انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ارکستر سمفونیک و دولت ملی

شاید عجیب به نظر برسد اما حقیقت دارد که اشغال نظامی بلژیک توسط آلمان، در شکل گیری ارکستر سمفونیک تهران هم بی نقش نبوده است. پرویز محمود موسس ارکستر سمفونیک تهران که در سالهای ۱۹۴۰ میلادی درکنسرواتوار بروکسل تحصیل می کرد، با ورود ارتش آلمان ناچار به بازگشت به ایران شد .محمود پس از بازگشت به ایران مهمترین ارکستر سمفونیک خاورمیانه را بدون هیچ حمایت دولتی و تنها به پشتوانه سرمایه فرهنگی خانواده اش، در خانه پدری تاسیس کرد. پدر او محمود محمود که از فعالان صدر مشروطه و وکیل مجلس و در عین حال محقق و مترجم نامداری بود، خانه خود را در اختیار تمرین نوازندگان وموسیقی دانان جوان کلاسیکی قرار داد که بعدها هرکدام چهره های مهم و اثر گذار این موسیقی در ایران شدند. حشمت سنجری ،مرتضی حنانه، روبیک گریگوریان،غلامحسین غریب ،هوشنگ سنجری ، پوران عضدی، احمد ریاحی، ثمین باغچه‌بان، یوسف یوسف‌زاده، حسین ناصحی و … نام هایی هستند که هر یک به نوعی در شکل گیری این ارکستر مهم به رهبری پرویز محمود نقش هایی ایفا کرده اند. در آن دوران جامعه ایرانی در حال ورود به یک دوره تاریخی تازه بود و تحصیل کردگانی که از فرنگ باز می گشتند، هریک به فراخور تخصصی که داشتند، نقش مهمی در آمادگی جامعه ایرانی برای ورود به این دوره جدید ایفا کردند.در موسیقی رضا جرجانی و پس از او مرتضی حنانه ،احسان یارشاطر، سعدی حسنی، غلامحسین غریب و چند تن دیگر نخستین مقالات و یادداشت ها را برای آشنایی مردم با موسیقی کلاسیک نوشتند و منتشر کردند. حنانه در شماره اول نشریه خروس جنگی که سال ۱۳۲۸ منتشر شد، مقاله ای درباره موسیقی سمفونیک و روشهایی برای آشنایی مردم ایران با این نوع موسیقی نوشت. او راه آشنایی مردم را در معرفی فرم ها و نیز شرح زندگی آهنگسازان کلاسیک می دانست. دقیقا همین تلقی در آن سالها منجر به ترجمه خیل آثاری شد که به زندگی موسیقی دانان کلاسیک غربی اختصاص داشت. زندگی نامه های متعددی از بتهوون ، باخ و موتسارت و دیگران از همین دوران به بازار نشر ایران راه یافت و مخاطبان فراوانی پیدا کرد. به این ترتیب از دهه بیست تا پنجاه، همزمان که ارکستر سمفونیک تهران رو به توسعه است؛ موسیقی کلاسیک هم در ایران با توسعه رادیو و واردات صفحه و تولید متن درباره این نوع موسیقی ،مسیر دموکراتیزه شدن را طی می کند.

اما ماهیت ارکستر سمفونیک به خودی خود معرف ویژگی هایی از حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه ای است که میزبان این نوع موسیقی شده است. در ایران این ارکستر نشانه ای از ورود به عصر جدید ایرانی و نمادی از عناصر فرهنگی دولت ملی شد. دولت ملی در ایران با جریان مشروطه خواهی ایرانی به وجود آمد و در هنر و ادبیات نیز با مجموعه نشانه هایی معنا دار شد.یکی از آنها ارکستر سمفونیک بود. مفهوم دولت ملی یا دولت – ملت به عنوان الگوی اصلی سازمان سیاسی قدرت در همه جای جهان پذیرفته شده است. این اندیشه که وامدار تحولات سیاسی و انقلاب های بزرگ اقتصادی سیاسی و اجتماعی جهان در طی چند قرن گذشته است، به انقلاب کبیر فرانسه باز می گردد و امروزه الگوی پذیرفته شده سازمان سیاسی قدرت در همه جای جهان است.یعنی قالب های دیگر حکومت داری در افکار عمومی جهان پذیرفتنی نیستند تا جایی که حکومت های دیکتاتوری که قالب معین و مشخصی در حاکمت سیاسی خود دارند هم امروزه داعیه دولت – ملت دارند. در طی قرن گذشته که دولت های ملی در بسیاری از کشورها پا گرفته اند،ارکستر های سمفونیک هم با یک نقش نمادین در سیستم های نشانه گذاری شده دولت ملی، نقش آفرینی کرده اند. بی دلیل نیست که خبر تشکیل ارکستر سمفونیک افغانستان در صدر اخبار استقرار دولت ملی بعد از طالبان قرار می گیرد و یا دولت جدید اسلامی عراق بلافاصله پس از شکل گیری، به عنوان اولین دولت بعد از حزب بعث صدام، خبر تشکیل ارکستر سمفونیک بغداد را اعلام می کند. این در حالی است که ارکستر سمفونیک تهران در قیاس با بسیاری از کشورهای در حال توسعه و یا دولت های ملی جدید، نیم قرن زودتر تاسیس شده است.

