رابرت سگال ترجمه ی بهار مختاریان
لرد راگلان (Lord Raglan) در “قهرمان” (The Hero)، با موضوع شاهی که برای جامعه می میرد تبدیل به قهرمان می شود، سناریوی دوم اسطوره ـ آئینی فریزر را گسترش می دهد. رنه ژیرار (متولد ۱۹۲۳)، منتقد ادبی فرانسوی ساکن آمریکا، در “خشونت و قداست” (Violence and the Sacred) و برخی از آثار بعدی خود، به نظریه ی راگلان، بدون نقل قول از خود او، چرخش طنزآلودی می دهد.
نوشتههای مرتبط
لرد راگلان (Lord Raglan) در “قهرمان” (The Hero)، با موضوع شاهی که برای جامعه می میرد تبدیل به قهرمان می شود، سناریوی دوم اسطوره ـ آئینی فریزر را گسترش می دهد. رنه ژیرار (متولد ۱۹۲۳)، منتقد ادبی فرانسوی ساکن آمریکا، در “خشونت و قداست” (Violence and the Sacred) و برخی از آثار بعدی خود، به نظریه ی راگلان، بدون نقل قول از خود او، چرخش طنزآلودی می دهد.آن جا که قهرمان راگلان مایل به مردن به خاطرجامعه است، قهرمان ژیرار به دست جامعه به عنوان مسئول گرفتاریهای موجودشان کشته یا تبعید می شود. در واقع “قهرمان” از ابتدا چون جنایتکاری مستحق مرگ به شمار می آید. تنها در عاقبت کار است که جنایتکار، نظیر روایت راگلان، به خاطر آن که فداکارانه به خاطر جامعه می میرد، تبدیل به قهرمان می شود. راگلان و ژیرارد(René Girard)، هردو، از ادیپ به عنوان کامل ترین مثال نام می برند. (این بدان معنی نیست که این دو طرفدار فروید هستند، هردوشان او را رد می کنند.) از نظر ژیرار، دگرگونی ادیپ از تبعیدی منفور در “شاه ادیپ” سوفوکل (Sophocles) به نیکوکار مورد احترام در “ادیپ در کولونس” سوفوکل، نمونه ی بارز دگرگونی جنایتکار به قهرمان است.
با این همه این دگرگونی برای ژیرار تنها نیمه ی دوم ماجرا است. نیمه ی اول، دگرگونی قربانی بی گناه به جنایتکار است. خشونت، در اصل، از جامعه بیرون می ریزد. موجب اش تمایل ذاتی طبیعت انسانی در تقلید از دیگران است و آرزوی داشتن آن چه آن ها دارند. تقلید به رقابت می انجامد و خود این به خشونت منتهی می شود. جامعۀ به جان آمده از خشونت، عضو بی گناهی را برمی گزیند تا تقصیر اغتشاش را به گردن او بگذارد. این ” بزبلاگردان” می تواند هرکسی باشد ومی تواند از بی پناه ترین عضو جامعه تا برجسته ترین، از جمله، چنان که در مورد ادیپ، پادشاه را دربر گیرد. قربانی به طور معمول کشته می شود، هرچند، چنان که در مورد ادیپ، گاهی تبعیدش می کنند. کشتن به صورت قربانی کردن آئینی است. از نظر ژیرار، اسطوره به جای هدایت کردن آئین، چنان که فریزر می پندارد، پس از کشتن آفریده می شود تا آن را توجیه کند. اسطوره از آئین برمی آید، چنان که نظر اسمیت نیز هست، اما، برخلاف نظر او، نه برای توضیح آئین بلکه برای توجیه آن می آید. اسطوره بزبلاگردان را تبدیل به جنایتکاری می کند که مستحق مرگ است و پس از آن از جنایتکار قهرمانی می سازد که داوطلبانه برای سعادت جامعه می میرد.
نظریه ی ژیرار را، که جای قهرمان داستان در جامعه را مرکز توجه قرار می دهد، به هیچ وجه نمی توان در اسطوره ی آدونیس به کار بست. آدونیس فداکارانه و به میل خود نمی میرد. جهانی که در آن زندگی می کند ـ بیشه ها و جهان زیرین ـ به حد تصورناپذیری از جامعه دور است.
