انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از بردگان کار تا بردگان تفریح : درآمدی برتاریخ بردگی(۱)

ایده ” آزادی فردی“ در ابتدا در شرایطی در غرب مطرح شد که همچنان برده داری بر قرار بود. درک این معنی که برده داری در سطح جهانی محکوم شده است تنها با یادآوری این نکته امکان پذیراست که این نظام در هر جامعه متمدن در دوره ای از توسعه آن برپا بوده است.

فهرست مطالب

۱. تعریف مفهوم بردگی در گذر زمان

۲. بررسی حیات بردگان در تمدن های باستانی
۱-۲ یونان وروم
۲-۲ فنیقیه و هیتی
۳-۲ مصر
۴-۲ چین
۵-۲ بابل و بین النهرین
۶-۲هندوستان
۷-۲ عربستان
۸-۲ یهودیان
۹-۲ ایران

۳. نگاهی بر نوع شناسی بردگان در دوره هخامنشی

۴. بردگی در عصر حاضر (به روایت تصاویر ونقشه ها)

۵. نتیجه گیری
۱-۵ برخی معیارهای داوری
۲-۵ ملاحظات مبتنی بر رویکرد انسان شناسی تاریخی

منابع

 

۱. تعریف مفهوم بردگی در گذر زمان :

