وقتی سخن از ادبیات میشود و بحث به نشریات ادبی ایران میرسد، پای جنگها هم به میان میآید؛ نشریاتی که حالا فقط نامی از آنها مانده و تنها ردشان را میشود در چندکتابخانهی مرجع جست. اهمیت جنگها در رشد و بالندگی ادبیات دهههای چهل و پنجاه شمسی بر کسی پوشیده نیست، اما اگر بخواهید از چند و چون حیات این نشریات سر در بیاورید نه در دنیای مجازی چیز دندانگیری مییابید و نه در برخی از مجلات تخصصی و نیمه تخصصی حوزهی ادبیات و رسانه. کتاب یا جزوهای هم پیدا نمیشود که در آن به این نشریات پرداخته شده باشد و مشخصات دوره یا زمانهی آنها را رصد کرده باشد. هر چیزی که به جنگهای ادبی مربوط میشود پراکنده و جمعآوره نشده است.
این وضعیت از منظری شبیه موقعیت خود این نشریات در زمان و زمانه ی شکلگیری شان است. نشریاتی که با همت چند نویسنده و شاعر در گوشهای از این دیار توانستهاند امکان حیات بیایند، منتشر شوند (آن هم نه منظم) و زودتر از آن که فکرش را بکنی به محاق بروند. این نوشتار میکوشد به زمان و زمانه ی این جنگها سربزند و شرایط تاریخی شکلگیری، دستاوردها، مشکلات و دلایل پایان حیاتشان را بررسی کند. ناگفته پیداست که به همان دلایل گفته شده، ممکن است نامی یا اثری از قلم افتاده باشد.
نوشتههای مرتبط
وقتی سراغ جنگهای ادبی میروی و میخواهی از شکلگیری آنها بنویسی همه راهها به دههی چهل شمسی ختم میشود، دههای که نویسندگان، شاعران و هنرمندان این دیار هنوز هم از آن به عنوان یکی از دورههای طلایی آفرینش هنری و ادبی نام میبرند.
اکثر جنگهای ادبی محصول دههی چهل شمسی هستند، اما خود این دهه محصول چه شرایطی است؟ چه اتفاقاتی پیش از آن میافتد که باعث میشود دههی چهل به بستری برای خلق آثار درخشان ادبی و ترجمهی نوع دیگری از ادبیات تبدیل شود و دوران رونق ادب و نشر ادبی را رقم بزند.
حکایت یک کودتا
کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تنها یک اتفاق سیاسی نبود که با وقوع آن نقطهی پایان بر دوران مصدق و قهرمانیهایش گذاشته شود و همه چیز به مدار سابق بازگردد. نخستین پس لرزههای این رویداد در حوزهی ادبیات و خلق و آفرینشهای داستانی و شاعرانه رخ میدهد. یاس و شکست روشنفکران، پس از کودتا باعث سرخوردگی و انزوای آنها میشود. برخی که گرایشهای تودهای داشتهاند، برای فرار از عقوبت کودتا از ایران میروند و در بلوک شرقی ساکن میشوند. آنهایی هم که میمانند به کنج خود میخزند و کمتر مینویسند یا کمتر منتشر میکنند. شعر که ترجمان حسرتهای زمانه است، به گونه ی مسلط ادبی تبدیل میشود. در این دوره خود به خود نشریات ادبی هم مثل سایر عرصههای مرتبط با جامعه و افراد تشکیل دهنده آن دچار رکود میشوند.
این شرایط ۷ سال ادامه مییابد تا این که سالهای پایانی دهه ی سی آرام آرام زمزمههای تغییرحال و هوای ادبی و به تبع آن برآمدن نسلی تازه با صداهایی متفاوت به گوش میرسد. نویسندگان مجلهی «اندیشه و هنر» از پایان هفت سال سکوت مینویسند و نویسندگان مجلهی «صدف» آغاز عصر و دورهای تازه را نوید میدهند.
«هفت سالی که در سکوت گذشت، قشرهای وسیع ملت را به اعماق یاس و بدبینی فرو برد… شرایط اجتماعی تازه امکان فعالیت بیشتر را به وجود آورده است.» (اندیشه و هنر سال ۱۳۳۹)
همین شرایط اجتماعی تازه است که نویسندگان «صدف» را وادار میکند بنویسند: «زمان رسیدن دمل کهنهای که در قلب و مغز روشنفکران آماس کرده فرا رسیده است و ما در لحظه حساس و پرارزشی قرار گرفتهایم.»
