انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اسطوره شناسی زیبایی شناختی لوی استراوس ِ بوریس وایزمن

استراوس اسطوره را به مثابه ابژه زیبا قلمداد می کند و وایزمن از این منظر زیبایی شناسی را به حوزه انسان شناسی وارد می سازد. مرکز دغدغه های استراوس از دید وایزمن اندیشه بدوی است که این اندیشه نوع یا شیوه مواجهه با دنیاست. این شیوه اندیشیدن مبتنی بر منطق کیفیتهای ملموس/ منطق عینی است که امکان ارتباط یافتن اجزاء به یک کل جدید را میسر می سازد

 

متون پژوهشی و انتقادی متعددی به بررسی و نقد آرای لوی استراوس پرداخته اند، ولی کمتر پژوهشی در زیبایی شناسی از یک سو و اسطوره شناسی استراوس از سوی دیگر متمرکزشده است. کتاب بوریس وایزمن (Boris Wiseman) تحت عنوان لوی استواس، انسان شناسی و زیبایی شناسی (Levi-Strauss, Anthropology and Aesthetics ) که در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات کمبریج در ۲۶۴ صفحه منتشر شده است، به همپوشانی حوزه های اسطوره شناسی، انسان شناسی، هنر و زیبایی شناسی در اندیشه لوی استراوس می پردازد.

کتاب با مقدمه ای با عنوان قوم-زیبایی شناسی (ethno-aesthetics) آغاز می شود و با فصلی تحت عنوان هماهنگ کردن، سعی در ایجاد وفاق میان دو حوزه زیبایی شناسی و انسان شناسی دارد. سپس وایزمن سیری در اثر هنری و نظام نشانه ها دارد و از آنجا نظریه ای را مطرح می کند که در آن انسان شناس به عنوان منتقد هنری ظاهر می شود. در انتها نیز پس از پوشش دادن مباحثی در اسطوره، موسیقی، و فرهنگ در نتیجه گیری به نسبت بین مفهوم (concept) و استعاره (metaphor) می پردازد.

وایزمن در کتاب خود نقل قولی از یک مصاحبه با استراوس می آورد که جان مایه شکل گیری نظریه و کتاب وی می باشد. در صفحه ۱۶۸ استراوس در باره رویکرد خود به اسطوره شناسی اینگونه اظهار نظر می کند:

حس کنجکاوی من در مورد اسطوره ها از یک احساس عمیق نشات می گیردکه در حال حاضر، قادر به نفوذ در عمق و ریشه های آن نیستم. یک شیء زیبا چیست؟

حس زیبایی شناختی چیست؟ شاید این چیزی است که من از خلال مطالعه اسطوره ها در پی ادراک آن هستم، بدون اینکه از این واقعیت آگاه باشم.

استراوس اسطوره را به مثابه ابژه زیبا قلمداد می کند و وایزمن از این منظر زیبایی شناسی را به حوزه انسان شناسی وارد می سازد. مرکز دغدغه های استراوس از دید وایزمن اندیشه بدوی است که این اندیشه نوع یا شیوه مواجهه با دنیاست. این شیوه اندیشیدن مبتنی بر منطق کیفیتهای ملموس/ منطق عینی است که امکان ارتباط یافتن اجزاء به یک کل جدید را میسر می سازد.این منطق از ادراک آنی برمی خیزد. از این رو جزء اصلی شکل دهنده زیبایی شناسی استراوس ادراک همراه با عمل خلاقه است.

وجه زیبایی شناختی در اسطوره شناسی استراوس از قرار گرفتن عمل خلاقه در مرکز اندیشه بدوی شکل می گیرد، که این بحث یک امر دو رویه است. از یک سو انسان شناسی ساختاری استراوس از پرسشهای زیبایی شناختی وی نشات می گیرد و از سوی دیگر داده های انسان شناسی به وی امکان برساختن یک تئوری زیبایی شناسی را می دهد.

وایزمن در کتاب خود تاکید دارد که باید انسان شناسی هنر را از زیبایی شناسی تفکیک کرد. در انسان شناسی هنر تولید، چرخه و دریافت اثر هنری در مرکز مطالعات قرار می گیرد در حالی که در زیبایی شناسی احساس زیبایی شناختی نسبت به یک امر هنری در مرکز مباحث قرارد دارد و زیبایی شناس در پی شکل دادن به تئوری های تبیین است. از اینرو کار استراوس را نباید انسان شناسی هنر قلمداد کرد که کار وی زیبایی شناسی قومی است.

از دید وایزمن در چهار جلد Mythologiques استراوس این منظر زیبایی شناسی قومی کاملاً مشهود است. مولف کتاب لوی استراوس، انسان شناسی و زیبایی شناسی معتقد است که از این اثر چهارجلدی استراوس شدیداً سوء فهم صورت گرفته است چراکه عناصر زیبایی شناختی در خوانش آن مغفول واقع شده اند. وایزمن قیاسی نیز بین
اسطوره شناسی مالینوفسکی و استراوس انجام می دهد. او معتقد است مالینوفسکی صرفاً به اسطوره ها به عنوان منبعی برای دستیابی به اطلاعات آیین ها و ادیان استفاده می کند در حالی که استراوس اسطوره ها را به مثابه ابژه های زیبایی شناختی اقوام مورد مطالعه قرار می دهد. مطالعه اسطوره ها مستلزم آنست که فرآیند پدیدارشدن اندیشه اسطوره ای مورد مطالعه قرار گیرد، که به درستی در رویکرد استراوس، به صورت تحلیل ساختاری عمل خلاقه تفکر بدوی می باشد.

 

پرونده ی «کلود لوی استروس» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/3674

 

پرونده ی «ناصر فکوهی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9132