انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از بهشت و دوزخ در قلمرو دینی تا اتوپیا و دیستوپیا در هستی اجتماعی (۳۰)

افشاگریِ کاسیرر و آرنت از اسطوره های سیاسی ـ ایدئولوژیکیِ «دیستوپیایی» ؛ و وضع موجود ایران

در جهان دیستوپیایی امروز (۲۰۱۹ ـ ۲۰۲۰ میلادی)، منطقه بحران زده ی خاورمیانه، بی شباهت به دوزخ دانته و یا دوزخ زرتشی‌ نیست؛ دوزخهایی با طبقات مختلف که بر اساسِ طبقه، میزان رنج، وحشت، نا امیدی و عذاب در طیفی از نابسامانی های غیر قابل تحمل توزیع شده است! کاسیرر، با توجه به شرایط زمانه اش، اوج ویرانی را در آن لحظه ی تحمل ناپذیری دید که انسانهای فرهیخته و هوشمند و شریف و صدیق را واداشته بود تا به ترک عالی ترین امتیاز انسانی خویش اقدام کنند . به عبارتی، همان لحظه ای که از آزادی خویش چشم پوشیدند و در برابر اسطوره های سیاسی، سر تعظیم فرود آوردند ( ۱ ). اکنون با توجه به شرایط حاضر، «اوج ویرانیِ» زمانه ی ما در کدام موقعیت است!؟ شاید اگر کاسیرر، امروز با ما می‌بود، پاسخش می‌توانست «سر تعظیم فرود آوردن در برابر نا امیدی» باشد …؛ اگر چه باورهای اتوپیاییِ قرن بیست، در نهایت به برساخته شدن ایدئولوژی های تمامیت خواه و سرکوب گر منتهی گردید، اما به نظر می‌رسد از آنجا که صِرف وجودِ خود مطالباتِ دموکراتیک و عدالت خواهی های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی واقتصادیِ به تأخیر افتاده و یا به تحریف درآمده، «همچنان از قدرت» افشاگری و نفیِ وضع موجود در جهانِ نئولیبرال برخوردار است ، در شکلی پارادوکسیکال و تناقض نما، حامل «امید» به «وضعیتی دیگر» باشد . «وضعیت دیگر»ی ، فارغ از هرگونه «سرسپردگی»، به هر شکل و نوعی از ایدئولوژی؛ چرا که همواره می‌باید آماده نقد و بررسیِ هر وضعیت موجودی باشد که از توزیع قدرت و ثروت نزد همگان خودداری می‌ورزد. از اینرو چراغ راهش، خِرد انتقادیِ انضمامی است. خِردی که برایش مسلم است که هیچ چیز، به خودی خود، و یا فی نفسه برای خود، وجود ندارد. و همه چیزها و از جمله خودِ خرد انضمامی، «برساخته » ای است اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، و …؛ و از اینرو انعطاف پذیر نسبت به نقدِ خود و همچنین انعطاف نسبت به «اختلاط با فرهنگهای» دیگر؛ شاید بتوان امیدوار بود که با نگرشهایی از این دست بتوان در برابر هر گونه «تمامیت خواهی» ( توتالیتریسم )، و یا «دیگر ستیز»ی های قومی و دینی و نژادی و …، پایداری کرد و با آموزه هایی که به تدریج راهگشای افقِ دید خواهند شد، بتوان تنگ نظری های خودمدارانه را از نحوه های زندگی و بینشی، به مرور ایام بزداید …
بنابراین چنانچه دیده می‌شود، رویگردانی از ناامیدی، به هیچ رو، به معنای داشتنِ «باور به اتوپیایی خاص» نیست؛ بلکه تمرکزی است بر «مبارزه» با استفاده از ابزارهای روشنگرانه ی «نقد و نفیِ وضع موجود»؛ تا جایی که چنانچه دیده می‌شود، چه در کشورهای رشد یافته و چه در کشورهای به اصطلاح در حال رشد و یا عقب مانده، روز به روز بیشتر از پیش، سیاستهای نئولیبرالیستیِ دولتها بر ملا می‌گردد و بدین وسیله «مشروعیت»شان به خطر ‌افتاده است.
کمترین وجه مثبت آن، همانا اعتراضات مختلفِ مردمی در قلمروهای عمومی است؛ که علارغم بی‌اعتنایی و یا سرکوبهایی که از سوی قدرت انجام می‌گیرد، به نحوه ای از زندگی روزمره ی انسانِ هزاره سوم تبدیل شده است. در چنین هیئتی، با انسانهایی مواجه ایم که «جامعه مدنیِ» خود را، بر مبنای قدرت انتقادی خویش نسبت به قلمروهای رسمی، ترسیم می‌کنند. به بیانی بیرون کشیدنِ تدریجیِ الگوهای عرفیِ نظام سیاسی و اجتماعی، از ساختارهای رسمیِ دولت و نظامهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ لازم برای بازتولیدش…؛
و این بدین معنی است که هنوز «انسانِ انضمامی ـ در ـ جهان»، بر علیه رویکردهای ضد «وضعِ بشری»اش، وجود دارد ! و از قضا همین نحوه حضورِ انتقادی نسبت به نابسامانیِ هستی اجتماعی‌ است که او را از نا امیدی باز می‌دارد…؛ اصلا این را بنیادی ترین اصل وجودی به ما می‌گوید : تا زمانی که جایی برای مبارزه انسان است، امید هم هست…

پایان

۱. کاسیرر، اسطوره دولت؛ ترجمه یدالله موقن، هرمس، ۱۳۷۵، ص ۴۱۱

اصفهان ـ دی ماه ۱۳۹۸