این شرایط تازه محصول ترک خوردن دیوار اختناقی است که پس از کودتای ۲۸ مرداد در ایران شکل گرفته بود، با این ترکها و برداشته شدن تدریجی این دیوار اما نویسندگان و شاعران مجالی برای فعالیت مییابند و خیلی زود نسل جدیدی از نویسندگان و شاعران ایرانی حیات ادبی خود را آغاز میکنند. این حیات تازه طبیعتا نیاز به محملهایی برای ارائه ی آثار دارد. مجلات قدیمی با رویکردهای محافظهکارانه در برابر ادبیات نوگرای ایران، جایی برای شعرها و داستانهای جدید ندارد. تعداد نشریاتی که میتوانند به استقبال نوشتههای نسل تازه از بند رسته بروند، کم است. شکلگیری «آرش» به سردبیری سیروس طاهباز محصول همین شرایط است، نشریهای که خیلی زود به صدایی متفاوت در بین نشریات ادبی تبدیل میشود و میتوان از آن به عنوان پدر جنگهایی نام برد که پس از آرش از راه میرسندو هر کدام میکوشند صدا و هویت مستقل خود را داشته باشند.
چرا جنگ؟
«جنگها» محصول گروههای ادبی هستند که در این شرایط شکل میگیرند. حلقههای ادبی تهران، اصفهان، رشت، تبریز، جنوب (با محوریت آبادان)، مشهد، غرب (با محوریت خرمآباد) به تدریج در این فضا شکل میگیرند و پس از مدتی فعالیت تصمیم به انتشار آثار ادبی خود در قالب یک جنگ میگیرند.
مطالبی که در جنگهای منتشر میشود جدا از داستانها و شعرهای اعضای حلقههای ادبی، در برگیرندهی، ترجمهی ادبیات روز جهان، نقدهایی در مورد وضعیت ادبی ایران و گاه نگارش مانیفست گونههایی در مورد رویکرد و راه و روش جمعی از نویسندگان میشود.
به عنوان مثال در سالهای ابتدایی دههی چهل یازده نویسنده، شاعر و مترجم جوان و نوگرای آن مقطع در تهران گروهی ادبی را راه میاندازند و نام «گروه طرفه» را برای خود انتخاب میکنند. نادر ابراهیمی، احمدرضا احمدی، بهرام بیضایی، مریم جزایری، اکبر رادی، محمدعلی سپانلو، ناصر شاهینپر، جمیله صمدی، مهرداد صمدی، جعفر کوشآبادی و اسماعیل نوری علاء یازده عضو اصلی این گروه هستند که جدا از نقد و بررسی محفلی آثار یکدیگر به تدریج با سرمایه ی شخصی دست به انتشار آثار خود و «جنگ طرفه» میزنند.
اما اصطلاح جنگ از کجا میآید؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید به سراغ معنای لغوی «جنگ» رفت و دید که «جنگ» دلالت به چه معنایی دارد. در فرهنگ برهان از «جنگ» به معنای کشتی و جهاز بزرگ نام برده شده و یکی دیگر از معانی آن در این فرهنگ،” بیاض بزرگ” است.
فرهنگ معین «جنگ» را مترادف با «دفتری که در آن اشعار و مطالب دیگر نویسند. سفینه» آورده است. در لغتنامه دهخدا هم در ذیل این کلمه آمده است: «کتابی که در آن برخی اشعار شعرای مختلف بینظم و ترتیب گرد شده باشد، و این کلمه هندی است و همان است که ابن بطوطه جُنْق میگوید. در ایران دیوان غزل یک شاعر را سفینه میگفتهاند، سپس جنگ هندی را که نیز به معنی سفینه است برای دیوان اشعار گزیده ی چندین شاعر به کار بردهاند.»
پس کسانی که از نام جنگ به عنوان پیشوند نام نشریات گروه یا حلقههای ادبی خود استفاده میکردند، معنایی نزدیک به معنای لغت نامه دهخدا را در نظر داشتهاند.
پیش از کودتا
آیا انتشار جنگهای ادبی فقط محدود به دههی چهل شمسی است؟ برای این پاسخ ابتدا باید روشن کرد که مراد از جنگ چیست؟ اگر بپذیریم که جنگهای ادبی دههی چهل شمسی برخاسته از گروهها و حلقههای ادبی بود، میتوان رد این رویکرد را همزمان با نشوونمای ادبیات نوین ایران در نخستین دههی قرن چهاردهم دید.