Ø مقدمه :
ایده ” آزادی فردی“ در ابتدا در شرایطی در غرب مطرح شد که همچنان برده داری بر قرار بود. درک این معنی که برده داری در سطح جهانی محکوم شده است تنها با یادآوری این نکته امکان پذیراست که این نظام در هر جامعه متمدن در دوره ای از توسعه آن برپا بوده است.
به همین خاطرپرداختن به موضوع الغای برده داری کار ساده ای نیست؛ چه از یک طرف جوامع انسانی در مراحل گوناگونی از توسعه خود قرار دارند و از سوی دیگرمشکل در ارائه تعریفی از برده داری است که به صورت جهانی قابل پذیرش بوده و در عین حال تنوعاتی که در میزان محدودیت آزادی بردگان در نقاط مختلف وجود دارد را پوشش دهد.
برده داری در ابتدا به واسطه جنگ ها و فتوحات نضج یافت. در ابتدا انسان ها در نبرد، قربانیان خود را می کشتند و حتی گاه آنها را می خوردند. اما به تدریج دریافتند که اگر جان آنها را نگیرند و ایشان را به بردگی بگمارند وبه این واسطه خود را از مشقت کارکردن خلاص کنند، نفع بیشتری می برند. در حقیقت کار از آن برده و کسب دانش ومهارت ها حق انسان آزاد تلقی می شد. این بزرگترین تقسیم کار بشری است که به موجب آن انسان ها دشمن خود را زنده نگه می داشتند تا او را به بیگاری در مزارع مجبور سازند.
در جهان باستان،برده داری در یونان و در زمان هومر سازمان یافت ؛ اگر چه بدوا شکل خشنی نداشت و سپس مورد پذیرش آریستول به عنوان امری ضروری و طبیعی و همچنین مورد توجه پلاتو با کمی نگرانی قرار گرفت .
در امپراطوری روم ،این نظام شکل سازمان یافته تری به خود گرفت؛ به خصوص ارتباط برده داری با نظامی گری که انسان های آزاد فقیر علاوه بر بردگان بربررا شامل می شد که این موضوع در بخش های بعد مورد بحث قرار می گیرد.
درباره تعاریف مرتبط با برده داری ،نقطه نظرات فلسفی،قانونی و اجتماعی مختلفی قابل طرح می باشند، ازجمله :
۱. تا ۱۹۲۶که اتحادیه ملل، پیمان برده داری را چارچوب بندی کرد، تعاریف اکثرا به طرح احکام قانونی دولت های گوناگون و حتی بی نظم تر از آن به نظرگاه های فلسفی و قانونی محدود می شد. برای نمونه ” ال.تی .هوب هاوس” تعریف خود را چنین ارائه می دهد :
” برده، فردی است که قانون وعرف او را به مثابه دارایی دیگری مورد توجه قرار می دهد. نهایتا او بدون هیچ گونه حق و یک کالای محض تلقی می شود. وی تنها در حد یک گاو یاالاغ مورد حمایت قرار می گیرد و موظف است ثمره کار خویش را در اختیار ارباب قرار داده و کاملا در خدمت مقاصد وی بوده و بسته به قضاوت ارباب مورد تنبیه قرار می گیرد.”
۲. تعریف دیگر در موضع تردید نسبت به درستی تعریف قبل ، از سوی “ادوارد وسترمارک” مطرح می شود:
“اگر صرفا کالا بودن برده مدنظر باشد، حتی اگراین امر جزمی باشد اما باید توجه داشت که در انحصار ارباب نیست؛ ای بسا سنت یا قانون، حدی از آزادی را برای برده در نظر بگیرد؛ در حالی که به نظر می رسد خصیصه عمده برده داری، طبیعت جبری است که در رابطه برده و ارباب وجود دارد.” در ایالات متحده (۱۹۴۷) یک برده به این صورت تعریف شد: “فردی که تماما موضوع میل دیگری قرار گرفته و هیچ نوع آزادی عملی نداشته و فردیت و خدمات او کاملا در خدمت دیگری است و در موقعیت خدمت اجباری به دیگری قرار دارد.” (گرینیج، ۱۹۵۸: ۷)
۳. “برونیسلاو مالینوفسکی”، برده داری را به عنوان ”انکار همه آزادی های زیستی به استثنای منفعت شخصی از ارباب ونه از بدن خود” تعریف می کند. برده، همچنین برده ،از تمام رضامندی هایی که فرهنگ برای انسان فراهم می کند ،محروم است. او از حمایت قانون برخوردار نیست و رفتار اقتصادی اش نفع و مزایایی را در بر نمی گیرد. وی حق انتخاب نداشته و خارج از قانون نسب و خویشاوندی قرار می گیرد و حتی وجدان او به خودش تعلق ندارد.
۴. جامع ترین مطالعه پیرامون معنای برده داری، احتمالا اثر” اچ. جی .نیبوئر” است که وی نیز با عقیده برخی نویسندگان موافق است که: ”برده داری ، واقعیتی است که به موجب آن یک فرد، فراتر از محدودیت های خاص خانوادگی ، دارایی یا مسخر دیگری می شود.
۵. در۱۹۲۶ اتحادیه ملل در پیمانی که به صورت پیش نویس ارائه کرد ،در تعریف برده داری آورده است: ”همه شئون یا شرایطی که به موجب آن، همه یا هیچ کدام ازقوانین مربوط به حق مالکیت اعمال شده باشند.“ اما این تعریف قبل از نهایی شدن،مورد انتقادهایی از سوی “بلگیوم”و”جرمنی” قرار گرفت.گرچه بلگیوم جانشینی را ارائه نداد اما ،جرمنی به این تعریف نکته ای را افزود:
۶. ”… تحت قانون خصوصی از سوی بعضی انسانها یا گروه ها“.
انتقادهای جدی تر نسبت به تعریف به تصویب رسیده فوق- که البته یکی از متداول ترین مقیاس های رایج مورد توافق نیز بود- توسط شخصیت های برجسته ای چون “لرد لوگارد” مطرح شد. وی به عنوان یکی از اعضای کمیسیون برده داری اتحادیه (۵-۱۹۲۴) به این نکته اشاره می کند که: عبارت“ حق مالکیت“ برای یک آفریقایی ممکن است معنای“ کالای بدون حقوق انسانی“ را نداشته باشد.
۷. در مجموع کمیسیون، آغاز به بررسی های بیشتر در خصوص تعریف برده داری کرده و نهایتا طبقه بندی زیر را ارائه می دهد:
ü برده داری متداول:
الف) اشکال ظالمانه برده داری به عنوان اشکال اعمال شده درون قبیله ای،که شامل قاچاق تجاری شده و نقل و انتقال بردگان و فرزندان آنها از طریق فروش،هدیه یا ارث است.
ب) برده داری خانگی به مثابه شکل اعمال شده درون قبیله ای، شامل حقوق محفوظ ومرتبط با نظام های اجتماعی- قبیله ای
در این میان یکی از اشتباهاتی که توسط کمیته مشاوره اجتماعی و اقتصادی ایالات متحده در خصوص تعریف برده داری رخ داد( پیش نویس مقدماتی :۱۹۵۶) آن بود که رعیت بودگی را نیز در شمار مفهوم بردگی آوردند؛ حال آنکه می دانیم برده داری مستقیما به نظام آزادی فردی تبدیل نشد ، بلکه بنا به اشاره “جی. کی. اینگرام” ، “یک مرحله حد واسط -که همیشه نیز فاقد قدرت تفکیک از برده داری نبوده است- در میان آن دومرحله وجود داشته که ما آن را رعیت بودگی می نامیم.

