اینده، اکنون است[i]
استن آلن[ii] برگردان آرش بصیرت[iii]
نوشتههای مرتبط
در دو بخش پیشین تحولاتی که اموزش معماری و به تبع ان دیسیپلین معماری از می ۶۸ تا اغاز قرن ۲۱ام از سر گذراند را مرور کردیم، در این بخش به یک تصویر کلی از انچه امروز بر معماری می گذرد و اینده های محتملش می پردازیم.
اموزش معماری در سال ۲۰۱۰ و پس از ان
این بازه زمانی ۲۰ ساله، یک تغییر نسلی را به دنبال داشت، نسلی از معمارانی که در دهه ۱۹۸۰ در دانشکده های معماری تحصیل کرده بودند ـ و در مباحث پیش امده بدان ها پرداخته شدـ حالا هدایت مدارس معماری در آمریکای شمالی را به عهده دارند. اگرچه حضور زنان در بازار حرفه ای معماری هنوز انچنان چشمگیر نیست، اما در اکادمی توانسته اند جایگاه خود را تثبیت نمایند و برخی از مدارس معماری در حال حاضر توسط روئسای زن هدایت می شوند. امتزاج عمیق معماری با گرایش های میانْ رشته ای نظری و تاکید فزاینده بر پژوهش های مقطع دکترا، به وضوح خود را در تعداد تاریخ نگاران و محققانی که مدارس و دپارتمان های معماری را هدایت می کنند نشان می دهد و نهایتا، رسوخ چشم انداز جهانی در حوزه اموزش امروزه با انتصاب معماران غیرامریکایی در سمت های مدیریتی مدارس معماری آمریکای شمالی محقق گردیده است.[iv]
مدارس معماری به طرق مختلف به رکود اقتصادی جاری و تغییر فضای سیاسی واکنش نشان دادند. رشد سریع فرصت های کاری برای دفاتر معماری نوپا که پی ایند رفاه برامده از دولت کلینتون و ریاست جمهوری بوش دوم بود، به دنبال بحران مالیِ جهانی و اعتراض های سیاسی بهار عربی به بازه ای برای تامل و ارزیابی مجدد بر چگونگی کنش معماری منتهی گردید. تمرکز مجدد باراک اوباما بر نوسازی شهرها و زیرساخت های شهری، به سبب بحران مالی در مقیاس محدودی پی گیری شد و البته به هیچ وجه نتوانست حمایت عمومی را نیز جلب نماید، پی ایند این روند معماران و مدارس معماری به دنبال راه های جایگزین برای ایفای نقش در حوزه عمومی و تاثیرگذاری بر سیاست های شهری گشتند: یکی از این تلاش ها نمایش گاهی است که اخیرا [تابستان ۲۰۱۱] تحت عنوان “به اجراگذاشته شده: ساختن مجدد رویای امریکایی”[v]، با همکاری موزه هنر مدرن و مرکز بــوئل دانشگاه کلمبیا، برگزار گردید.
چشم انداز کنش معماری نیز تا حد زیادی تغییر کرده است و این صرفا منوط به نسل نوامده نمی باشد، بلکه بیشتر ماحصل یک تفکر انعطاف پذیر، جهانی و تنوعْ محور است، اهدای جایزه پریتزکر سال ۲۰۱۲ به معماران ژاپنی؛ کازیو سجیما و ریو نیشیزاوا را می توان نقطه مقابل اهدای این جایزه به الدو روسی در سال ۱۹۹۰ دانست؛ نوعی بازگشت به تنوع و پاسخ به جهانی شدن، چرا که اگر می خواستیم در مورد معماری در سال ۱۹۹۰ بنویسیم، بایستی در مورد دفاتر معماری ای همچون اس او امSOM ، کا پی افKPF ، ریچارد میر و ادوارد لارابی بارنز می نوشتیم؛ دفاتری مردانه، با تعلق خـــــــاطری عمیق به فرامدرنیسم و علقه ای محدود به تدریس.
امروز تقریبا صحبت از معماری بدون در نظر اوردن دفاتری هم چون او ام اِیOMA ، ام وی آر دی ویMVRDV ، اف او اِی [یا دفتر معماران خارجی][vi]، زاها حدید، سانا، مورفوسس، استیون هال و دیلرْاسکوفیدیو+ رنفرو محال می نماید. ۲۰ سال پیش حتی تصور موفقیت دفتر معماری اس اچ او پی SHoP نیز در مخیله کسی نمی گنجید. بارزه تمامی این دفاتر طرحْ مبنا بودنشان، تبحر و انعطاف پذیری شان در مواجه با تکنولوژی و همچنین قابلیت تطبیق پذیری بالایشان بر اساس الزامات بازار و مشخصات پروژه می باشد. ان ها از تکنولوژی های جدید و همکاری های استراتژیک برای هدایت کردن دانششان در راستای پاسخ به نیازهای پروژه های بزرگتر و پیچیده تر استفاده می کنند. به بیان دیگر، عادات فکری و سیاق های کنش معمارانه که زمانی، صرفا، تداعی کننده آموزه های تجربی یا اکادمیک بودند، حالا در قالب این اقلیم جدید کنش معمارانه، مجددا، بسترسازی شده است.
