انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آینده، اکنون است ـ بخش اول ـ آموزش معماری از ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰

برگردان آرش بصیرت (۳)

فکر کردن به اینده، همیشه برای من جذاب بوده است، با این حال باید پذیرفت صورت های پیشروی هر نوع نظمی، همیشه بذری از ابتذال را به نطفه نشسته اند.

ویلیام گیبسون (۴)

 

در میان مدعوین اولین همایش معماری نیویرک که در سال ۱۹۹۱ به همت پیتر آیزنمن و سینتیا دیویدسن برگزار شد، نام ویلیام گیبسون؛ نویسنده رمان کلاسیک سبک سایبرپانک به نام نیورمنسر نیز به چشم می خورد. کتابی که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و تصویری از اضطراب جهانی دیستوپیایی به نمایش می گذارد که سایه تکنولوژی بر تمام جوانب زندگی روزمره اش رسوب کرده است. در رمان های اولیه گیبسون، تحرک فیزیکی بی سابقه و سیالیت هویت فردی به واسطه تکنولوژی های دیجیتالی امکان پذیر می شوند، ترفندی که بر قرار ان هم سوبژکتیویته فردی و هم فضای کالبدی شهر به یک میزان از نو شکل می گیرند، درست همچون فیلم بلید رانر که محصول سال ۱۹۸۲ است، نیورمنسر نیز به اولین سنجه برای گمانه زنی های خیال ورزانه بر پی آیندهای فرهنگ دیجیتال و تاثیر ان بر معماری و شهر بدل گردید و شاید همین دلیل بود که آیزنمن و دیویدسن بر ان شدند، تا در اغاز دهه ۹۰، از یک نویسنده ی ساکن لس انجلس برای حضور و ارائه درس گفتار، میان گروهی از معماران، منتقدان ادبی، تئوریسین های معماری، فیلسوفان و نظریه پردازان معماری دعوت کنند.

اخیرا، حساسیت سنجهاى دقیق و غالبا فرهنگی گیبسون تغییر دیگری نیز به خود دیده اند، در هر سه رمانی که او از ابتدای قرن ۲۱ام تا کنون به چاپ رسانده، نویسنده همان بن مایه های مشابه را پی گیری کرده است، اما این بار در قالب رمان هایی که سیر حوادثشان نه در زمان اینده که در زمان حال رخ می دهند. (۵) مُد، بازارهای زیرزمینی، جاسوسی صنعتی، فرهنگ هکرها و تبعات تاریک سرمایه داری جهانی سوژه های اخیر او می باشند. محل وقوع روایت ها نیز متداوما تغییر می کنند؛ از جهانْ شهرهایی همچون لندن، نیویرک و ونکوور تا روسیه پسا فروپاشی یا سرمایه داری پویا و قدرتمند اسیای قرن بیست و یکم. اغراق نیست اگر تاکید کنیم که در حال حاضر ساکن نسخه ای از اینده ای هستیم که گیبسون ربع قرن پیش توصیف کرد. نه از سفر در زمان خبری است و نه ربات های زیستی اما شاهد انباشتی از تغییرات کوچکتر می باشیم؛ تغییراتی بی نهایت ظریف ولی فزاینده و فراگیر که به موازات حک شدن نقش تکنولوژی بر جنبه های پیش بینی نشده ای از زندگی مان چیره می شوند. همان گونه که گیبسون نشان می دهد، اینده ای که واقعا روی در واقعیت خواهد کشید، بی نهایت متنوع تر و غیر منتظره تر از اینده ایست که در تخیل به دنبالش هستیم.