 

 

۲. نگاهی بر حیات بردگان در تمدن های باستانی

برده داری، نخستین سازمان اجتماعی و اقتصادی حیات بشر بوده است. در این سازمان،اساس روابط تولیدی را مالکیت برده دار بر مسائل تولید و بردگان ،تشکیل می داده و بردگان و برده داران ،طبقه اصلی جامعه بوده اند.
شرط اصلی تکامل برده داری،تقسیم کار در اجتماع به گونه ای است که به موجب آن،تولید محصولات گوناگون بیش از مصرف گشته و موجب تمرکز ثروت شود.
در مرحله اول یعنی برده داری اشتراکی، که مالکیت دسته جمعی رواج داشته و بردگان نیز جزئی از این اموال بوده اند، تعداد برده کم و نقش آنها در تولید نیز جدی نبود.
اما در مرحله دوم ، اعمال زور در قالب سازمان دهی دولتی را شاهدیم که مرحله دوم تکامل این نظام محسوب می شود و درست در همین دوره است که آزادی های قبلی بردگان کاهش یافته و با پیشرفت مالکیت خصوصی،حق تملک علاوه بر محصول؛ بر خود تولید کننده نیز اعمال می شود.
نخستین دولت های برده دار در آسیا و آفریقا بین هزاره چهارم و دوم پیش از میلاد در بین النهرین تاسیس شد. کشورهایی که در تاریخ آنها ، برده داری کلاسیک پدید آمد پیش ازهمه مصر،بابل،آشور، پارس،چین و هند در آسیا و یونان وروم در اروپا و برخی مناطق در آمریکا هستند.
در نگاهی برتاریخ پیدایش برده داری درجوامع باستان، می توان به نقش کشف آتش و آهن اشاره کرد که تحولی در زندگی بشرپدید آورد. از این زمان، انسان می توانست آلات کشت وزرع را که قبلا ازچوب و سنگ می ساخت، ازآهن بسازد و به این واسطه ازمشقت کارکاسته و بروسعت مزارع بیفزاید.
تدریجا عده ای توانستند وقت خود را بر دامداری متمرکز کرده وگروه دیگر از دامداری باز مانده و به کشاورزی مشغول شدند. از این به بعد، تقسیم کار محرک پیشرفت جامعه شد ومبادله کالا با کالا آغاز شد. ازطرفی چون همیشه زادولد دام ها بیش ازانسان است، عده حیوانات اهلی زیاد شد و افراد یک خانواده چوپانی ،دیگر از عهده پرستاری گله های متعدد خود برنیامدند. لذا ازکشتن مردمانی که در جنگ های قبیله ای اسیر می شدند، امتناع کرده آنها را به چوپانی دام ها واداشته،منافع کار ایشان را به خود اختصاص دادند. دوام این شیوه، موجب پیدایش طبقات مالک و برده شد.

 

 

 

 

