انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اسطوره شناسی و انسان شناسی

گفتگو مجله آزما با ناصر فکوهی

ندا عابد

۱- به عنوان نخستین پرسش خواهش می کنیم تعریفی از اسطوره شناسی ارائه دهید و روابط آن را با انسان شناسی، به خصوص انسان شناسی مدرن توضیح بدهید؟
اسطوره شناسی در ساده ترین معنای آن، یعنی بر مطالعه و بررسی پدیده هایی روایی که در نظام های فرهنگی مختلف به عنوان «اسطوره» (myth) یا واژگانی معادل آن (افسانه ها، قصه ها، حکایت ها، باورهای مردمی و…) طبقه بندی شده اند. البته بلافاصله باید بیافزاییم که این مفهوم عمدتا همچون بسیاری از مفاهیم دیگر علوم اجتماعی و انسانی مدرن، ریشه در قرن بیستم و علوم اروپایی دارد (البته با بهره بردن از معنای یونانی باستان آن به معنی گفتار و روایت و داستان) اما مطالعات مردم نگاری در سراسر جهان و در همین قرن نشان دادند که این پدیده جنبه جهانشمول دارد و خاص این یا آن فرهنگ نیست. ما تقریبا در همه فرهنگ هایی که ر جهان مورد بررسی قرار گرفته اند، شاهد وجود یک نظام اسطوره ای از باورها هستیم که اغلب (به خصوص در جوامعی با ادیان ابراهیمی ، تفکیک بسیار روشنی از نظام های دینی دارند). در این نظام های اسطوره ای، اسطوره ها، روایت هایی نیمه واقعی – نیمه خیالی و یا کاملا خیالی هستند که لزوما در زمان و مکان هایی مشخص نمی گذرند، اما ساختار آنها اغلب مضامین یکسانی را ارائه می دهند که مهم ترینشان عبارتند از :

الف- کیهان پیدایش (cosmologic) یا چگونگی پدید آمدن جهان، آنچه پیش از زمان و مکان و جهان وجود داشته و چگونگی تبدیل آن به جهانی که در آن زندگی می کنیم؛

ب- روایت ها و فرایدهای مربوط به خدایان و فرشتگان و شیاطین و چگونگی رابطه آنها با یکدیگر از لحاظ قدرت و سلسه مراتب میان آنها و با انسان؛

ج- چگونگی پیدا شدن انسان در قالب یک زنمرد (androgyne) اولیه و سپس پدید آمدن یک مرد و یک زن، رابطه انسان با خدایان و روابط انسان ها با یکدیگر و فرایندهای اسطوره ای به وجود آمدن طبیعت و گروه های اجتماعی و نهادهای آنها؛

د- روایت های مربوط به زمان و مکان این جهانی تا رسیدن به پایان جهان، دلایل به پایان رسیدن جهان در یک روند خطی یا در یک روند چرخه ای؛

ه- روایت های فرجام شناختی (escathologic) یعنی مربوط به چگونگی پایان یافتن جهان، دلایل آن، شکل و روایت های ارتباط انسان ها و خدایان و غیره در این نابودی و آنجه از پس این نابودی از راه می رسد.

و- برخی از مضامین مهم که احتمالا ریشه در وقایعی دارند که یا در جامعه ای اتفاق افتاده یا خبر از نوعی نفوذ تاریخی می دهد مثلا «روایت طوفان بزرگ» ، روایت «برادر کشی » ، روایت های «پدر کشی » و… همچنین روایت هایی مربوط به نظام های توتمی ( باور به تعلق انسان ها به پدیده های مختلف جاندار یا بی جان) و تابویی (ممنوعیت های مادی و غیر مادی در قالب گناه یا تقدس).

بر این اساس، از قدیمی ترین دوران ها ما نوعی «اسطوره شناسی باستانی» یا غیر دانشگاهی داریم که گاه در قالب فلسفه های باستانی است، گاه در قالب ادیان قدیمی، گاه در قالب دانش مردمی و غیره دیده می شود. اما در دوران جدید که با آکادمی از قرن ۱۸ آغاز می شود، شاخه های علمی هر کدام به سوی شناخت این پدیده رفته اند. مهم ترین رویکردهای علمی در این زمینه به صورت خلاصه و با تجمیع شاخه ها عبارتند از:

الف – رویکرد شناخت اسطوره از خلال فلسفه (برای مثال: هگل، کانت، نیچه، ریکور و …)

ب- رویکرد های روان شناسانه و روانکاوانه شناخت اسطوره (به ویژه: فروید، یونگ، رایش، آدلر، لاکان، روهایم، کریستوا ، کامپبل و …)

ج- رویکرد تاریخ شناسانه و دین شناسانه و زبان شناسانه به اسطوره (از جمله: اثر معروف کاسیرر درباره اسطوره و زبان، ولی همچنین مجموعه مطالعات دومزیل و بنوینیست، اوتو، الیاده و اثر مهم دورکیم درباره بنیان های حیات دینی و در دوره ای پیشتر، همچنین کارهای واربورگ و پانوفسکی)

