوم را برکنار[۱] و فرزند خردسال تهماسب، یعنی عباس سوم را جانشین پدر کرد. با این حال نظر به این که نادر در بیرون راندن اشغالگران افغانی از ایران، قدرتی بلامنازع پیدا کرده بود، تقریباً همهی ایرانیان او را قدرتمندترین فرد و در واقع شاه ایران میشناختند. ازاینرو نادر بلافاصله نامهای از طریق سفیر خود در سال ۱۱۴۵ ق به دربار پترزبورگ نوشت و در آن یادآوری کرد که تهماسب دوم پادشاه ایران برکنار شده و فرزندش جانشین او شده است. اما برای این که به روسیه بفهماند که اکنون، او طرف حساب روسیه است، مهر و امضای خود را پای نامه حک کرده بود. «هنوی» مینویسد که نادر به: «سفیر [خود] دستور داده بود که شهرهای دربند و باکو و رشت و تمام نقاط شروان و گیلان و قسمتهای واقع در ساحل دریای خزر را که [ارتش] پتر کبیر به تصرف در آورده بود را مطالبه کند و تاتارهای کوههای داغستان را که تسلیم روسها شدهاند به ایران بازگرداند» (هنوی: ۱۴۷). «جونس هنوی» که خود این سالها بهعنوان بازرگان به ایران رفت و آمد داشته و از نزدیک نادر را دیده است، در ادامه مینویسد: «گفتهاند که نادر با غرورِ تمام اظهار داشته بود که اگر روسها عقبنشینی نکنند، خود جارویی بهدست خواهد گرفت و آنها را از آن نقاط بیرون خواهد ریخت» (همان: ۱۴۷). حتا آورامف، کنسول روسیه در رشت هم تأیید میکند که نادر برخلاف تهماسب دوم که به روسها بسیار نزدیک شده بود، علیه روسها بود. لاکهارت از قول آوارمف که منشی شاهتهماسب دوم در این سالها نیز محسوب میشد مینویسد که نادر در جلسه ای در ژانویه ی ۱۷۲۷ به تهماسب گفته است: « این روس ها آدم نیستند. اگر به من امر بدهید همهشان را میکشم» (لاکهارت، ۱۳۸۳: ۳۰۳).[۲]
بدین ترتیب بود که بلافاصله پس از رفتن سفیرِ نادر به دربار روسیه، در همان سال قراردادی معروف به معاهدهی رشت در۲۱ ژانویهی سال ۱۷۳۲ میلادی برابر ۱۱۴۵ ق (اول بهمن ۱۱۱۰ خ) بین روسیه و دولت نادرشاه بسته شد و روسیه مجبور شد از گیلان و دیگر متصرفات خود در سواحل غربی و جنوبی آن خارج شود.
این قرارداد به نام پدر و پسر و روح القدس آغاز شده و با این پاراگراف شروع میشود که روسیه با درخواست ایران و برای از بین بردن هرج و مرج به این منطقه آمده بود و نه چیز دیگر: «همه بدانند و آگاه باشند که چند سالیست در کشور ایران اغتشاشهای بزرگ روی داده و برخی از اتباع آن دوست، بر [علیه] دولت مشروع خود برخاستهاند و نه تنها در آن کشور ناامنی فراهم آورده و ویرانی ایجاد کردهاند، بلکه به اتباع امپراطوری روسیه نیز زیان رساندهاند». درادامه تأکید شده است که روسیه به قصد از بین بردن اغتشاشات بهوجود آمده و کمک به شاه ایران، به سواحل دریای خزر آمده بود و اکنون که این خطر رفع شده، ضرورتی برای ماندن برای خود نمیبیند. سپس در متن قرارداد آمده است که از جانب امپراطوری روسیه آنا ایوانونا، سرتیپ لواشف و بارون پترشافیرو و از طرف اعلیحضرت شاه ایران، میرزا محمد مستوفی اختیار تام دارند که عهدنامهی دوستی بین دو کشور را امضاء کنند.
قرارداد موسوم به قرارداد رشت (قرارداد دوم رشت) در ۸ بند تنظیم شده است. در بند نخست با ملاحظات آیندهنگرانهی روابط دو کشور، بر فراموشی دشمنیهای گذشته و دوستی در آینده بین دو دولت و کشور تأکیده شده است: «همهی اختلافات و عملیات خصمانه که تاکنون از این سوی به ایران وارد آمده و از آن سوی ایران وارد آورده است، از هر دو طرف کاملاً فراموش خواهد شد و امید است که پادشاهان دولتین علیتین، روابط دوستی و همسایگی دیرین را در میان خود برقرار کنند و از این به بعد بدخواه یکدیگر نباشند و بکوشند دشمنیها را هم اکنون و از این پس از میان بردارند». این بند بهنظر میرسد به این دلیل در متن قرار داد گنجانده شده که روسیه در شرایط ناگزیر از ترک گیلان، نیاز به ادامهی روابط و حضور در گیلان را بسیار ضروری میدید. بنابراین این بند از قرارداد تداوم حضور مسالمتآمیز در گیلان برای روسیه را در آینده میسر میکرد.
[۱]. شاهتهماسب دوم در جنگی که مستقل از نادر با عثمانیها کرده بود، مجبور به واگذاری بخش بزرگی از غرب ایران به عثمانیها شده بود. همین امر موجب از بین رفتن مشروعیت او نزد ایرانیان شد. برعکس نادر در این زمان ناجی ایران و محبوبترین شخصیت ایرانی محسوب میشد.
[۲]. از نکات گفتنی تحولات این دوره این است که برای مدتی آورامف کنسول روسیه در رشت، در زمان اشغال، منشی شاهزاده تهماسب دوم بود (لاکهارت، ۱۳۸۳: ۳۰۳). آورامف اولین کنسول روسیه در رشت در سال ۱۷۲۰، یعنی دو سال پیش از اشغال گیلان وارد رشت شد و تا سال ۱۷۲۹ میلادی، یعنی هفت سال پس از اشغال گیلان به روسیه باگشت. روابط او با شاهتهماسب دوم متناسب با روابط خوبی که کاترین امپراتریس وقت روسیه با شاهتهماسب داشت، بسیار حسنه بود. اما در همان حال به هماناندازه روابط او با نادر در این زمان پُرتنش بود.