۱-۲یونان و روم

در یونان عهد پریکلس، اهالی آتن از صاحبان حقوق، سکنه خارجی و بندگان تشکیل می شدند. صاحبان حقوق که نام آنها از اسم خود،پدر و مسکنشان ترکیب می یافت، پدران آتنی الاصل داشتند. لیکورکوس، قانون گذار اسپارتی مردم این شهر را به ۳ دسته تقسیم کرده بود که البته می بایست گروه موتاس ها (خدمتگزاران نجبا) را میان دسته اول و دوم قرار داد:
الف) اسپارتیان اصلی : جمعیت آن ها حدود نودهزار نفر بوده و از حقوق مدنی و سیاسی هر دو برخوردار بودند.
ب‌) اهالی لاکونیا : عده آنها نزدیک به سی هزار نفر بوده و فط از حقوق مدنی برخوردار بودند.
ج) هیلوت ها : از اهالی هلس و بومی های لاسدمون بوده و در قرن نهم قبل میلاد، طی دو جنگ مغلوب اسپارت ها شده وجزء بندگان آن ها شدند. بدیهی است که آن ها از حقوق سیاسی و مدنی هر دو بی بهره بودند. (نیازمند، ۱۳۴۹: ۱۷)
در قرون هشتم تا ششم پیش از میلاد نظام برده داری در آتن شکل گرفت؛ که در آن علاوه بر بردگان که در اثر جنگها یا غارت گری های دزدان دریایی اسیر می شدند، یونانیان آزاد اما فقیر که معمولا مقروض نیز بودند به کارهایی چون استخراج سنگ معدن، گرداندن آسیاب کوزه گری و صنایع دستی و… می پرداختند چنان که رقم بردگان بیش از افراد آزاد بود.
در روم نیز ، طبقات به ۴ دسته تقسیم می شدند:
الف )پاتریسیوس ها : اعیان و رجال
ب) کلاینت ها :خدمتگزاران تحت الحمایه و معادل موتاس ها در یونان
ج‌) پلب ها ( رعایا) : پست ترین افراد آزاد
د) بردگان

Ø پاتریسیوس ها :
در روم قدیم و یونان ،خانواده مرکب از اعضای اصلی و تعدادی خدمتگزار بود که تحت سرپرستی یک نفر به نام “پدر” می زیستند. چون انجام مراسم دینی منحصر به پدر خانواده بود، قدرت روحانی و املاک خانوادگی به اقتدارات او می افزود؛ ضمن آن که رسیدگی به امور قضایی و شرکت در مجالس مشاوره ملی به عهده پدر بود. این مسئولیت ها پس از مرگ پدر به پسر بزرگ می رسید.
بهترین آلات حرب مخصوص طبقه اعیان بود، زیرا شرکت در جنگ ها را یکی از افتخارات خود می دانستند. این طبقه، پلب ها را به سبب اینکه از داشتن مذهب و خانواده محروم بودند همواره حقیر شمرده حتی مسکن آن ها را دور از کاشانه خود قرار می دادند. تا اینکه سوء رفتار پاتریسیوس ها تا به آن جا رسید که تحت الحمایگان و عوام برآنها شوریدند و در نتیجه انقلاب هایی که پیاپی به وجود آوردند، موفق به اخذ حقوق اجتماعی خود و مجاز به ورود در شهر شدند.

Ø کلاینت ها :
این گروه که به عنوان تحت الحمایگان شناخته می شوند، طبقه افراد آزاد اما تحت حمایت متولین بوده و در منازل آن ها به طبابت و خزانه داری و سایر امور خانگی مشغول بوده و ظاهرا یکی از میراث پدران محسوب می شدند.
در قانون قدیم روم، گاه تحت الحمایگان ناچار باید جهیزیه دختر رئیس خانواده را مهیا کرده یا در صورت به حکومت رسیدن او،در پرداخت مخارج وی را مساعدت کنند. تحت الحمایگان، چون از نسل پدر نبودند، حق اجرای مراسم دینی را نیز نداشتند.

Ø پلب ها:
رعایا و پست ترین توده مردم آزاد روم را که بیشتر آن ها از اقوام سابن و لاتن بودند، پلب می گفتند. این گروه که سابقا مغلوب رومیان شده و تدریجا به سلک اهالی این کشور درآمده بودند، جزو ملت روم محسوب نمی شدند. به جز این گروه، خانواده هایی که به ساختن خدای مخصوص و مراسم دینی و سرود و ادعیه توفیق نیافته ویا آداب دینی خود را فراموش می کردند، کسانی که مرتکب جرایمی می شدند که به موجب آن، حق اقامه شعایر دینی را از دست می دادند، تحت الحمایه هایی که دربار حامی خود را ترک یا از آن رانده می شدند، دهقان هایی که دهات را ترک و در شهر مسکن می گرفتند،بندگانی که از قید رقیت رها شده و اطفالی که از ازدواج های غیرقانونی به وجود آمده و از دین خانوادگی محروم می ماندند، عموما جزو افراد پلب به حساب می آمدند.
ازدواج این گروه، طبق آیین دینی نبوده و حق وصلت با پاتریسیوس ها را نداشتند. پاتریسیوس ها خدایان را با پلب ها دشمن دانسته و حضور آن ها در مراسم مذهبی را موجب بطلان عبادت خود می دانستند.