«افسانه» شاید نخستین نشریهی ادبی باشد که با کمی اغماض چنین راه و روشی را در پیش گرفت. این نشریهی ادبی که در سه دوره انتشار یافت کارش را در سال ۱۳۰۷ شمسی آغاز کرد. دورهی انتشار آن هفتگی بود و شنبهها راهی بازار میشد. دورهی انتشار هفتگی و شکل و شمایل این نشریه که حالتی جزوهوار داشت، در نگاه اول هیچ شباهتی به جنگهای ادبی دههی چهل شمسی نداشت، اما فکر شکلگیری و رویکرد آن به مسائل ادبی تا حدودی مشابه تفکر ادبی بود که در دههی چهل باعث شکلگیری جنگهای ادبی متنوع و مختلف شد. این نشریه، محلی بود برای ارائهی داستانها و شعرهای گروهی از نویسندگان ایرانی که معمولا از آنها به عنوان نسل اول نویسندگان نوگرای ایران نام برده میشود. صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد و نیما یوشیج از جمله کسانی بودند که آثارشان (تولید و ترجمه) در کنار هم و در این نشریه منتشر میشد. دورهی دوم افسانه از سال ۱۳۰۹ شمسی ادامه آغاز شد و پس از مدتی دوباره انتشار آن متوقف شد، در سال ۱۳۱۰ و بعدها در سال ۱۳۲۳ هم دورههای سوم و چهارم این نشریه منتشر شد.
پژمان بختیاری، محمدرضا هشترودی، محسن صبا، سعید نفیسی،پاینده و مستعان از دیگر چهرههایی بودند که آثاری از آنها در این نشریه منتشر میشد.
خروس جنگی و باقی قضا
حلقهی خروس جنگی اما چه به لحاظ شکلگیری و چه به لحاظ انتشار نشریه، قرابت بیشتری با جنگهای رایج دههی چهل دارد. «خروس جنگی» حلقهی ادبی-هنری بود که در دهه ی ۲۰ شمسی پاگرفت و پاسخی بود به حکمرانی تفکر چپ و متعاقب آن ترویج رئالیسم اجتماعی. اعضای حلقه «خروس جنگی» اعتقادی به تعهد اجتماعی هنر نداشتند و به دنیال طرح مسالهی هنر برای هنر بودند، آنها در مقابل رئالیسم اجتماعی گروه چپ، رویکردی غیر متعارف و سور رئالیستی داشتند. این حلقه در دو دوره دست به انتشار مجله ی «خروس جنگی» زد که دورهی اول آن (۵ شماره) سال ۱۳۲۹ به همت حسن شیروانی، جلیل ضیاءپور، منوچهر شیبانی، هوشنگ ایرانی، غلامحسن غریب و .. پاگرفت و در برگیرندهی داستانهایی از غریب و شعرهایی از نیما و ایرانی و دیگران بود. دورهی دوم این نشریه نیز چهار شماره به طول انجامید و در سال ۱۳۳۰ منتشر شد. مهمترین بخش این دوره مانیفست گروه بود که با عنوان «سلاخ بلبل» پشت جلد هر شماره منتشر میشد و در آن خطوط کلی اندیشهی این جمع و رویکردشان به شعر و داستان و هنر مشخص شده بود.
حلقهی خروس جنگی بعدها فعالیت خود در حوزهی نشریات ادبی را با انتشار دو نشریه ادامه داد که یکی «آپادانا» زیر نظر ابوالقاسم مسعودی بود و دیگری «هنر نو» به همت داریوش سیاسی.
نویسندگان جریان چپ هم نشریات خود را داشتند، اما نشریهای که بتوان آن را نزدیک به مراد و منظور این نوشتار از جنگ دانست، «کبوتر صلح» بود که در سالهای ۳۰ و ۳۱ شمسی، در سه دوره منتشر شد. دورهی اول و دوم «کبوتر و صلح» درقطع جیبی منتشر شد و دورهی سوم آن در قطع رقعی. این نشریه به حزب توده گرایش داشت و مبلغ ادبیات روسی بود. انتقاد از امپریالیسم و نقد ادبیات امپریالستی هم از دیگر رویکردهای گردانندگان «کبوتر و صلح» بود.
