انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اثر نقش پذیری در تولید مثل جانوران

امیر عسکری

تصویر: لورنتس
حیوانات از طریق تجربه خودشان و از طریق مشاهده و تقلید در طول دورۀ زندگیشان سازگاری با محیط و غلبه بر مشکلات را یاد می گیرند، اما چندین مرحله در زندگی یک حیوان وجود دارد که نسبت به برخی فرایندهای یادگیری خاص حساسیت نشان می دهد. بسیاری از حیوانات و حتی انسان چنین دوره ای را زمانی می گذرانند که تجارب یادگیری خاص با اهمیت تر از زمان های دیگر هستند. این بدان معنی است که اگر یک فرد با همان نوع تجربه در خارج از این دوره روبه رو شود، ممکن است اصلاً آن را یاد نگیرد. کنراد لورنتس (۱۹۳۵) اولین کسی بود که این نوع یادگیری را مورد توجه قرار داد و اصطلاح “نقش پذیری” را برای چنین فرایندی بوجود آورد. لورنتس به وقایع جالب بسیاری در کتابش “حلقۀ شاه سلیمان” اشاره کرده است. او علاقمند به غازهای وحشی اروپایی بود؛ که با آنها آزمایش های کلاسیک نقش پذیری را انجام داده و بخاطر آن شهرت جهانی یافته است. لورنتس روش های خاصی برای مطالعۀ رفتار حیوانات داشت. هنگامیکه او روی زاغچه هایی (شبیه کلاغ) مطالعه می کرد، عادت داشت که آنها را از لانه شان بیرون آورده تا با حلقه های آلومینیوم علامت گذاری کند. بعد از چند روز، زاغچه ها به محض دیدن پروفسور لورنتس شروع به تولید صداهای درهم و برهمی کردند. او بیشتر نگران شد و فکر کرد که چطور پرنده ها را از بوجود آوردن یک خجالت دائمی از او باز دارد، بنابراین خودش را پنهان کرد. او لباس “شیطان” را پوشید که این لباس مشکی و مودار بود و با یک نقاب تمام سرش را پوشانده بود و با شاخ ها و یک دم بلند شیطانی کامل شده بود، و در آن حال از نزدیک زاغچه ها را تماشا و کنترل می کرد. یک زاغچۀ تازه از تخم درآمده را از لانه برداشت و در دستش پرورش داد؛ نقش پذیری ایجاد گشت. هنگامیکه زمان تولیدمثل نزدیک شد، زاغچه سعی در جلب لورنتس کرد، به دندان هایش نوک زد و با کرم های خرد شده با بزاق دهان زاغچه به او غذا داد. در زمان عادی زاغچه با جفت خود چنین کاری می کند.

در سال های اول زندگی، بسیاری از حیوانات به محض اینکه از تخم درآمده یا به دنیا آمدند، دوره ای آغاز می شود. این دوره از روزها، هفته ها، ماهها یا سال ها بسته به نوع گونه ها تغییر می کند. در طول این زمان، که همچنین دورۀ بحرانی شناخته شده است، آنها یاد می گیرند که چطور والدینشان را با دنبال کردن شناسایی کرده یا تشخیص بدهند. این دوره به عقیدۀ شولتز به عنوان نقش پذیری فرزندی شناخته شده است. اگر این پیروی بی وقفه انجام شده باشد، این آگاهی توسط حیوانات بعداً در زندگی بزرگسالی برای تشخیص جفت ها که به عنوان نقش پذیری جنسی شناخته شده است، مورد استفاده قرار می گیرد. نقش پذیری تأثیر عمیقی بر رفتار اجتماعی حیوان دارد. اگرچه عجیب به نظر می رسد که چطور چیزی که آنقدر زود در زندگی یاد گرفته شده می تواند در رفتار بزرگسالان تأثیر بگذارد؟ اما این حقیقت دارد که یک دورۀ بحرانی در آغاز کودکی وجود دارد که یک فرد می تواند چیزهای خاصی را یاد بگیرد. زمانی که این دوره به پایان رسید، آن الگوهای رفتاری خاص نمی توانند یاد گرفته شوند. کنراد لورنتس مشاهده کرد که آن پرنده های زودرس تازه از تخم درآمده (که بلافاصله پس از بیرون آمدن از تخم شروع به راه رفتن می کنند، مثلاً جوجه ها و جوجه اردک ها)، به دنبال اولین شیء محرک که با آن برخورد می کنند، راه می افتند، که آنها معمولاً والدینشان هستند؛ اما در مورد پرندگان پرورش یافته در ماشین جوجه کشی، بیشتر یک انسان می باشد. اگر جوجه اردک ها به دنبال یک انسان راه رفتن خود را شروع کنند، در طول عمر خود در مقایسه با اردک های بزرگسال بر پیروی از یک انسان ادامه می دهند. علاوه بر این، آنها طوری رفتار می کنند که گویی انسان به همان گونه تعلق دارد. این پرندگان حتی ممکن است به یک انسان عشق بورزند، بطوری که او را به عنوان جفت خود در نظر بگیرند.

