اشغال گیلان توسط پترکبیر و دیدگاه مارکس در مورد پترکبیر و اسلاوها
اشاره:
نوشتههای مرتبط
متنی که در مورد اشغال گیلان در دوره ی پتر اول ( پتر کبیر) در پی می آید، بخشی از کتاب « تاریخ گیلان؛ از ورود شاه عباس اول به گیلان تا پایان انقلاب جنگل» است که بدون هیچ تغییری در اینجا به خوانندگان تقدیم می شود. این کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است.
گیلان شرقی تا حدود دو سال پس از تصرف رشت و گیلانِ غربی، هنوز به اشغال ارتش روسیه در نیامده بود. بهنظر میرسد که درگیریهای ارتش روسیه با سربازان حاکم گیلان و گسکر و آستارا در بیهپس، مجال این کار را نمیداد. ازاینرو روسها برای استحکام مواضع خود نیاز به تقویت نیروهای خود را احساس کردند. برای تحقق این امر در سپتامبر ۱۷۲۴ میلادی، یعنی ۲۲ ماه پس از اشغال رشت، پتر اول، ژنرال ماتیوشکین را با قوای تقویتی زیادی که چهار گردان را دربر میگرفت به گیلان فرستاد. پس از این بود که شرق گیلان، یعنی لاهیجان هم اشغال شد: «در ماه ژوئن همان سال [۱۷۲۵م. ۱۱۳۸ هجری] ماتیوشکین نیرویی علیه وزیر گیلان که استحکاماتی در مرز شرقی این ولایت به وجود آورده بود، به مازندران فرستاد. وزیر [گیلان] مغلوب شد و استحکامات [او نیز] ویران گردید و لاهیجان به اشغال روسها درآمد» (رابینو، ۱۳۷۴: ۵۳۶). گویا ابتدا روسها تصور میکردند که با توافق حاکم گیلان و تهماسب دوم، حضورشان در گیلان با دشواری زیادی روبرو نخواهد شد. برای همین بود که پتر اول با غرور میگفت وقتی استنکا رازین با نیرویی به مراتب کمتر، یعنی فقط ۵۰۰ نفر توانست در آنجا بماند، چرا شما با چند گردان نتوانید این کار را بکنید. اما حاکمان روسیه بهتدریج متوجه شدند که برای اشغال نواحی دیگر گیلان، باید به زور متوسل شوند. بارتولد در همین رابطه معتقد است: «با وجود معاهدهی یادشده [معاهدی پترزبورگ]، میبایست بخش شرقی گیلان به ضمیمهی شهر لاهیجان از طریق توسل بهزور تصرف میشد (بارتولد: ۱۴۶). گفته شده است که روسها پس از اشغال لاهیجان، در آنجا قلعهای بنا کردند.
قرارداد پتر اول با عثمانی و مرگ زودهنگام او
دو دولت روسیهی تزاری و عثمانی با استفاده از ضعف و آشفتگی ایران، تصمیم گرفتند بخشهای بزرگی از ممالک محروسهی ایران را بین خود تقسیم کنند. پتر اول که قرارداد پترزبورگ را به نمایندگی اسماعیلبیگ، سفیر به اصطلاح مختارِ شاهتهماسب دوم، با ایران منعقد کرده بود ولی در عین حال نتوانسته بود نظر مساعد تهماسبمیرزا را جلب کند، تلاش داشت تا آن را به تأیید ترکیهی عثمانی هم برساند و خیالش از جانب این قدرت منطقهای آسوده باشد. ازاینرو پتر اول هیئتی به عثمانی فرستاد و با این دولت در استانبول قراردادی بست که طبق آن دولت عثمانی مجاز بود بخشهای بزرگی از ایران را بدون دخالت روسیه به اشغال خود درآورد و در عوض ترکان عثمانی قرارداد پترزبورگ، یعنی متصرفات پتر اول در سواحل خزر را به رسمیت میشناختند. این بدان معنی بود که دو دولت روسیه و عثمانی، ایران را بین خود تقسیم میکردند: «در ۲۴ ژوئن سال ۱۷۲۴م.