انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از بهشت و دوزخ در قلمرو دینی تا اتوپیا و دیستوپیا در هستی اجتماعی (۱۰)

«تفکیک و جدا سازی»، اصل بنیادیِ بهشت و دوزخ

بنابراین، این «قدیم بودگیِ معرفتِ ازلی» (که احتمالا از دید حافظ می‌تواند «عشق ازلی» باشد)، «با ـ ذکر و یادآوری اش»، راه «نجات و رستگاری» برساخته می‌شود و به قولی آتش، به گلستان تبدیل می‌شود…؛ ذکر معرفتی که بر هر گونه ثنویتی چیره می‌شود و وضعیت را به نفع خوشدلیِ کودکانه و پارساییِ فارغ از خودستاییِ ریاکارانه و دیگر ستیز تغییر می‌دهد…
جلال ستاری می‌نویسد: «روانکاوی به استناد ماهیت بهشتیِ اصل و آغاز آدمی (از لحاظ روانکاوی این “بهشت” همان مرحله جنینی یا دوران کودکی تا هنگام بازگرفتن کودک از شیرخواری است) معتقد است که با “یادآوری” یا “بازگشت به گذشته” می توان برخی از حوادث آسیب زای نخستین دوران کودکی را زنده کرد و از میان برداشت» ( ۱ ) . بنابراین، این «رجعت» و یا «یادآوری گذشته» که عرفا و یا حتی حافظ آنرا به عهد ازل و یا «قدیم»، مرتبط می‌دانند، وضعیتی «شفابخش» دارد. که روانکاوی فروید آنرا به روشی علمی و درمانی، تبدیل کرده است.
و اما در مورد ادیان دیگر، با توجه به دو نمونه ذکر شده ی زرتشتی و اسلامی که مبتنی بر ثنویت ماهویِ عالم آخرت اند، دین یهود، خصوصا در عهد عتیق و قبل از تبعید و مهاجرت ـ که توجه داشته باشیم همان مهاجرت، بی شک، شرایط تأثیر پذیری از مذاهب دیگر را در این دین به وجود آورد ـ ، هیچ باوری به عالمِ پس از مرگ و یا باوری به بهشت و دوزخ نداشته است. و از اینرو دستورات دینی اش ، همگی برای همین دنیای فانی بوده است. و خبری از پاداش و کیفر در عالمی دیگر نیست. «انسان از خاک است و به خاک باز می‌گردد» ، ( ۲ ) . و یا در مزمور ۴۹ آمده : «گور منزل ابدی انسان است و خانه همیشگی او». و بر همین اساس جلال آشتیانی با توجه به منبعی که در اختیار داشته ، مینویسد: «برای پاداش کسانیکه به دستور خدا رفتار می‌کنند و آنها که اوامر او را اجرا نمی نمایند، فقط به تهدید و تطمیع در همین دنیا اکتفا شده است. در این قطعه از زبان یهوه گفته می‌شود “اگر شما به دستورات من عمل کنید … به شما باران در وقت مناسب ارزانی خواهم داشت. زمین محصول خواهد داد و درختان بارور خواهند شد… شما نان کافی برای سیر شدن خواهید داشت و در سرزمین خود در امنیت خواهید زیست…”. ۱۳ ـ ۲/ ۲۶ » (۳) . و مسلم است که عکس آن نیز وجود داشته است یعنی باور به اینکه نافرمانی از دستورات یهوه، سبب قحطی و بیماری و هلاکت در همین زندگی فانی و در سرزمینی که زندگی می‌کنند، خواهد بود…
نکته ای جالب در این باور وجود دارد مبنی بر اینکه گویی هنوز «گناه فردی»، مطرح نبوده است و «کیفرها» ، در همین دنیا، از سوی یهوه ، به صورت «عشیره» ای اِعمال می‌شده است؛ فی المثل ایجاد قحطی و یا حاصلخیزی در سرزمین یک قوم. در حالیکه در دین زرتشتی و یا دین اسلام، چنانچه دیدیم «گناه فردی و کیفرِ آن در عالم دیگر» وجود دارد . همانگونه که «اعمال نیک و پرهیزگارانه ی یک فرد» در دنیای فانی، باعث «پاداشِ فردی» در عالم آخرت می‌شود. اما ناگفته نماند که ظاهراً تنها یک استثنا در دین یهودِ متقدم (عهد عتیق)، در مورد «رابطه ای فردی» با گناهکاری و یا پرهیزگاریِ شخص وجود داشته است؛ آنهم زمانی است که بین «مدت زمان عمرِ» هر فرد، با «پرهیزگاری» و یا «گناهکاری» اش، رابطه ای معنی دار و هدفمندانه، تأویل و تفسیر می‌شود. به عنوان مثال: «مرگ زودرس» را کیفر الهی ای دانسته اند که « بد کاران و کافران بدان دچار میشوند» ( ۴ ) .

ادامه دارد …

منابع :
ستاری ، جلال ؛ مجله هنر و مردم ، ۱۳۵۰ ، شماره صد و پنجاه ، ص ۵۲ ؛ تأکید از من است
(مزمور ۱۹/۳ آ ۳/۶ ، ۴۰/۴، ۹/۱۱ ، ۱۶/۵ بند) .
(آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین یهود، ناشر: جلال الدین آشتیانی، پخش شرکت انتشار خیابان جمهوری، تهران، بی‌تا ، ص ۲۵۶)
مزمور ۱۸/۷۳؛ ۲۷/۱۰، ۹/۱۱ پند ۷/ ۲۷ ایوب) زندگی طولانی بالاترین سعادت است ۱۲/۲۰)