Ø بردگان :
در شمال غربی ایتالیا، اقوامی دریانورد که “آتروسک” نامیده می شدند، سکونت داشته و با کشتی های خود به سواحل اطراف خصوصا شمال آفریقا و حدود کارتاژ رفت وآمد می کردند.این اقوام ضمن ایاب و ذهاب خود کشتیها و روستاهای ساحلی بین راه را غارت ، و مردم آنها را مقتول و زنان و اطفالشان را به اسیری برده به متمکنین می فروختند. مخصوصا چون سابقه ی عداوتی بین رومیان و یونانیان بود، طرفین در مواقع مقتضی به روستاها و کشتی های یکدیگر حمله برده ، اسرایی تحصیل و به بازار برده فروشان کشور خود می فرستادند. یکی از رسوم ناپسند آنان این بودکه هر وقت کسی از آنان می مرد، دو غلام را بر مزار او به جان هم انداخته و معتقد بودند ریختن خون غلامان بر گور ، موجب آمرزش گناهان متوفی می شود. بعدها در اثر اینکه جنگ های بزرگی بین رومیان و سایر دولتها ، بخصوص کارتاژ و یونان رخ داد و غالبین ،سکنه ی بلاد مغلوبه را طبق رسم به عنوان اسارت و بردگی به مملکت خود آوردند، طبقه ی خاص بردگان درجامعه رومی و یونانی پدید آمد . (همان،۱۳۴۹: ۲۸)
چنان که سیـپلون امیلیـن در یک نوبت سی و پنج هزار نفر از اسرای کارتاژ را فروخت و اسکندر پس از آنکه در سال ۳۳۵ قبل از میلاد ، شهر ” تب” را با خاک یکسان کرد و شش هزار تن از اهالی آن را مقتول ساخت ،حدود سی هزار نفر را اسیر و بنده کرد و به مزایده گذاشت .
در قرن های اول و دوم قبل از میلاد، یکی از بازار های عمده ی غلام، در مدیترانه شرقی واقع در شهر دلس بود .در آنجا انواع بردگان سوری ، یهودی ، یونانی و مصری را خرید و فروش می کردند.بین این غلامان بسیاری از فضلا و دانشمندان یا افسرانی که به اسارت در آمده بودند، دیده می شدند .علاوه بر ورود گروه های انبوه بردگان به جامعه ی رومی و یونانی آن روز، عوامل اجتماعی دیگری باعث وفور افراد برده در روم و یونان بوده است که درزیر به ذکر آنها خواهیم پرداخت .
– تزاید جمعیت بردگان : افراد پلب که در اثر فقر فوق العاده قدرت تهیه ی معاش نداشته و ازمظالم اعیان نیز در منتهای سختی، روزگار می گذراندند،کم کم دست به انقلاباتی پیاپی زدند. در مقابل طغیان های اینان، نجبای متمول نیز نقشه ای کشیدند تا آنان را از راه قانونی در زمره ی غلامان خود در آورند . یعنی حق آزادی را هم که عطیه ی قانون به ایشان بود ،از آنان سلب کنند .لذا تصمیم گرفتند با پرداخت وجوهی جزئی با بهره سنگین ۱۲ تا ۲۵ درصد آنان را مدیون سازند و به دام اندازند . توضیح آنکه طبق قانون روم (الواح دوازده گانه) بدهکار در صورت عدم استطاعت مجبور بود بچه ی خود را بفروشد و بدهی خود را بپردازد وهرگاه که نمی پرداخت او را به محاکمه جلب می کردند. حتی اگر بر اثر بیماری یا پیری قادر به حرکت نبود ، بدون آنکه تخت روانی به او بدهند ،سواره وی را به محاکمه می آوردند .ابتدا سی روز به او مهلت داده می شد ،اگر در این مدت دین خود را ادا نمی کرد، طلبکار مدیون را با تسمه یا زنجیری که وزن آن از دومن متجاوز نبود بسته در خانه نگه می داشت. چنانچه پس از شصت روز طلب وی وصول نمی شد او را می فروخت و بنده ی خود می کرد و اگر طلبکاران،متعدد بودند بدهکار را قطعه قطعه می کردند .
بینوایان گرچه ابتدا متوجه نقشه وحیله اعیان شده وتا جای ممکن تن به استقراض نمی دادند ،با این وجود عدم هماهنگی کامل غلامان در مبارزات وهمچنین عدم استمرار قیام آنان به ویژه فقر فوق العاده ، آنان را مجبور به تسلیم و گرفتن وام از پاتریسیوس ها کرد. گیرندگان قرض به ناچار از همان ابتدای قرض ،خود را در قبال وجوه دریافتی تحت اختیار و گرو طلبکار می گذاشتند. به طوری که طی مراسم معامله ،تملک داین بر مدیون محرز می گشت.
