اسطورهشناسی سیاسی، هنر، اسطوره، قدرت، تهران، نشر فردوس، ۱۳۷۸، ۴۳۲ صفحه + نمایه موضوعی و اسامی خاص.
درباره کتاب
نوشتههای مرتبط
اسطورهشناسی سیاسی مجموعهای از مقالات با محور اصلی نگاه به اسطوره و هنر از دیدگاه انسانشناسی سیاسی است. حوزه سیاسی همواره از این دو گروه از پدیده ها بیشترین استفاده را برای دستیابی به اهداف خود کرده است. این امر به ویژه در نظام های سیاسی توتالیتر مشاهده شده است. به همین دلیل در این کتاب بخشی اصلی به بررسی تجربه فاشیسم در آلمان و رابطه آن با هنرها اختصاص داده شده است. در بخش دوم کتاب نیز به موضوع های متنوعی در زمینه انسانشناسی هنر و امر سیاسی پرداخته شده است.
فهرست مطالب
پیشگفتار
بخش اول: فاشیسم و هنر
۱- از وین تا مونیخ: زیباشناسی فاشیسم
۲- سفر به انتهاری شب: فاشیسم و ادبیات
۳- تصویر واقعیت، واقعیت تصویر: فاشیسم و سینما
۴- از ”قفس حیوانات وحشی“ تا ”نمایشگاه هنر منحط“: فاشیسم ونقاشی
۵- گوی بلور، زندان سنگی : فاشیسم و معماری
بخش دوم : اسطورهشناسی سیاسی و هنر
۶- مردمشاسی هنر چیست؟
۷- ساختگرایی، اسطوره و موسیقی
۸- دایره چهارگوش، نگاهی بر تفکر اجتماعی معماری ایران در آیینه سنت و مدرنیته
۹- معماری و انقلاب : واقعیت و خیال در روسیه
۱۰- انسانشناسی اسطورهای اوکتاویو پاز
۱۱- اسطوره شناسی انقلاب: آفرینش و فرجام
۱۲- نگاهی انسان شناختی بر اسطوره شناسی سیاسی جشن نوروز
نمایه موضوعی و اسامی خاص
پیشگفتار
انسان از زمانی که خود را شناخت و نخستین اشکال آگاهی اجتماعی در ذهن او متبلور شد، شروع به آفرینش ”هنری“ کرد. قدیمی ترین آثاری که امروز ما آنها را در رده ”هنر“ قرار می دهیم به بیش از ۳۰ هزار سال پیش تعلق دارند، به زمانی که انسان های نخستین بر دیواره غارها تصاویری از زندگی روزمره خود ترسیم می کردند و یا با سنگ و گل، مجسمههای کوچکی از جانوران یا انسانهای دیگر می ساختند. انگیزه واقعی انسانهای اولیه در آفرینش این آثار هنوز ناشناخته است و در میان فرضیات مختلفی که درباره آنها مطرح شدهاند، گروهی تقدس و شیفتگی جادویی انسانها را در برابر پدیدههای طبیعی عنوان می کنند، گروهی بر نیاز به آموزش و انتقال دانش اندک انسانها از نسلی به نسل دیگر انگشت می گذارند و سرانجام گروهی دیگر بر اهمیت سیاسی این آثار از لحاظ نشانهگذاری و تعیین حدود و مرزهای قدرت هر یک از جماعت ها انگشت می گذارند.
توضیح این اشکال ”هنری“ هر چه باشد، نقطه ضعفی در این رویکرد به ”هنر“ وجود دارد و آن این است که در نزد انسانهای نخستین و تا قرنها بعد و حتی در مواردی تا امروز، تفکیک میان شیئی ”هنر“ و شیئی ”غیر هنری“ چندان روشن نیست. به معنای دیگر از همان ابتدا ساخت ”ابزارها“ که مهمترین مشخصه تفکیک انسان از موجودات دیگر است، از انسان موجودی ”ابزارساز“، ”صنعتگر“ و در یک معنی ”هنرمند“ ساخت که دقیقا به همین دلیل نمی توانست مفهوم هنر را از مفهوم صنعت در ذات خویش جدا کند.