همان طور که می دانید، در دنیای وحش یا در طبیعت، تازه متولدین والدین خود را می بینند و یاد می گیرند که از آنها پیروی کنند، یا یاد می گیرند که جفت های خود را از طریق آنها تشخیص دهند. گاهی وقتها اگر والدین آنها را ترک کنند یا بمیرند، تازه متولدین از اعضاء گونه های دیگر که در طول دورۀ بحرانی در اطراف خود می بینند پیروی می کنند. کارتون جوجه اردک زشت نمونۀ جالبی از یک داستان نقش پذیری است. مرغابی های وحشی که بوسیلۀ والدین گونه های دیگر پرورش یافته اند، از مادران جانشین خود پیروی می کنند. دیده شده که گوسالۀ بوفالوها و گاومیش ها از اسب ها پیروی می کنند و گورخرها از یک اتوموبیل پیروی کرده اند. هنگام بزرگسالی هم این حیوانات ترجیح داده اند که با آنها معاشقه کنند. بوقلمون پنج ساله که دست آموز پرورش یافته بود، ترجیح داد که با انسان معاشقه کند؛ حتی اگر او در میان افراد از نوع خود گذاشته شده باشد. مسئولین باغ وحش می دانند که حیوانات دست آموز پرورش یافته، ترجیح می دهند که با مراقبان خود معاشقه کنند و این حیوانات وقتی به آنها اجازه داده شد که با هم نوعان خود باشند، تولیدمثل ضعیفی داشته اند. در شرایط آزمایشگاهی، حیوانات نسبت به جعبه های کبریت، بالن ها، جعبه های چوبی، اسباب بازی ها و بسیاری از اشیاء غیرطبیعی دیگر نقش پذیری کردند. اکثر این آزمایش ها با یک دستگاه مخصوص دایره ای شکل انجام شده اند، که یک دستۀ بلند گردشی دارد و ماکت های متفاوتی به آن وصل می شوند که در امتداد راه دایره ای به آرامی حرکت می کنند و جوجه به دنبال آن راه می افتد.

پرنده ها می توانند شکل، اندازه و رنگ ماکت را تشخیص دهند. اگر آنها با یک قطعۀ چوبی نقش پذیری کنند، از یک اردک اسباب بازی پیروی نمی کنند. پس، به عقیدۀ هِس (۱۹۶۴) هر چه یک جوجه مرغابی در پیروی از یک مدل مشکل بیشتری داشته باشد، با قدرت بیشتری با آن مدل نقش پذیری می کند. همچنین یک ماکت متحرک و پر سروصدا مؤثرتر می باشد. اجتماعی شدن و توانایی یک حیوان برای اینکه بخشی از یک گروه اجتماعی باشد، عمدتاً بوسیلۀ تجارب گذشته تعیین شده اند. بچه های انسان اگر بین ۲ تا ۶ سالگی جزء هیچ گروه اجتماعی مثل مدرسه نباشند، ممکن است گوشه گیر و خجالتی بشوند. هارلو “سندرم محرومیت” را در نوزادان میمون رزوس توصیف کرد. این سندرم با بی قراری کلی، واکنش پرخاشگرانه، فقدان شدید احساس و عاطفه و فقدان رفتار کاوشی نشان داده شده است. بیشتر این حیوانات در هنگام بزرگسالی قادر نبودند به روی ماده بروند و جفتگیری کنند. به عقیدۀ لورنتس نقش پذیری به علت عوامل زیر شکل خاصی از یادگیری است: ۱- تنها در طول یک دورۀ حساس کوتاه در اوائل زندگی صورت می گیرد. ۲- دارای ثبات زیادی می باشد، که اغلب تا آخر زندگی حیوان طول می کشد. ۳- بر رفتار اجتماعی و جنسی حیوان در بزرگسالی تأثیر می گذارد.
مفهوم نقش پذیری از دیدگاه تکاملی از اهمیت بالایی برای بقا موجودات برخوردار است. جانوران در صورت عدم اجرا این مفهوم نه تنها ممکن است نتوانند تولید مثل کنند بلکه ممکن است زندگی خود را نیز به مخاطره اندازند.

منابع:

کردارشناسی، امیر عسکری، پگاه فرخ زاد، انتشارات روان شناسی و هنر، ۱۳۸۷

Immelmann, K (1972) “Sexual and other long-term aspects of imprinting in birds and other species”. Advances in the Study of Behavior 4: 147–۱۷۴.