رعایای پلب برای اینکه از بندگی اعیان احتراز کرده و آزادی خود را ولو برای مدت کمی هم شده از دست ندهند، مخصوصا در موقع استقراض شرط می کردند که تا زمان ادای دین کاملا آزاد باشند. ولی با این حال چون عدم استطاعت مقروضین به پرداخت قرض بدیهی بود ، بالاخره طلبکار به اقتضای موازین قانونی ، مدیون را به جبر و عنف به خانه ی خود ،که در نظر عوام هیچ تفاوتی با زندان نداشت ، به خدمت وادار می کرد.
یکی دیگر از علل تزاید بندگان در روم و یونان قدیم، ازمیان رفتن طبقه مالکین جزء بود که شرح آن به صورت زیر است :
در قرن دوم ، که دولت های روم و یونان دچار جنگ های خارجی شدند ، عده ای از زارعین که مالکان جز بودند و به اجبار در جنگ ها شرکت می کردند اسیر و جمعی مقتول و گروهی نیز در خدمت نظام باقی مانده و به شغل سابق خود برنگشتند . از طرفی در همین اوقات غلات زیادی از سیسیل و سایر نقاط با بهای بسیار ارزان به ایتالیا وارد گشت. در اثر تنزل قیمت غله ، زراعت معاش زارع را تامین ننمود این امر باعث شد دهقانان بی بضاعت ،املاک خود را به اغنیا فروخته یا به رهن ایشان در آورند . در صورت اخیر چون نمی توانستند با پرداخت وجوه دریافتی ، ملک را از گرو باز گیرند ناچار مزارع آنان به تملک طلبکار در می آمد.موقعی که مزرعه را به گرو می دادند اعلانی در آن نصب می کردند که این زمین به فلان مبلغ در گرو فلان شخص است. از این قبیل آگهی ها در مزارع یونان زیاد دیده می شد .تا آنجا که زمان رونق بازار بردگی ،تعداد افراد آزاد شهر آتن نود هزار و جمعیت بردگان سیصد وشصت و پنج هزار و اقلیت خارجی و بندگان آزاد شده ی قبلی که در آن سکونت داشتند چهل و پنج هزار بود.
در روم نیز بسیاری از دهات و قصبات از آن مالکین گشته ،زارعین آنها مبدل به بندگانی شدند که به نفع صاحبان خود زراعت می کردند. این گونه روستاهای اربابی را لاتـیـفـونـدیا می گفتند .
در سال ۴۳۰ قبل از میلاد در آتیکا از جمعیت ۳۱۵۰۰۰ نفر ۱۱۵۰۰۰ نفر غلام بودند .همچنین در شهر های آتن و پیرا اوس ۷۰۰۰۰ برده در کل جمعیت ۱۵۵۰۰۰ نفری وجود داشت. یکی دیگر از اسباب افزایش بردگان در روم و یونان این بود که در الواح دوزاده گانه به والدین هر طفل این حق داده شده بود که فرزندان خود را بفروشند؛ زیرا فرزندان را جزو اموال خانواده می دانستند.(همان،۱۳۴۹: ۳۳)
بهای بردگان : چنان که پیشترذکرشد، به محض اینکه سپاهی عازم میدان جنگ می شد گروهی از دلالان و تجار برده به دنبال آن حرکت می کردند تا اسرا را از فاتحین بخرند و به بازار برده فروشی سوق دهند .اگر جمعیت اسیران آنقدر فراوان بود که فروش فرد فرد یا دسته دسته ی آنان مشکل می نمود ، فاتحین جملگی را به مزایده می فروختند. درغیراین صورت، آن ها را به دسته های کوچک تقسیم و به قیمت های متفاوت به فروش می رساندند. بهای بردگان در روم و یونان قدیم مانند سایر کالاهای تجاری تابع عرضه و تقاضا بوده گاهی گران و گاهی ارزان می شد. موقعی که در جنگ، اسرای زیادی به دست می آمد و زمینه این کالا در بازار فراوان می گشت بهای بندگان تنزل فاحشی داشت و زمانی که بین دولتهای متخاصم صلح و صفایی وجود داشت ،تجاربرده از تحصیل گروه های غلام ناامید می شدند وبهای بندگان موجود را چند برابر می کردند.
مثلا پس از فتح رومیان در سارد و برده کردن اهالی آن، بهای غلامی که قبلا ۱۵۰۰ فرانک بود به چهارده فرانک تنزل می یافت.
بزرگترین بازار خرید و فروش بردگان در یونان سه بازار کیو،سامو و افز بود که به ترتیب در شهر های شیپـر، آتن و دلس قرار داشتند.
پس از آنکه اسرا را به بازار برده فروشان می آورند، به گردن هر یک از آن ها ورقه ای از صفات ،عیوب ، سن ، معلومات ، و سایر مشخصات وی را آویزان کرده بهای او را حسب وضعیات وخصوصیاتش معین می کردند .مثلا چون حاصل دست رنج بردگانی که معلم ، طبیب ، موسیقی دان، رقاص ، آوازه خوان یا صنعتگر بودند عاید صاحبانش می شد ، تا بیست برابر قیمت سایرین خرید و فروش می شدند .