پیش از آن که به بحث اصلی که مربوط به جنگهای ادبی در دهه ی چهل است برگردیم، باید به یک مسالهی دیگر هم اشاره کنیم که آن گرایش ایرانیها در دهههای مختلف به ادبیات کشورهای دیگر است؛ چراکه این گرایش و ادبیاتی که ترجمه میشود خود به خود به تولید ذائقهی ادبی و رویکردهای دیگر در حوزه ی، خلق شعر و داستان میانجامد و تاثیر به سزایی در فعالیت جنگها دارد.
حسن میرعابدینی در کتاب مرجع خود” صد سال داستاننویسی ایران” به این نکته اشاره میکند: رهبری ادبیات ایران در دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ با محوریت ترجمهی آثار نویسندگان فرانسوی شکل گرفته است. در دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ ادبیات رئالیستی روسیه جای ادبیات فرانسه را در ایران میگیرد و از اواخر دههی ۱۳۳۰ ارام آرام نویسندگان آمریکایی و ادبیات این کشور در ایران معرفی میشوند و در دههی چهل شاهد نقش قالب ادبیات آمریکا و داستاننویسان آن در ایران هستیم.
نمونهی این رویکرد (به استقبال ادبیات آمریکا رفتن) را میتوان در «جنگ هنر و ادب امروز» دید که در دو دفتر زمستان ۱۳۳۴ و بهار ۱۳۳۵ به همت حسین رازی انتشار مییابد. در این دفترها بخشهایی از رمان «خشم و هیاهو» با ترجمهی رازی و داستان «یک گل سرخ برای امیلی» با ترجمهی نجف دریابندری منتشر میشود. «هنر و ادب امروز» نخستین نشریهای است که نام جنگ را به عنوان پیشوند انتخاب میکند و به گفتهی سپانلو (مصاحبه با مجلهی اندیشه پویا) پدر معنوی آرش سیروس طاهباز است.
«آرش» و طاهباز
انتشار «آرش» با سردبیری سیروس طاهباز را میتوان جرقه ی انتشار جنگهای ادبی در ایران دانست؛ چه به لحاظ شکل ظاهری و چه به لحاظ گوناگونی مطالب. این نشریه از سال ۱۳۴۰ فعالیت خود را آغاز میکند و تا سال ۱۳۴۵ به صورت نامنظم منتشر میشود. در این مدت ۵ ساله طاهباز ۱۳ شمارهی آرش را با طرح جلد ساده روانه بازار میکند. آرش خیلی زود در فضای ادبی ایران گل میکند و به کتابفروشیهای شهرهای مختلف ایران هم راه مییابد. جلالآل احمد، ابراهیم گلستان، غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، فروغ فرخزاد و … شعرها و داستانهای خود را در این نشریه منتشر میکنند. آرش طاهباز دو دوره دارد که دورهی اول آن از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۲ (۷ شماره) طول میکشد و دورهی دوم آن در سال ۱۳۴۳ آغاز میشود و تا سال ۱۳۴۵ ادامه مییابد. در این فاصله ۶ شماره از آرش منتشر میشد.
تفاوت عمدهی مجله ی آرش اما با جنگهای ادبی در شیوه ی کار سیروس طاهباز است. جنگهای ادبی شهرستانی برآمده از گروهها و حلقههای ادبی هستند که با هدایت دو یا چند نویسنده و شاعر و مترجم منتشر میشوند، اما «آرش» طاهباز قائم به فرد است و تنها با کار طاهباز و ارتباط او با سایر نویسندگان شکل میگیرد. شاید به همین خاطر است که با رفتن طاهباز از «آرش» و آمدن اسلام کاظمیه به جای او به تدریج از اهمیت «آرش» در نزد مخاطبان کاسته میشود.
تنوع اقلیمی و جنگهای ادبی
با پا گرفتن ادبیات به حاشیه رانده شده ایران در دههی چهل و انتشار «آرش»، از یکسو نشریات قدیمی ادبی مثل «سخن» هم به سراغ آثار نویسندگان نوگرای ایران مثل بهرام صادقی و دیگران میروند و از سوی دیگر سیمای جنگهای ادبی در شهرهای مختلف رویت میشود. نخستین جنگ ادبی «جنگ بازار» شمال است که حلقه ی شکل دهندهی آن نویسندگان شمالی چون محمود طیاری، مجید دانش آراسته، ابراهیم رهبر، اکبر رادی، محمد تقی صالح پور و …هستند. این حلقه از سال ۱۳۴۴ انتشار «جنگ بازار» ویژه ی هنر و ادبیات را آغاز میکند. انتشار این جنگ هم اگرچه نامنظم است اما دو دوره و ۶ سال دوام مییابد. در این مدت در مجموع ۴۲ شماره از «جنگ بازار» ویژه ی هنر و ادبات منتشر میشود.