تغییرات سریع اجتماعی و تکنولوژیکی دو دهه اخیر، چالش های پیچیده ای برای اموزش و کنش معماری به همراه داشته اند. دهه ۱۹۹۰ مشخصا، تا اندازه ای، به واسطه طرد تاریخ و بروز تغییرات تکنولوژیْ مبنا و عظیم متمایز گردیده است و البته این ادعاها نیازمند راستْ آزمایی و ارزیابی در یک بستر تاریخی، اجتماعی و سیاسی مشخص می باشند. ورود کامپیوتر در واقع استودیوهای طراحی را به مکانی عمیقا متفاوت از انچه پیش از دهه ۱۹۹۰ بودند تبدیل نمود، نسل جدیدی از مدرسان و کارورزان ظاهر شدند که در زمینه استفاده خلاقانه از این تکنولوژی های پیشرفته اموزش دیده بودند و البته به موازات تحت تاثیر مباحث تئوریک دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نیز قرار داشتند. سرعت تبادل اطلاعات، که به وسیله تکنولوژی های دیجیتال تسریع می گردید، زمینه ای که پیش از این بین المللی international شده بود را جهانی global ساخت. مدارس معماری و کلیت این حرفه از طرق کاملا پیچیده ای نسبت به رویدادهای یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ واکنش نشان دادند، طرح مجدد مباحثی همچون خاطره، مکان، سیاست ها و نقش طراحی را می توان در همین راستا ارزیابی نمود. پرسش های برامده از شهری شدن در مقیاس جهانی، عدم ثبات اقتصادی و افزایش اگاهی نسبت به بحران های زیست محیطی، موجبات تفکر مجدد بر روش شناسی های طراحی و پتانسیل کارِ میانْ رشته ای را فراهم اوردند. تاریخ نگاران معماری پروژه های یوتوپیایی و خیالی دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ را مورد راست ازمایی مجدد قرار دادند، در حوزه معماری و طراحی صنعتی نیز یک فرهنگ فراگیر و مبتنی بر کنش hands-on and activist culture ایجاد شد که، غالبا، ترکیبی پراگماتیک از تکنولوژی ساده و شبکه های توزیع در مقیاس جهانی را به کار گرفتند تا تغییر را در جهان در حال توسعه جاری سازند. محیط زیست گرایی دهه ۶۰ نیز بار دیگر احیا شد، اما این بار از گذر تمرکز بر منظر [با تمام لایه های شکل دهنده اش]، محیط شناسی و فرایند های اجرای ساختمان.

در یک نگاه کلی، این مقاله، با پذیرش این واقعیت که معماری همچنان به تطبیق پذیری و تغییرش ادامه خواهد داد، برای توضیح و تبیین گذشته ای که هنوز به تاریخ نپیوسته و در چنبره عینیت تاریخیhistorical objectivity اش گرفتار نیامده، بر سه حوزه متمرکز می شود: [۱-] تاثیر تکنولوژی های دیجیتال [۲-] مباحث تئوری/ عملی و [۳-] ظهور ره یافت های نوین میانْ رشته ای در شهرسازی و محیط زیست. به عنوان کسی که که هم ناظر و هم فاعل این تغییرات بوده ام، سعی می کنم داشته های خود در این زمینه ها را منتقل نمایم، اما بی شک، تغییر و تحولات عمده ای بیرون از روایت من باقی می ماند.(۶) در زمانه ای که همه چیز تحت شمول تغییری ممتد حادث می شود، هدف من شناخت تغییرات مهم و فهم سخن ورزی ممتدِ متبادر بر “امر نو” است.

۱۹۹۰، یک عکس فوری

در هر پروژه مطالعاتی ای تعریف چارچوب زمانی، تا اندازه ای، دلبخواهی است، اما ۱۹۹۰ به سالی بی نهایت مهم، یا حداقل شاخص منطقی ای برای [ارزیابی و شناخت] مجموعه ای از تغییرات بدل شده است که در بازه زمانی سال های انتهایی دهه ۸۰ تا سال های اولیه دهه بعد به وقوع پیوستند.(۷) اگر چه دهه ۱۹۹۰ مقطع کامیابی های نسبی است، اما سال های اغازین ان در جوی از عدم قطعیت و گذار اغاز شد. در این سال ها تاثیر عمیق فروپاشی بازارهای مالی در سال ۱۹۸۷ همچنان پابرجاست، در میانه دوران ریاست جمهوری جورج بوش اول شاهد حمله نیروهای امریکایی به عراق هستیم، در بریتانیا مارگارت تاچر استعفا کرد و جای خود را به جان میجر داد و در المان فرایند اتحاد مجدد دو المان که با فروپاشی دیوار برلین اغاز شده بود محقق گردید. در افریقای جنوبی، نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال از زندان ازاد شد. توماس پینکن اولین رمان خود پس از رنگین کمان جاذبه (۱۹۷۳) را به چاپ رساند، رمانی با عنوان واین لند (۱۹۹۰)، مرکز هنرهای معاصر سیسیناتی به اتهام پا گذاشتن به عرصه وقاحت در نمایشگاه اثار عکاسی رابرت مپلتون مورد تعقیب قضایی قرار گرفت. قانون هوای پاک (۸) و قانون حمایت از معلولان امریکا(۹) در سال ۱۹۹۰ به تصویب رسید که هر دوشان تاثیری عمیق بر معماری، شهرها و محیط زیست به جا گذاشتند.