دوران بردگی با همه نحوستی که برای طبقه ی سوم یعنی پلب ها ومخصوصا بردگان داشت، دوران فروغ علم به شمار می رود . زیرا در این عهد ،فلاسفه مشهوری مانند سقراط ، افلاطون ، ارسطو، سنک و زنون ظهور کرده و به ضرر بردگان فتوا داده اند.
افلاطون حق دفاع را از بردگان سلب کرده و نوشته بود « غلام نمی تواند از دفاع طبیعی استفاده کند.» یعنی اگر کسی به او حمله کرد حق ندارد از خود دفاع یا به دادگاه رجوع کند.
ارسطو در سیاست اعتقاد داشت که وجود بندگان در خانواده ضروری است .و می گفت چون مردم از لحاظ فهم و هوش و استعداد برابر نیستند و یونانیان نیز اشراف اقوام دیگرند،لذا اگر دیگران را برده خود سازند، خلاف انصاف رفتار نکرده اند. زیرا باید آزادگان خود به فراغت و آسودگی خاطر وظایف انسانیت را انجام داده، به تفکر وکسب معرفت بپردازند و امور شاق بدنی را به بردگان « که در حکم بهائم و به منزله ی آلات و ادوات اند» واگذارند .البته چون خلاف مصلحت و دور اندیشی است نباید آنها را آزار کرد .
فیلسوف مذبور در فصل دوم از کتاب سیاست خود چنین نوشته است :
« برده جزء اموال است،آن هم مهم ترین و لازم ترین اموال. برده یکی از ابزار های لازم برای زندگی است.اگر ابزار و آلات کار یک برده بی جان است ،برده یک ابزار جاندار محسوب می شود .ابزار جاندار حتما برای بکار انداختن ابزار بی جان لازم است .وجود بردگان برای رفع نیاز های مادی مردان آزاد لازم و اجتناب ناپذیر است. بردگان از نظر فکری در درجات بسیار پست و پایین قرار گرفته اند .فقط به اندازه ای که دلیل آقایی ارباب رابفهمند شعور دارند .طبیعت غلام را غلام خلق کرده و اصولا بربرها و اقوام دور از تمدن برای انقیاد و خدمتگذاری ؛ و یونانیان برای فرمانروایی و آزادگی آفریده شده اند.
در هر حال واضح است که بعضی از افراد بشر طبیعتا آزاد و دیگران بنده اند. و بنده بودن آنها مفید و منصفانه است .»
بسیار اتفاق می افتاد که امرا و جباران ،رجال آزاده ی مخالف خود را دستگیر کرده و به عنوان برده بفروشند. ارسطو با اینکه دیده بود دنیس حاکم جبار شهر سیراکوز استاد بیست ساله ی او افلاطون را دستگیر وبرده کرده ، در بازار فروخت هرگز نباید بگوید « بعضی افراد بشر طبیعتا آزاد و دیگران بنده اند ، بنده بودن مفید و منصفانه است .» و یا بنویسد :
«…بردگان از نظر فکری در درجات بسیار پست و پایین قرار گرفته اند .فقط به اندازه ای که دلیل آقایی ارباب رابفهمند شعور دارند.»
زیرا برای شخص ارسطو نیز جای تردید نبوده که شایستگی افلاطون برای تفکر و کسب معرفت بیش از توانایی او در انجام امور شاقه بوده است .
سنگ در مکتوب ۴۷ خود خطاب بلوسیوس نوشت :
«غلامان برادران ما هستند .برده اند؟ نه. آدم اند ، دوستان ضعیف و بی چاره ای هستند .فکر کن این موجود ی که تو آنرا غلام خود میدانی در نژاد با تو تفاوتی ندارد . با تو زیر یک آسمان به سر می برد، مثل تو نفس می کشد ،مثل تو می برد.شاید او آزاد و تو غلام شوی . با زیردستان خود چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتاری کنند.» (همان،۱۳۴۹: ۳۷-۳۶)
کاتن، از مشاهیراخلاقی روم که فرد کامل و از هر جهت نمونه ی صحیح رومیان قدیم بود، کنیزکان و غلامان ارزان می خرید و چون پیرو فرسوده می شدند برای آنکه نفقه ی ناچیز آن ها را ندهد ایشان را می فروخت .می گفت « گاو های پیر و آهن پاره های کهنه وغلامان فرتوت را باید فروخت . زیرا خانه دار صحیح آن است که همواره فروشنده باشد نه مشتری »
بلکه در همان اوقات فلاسفه ی رواقی ،که پیروان مکتب زنون فیلسوف مشهور بودند و همچنین حکمای دیگر مانند سنگ ، پلین و ژوونال ،بخلاف مشائیون اساس فلسفه خود را بر جانبداری و حمایت از غلامان گذاشته می گفتند « غلام انسان است و باید مثل انسان با او رفتار کرد .»
فی المثل ژوونال اشعار و نمایشاتی برای تحریک حس عاطفه ی اربابان نسبت به بندگان و آشنایی طبقه ی برده به حقوق خود ،می ساخت.