مدل جدیدی از کنش بدیل نیز در حال ظهور است، کنشی که در مدارس معماری نیز تبلیغ می شود، این مدل جدید تاکید چندانی بر یک تفسیر انتقادی از مفهوم کنشگری ندارد، بلکه به شدت عملگرایانه است و بر طرح های صنعتی و معماری قابل اجرایی موکد است که می توان ان ها را به سرعت در کشورهای در حال توسعه و مناطقی که در ان ها فاجعه ای رخ داده است پیاده نمود. سرپناه های قابل حمل، تصفیه اب با استفاده از انرژی خورشیدی، بلوک های ساختمانی طراحی شده بر مبنای خط بریل برای کودکان نابینا، عینک های قابل تنظیم، شیشه شیرهای امن تر [برای نوزادان]، دوچرخه های حمل محموله با گنجایش و امنیت بیشتر، زغال پسماند نیشکر، توپ های فوتبال خودْساختDIY soccer balls و پروتزهای ارزان قیمت برای قربانیان میادین مین، صرفا بخشی از پروژه ها و محصولاتی هستند که “چالش های رو در روی بقا و پیشرفت فقرا و به حاشیه رانده شده گان جهان ” را مستقیما مد نظر قرار می دهند.[vii]
طراحان دیگر این پیش فرض را نمی پذیرند که طرح کنشگرانه به معنای طرح بد است؛ برای ان ها، البته مخاطرات این گونه طراحی بالاست و تخصص طراحی به معنای توجه دقیق به کاربردشناسی کارکرد، صنعتی سازی و توزیع و به نوبه خود خلاقیت و ابداعات طراحی می باشد. در بسیاری از موارد، تکنولوژی های نوین به کار می ایند و در بسیاری از موارد دیگر، اسلوب طراحی همان اسلوب همیشگی و واضح اند اما ابداع در لایه صنعتی سازی یا توزیع محصول نهایی و استفاده از مناسبات چندلایه و در هم درگیر جهانی نهفته است. ایده طراحی برای “ان ۹۰% دیگر” توسط نمایشگاه هایی از قبیل “سه سالانه طراحی ملی ۲۰۱۰” و “چرا حالا طراحی می کنیم؟” در موزه کوپرْ هیوئیت و نمایشگاه “مقیاس کوچک، تغییر بزرگ: معماری های جدید مبتنی بر تعهد اجتماعی” در مُما، نیویرک، شدت گرفت و تقویت شد. طرح های ابتکاری دیگری نیز در این راستا اجرا شده اند که غالبشان مدل هایی را پی می گیرند که رویکردی از پایین به بالا دارند، پروژه هایی همچون “پروژه اچِ” که توسط امیلی پلوتون پی گیری می شود از این جمله اند، این پروژه یک طراحی جمعی است و یک ابداع اموزشی با ماموریت به کارگیری “قدرت فرایند طراحی برای تسریع بهسازی باهمادها و اموزش عمومی از درون.”[viii]
موثرترین این تلاش ها، بیش از انکه با معماری گره بخورند هم تابی عمیقی با طراحی صنعتی و کنشگری اجتماعی نشان می دهند، روندی که به نوعی بازْپرداختی است دیگر از تخصص معماری. بسیاری از این ابداعات به فعالیت های رورال استودیو[ix] باز می گردد، دفتری که در سال ۱۹۹۳، به وسیله دنیس .کا. روت و ساموئل مُکبی در دانشگاه آوبــِــرْن تاسیس گردید. رورال استودیو اهداف خود را در دو سطح پی گیری می کند، یکی بهبود شرایط زندگی روستاییان فقیر در آلابامای غربی است و دیگری فراهم اوردن شرایطی در راستای بسط تجربه عملی توسط دانشجویان معماری. در همین راستا و پی ایند طوفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ (و البته زلزله هایتی در سال ۲۰۱۰) بسیاری از مدارس معماری دروس طراحی خود را با هدف مطالعه طراحی مسکن کم هزینه پسا فاجعه یا طراحی شهری و طراحی منظر مجددا صورت بندی نمودند و البته غالبا این طرح ها را با مشارکت دانشجویانی پیش بردند که به واسطه طوفان بی خانمان شده بودند و موقتا مهمان دیگر مدارس معماری بودند. این طراحی کنشگرا حق انتخاب خود در استفاده از تکنولوژی های ساده و ارزان و همچنین تکنولوژی های پیشرفته را محفوظ نگه داشت و در برخی از موفق ترین حالات توانست گامی فراتر از طراحی مجدد محصولات بردارد و به بازْطراحی شبکه ها و نهادهایی نائل اید جهت توزیع این محصولات. برخی از این طرح ها که با تمرکز بر رویکردهای محلی در مواجه با مسائل مبتلا به اب، بازیافت زباله و استفاده از انرژی در کشورهای در حال توسعه تعریف شده اند تاکیدات زیستْ محیطی را اولویت خود قرار داده اند. انچه از تمام گزاره های پیش امده حاصل می شود انکه بایستی به موازات پی گیری این طراحْ کنشگران جهت بهبود حوزه اختیارات فردی و محلی و جایگزینی ان با بورکوراسی های حکومتی و بین المللی به بازْسازمان دهی استراتژیک طراحی و معماری نیز اندیشید.