در سالهای رونق و شکوفایی این ارکستر ، یهودی منوهین، پیر فورنیه، ایزاک اشترن، فیلیپ انترمون و دیگر نوازندگان طراز اول موسیقی کلاسیک به عنوان مایستر ارکستر سمفونیک تهران ساز زدند و رپرتوار اجرا شده در چند دهه تداوم فعالیت این ارکستر، بسیار پربار و قابل توجه بود. با این حال بعد از انقلاب نوعی تعارض در جایگاه و محتوای ارکستر سمفونیک با دیدگاه های سیاست فرهنگی حاکم به وجود آمد. نخستین تعارض در مفهوم «هنر برای مردم»، به عنوان سوغات جریان چپ در سالهای اول انقلاب بود که ارکستر را وادار به حضور در میادین و پارک ها و حتی تیمارستان امین آباد تهران کرد! تعارض دوم با ممنوعیت موسیقی در دهه شصت و بخصوص تاکید بر حرمت سازهای زهی به عنوان استخوان بندی ارکستر سمفونیک به وجود آمد. اما تعارض سوم در دوره هایی صورت گرفت که ظاهرا فضای فرهنگی بازتر بود: درک ناکافی از کارکردهای واقعی ارکستر و از طرفی فقدان نگاهی تخصصی در مدیریت فرهنگی در این دوران ، عرصه را برای عده ای از آهنگسازان متوسط ایرانی فراهم کرد تا با ارکستر سمفونیک تهران به عنوان ارکستری شخصی برای اجرای قطعات تجربی خود برخورد کنند. برخوردی که سرانجام ارکستر را به تعطیلی کشاند. ارکستر سمفونیک تهران از ۱۳۲۴ تا ۱۳۹۰ با همه تلاطمات سیاسی و اجتماعی از قبیل کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب و تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی، هشت سال جنگ و … پابرجا بود .اما عجیب و در عین حال حیرت آور است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت قبلی توانست این ارکستر که از چنین گردنه های صعب تاریخی به سلامت عبور کرده بود را به تعطیلی بکشاند!

مسیر پرتلاطم و دلایل فروپاشی و تعطیلی ارکستر سمفونیک تهران می تواند قابل تعمیم به بسیاری از پروژه های ناکامی فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی ایران باشد. حتی اخبار مرتبط با این ارکستر نیز گویای وضعیت سیاسی و فرهنگی ایران در دوران مختلف بوده است. یکی از این اخبار اجرای “ارکستر سمفونیک عراق” در تهران و در جشنواره موسیقی فجر سال گذشته بود. آنهایی که با نشانه های فرهنگی دولت ملی رشد کرده اند و معنای نمادهای سیاسی و فرهنگی آن را می دانند، در دوران تعطیلی “ارکستر سمفونیک تهران” به عنوان قدیمی ترین ارکستر سمفونیک خاورمیانه، از خبراجرای ارکستر تازه تاسیس سمفونیک عراق در تالار وحدت تهران متعجب شدند وآن را نوعی تحقیر دولت- ملت قلمداد کردند… ارکستر سمفونیک سه سال تعطیل بود و حتی نشانه های حیات دوباره اش از میان رفته بود. اما با تغییر دولت و بازگشت علی رهبری، رهبر نامدار ایرانی به ایران دوباره جان گرفت و برقرار شد. با این حال پاسخ این پرسش در ابهام خواهند ماند که آیا ارکستر سمفونیک تهران دوباره روزهای اوج خود را خواهد دید؟

* این یادداشت ابتدا در مجله تهران منتشر شده است.