ـ۱۱۳۷ هجری [یعنی حدود ده ماه پس از قراردادی که اسماعیلبیگ با روسیه امضاء کرده بود]، قرارداد روس و ترک در استانبول با کمک فعّالانهی فرانسه امضاء شد و طبق آن تمام نواحی مجاور بحر خزر که در پیمان سال ۱۷۲۳م. – ۱۱۳۶ هجری پطرزبورگ، منعقد میان روسیه و صفویه [بخوانید اسماعیل بیگ] قید شده بود، میبایست به روسیه برسد و باقی اراضی کشورهای قفقاز از آنِ ترکیه باشد. قرار شد ترکیه سراسر مغرب ایران را [نیز] با شهرهای کرمانشاه و همدان دریافت کند و بخش اردبیل که قلمرو موروثی صفویه بودـ طبق قرارداد – در تصرف شاه طهماسب [دوم] باقی بماند (ولی این بخش نیز عملاً توسط ترکان اشغال شد)» (پیگولوسکایا: ۵۹۰). بدینترتیب بود که نهفقط قفقاز به تصرف عثمانی درآمد، بلکه این دولت با زیر پاگذاشتن قرارداد صلح خود با ایران (قرارداد زهاب)، در شرایطی که ایران در اشغال افغانها و روسیه درآمده بود، نوار غربی ممالک محروسهی ایران، از جمله دو شهر مهم کرمانشاه و همدان را هم به تصرف خود درآورد.
پتر اول در ژانویهی سال ۱۷۲۵ میلادی، یعنی دقیقاً سه سال و دو ماه پس از اشغال گیلان، بر اثر بیماری در سن ۵۲ سالگی درگذشت. مرگ او خلل زیادی در سیاستهای روسیهی تزاری برجای گذاشت و توسعهطلبی روسیه بهسوی جنوب را بسیار کند کرد، ولی اشغال گیلان بلافاصله رفع نشد، بلکه ارتشِ پتر بیش از ده سال در گیلان باقی ماند.
گزارشهای «پترس گیلاننتز» کشیش ارمنی که بهوسیلهی «میناس» خلیفهی بزرگ ارمنیان روسیه (مستقر در حاجیطرخان ـ آستاراخان ـ) به رشت فرستاده شده بود، از اهمیت مهمی برخوردار است. این نامهها بیشتر در مورد وضعیت ارمنیان ممالک محروسهی ایران است و منحصر به وضعیت رشت و گیلان نیست اما در آن نکات مهمی نیز از رشت گزارش شده که بهدلیل حضور او در این شهر در زمان اشغال گیلان، اهمیت دارد. این نامهها که در محدودهی زمانی آغاز مارس۱۷۲۲ میلادی، یعنی هشت ماه پیش از حملهی ارتش پتر به گیلان تا آگوست ۱۷۲۳ میلادی، یعنی حدود ده ماه پس از اشغال گیلان نگاشته شده، واجد نکات ارزشمندی است. این نامهها نشان میدهد که «میناس»، در حاجیطرخان با ولینسکی، سفیر پتر اول و حاکم آن زمانِ آستاراخان، همکاری بسیار نزدیک داشته و یک نسخه از گزارشهای گیلاننتز را که از رشت دریافت میکرد برای پتر اول هم ارسال میکرد. او تلاش بسیار میکرد تا روسیه در کار خود، در تصرف قفقاز و سواحل دریای خزر، موفق باشد. به گفتهی کارو میناسیان، مترجم انگلیسی کتاب گیلاننتز: «در سال ۱۷۱۴ میلادی (۱۱۲۵ ق) [یعنی ۸ سال پیش از حملهی پتر به گیلان] ، میناس طرحی برای اینکه ارمنیان [قفقاز] تحت حمایت روسیه قرار گیرند، به پتر تسلیم داشت» (گیلاننتز: ۳۲). این نامهها همچنین نشان میدهد که بهطور کلی ارمنیان روسیه و از جمله گیلاننتز از یکسو بهدلیل قرابت مذهبی و سوی دیگر به دلیل آزاری که بهویژه از جانب ترکیهی عثمانی در منطقهی قفقاز میدیدند، با حضور روسیهی تزاری در سواحل دریای خزر، قفقاز و ایران همراهی میکردند. بهطوری که گزارشهای گیلاننتز که از مسیرهای گوناگون در رشت تهیه میشد، پس از ارسال برای میناس در آستاراخان، یک نسخه هم به آورامف و شیپوف، یعنی کنسول و فرماندهی قوای روسی در رشت تحویل میشد.