ژیرار که هیچ گاه از راگلان نقل قول نمی کند، به طور منظم به فریزر ارجاع می دهد. ژیرار در محدود کردن خود به دومین سناریوی اسطوره ـ آئینی فریزر، اورا به خاطر شناسائی آئین کلیدی شاه کشی مردم ابتدائی تحسین می کند، اما او را برای ندیدن خاستگاه و کارکرد واقعی آن مورد نکوهش قرار می دهد. قربانی از نگاه فریزر کاربرد معصومانه ی توضیحی جاهلانه و پیش ـ دانشی از جهان است: پادشاه کشته می شود و خدای گیاهی را به جای او می نشانند، که روحش در قالب شاه وقت سکنا دارد، تا از این طریق بتواند سلامتش را حفظ کند یا دوباره به دست آورد. کارکرد مراسم قربانی به تمامی در ارتباط با کشاورزی است. نفرتی نسبت به قربانی که به سادگی وظیفه اش را به عنوان پادشاه انجام می دهد وجود ندارد و به خاطر ایثارش، سراسر، مورد ستایش است. بنا بر ژیرار، فریزر به این ترتیب گول سرپوش اسطوره ای را می خورد. خاستگاه و کارکرد واقعی آئین و اسطوره ی منتج از آن، بیش تر اجتماعی اند تا در ارتباط با کشاورزی.
والتر بورکرت (Walter Burkert)
شاید کلاید کلاکن (Clyde Kluckhon)، انسان شناس آمریکائی، نخستین کسی باشد که عقیده ی جزمی مبتنی بر جدائی ناپذیری اسطوره و آئین را تعدیل کرده است. اما والتر بورکرت (متولد ۱۹۳۱) از کلاکن فراتر رفته و نه تنها اسطوره و آئین را جدائی پذیر می داند، که در اصل مستقل از یک دیگر فرض می کند. او معتقد است که وقتی این دو به هم می رسند، تنها در خدمت یک کارکرد مشترک نیستند، آن گونه که کلاکن می پندارد، بلکه یک دیگر را تقویت می کنند. اسطوره با بخشیدن خاستگاهی بغانه به رفتار محض انسانی، از آئین پشتیبانی می کند: این کار را بکن چرا که ایزدان چنین کرده یا می کنند. آئین، برعکس، با تبدیل داستانی محض به رفتار موظف از پیش تعیین شده ای پشتیبان اسطوره است: این کار را، اگرنه به عنوان تنبیه، از درد اشتیاق بکن. آن جا که برای اسمیت، اسطوره در خدمت آئین است، برای بورکرت، آئین به همان اندازه در خدمت اسطوره است.
بورکرت، مانند، ژیرار، ریشه ی اسطوره را در قربانی و ریشه ی قربانی را در ستیزه جوئی می داند، اما قربانی را به قربانی کردن انسان محدود نمی کند و ریشه ی خود قربانی کردن را در شکار می بیند ـ نمود آغازین ستیزه جوئی. علاوه بر این، کارکرد اسطوره برای بورکرت پنهان کردن واقعیت قربانی نیست، چنان که ژیرار می پندارد، بلکه برعکس نگهداری آن است تا آثار روانی و اجتماعی آن را حفظ کند. سرانجام بورکرت اسطوره ها را نه تنها به آئین های قربانی، که مانند هریسن، به آئین های تشرف نیز مربوط می کند. این جا اسطوره در خدمت همان کارکرد اجتماعی کردن است که آئین.
آئین برای بورکرت انگار رفتار است. مثال مرکزی او را که بگیریم، “آئین”، آداب و رسومی نیست که در شکار واقعی برگزار شود، بلکه به نمایش درآوردن شکار است. کارکرد، دیگر کارکرد تضمین غذا نیست، چنان که فریزر می گوید، چرا که آئین واقعی تنها پس از آن که مزرعه داری به عنوان منبع عمده ی غذا جانشین شکار شد، به وجود آمد:
شکار، کارکرد اساسی اش را، ده هزار سالی پیش، با پیدا شدن کشاورزی از دست داد. اما آئین شکار چنان واجد اهمیت شده بود که رها کردنش امکان نداشت.
(Burkert, Structure and History in Greek Mythology and Ritual, p. 55)
طبیعت همگانی شکار واقعی، و شکار آئینی پس از آن، برای فرونشاندن اشتیاق ستیزه جوئی انسان و اضطراب میرائی او به کار می رفت و درعین حال پیوند میان شرکت کنندگان را استحکام بخشد. کارکردها روانی و اجتماعی بودند و نه در ارتباط با کشاورزی.
اسطوره ی آدونیس مورد طنز آمیزی برای بورکرت است. نه تنها شکار کردن آدونیس بیشتر انفرادی بود تا همگانی، خود آدونیس را به سختی می توان یک شکارچی واقعی به حساب آورد، چه رسد چون کسی که از اشتیاق شکار در عذاب است. شکار برای او بیش تر ورزش است تا رویاروئی مرگ و زندگی. بنابراین شکار به سختی می تواند او را، چه از جنبه ی روانی و چه از جنبه ی اجتماعی تحریک کند. بااین همه سرگذشت او، می تواند هشداری برای دیگران باشد.
۱- این ترجمه برگرفته از کتاب: Segal, R. 2004, Myth A Very Short Introduction, pp.74-78. است.
رنه ژیرار در ویکیپدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Ren%C3%A9_Girard