وقتی به اموزش معماری طی ۲۰ سال گذشته می نگریم، سه جهت گیری غالب به صورتی برجسته رخ نمایی می کنند. اولین ان ها مناسبات متغیر میان حرفه معماری و مدارس معماری است. در بسیاری از موارد، طرح مباحث شورانگیز اکادمیک، آسیمگی عمیق تری نسبت به تغییر نقش معمار در جامعه به وجود می اورد، معمارانی، همچون رم کولهاس، بارها به این نکته اشاره کرده اند که معماران، هم زمان بی نهایت مغرورند و در عین حال فوق العاده ناتوان، این بدان معناست که معمارانْ دیگر در بسیاری از حوزه هایی که پیش از این در قامت ملک تلقشان تعریف می شد تاثیرگذار نیستند، بلکه، توان بلقوه شان، احتمالا، در حوزه هایی رخ می نمایاند که تاکنون در ان ها تجربه ای نداشته اند، امروزه یکی از وظایف مدارس معماری شناسایی این گستره ها و ظرفیت های جدید است.
دومین جهت گیری بر اساس به انجام رساندن وظیفه پیش امده جاری و ساری خواهد شد، که البته به واسطه فضای حاصل از تکثرگرایی فزاینده سخت می نماید، انچه واضح است انکه، امروزه، شاهد هیچ جهت گیریِ چیره ای در حوزه طراحی نمی باشیم، اگرچه نگاشت و برداشت دستور کارهای به طور مداوم متغیر فکری امکان پذیر است، اما شرایط به هیچ رو بدان سو نمی رود که بر قرار ان یک برنامه بتواند بر دیگری فائق اید، انچه شاهد انیم بیشتر هم پوشانی لایه ها بر یک دیگر است، فرایندی که ماحصلش به حداکثر رساندن زوایای دید و حوزه های محتمل و ممکن می باشد. این فضا می تواند دانشجو را گیج کند، دانشجویی که غالبا بر منابعش متکی است و این تعارض ذاتی مبتلا به همیشگی معماران جوان و دانشجویان معماری است، چرا که معماران جوان نیازمند پرورش و ترویج استقلال در حوزه تفکرند، حال انکه دانشجوی معماری محتاج شاخصه هایی است معین و تدقیق شده.
سومین رویکردی که بایستی در حوزه اموزش مد نظر اوریم، پیچیدگی فضای متاثر از تکثرگرایی ماحصل تاثیر لایه بندی شده تکنولوژی های نو و تنش میان امر جهانی و محلی است؛ در این وضعیت نه فقط فضای انچنانی برای مانور دادن وجود ندارد بلکه تفاوت میان این سطح بندی ها هم بی نهایت کم است. به موازات انکه اطلاعات بیش از قبل رسوخ پیدا می کند و سرعت دسترسی افزایش، تدقیق فرهنگ های محلی و خاصِ متبلور در شئون طراحی سخت تر می گردد. معماران امروزه در مناطق مختلف مشغول به کارند و دانشجویان هم از امکان جا به جایی در مقیاس وسیع برخوردار. از سوی دیگر دانشجویی که در توکیو، لس انجلس، شیکاگو یا لندن مشغول تحصیل است، کمتر بر وجوه فرهنگ محلی طراحیِ شهر موکد است و بیشتر بر پیوستن به یک شبکه جهانی متمایل. دانشجویان امروزه غالبا مجلاتی مشابه را ورق می زنند و با یک نرم افزار کار می کنند و پای صحبت معمارانی مشابه می نشیند که برای ارائه درسْ گفتارهایشان جهان را زیر پا می گذارند.