آخرین نامههای گیلاننتز که ده ماه پس از اشغال گیلان در اگوست (مرداد) سال ۱۷۲۳ میلادی، یعنی زمانی که جنگ بین سربازان حاکم رشت و قوای روسی در جریان بود و یا به تازگی پایان یافته بود، به میناس در آستاراخان مینویسد و برخی اطلاعاتی را برملاء میکند، ارزشمند است. لازم است یادآوری کنیم که در سال نخست استقرار ارتش پتر اول، جنگی بین قوای حاکم رشت و روسیه درگرفت که در نهایت به شکست قوای حاکم رشت ختم شد. گیلاننتز در این نامه ضمن آن که بسیار ناامید نشان میدهد، وضع رشت را نیز تاحدودی بازگو میکند: «… در حال حاضر آن ارمنیانی که پول داشتند، به قفقاز گریختهاند یا به بغداد رفتهاند. در میان ارمنیان اینجا کسی که چیزی داشته باشد باقی نمانده است. پدر بزرگوار بر من خشمناک نشوید و از من به دل نگیرید که چرا مدتهاست چیزی بهعنوان هدیه به پیشگاه شما نفرستادهام، سبب این است که دکانها در شهر [رشت] تاکنون بسته بود و اینک دوباره آنها را گشودهاند [احتمالاً پس از پایان جنگی که حاکم رشت و گسکر و آستارا علیه قوای روسی انجام دادند و میدانیم که تا مرداد (آگوست) ۱۷۲۳ میلادی ادامه داشت] . به یاری یزدانِ پاک آنچه را که بایسته است میخرم و با کشتی بهسوی شما میفرستم. مصحوب [همراه] «آیواز» چیزی نمیفرستم، چون وی با کشتی پستی عزیمت میکند و در آن کشتی، بار قبول نمیکنند. امیدوارم که بهزودی کشتیهای دیگر بیایند و آنچه در بایست است بهوسیلهی آنها ایفاد حضرت دارم…». او سپس ۱۲ نفر از افراد زیر فرمان خود را که گویا در کنار قوای روسی بر علیه حاکم رشت میجنگیدند، نام میبرد و از میناس میخواهد که از آستاراخان مهمات برایش به رشت ارسال شود: «ما را هیچ باروت برجای نمانده است. البته سرب و باروت را تحویل «ایواز» خواهید فرمود تا به اینجا بیاورد. همچنین چندین کرّت [مرتبه] استدعا کردهام که از مقامات مربوط سفارش نامه برای سرتیپ [به احتمال زیاد سرتیپ لواشف که این زمان جایگزین سرهنگ شیپوف در رشت شده بود] بگیرند تا هر وقت به باروت احتیاج داشته باشیم، آنرا به ما بدهند» (همان: ۱۳۸ـ۱۴۰).