د- رویکردهای مردم شناختی و انسان شناختی (از جمله: فریزد و تایلر د رمکتب تطور گرایی ، مالینوفسکی در کارکرد گرایی، لوی استروس، فرانسواز هریتیه و فیلیپ دسکولا در ساختار گرایی، و همچنین موریس گودولیه، ترنر، فیرث، کاماروف ها، تاوسیگ و… )

اسطوره شناسی تا حد زیادی در انسان شناسی مدیون رابطه نزدیک میان لوی استروس با زبان شناسان ساختارگرا مثل یاکوبسن بوده است که سپس خود را در دو کتاب پر اهمیت او یعنی انسان شناسی ساختاری جلد اول و دوم و مجموعه کتاب های «اسطوره شناخت» او خود را نشان می دهند. در این میان نباید رویکرد نشانه شناختی را به ویژه در آثار اومبرتو اکو و رولان بارت با اثر معروفش اسطوره های امروز از یاد برد.

می بینیم که عرصه مباحث اسطوره ای بسیار گسترده و بسیار جذاب است. البته در ایران، اگر از موارد معدودی بگذریم متاسفانه نوعی باستان گرایی سترون و تاریخ نگارانه که از دوره رضا شاه برای ما به یادگار مانده عموما اسطوره شناسی را به نادرست به ایجاد یک تاریخ خیالی پیوند زده و مسیر آن را منحرف کرده و از علم و دانش و آکادمی جهانی جدا کرده و نوعی تمایلات سیاسی و ایدئولوژیک و خیالبافانه را در سطح ایران مرکزی و زبان فارسی و سپس یک واکنش قومی با ابداع نوعی اسطوره شناسی و فلکلور سطحی قومی با همان هدف ابداع تاریخ به وجود آورده است که آن هم به دنبال ساختن گذشته ای سیاسی با اهداف امروزی برای اقوام است. نتیجه آنکه کار اسطوره شناسی ِ جدی تعطیل شده است. در حالی که ما به دلیل چندین هزار سال تاریخ تمدن به شدت به این رشته نیازمندیم. از لحاظ رویکردهای مدرن نیز ما به این رشته نیاز زیادی داریم زیرا تا زمانی که سازوکارهای اسطوره ای اندیشه را درک نکنیم نمی توانیم واقع بینانه با مسائل خود روبرو و آنها را حل کنیم.

۲- لطفاشخصیتهای برجسته ی انسان شناسی اسطوره شناختی رادرسنت های مختلف انسان شناسی اجمالامعرفی کنید؟

همان گونه که گفتم مهم ترین شخصیتها را باید بر اساس خط سیر فکری نظریه ها در انسان شناسی دنبال کرد از جیمز فریزر و ادوارد برنت تایلر گرفته تا برونیسلاو مالینوفسکی، فرانتس بوآس، امیل دورکیم و مارسل موس، روبر هرتز و لویی دومون، کلود لوی استروس، ژرژ بلاندیه، ارنست کاسیرر، میشل لیریس، ویکتور ترنر، مری داگلاس، اوانس پریچارد،مارسل گریول، مارشال سالینز، و همچنین ژرژ دومزیل، امیل بنونیست، جرج کامپبل و بسیاری دیگر. هر کتابی از این نویسندگان در فارسی یافته شود می تواند مفید باشد. اما من به خصوص کتاب های الیاده را که بسیاری از آنها ترجمه شده اند و همچنین مجموعه آثار دکتر جلال ستاری را (بیش از ۹۰ اثر) معرفی می کنم به خصوص مجموعه ای که ایشان با عنوان «اسطوره شناسی» منتشر کرده اند و در واقع گردآوری نوشته ها و مقالات نویسندگان و پژوهگران بزرگ در این زمینه است و نشر مرکز آنها را منتشر کرده استو از کاسیرر نیز چند اثر به فارسی ترجمه شده است، همچنین از بارت چند اثر مربوط به اسطوره شناسی ترجمه شده است. مجموعه نوشته های مرحوم مهرداد بهار نیز می توانند به صورت خاص در مورد ایران گویا باشند. اما اگر واقعا کسی بخواهد در این زمینه ها مطالعه جدی بکند حتما باید به یکی از زبان های بین المللی به خصوص انگلیسی یا فرانسه آشنا باشد.