انچه امروزه ما برای درک جهانی شدن بدان نیازمندیم، تعمیم های مغشوش نیست، بلکه مطالعه دقیق مکان ها، شهرها و فرهنگ های خاص است. این بی نهایت ارزشمند است که به خاطر بسپاریم معماری ریشه در مکان دارد، حتی در زمانه مشحون از فرهنگ جهانی؛ فرهنگی که تحت شمول ان تصاویر، ایده ها، تخصص ها و خود معماران در گردشند. فیلسوف سیاسی؛ قوام آنتونی آپیا، از نیاز به پروراندن یک نگره جهانْ وطن در مواجه با فرهنگ جهانی نوشته است، او نه حفاظت تصنعی از سنت های “اصیل” محلی را تایید می کند و نه تسلیم بی فکر به نیروهای جهانی شدن را[x]، بلکه حامی توجه عمیق به التقاط الزامی یک فرهنگ معاصر در تعامل با عناصری از تاریخ و سنت است و در عین حال به استفاده تمام قد از تکنولوژی های نوین و فرصت هایی که تبادلات در مقیاس جهانی پدید می اورند می اندیشد. به گمان من انچه در حوزه معماری و اموزش معماری بدان نیازمندیم یک چنین رویکردی است، رویکردی که هم مسائل پیش امده را مد نظر اورد و هم بتواند به مباحثی بپردازد که حتی پیش بینی ان ها در حال حاضر نیز ناممکن می نماید.
[i] – مقاله فصلی است به همین نام از کتاب “مدارس معماری: سه قرن از معماران اموزش دیده در امریکای شمالی” که توسط جان اکمن و با همکاری ربه کا ویلیامسون ویرایش شده است و توسط انتشارات ام ای تی چاپ گردیده. برگردان این نوشتار بدون کمک های بی دریغ دکتر کامران رستگار، عضو هیات علمی دپارتمان ادبیات و زبان های روسی، المانی و اسیایی دانشگاه تافتز میسر نبود.
[ii] – موسس دفتر معماری استن آلن و رئیس اسبق مدرسه معماری دانشگاه پرینستون، از وی تا کنون سه کتاب ۱- نقاط و خطوط: دیاگرام ها و پروژه هایی برای شهر(۱۹۹۹) ۲- کاربست:معماری، تکتونیک و بازنمایی(۲۰۰۰) ۳- ساختمان زمینْ شکل: گستره نوین معماری(۲۰۱۱) منتشر شده است.
[iii] – سردبیر سایت تخصصی معماریْ شهرسازی اتووود
[iv] – شاهد این مدعا حضور امثال پترسون اسکات کوهن در هاروارد، نادر تهرانی در ام آی تی، ریچارد سامر در تورنتو، کنت کلینمن در کورنل جان مک مورو در دانشگاه میشیگان به عنوان رئیس یا مدیر دانشکده های معماری می باشد و در این میان حضور زنانی هم چون ان پندلتون چولیان در دانشگاه دولتی اوهایو، ایلا برمن در کالج هنر کالیفرنیا، دنا رابرتسون در موسسه تکنولوژی ایلینویز، ماریلین تیلور در پن، مونیکا پونسه د لئون در دانشگاه میشیگان، ادل سانتوس در ام آی تی و سارا وایتینگ در رایس نیز موید حضور چشم گیر زنان در این عرصه می باشد و حضور معماران اسیایی همچون هیتوشی آبه ژاپنی در یو سی ال ای و کوینگان ما در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و یانگ هو چانگ در ام ای تی نیز شاهد دیگری است بر این مدعا که معماران اسیایی نیز توانسته اند سمت های اداری و اموزشی بالایی در حوزه اموزش معماری را در کشورهای امریکایی اخذ نمایند.
[v] – http://www.moma.org/interactives/exhibitions/2012/foreclosed/
[vi] – این دفتر در سال ۲۰۱۱ منحل گردید
[vii] – برای مطالعه بیشتر همچنان می توانید ببینید:
Cynthia E. Smith, ed., Design for the Other 90% (New York: Editions Assouline, 2007); as well as several publications with related concerns: Bryan Bell, Expanding Architecture: Design as Activism (New York: Metropolis Books, 2008); Bryan Bell, Good Deeds > Good Design: Community Service Through Architecture (New York: Princeton Architectural Press, 2003); Emily Pilloton, Design Revolution: 100 Products That Empower People (New York: Metropolis Books, 2009); and Architecture for Humanity, Design Like You Give a Damn (New York: Metropolis Books, 2006).
[viii] -http://www.projecthdesign.org/
[ix] -http://www.ruralstudio.org/
[x]-Kwame Anthony Appiah, Cosmopolitanism (New York: Norton, 2006).