در تحول بعدی انسانها، یعنی از زمانی که آنها توانستند نخستین جماعتهای ثابت و اسکان یافته را در حدود ۱۰ هزار سال پیش بر پا سازند و به خصوص از زمانی که در حدود ۵ هزار سال پیش نخستین تمدنهای انسانی در بین النهرین و مصر شکل گرفتند و قدرت سیاسی به صورت نخستین دولت های مقتدر و مرکزیت یافته آسیایی(سومر و مصر) ظاهر شد، از همین زمان نیز آمیزش و وابستگی متقابل و فزایندهای میان سه حوزه، حوزه هنر(یا صنعت) در مفهوم عام آن یعنی توانایی به ساخت و آفرینش اشیاء، حوزه اسطوره یا باورهای ذهنی و آرمانی شده انسانها بر اساس جهانبینیهای گوناگون ایشان، و سرانجام حوزه سیاسی یعنی مکانیسمهای تولید، انباشت و توزیع قدرت به وجود آمد.
تمدنهای سومر و مصر، نظامهای قدرتمند سیاسی – اداری با قشربندیهای مشخص، تقسیمکارهای روشن و سلسله مراتب دقیق به وجود آوردند که جایگاه هر فردی را درون خود تعیین می کردند. در این نظام ها که نه فقط خود نشانهای از انباشت قدرت بودند، بلکه درون خود به افزایش هر چه بیشتر این قدرت نیز کمک می کردند، باورهای گسترده اساطیری به صورت نظامهای ایدئولوژیک مبتنی بر خدایان بی شمار، گروه بزرگی از ”ابزارها“ و ”اشیاء“ را پدید می آوردند که رسالت آنها تجسم بخشیدن به ذهنیت های اساطیری در واقعیت مادی و نشانهگذاریهای عمومی زمان و مکان بود. تصاویر بی شمار نقاشی بر دیوارها یا بر روی پردهها و اشیاء دیگر، نقوش برجسته بر روی بناها، ساختهای بزرگ معماری نظیر اهرام، معابد، کاخ ها، پیکرهها، سلاحها، ابزارهای خانگی، جامگان، جو.اهرات و وسایل زینتی و… همگی در ساخت عمومی و در جزئی ترین ترکیب های خویش حامل اندیشههای اساطیری و قدرت بودند.
به این ترتیب، گروههای انسانی از همین نخستین قدمها، نظام هایی گسترده و پیچیدهای از نمادها را به وجود آوردند که با تحول و رشد آنها، از خلال واژگان و ساختارهای زبان، آداب و مناسک، رفتارها، باورهای ذهنی و اسطورهای، نظام ها و نهادها … رشد و تحول یافتند. این نظامها پایه و اساسی بودند که اعمال قدرت سیاسی بر آنها استوار بود و از آنجا که محور اصلی نظام یافتن و تداوم جماعتهای انسانی از آغاز تا امروز، محوری سیاسی یعنی محوری مبتنی بر اصل نظام و اطاعت بوده است، نظام های نمادین نیز هر چه بیش از پیش به محور سیاسی وابسته شدند.
تاریخ جوامع انسانی از آن روز تاکنون اشکال بی شماری از حاکمیت سیاسی را به خود دیده است، اشکالی با حجمهای متفاوت از واحدهای کوچک روستایی و شهر – دولتها تا امپراطوری های بزرگ و با مکانیسمهای متفاوت حاکمیت، از دیکتاتوری، دموکراسی، استبداد، الیگارشی، سلطنت، … و تقسیم بندیهای بسیار متفاوت در سلسله مراتب و قشربندیهای اجتماعی نظیر نظام های کاستی هندواروپایی، نظام های طبقاتی، نظام های پدرسالارانه، پیر سالارانه و … بحث درباره این اشکال و نظام های گوناگون، بخثی اصلی در علوم سیاسی و گرهی از شاخه های جامعه شناسی و انسان شناسی است. اما آنچه در همه این نظام ها قابل مشاهده است و خود را به صورت امری ثابت و پایدار نشان می دهد، وابستگی و تبعیت کامل نظام های نمادین و نظام های فناورانه (در مفهوم ساخت ابزارها و اشیاء هنری) به نظام های سیاسی است. هر نوع مالکیت و هر نوع دولتی تلاش کرده است نظام های نمادین و فناورانه را به اطااعت کامل از خود وادارد و هر چند همواره در این امر موفق نبوده و در بسیاری موارد حتی کار معکوس شده و نظام های اخیر نظام سیاسی را دگرگون کردهاند، اما در نهایت، شناخت و تحلیل تاریخ هنر، فناوری و اسطوره شناسی به هیچ رو در خارج از چارچوب تاریخ حاکمیتهای سیاسی ممکن نیست.