گلادیوتورها
غلامانی را در روم به این منظورتربیت و به لباس مخصوصی ملبس می کردند که با حیوانات درنده یا غلامان دیگردرافتاده غالب یا مغلوب شوند وآنها را گلادیوتور خطاب می کردند. این جماعت به اسامی وسلاح های گوناگون شناخته می شدند. سامنیت ها برهنه بودند وبا سپر مربع وشمشیرسرکج می جنگیدند. میرمیون ها خود را با زره ها وفلس های آهنی می پوشاندند. هوپلیت ها نیز سرتاپا زره پوش بودند. تراس ها باکلاهخود بزرگ وسپر کوچک گرد مجهزبودند. ریترها فقط باچنگال آهنی سه دندانه مسلح می شدند.
گلادیوتورها را گاه دو به دو به جان هم می انداختند. دراین صورت غلام مغلوب، از حضار استرحام می کرد. اگر امپراطورمی دیدکه تماشاگران براو رحم آورده اند، انگشت ابهام خود را بالا می گرفت ولی اگر اشاره ای نشان نمی داد، غلام کشته می شد. همچنین دسته ای از اربابان که از عاطفه بویی نبرده بودند، گاه آنها را بی جهت زده یا اعمالی چون داغ زدن،خفه کردن و به دارآویختن را انجام می دادند.
درادامه به اوضاع برده داری دردیگر سرزمین های باستانی می پردازیم.

پایان بخش اول – ادامه دارد