“بازار”، هم مثل سایر جنگها شکل و شمایلی ساده ای دارد و در آن علاوه بر آثار نویسندگان و شاعران خطه ی شمال،آثار سایر نویسندگان مطرح ایران هم منتشر میشود.
علی میر فطروس و همراهانش در تبریز «جنگ سهند» را راه میاندازند و بعدها در همین شهر «جنگ مهد آزادی» هم شکل میگیرد. در مشهد حلقههای ادبی نوزای این شهر جنگهای «هیرمند» و «پارت» را منتشر میکنند. نویسندگان اصفهانی به سراغ انتشار «جنگ اصفهان» میروند و جنوبیها هم «جنگ هنر و ادبیات جنوب» را منتشر و روانه بازار میکنند.
محاسن و معایب جنگها
جنگهای ادبی که راه میافتند، صداهای دیگری را با خود وارد فضای ادبی ایران میکنند، صداهایی تازه که شاید به تنهایی گوشی برای شنیدن شان نبود، در قالب یک کار جمعی و با قرار گرفتن آثارشان در کنار هم، مخاطبان بیشتری هم مییابند. پویایی فضای ادبی در تهران و سایر شهرها یکی دیگر از برکات انتشار جنگهای ادبی است. ضمن این که با مراوده ی افراد هر حلقه ی با افراد حلقه ی خودشان و حلقههای دیگر، خود به خود صداهای مختلف در کنار یا مقابل هم قرار میگیرند و گفتوگوها یا جدالهای قلمی پرباری را در دههی چهل به وجود می آورند. همه ی اینها در کنار هم به پویایی ادبیات در شهرهای مختلف و تمرکززدایی از حضور و بروز ادبیات در تهران میانجامد. مثلا برخی از اعضای حلقه ی «جنگ اصفهان» یا «طرفه» و «جنوب» بعدها به سرآمدان ادبیات و هنر ایران تبدیل میشوند.
با این حال اما حنگها در آن سالها معایبی هم داشتهاند. نداشتن بنیهی مالی قوی و بیتوجهی به اقتصاد نشر، باعث میشود تا برخی از جنگها با سرمایههای شخصی مولفان راهی بازار شوند و به همین خاطر یک دورهی منظم و دقیق انتشار نداشته باشند. در این مقطع اگرچه تنوع وگوناگونی جنگهای ادبی زیاد میشود، اما به موازات آن کار دورهی انتشار جنگها نامنظم و تبدیل به گاهنامههایی میشود که هر زمان مطالب برای یک شماره آماده شد، حروفچینی، صفحهآرایی، چاپ و روانهی بازار میشوند.
دو جنگ تاثیرگذار دهه سی و چهل
به اعتقاد بسیاری از منتقدان «جنگ اصفهان» و «جنگ هنر و ادبیات جنوب» دو نشریهی مهم این حوزه هستند که اولی در اصفهان و دیگری در آبادان شکل گرفتند.
جنگ اصفهان: مجلهای که احمد شاملو را به اصفهان کشاند تا دستاندرکارانش را از نزدیک ببیند.» این جملهای است که وقتی از اهالی جنگ اصفهان دربارهی این مجله میپرسی با لبخند آن را به یاد میآورند.
جنگ اصفهان از همان آغاز مجلهی متفاوتی بود. مجلهای که در سر هوای دیگری داشت و آدمهایی که در راهاندازیاش نقش داشتند همگی خود جزو سردمداران ادبیات جدی و متفاوت ادبیات ایران شدند. کسانی چون ابوالحسن نجفی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و احمد میرعلایی.
ماجرای این جنگ اما از جای دیگری شروع شده بود. از «انجمن شعر صائب»، که این جوانها را به هیچ میگرفت و با ادبیات نو سر سازگاری نداشت. درواقع این مجله در برابراشعار قدمایی این انجمن قد علم کرد و تصمیم گرفت منادی صدای ادبیات جدید شود. صدایی که البته نه تنها خوب شنیده شد بلکه ماندگار شد.