قراردادی برای دور زدن شاه ایران (قرارداد اول رشت)
دیدیم که با مقاومت تهماسب دوم در امضای قرارداد پترزبورگ، پتر تلاش کرد که آن قرارداد را از طرف عثمانی رسمیت بخشد. او موفق شد قراردادی در استانبول با عثمانی منعقد نماید اما بهتدریج با گذر زمان، برای روسیه این گونه تداعی میشد که اشرف افغان جایگاه خود را در سرزمین ایران تثبیت کرده است. اشرف افغان هم تلاش بسیار داشت چنین وانمود کند که موقعیت او در ایران تثبیت شده است. ازاینرو پس از اشغال نواحی غربی ایران و قفقاز توسط عثمانی، که در یک توافق با روسیه انجام گرفته بود، اشرف افغان که خود را پادشاه ایران میدانست، به عثمانی اخطار کرد که از این متصرفات خارج شود. اما عثمانی وقعی به آن نگذاشت. جنگ بین اشرف افغان و عثمانی تا سال ۱۷۲۸ میلادی برابر ۱۱۴۱ق به طول انجامید و اشرف افغان نتوانست کاری از پیش ببرد و در نتیجه عثمانیان همان مناطق وسیع غربی ایران را در تصرف خود نگه داشتند.
اشرف افغان پس از فارق شدن از جنگ با عثمانی، جنگ با روسیه را در دستور کار خود قرار داد. ژنرال لواشف کوشش کرد جلوی این جنگ را بگیرد. ویلم فلور، یکی از اعضای هلند خاوری که این زمان در بندر عباس مستقر بود، در شرح یادداشتهای خود مینویسد: «لواشف سردار روس نامهای به صیدالخان حاکم [افغانی] قزوین نوشته و خبر داده بود که بازرگانان آنجا میتوانند مانند روزگار پیشین با گیلان داد و ستد و مناسبات بازرگانی داشته باشند. اسخارور [مدیر شعبهی شرکت هلند خاوری در اصفهان که هنوز فعّالیت میکرد] از این نامه نتیجه گرفت که ظاهراً روسیان مایل به ادامهی جنگ با افغانان نیستند» (فلور: ۲۹). اما نیروهای اشرف افغان به فرماندهی صیدالخان که فکر میکردند میتوانند موفقیتی در مقابل روسها در گیلان بهدست آورند، از سمت شرقی گیلان، از نواحی رودسر، به قوای روسی حمله کردند: «گذشته از زد و خوردهای مختصر، تنها نبرد واقعی میان افغانها و روسها در محلی میان رودسر و دهکدهی تمیجان در اواخر ۱۷۲۹ میلادی [حدود هفت سال پس از اشغال گیلان] روی داد. فرماندهی افغانها با محمد صیدالخان بود که یکی از امرای لشکر اشرف بهشمار میرفت. قوایی که ژنرال لواشف از رشت برای مقابله با افغانها فرستاده بود، تحت فرماندهی سرگرد اورلف بود. در جنگی که روی داد، محمد صیدالخان مجروح شد و نه تنها رو به گریز نهاد، بلکه گیلان [شرقی] را تخلیه کرد» (لاکهارت، ۱۳۸۳: ۲۵۷ – ۲۵۸). شکست از روسها، اشرف افغان را که در این زمان سخت از جانب قوای تهماسب دوم و نادرقلی تهدید میشد، به قرارداد صلح با روسها راضی کرد. دولت روسیه هم با ناامید شدن از امضای قرارداد پترزبورگ با تهماسب دوم، موقع را مغتنم شمرده، تصمیم گرفت که متصرفات خود را از طریق قراردادی با اشرف افغان رسمیت ببخشد. ویلم فلور مینویسد که اندکی پس از شکست، لواشف فرماندهی روسی گروهی را به قزوین فرستاد: «پس از شکست افغانان در برابر روسیان در آنسوی قزوین [همان شرق گیلان] ، هیچ واقعهای رخ نداد. اندکی بعد روسیان گروهی را مرکب از شش تن به ایلچیگری، نزد صیدالخان حاکم قزوین فرستاد تا ببینند میتواند قراردادی به امضاء رساند یا نه… در ژانویه ۱۷۲۹ میلادی آشکار شد که در گیلان با روسیان پیمان صلح به امضاء رسیده اما هنوز اسناد و مدارکی مبادله نشده است» (فلور: ۲۹ – ۳۰).