با توجه به آنچه گفته شد قرن بیستم شاید بیشتر از هر قرنی شاهد وابستگی و پیروی نظامهای فناورانه و اساطیری از نظامهای سیاسی بوده است. دلیل این امر شاید آن باشد که این قرن به گروه بزرگی از نهادهای سیاسی جدید امکان تجربه و خود آزمایی را در مقیاس های بزرگ انسانی عرضه کرد. آنارشیسم، کمونیسم، فاشیسم، دموکراسی، …. همگی فرصت یافتند در نمونه های متعدد خود با قربانی کردن میلیون ها انسان، دست به تجربه نظام های جدید خود بزنند و در این راه به صورت گسترده ای از تکنولوژی ابزارهای کشتار جمعی از بمب های اتمی و هیدروژنی گرفته تا آخرین نسل از بمب های میکروبی، ژنتیکی و … زدند و برای این کار تمام اسطوره های ممکن، تمام هنرهای ممکن و تمام ابزارهای تحمیق به کار گرفته شدند و امروز شناخت و تحلیل این فرایند ها شاید تنها راه جلوگیری از تکرار آنها باشد.
یکی از بزرگترین تجربه های این قرن فاشبیسم هیتلری و کمونیسم استالینی بود که هر دو در برابر موج گسترده ای از مدرنیته در تمامی عرصه های زندگی انسانی ظاهر شدند و به ویژه در مورد فاشیسم باید آن را نوعی واکنش هراس آلود در برابر تهدیدی دانست که این مدرنیته متوجه دنیای کهنه و محکوم به فنای پیش صنعتی کرده بود. فاشیسم برای مقابله با دنیای نو و اساطیر آن، دست به آفرینش شمار بزرگی از اساطیر و باورهای زیباشناختی زد تا بتواند ایدئولوژی نفرت نژادی خود را زیبا جلوه داده و حاکمیت خود را به تثبیت رساند. پدیده مدرنیته در آغاز قرن حاضر و واکنش فاشیسم در برابر آن موضوع بخش نخست کتاب حاضر را تشکیل می دهد که این تقابل را در عرصه های گوناگون هنری مورد بررسی قرار داده است. بخش دوم کتاب به مقالاتی در زمینه انسان شناسی و اسطوره شناسی سیاسی و هنر اختصاص دارد.
اسطوره شناسی سیاسی در واقع در پی شناخت مکانیسم های ذهنی حاکمیتهای سیاسی است، شناختی که نمی توان آن را در قالب های تنگ زمانی و مکانی محدود کرد. اسطورههای سیاسی، از دیدگاه انسان شناسی، تداومی منطقی در سراسر تاریخ انسانی دارند. تداومی که ظهور و تحول اشکال هنری – فناورانه و اساطیری را به صورتی دائم با اشکال زیستی از یک سو و با اشکال سیاسی از سوی دیگر پیوند می دهد. بنابراین آنچه در این مجموعه عرضه می شود، نگاه هایی است مستقل، از زوایای مختلف بر پدیدهای واحد: پیوندی پویا و پیچیده میان هنر، اسطوره و قدرت.
اغلب مقالات این مجموعه پیش از این در سمینارها و نشریات تخصصی ارائه و منتشر شده اند. برای آن گروه از خوانندگان که احتمالا ممکن است با بعضی از نامهای خاص، مکاتب و اصطلاحتی که در مقالات این کتاب آمده اند،آشنایی نداشته باشند، بر هر مقاله یادداشت هایی نسبتا مفصل افزوده شده است. این یادداشت ها صرفا جنبه فرهنگ نامه ای ندارند بلکه تلاش شده است بخشی ار موضوع های مورد اشاره در هر مقاله، درون یادداشت های همان مقاله بازتر و با تشریح بیشتری ارائه شوند.