بدین ترتیب از دل جلساتی که در کنار قبر صائب، برگزار میشد رفته رفته فکر انتشار یک مجله متولد شد. تابستان ۱۳۴۴ اورنگ خضرایی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی، رستمیان، روشن رامی، محمد کلباسی، جلیل دوستخواه و احمد گلشیری دور هم جمع شدند تا حلقهی اولیه شکلگیری و راهاندازی این مجله را تشکیل دهند.
از شمارهی دوم اما احمد میرعلایی، ضیاء موحد و ابوالحسن نجفی هم به این جمع اضافه شدند. در همین مجله بود که ابوالحسن نجفی به هوشنگ گلشیری که سودای شاعری داشت پیشنهاد کرد وقتش را تلف نکند و برود سراغ داستان. چیزی که او در آن بعدها یگانه شد. در همین مجله و در میان همین جمع بود که بهرام صادقی برای اولین بار «ملکوت» و گلشیری «شازده احتجاب»را خواند.
تا تابستان ۱۳۵۲ ده شمارهی جنگ اصفهان منتشر شد اما چاپ شماره ی یازدهم، هشت سال بعد یعنی در سال ۶۰ میسر شد. نویسندگان این مجله معتقد بودند که پیشنهاد تازهای برای ادبیات ایران دارند و این پیشنهاد تازه را در مطالبی که منتشر میکردند به مخاطبان جدی ادبیات عرضه میکردند. رفته رفته نویسندگان و شاعران مقیم تهران هم به همکاری با جنگ اصفهان روی آوردند و حاصل نشریهای شد که در زمان و نوع خود کم نظیر بود. مجله از نظر مالی پشتیبانی نداشت. همه ی اعضا پول میگذاشتند و جنگ را منتشر میکردند. یونس تراکمه، از کسانی که بعدها به جنگ اصفهان اضافه شد نقل میکند که به دلیل مشکلات مالی حروفچینی مجله مثل حروفچینی روزنامه بود. به خاطر همین محمد حقوقی که آدم خوش مشربی بود، به وقت حروفچینی مجله به چاپخانه میرفت و تا صبح در کنار حروفچینها میماند و با آنها گپ میزد تا آنها مجله را با حروفچینی غیرمتعارفش همان طوری منتشر کنند که اعضای جنگ میخواستند. شماره ی اول جنگ با شعری از هوشنگ گلشیری و مقالهای از محمد کلباسی و منتشر شد اما نجفی که از فرانسه برگشت همه چیز عوض شد. او دریچههای تازهای به ادبیات جهان باز کرد و باعث تحولی چشمگیر شد. گفته میشود تهرانیها در آغاز چندان روی خوشی به جنگ اصفهان نشان نمیدادند. مثلا تراکمه میگوید وقتی جنگ منتشر میشد مجلهی فردوسی در تهران مینوشت:” اصحاب کهف دوباره از خواب بیدار شدند!”اما سفر آلاحمد و شاملو به اصفهان برای دیدار از اهالی این جنگ، نشان داد که جامعهی ادبی صدای متفاوت آنها را شنیده است.
با آمدن اعضای جنگ به تهران و ساکن شدنشان در پایتخت، البته ورق برگشت. هرچند هنوز مجلهی «زندهرود»، نشان از همان جنگ اصفهان دارد. نسل جدید جنگ اصفهان، آنهایی که در سالهای واپسین به آن اضافه شدند حالا هنوز با مجلهی «زندهرود» همکاری دارند و نوستالژی آن روزها برایشان یکی از عزیزترین خاطرات ادبی است.
جنگ هنر و ادبیات جنوب
این نشریه ضمیمهی روزنامهای بود به نام «پرچم خاورمیانه» که صاحب امتیاز آن حسن عرب بود. فردی نه چندان خوشنام البته به روایت ناصر تقوایی: «من در آبادان یک دوستی داشتم که کارمند بانک تهران بود به اسم منصور خاکسار. منصور خاکسار افکار چپی داشت، یک روزنامه غیر شرکت نفتی هم در آبادان درمیآمد به اسم «پرچم خاورمیانه» که مال یکی از بدنامترین جاهلهای ایران بود؛ حسن عرب…. یک روز خاکسار با او صحبت میکند و قرار میشود از امتیازهای جنبی پرچم خاورمیانه استفاده کند… در آوردن هفتهنامه آن موقع غیرممکن بود، در نتیجه به سمت ماهنامه رفتیم و حسن عرب هم موافقت کرد.»
