مردی از یکی از همسرانش عکسی در خلوت فضای خصوصی می گیرد. این عکس خصوصیات پورنوگرافیک دارد. صد سال بعد نه مرد زنده است نه زن اما عکس تاریخی شده است. ارزش تاریخی عکس سبب می شود که از آن در فیلمهای مستند استفاده شود بی اینکه اخلاقا حریم فضای خصوصی زن و مرد “تاریخی شده” در نظر گرفته شود.
به طور مشخص منظور نگارنده عکسهای پورنوگرافیکی است که ناصرالدین شاه از همسران خود تهیه می کرده است. این عکسها حاصل علاقه شخص او به عکاسی است, چنانچه او خود-نگاره هایی هم دارد که در حرمسرا و اندرونی و توسط خودش تهیه شده و در آن نگاره ها قالب معمول یک شاه شکسته شده است: شاه خود را با صورت تغییر فرم داده شده, کلاه کج و چشمان بیرون زده تصویر کرده است, دراز کشیده یا بین همسرانش مشغول قلیان کشیدن است.
تاریخی شدن فی نفسه فضای خصوصی را به فضای عمومی بدل می کند. اندرونی شاه عباس که احدی جز شخص او و خواجگان به آن راه نداشته است به موزه بدل می شود چنانچه اتاق خواب لویی چهاردهم هم محلی می شود برای بازدید عمومی. درک به هم ریختگی فضای خصوصی و عمومی به ویژه در معماری چندان مشکل نیست به ویژه آنکه مدلول و دال در فضای معماری می توانند دو مسئله تلقی شوند و چون عینیتی از مصداق انسانی در کار نیست عموما معماری کلی تر از خانه فلان شخص خاص در نظر گرفته می شود. اما وقتی بحث تصویر پیش می آید , بحث مدلول خاص انسانی هم به وجود می آید و همواره ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه می توان حریم خصوصی را حفظ کرد. همه ما به عنوان اشخاصی از جامعه انسانی که در دنیای امروز می زییم عکسها و فیلمهای به شدت خصوصی داریم که از آنها محافظت می کنیم و ممکن است حتی شخص دیگری را برای دیدن آنها به شکل مخفیانه به دادگاه بکشانیم. بنابراین درد آشکار شدن ناآگاهانه و غیر تعمدی فضای خصوصی برایمان چندان تعجب آور نیست. اما در مورد عکسهای تاریخی شده که دیگر ابژه باستان شناسی تاریخی محسوب می شوند این نکته قابل بررسی است که این عکسها به چهار دسته کلی تقسیم می شوند. نخست عکسهایی که در آتلیه ها یا از فضاهای شهری و آدمها در سطح اجتماع گرفته شده است, دوم عکسهای گرفته شده از فضای خصوصی اما توسط عکاس , سوم عکسهای خصوصی افراد کاملا ناشناس و چهارم عکسهای خصوصی افراد شناخته شده.
عکسهای گروه سوم و چهارم خصوصی ترین عکسها هستند با این تفاوت که آدمهای گروه سوم خود قسمتی گم شده و غایب در تاریخند نگاه ما به آن عکسها نگاه به عکسی در تاریخ است, عکسهای گروه چهارم اما مربوط به آدمهایی هستند که ما مشخصا عکس و بیوگرافی آنها را می دانیم: مثلا ناصرالدین شاه و همسرش انیس الدوله. انتشار این عکسها نیز در دو مقیاس صورت می گیرد, نخست به شکل گفتمان تاریخی /باستان شناختی در مورد دوره ای خاص در مقیاس یک مجله علمی و دوم در شکل فیلم مستند یا انتشار در اینترنت یا در مجلات عامه پسند.
مسئله خاص وقتی به وجود می آید که “مای امروزی” در مسند قضاوت می نشینیم و آن “دیگری” در یک بعد مکانی و زمینه اجتماعی دیگر را “بیمار” یا “دارای مسائل جنسی یا اجتماعی بیماروار” بخوانیم بی آنکه حاضر باشیم از تمایلات یا راهکارهای جنسی/جنسیتی خودمان چیزی بگوییم. دلیلش مشخص است “ما” برای خودمان حریم خصوصی قائلیم و در قضاوت نسبت به خود خواهیم گفت که مسائل خصوصی ما به حریم عمومی مان ربطی ندارد. اما در واقع این حق را برای آن “دیگری” تاریخی قائل نیستیم و خصوصی ترین لحظه های او را منتشر می کنیم. نسبت ما و آن عکس, نسبت من/دیگری است, نسبتی است که با آن راهکارهای خصوصی/عمومی خود را “بهتر و سالم” نشان دهیم بی آنکه به زمینه اجتماعی و میزان خصوصی بودن عکس مزبور توجهی کنیم.
با مدرن شدن دانش های تاریخ و باستان شناسی در ایران و استفاده پژوهشگران از اسناد تاریخی و عکس , لازم است بحث حقوق “اشخاص تاریخی” و فضای خصوصی آنها هم مطرح شود, در غیر این صورت پژوهش ما نعل وارونه خواهد بود و به جای کمک به انسان در کلی ترین شکل خود, نمادی از بد اخلاقی پژوهشی به شمار خواهد رفت.
(این نوشته در واقع پس از سوال عمیق اخلاقی برآمده از انتشار فیلم مستند ناصر الدین شاه و ۸۴ همسرش به کارگردانی بئات پترسون به رشته تحریر درآمده است).
دکتر لیلا پاپلی یزدی، مدیر گروه انسان شناسی باستان شاختی انسان شسی و فرهنگ است