۳- آیادرباب اسطوره های ایران کاری که بانگاه انسان شناختی کارشده باشدداریم یاخیر؟کتابی،مقاله ای،تحقیقی؟

به نظرم رویکردهایی ادبی و نقد ادبی را می توان در آثار دکتر ستاری یافت، همچنین در آثار داریوش آشوری درباره حافظ، افزون بر این خود من نیز کتابی درباره انسان شناسی هنر دارم که بیشتر به اسطوره شناسی های جدید سیاسی پرداخته ام . در همه این کتاب ها می توان استنادهای دیگری پیدا کنید که علاقمندان مسیررا نشان می دهد. اما باز هم تکرار می کنم درباره ایران به طور خاص بسیار کم کار شده و بیشتر کارها از جنبه ادبی بوده است و نه از جنبه انسان شناختی و بنابراین، زمینه بسیار گسترده ای برای کار کردن فراهم است اما دانشجویان باید بدانند که اگر در این راه بخواهند وارد شوند توشه عظیمی از زبان ها و دانش مربوط به اسطوره شناسی نیاز دارند و همین طور دانش بزرگی درباره مطالعات جدید نشانه شناسی، نقد ادبی، تاریخی و غیره از این رو اسطوره شناسی را باید رشته ای بسیار جذاب اما بسیار سخت دانست که نیاز به پایه های قدرتمند علمی دارد.

۴چه چیزی انسان شناسی رابه اسطوره شناسی گره میزند؟ وارتباط این دواساسا چیست وچگونه است؟

محورهایی که انسان شناسی و اسطوره شناسی را در ایران به یکدیگر پیوند می دهند بسیار زیاد هستند که در زیر من به برخی از آنها اشاره می کنم

الف – رویکرد تاریخی : با توجه به پیشینه تمدنی ایران که به بیش از شش هزار سال می رسد بخش بزرگی از تاریخ ما، تاریخ اسطوره ای است که باید درباره آن مطالعات دقیقی انجام بگیرد بسیاری از شرق شناسان نظیر دومزیل، بنونیست، نیبرگ، نیولی، فرای و دیگران تا اندازه ای این کار را کرده اند اما باید به این کار ادامه داد و این امر در ایران به وسیله گروه کوچکی که مهم ترینشان زنده یاد دکتر تفضلی بود در حال انجام گفتن بود، پس از ایشان خانم آموزگار و خانم مزدا پور در همان مسیر به کار ادامه داده اند اما جایگاه یک اسطوره شناسی جدید با روش ها و نظریه های مدرن دراین زمینه خالی است که امیدواریم با تلاش های برخی از اساتید جوان تر نظیر خانم مختاریان که بیشتر در جهت مطالعات دومزیل کار می کنند، بتواند به انجام برسد.

ب‌- رویکرد فلکلوریک: در این زمینه ما پیشینه مطالعاتی و پیشکسوتانی چون صادق هدایت و جمالزاده و غلامحسین ساعدی را داشته ایم و فکر می کنم تلاش آنها در کار دکتر بلوکباشی ادامه پیدا کرده است و ایشان هم اکنون در دائره المعارف بزرگ اسلامی مدیریت بخش مردم شناسی را بر عهده دارند، همچنین فعالیت های آقای باجلان فرخی قابل تقدیر است؛ گروهی از اندیشمندان ایرانی نیز در دانشنامه ایرانیکا زیر نظر استاد یارپاطر در این زمینه ها فعال هستند. یکی از اندیشمندان فعال در این زمینه دکتر اولریش مارزولف است که خود عضو دائره المعارف بزرگ فلکلور است و در ایران نیز بسیار فعال است و همچنین از مجله فرهنگ مردم و تلاش احمد وکیلیان در این زمینه باید تقدیر کرد.

ج- در زمینه اسطوره شناسی سیاسی، ما راه درازی را پیش رو داریم؛ متاسفانه در این زمینه برغم مطالعات گسترده شرق شناسان و ایران شناسان ، مباحث اسطوره ای و تاریخی به یکدیگر در بسیاری موارد پیوندهای نادرستی خورده اند که صرف ِ روشن کردن این مسائل نیاز به کار و مطالعه زیادی دارد. رشد نظریه های نژاد پرستی و پان ایرانیسم در ایران خطری است که باید با مطالعات جدی علمی با آن مقابله کرد.

د- در زمینه اسطوره شناسی های مدرن کمتر کاری انجام شده است در حالی که ما برای شکل دادن به هویت فرهنگی خود نیاز به مطالعات بسیاری از بازمانده های اسطوره ای در این زمینه داریم. همچنین در زمینه اسطوره های جدید شهری که به زندگی روزمره ما بر می گردند و ذهن و نگاه ما به جهان امروز را کاملا در اختیار خود دارند نظیر اینترنت ، موفقیت های جهانی، آینده بشریت، گذار از انسان و بسیاری از اسطوره های جدید که امروز در جامعه ما مثل همه جوامع حضور دارند و باید درباره آنها مطالعه کرد.

در نهایت فکر می کنم که اسطوره شناسی به خصوص اسطوره شناسی مدرن شهری و روایت های مدرن زندگی پهنه بزرگی را برای ما می سازند که در آینده می توان به سوی آنها رفت، اما برای این کار همانگونه که گفتم نیاز به توشه علمی بزرگی و به خصوص تسلط به زبان های بین المللی برای استفاده از کارهایی است که تاکنون انجام گرفته اند.