برای این همکاری اما تردیدهایی وجود داشت. تردیدهایی که با مشورت تقوایی با ابراهیم گلستان و جلال آلاحمد از بین میرود: «با جلال آلاحمد صحبت کردم و او گفت هیچ اشکالی ندارد. عقیده داشت اگر میتوانی بنویسی برو روی سنگ هم شده بنویس. با گلستان مشورت کردم. گلستان هم عین آلاحمد گفت نه چه اشکالی دارد؟ » بدین ترتیب، اولین شمارهی «هنر و ادبیات جنوب» در فروردین ۱۳۴۵ منتشر شدو منصور خاکسار، ناصر تقوایی، عدنان غریفی، محمدعلی صفریان، صفدر تقیزاده در آن مطلب داشتند.
در این شماره قسمتی از سفرنامه غلامحسین ساعدی نیز منتشر شد، «سایههای خوش در حاشیه خلیج فارس» که بعدها ماحصلش به مجموعهی داستان «اهل هوا» منجر شد. دومین شماره هم که در اردیبهشت همان سال منتشر شد، مطالبی از م.آزاد، تقیزاده و محمدعلی صفریان، ابوالفضل علیرضایی و عدنان غریفی داشت. و سومین شماره نیز که در خرداد همان سال با ۲۴ صفحه منتشر شد ترجمه گفتوگویی با لوییس بونوئل کارگردان سینما، دو نمایشنامه از غلامحسین ساعدی ومحمود طیاری داشت.
بدین ترتیب مجلهای پربار و خواندنی پا به عرصهی وجود گذاشت. مجلهای که در آن از داستانهای همینگوی و سالینجر گرفته تا آثار شاعران و نویسندگان مطرح وطنی را میشد دید. شاعرانی چون یدالله رویایی، بهمن فرسی، نظام رکنی و نویسندگانی چون ابراهیم گلستان و شهرنوش پارسیپور. ششمین و آخرین شماره اما با پنج ماه تاخیر به روی دکه رفت. بعد از آن تا سه ماه بعد فعالیت این نشریه متوقف شد و بعد از آن نیز تنها یک شماره در اردیبهشت ۱۳۴۶ منتشر شد.
پایان عمر جنگها
سال ۱۳۴۵ وقتی دولت وقت به ناشران دستور داد تا کتابها را پیش از انتشار به ادارهی نگارش وزارت فرهنگ وقت ببرند، نطفهی سانسور جدی و بسته شدن فضای ادبیات پویای دههی چهل شکل گرفت. نویسندگان به این مساله اما اعتراض کردند و کار به دیدار گروهی از نویسندگان با محوریت آل احمد و ساعدی با نخست وزیر وقت هم کشید، اما در نهایت اگرچه کانون نویسندگان تاسیس شد و نویسندگان صاحب صنف شدند، ولی یورش ماموران دولتی به کتابخانهها و دستگیری برخی از ناشران و نویسندگان طومار برخی کالاهای فرهنگی از جمله جنگهای ادبی را در هم پیچید.
پس از سال ۱۳۵۲ غلامحسین ساعدی به همت انتشارات امیرکبیر گاهنامه «الفبا» را منتشر کرد که در آن همان روال جنگها را در پیش گرفته بود که انتشار آن هم ۶ شماره بیشتر دوام نیاورد.
پس از پیروزی انقلاب هم جنگهای تازهای مثل «چراغ» و «برج» راه افتادند، یا چند شماره از جنگهای قدیمی که در محاق بودند، در فاصلهی سالهای ۵۷ تا ۶۰ منتشر شدند اما آن دوران دیگر تکرار نشد.
جنگ اصفهان فعالیت اش را در قالب «زنده رود» و «شعر» ادامه داد، «برج» محمد وجدانی و محمد محمد علی تنها شش شماره منتشر شد و در نهایت پرونده ی گونه ای خاص و مفید از نشریات ادبی ایران برای همیشه بسته شد.
این مطلب در چهارچوب همکاری رسمی انسان شناسی و فرهنگ و مجله «آزما» به انتشار می رسد.