سال ۱۹۹۰ همچنین به سبب توسعه و تحقق تکنولوژی دیجیتال نیز بی نهایت مهم است. زیرساخت معماری وب جهانی که در سال ۱۹۸۹، ارائه شده بود، در سال های ۱۹۹۰-۹۱ مورد ازمایش قرار گرفت و در سال ۱۹۹۲ در میان عموم منتشر گردید. اولین تلفن دیجیتال سلولی در سال ۱۹۹۰ ساخته شد و ارائه خدمات سیستم ۲ جی در همان سال امکان بسط ابزارک های کاربرْ پسند را فراهم اورد که امروزه استفاده از ان ها بی نهایت فراگیرند. البته استفاده از اینترنت واقعی و تلفن سلولی در این سال ها بی نهایت محدود بود و تقریبا کسری از یک درصد مردم به این تکنولوژی دسترسی داشتند و تاثیرات فرهنگی و اجتماعی “دیجیتالی شدن” همچنان در حال شکل گیری بود.(۱۰) در سال ۱۹۹۰، ماشین فکس و واکمن سونی و ماشین پیغام گیر تلفنی آیکن های تکنولوژی پیشرفته بودند، کداک هنوز پروژکتورهایش را می ساخت و استفاده از اسلایدهای ۳۵ میلیمتری در ارائه درس گفتارهای معماری همچنان رایج بود. مَکِ کلاسیک به عنوان اولین کامپیوتر رومیزی کاربرْ پسند و قابل استفاده و ارزان قیمت در اکتبر ۱۹۹۰ به بازار عرضه شد، هارد درایو ۴۰ مگا بایتی اش در قیاس با تلفن های هوشمندی دارای ظرفیت حافظه ای ۸۰ برابر ان کامپیوتر، کوچک به نظر می رسید، جز این ها کارکردهای بی شمار این تلفن هوشمند برای انسانی که در سال ۱۹۹۰ زندگی می کرد غیر قابل تصور می نمود و هنوز هفت سال مانده بود تا گوگل ـ موتور جست و جویی که امکان چیدن تمام این واقعیت ها کنار هم، ان هم بدون برخاستن از پشت میز را برای من فراهم اورد و عملا معنای “تحقیق” برای دانشجویان را نیز تغییر داد ـ متولد شود.

قلمروی عمل معمارانه در این برهه بین دفاتر شرکت های بزرگ معماری، که همچنان وابسته به کارهای تجاری بودند و تعداد کمتری از دفاتر معماری ای همچون ریچارد میر و شرکا، که طراحی برایشان بعدی متعالی نیز داشت و غالبا در بخش فرهنگی فعالیت می کردند، تقسیم شده بود.از دیگر سو با توجه به انکه امکان وارد شدن به ساخت ساز در حوزه های تجاری و سازمانی قبل از ۵۰ سالگی خیلی کم بود، معماران و مدرسان جوان غالبا به دنبال موقعیت های دانشگاهی جمع جوری بودند، اگرچه برخی شان کارهای طراحی تجربی ای در حاشیه فعالیت دانشگاهی شان انجام می دادند، که از میان ان ها می توان به پیتر آیزنمن، استیون هال، دیلر/ اسکوفیدیو و مورفوسس اشاره کرد و البته بعضی از ان ها، همچون دانیل لیبسکیند و رم کولهاس/ اُ اِم اِی، توانستند در بعد جهانی نیز به موفقیت هایی دست یابند و البته تمامی این ها جریانی بودند علیه جوی که عملا تولید لاینقطع اثار چهرهای مهم معماری نسل بعد از جنگ را پی گیری می کردند، چهره هایی که فوت کرده بودند اما رویکردهاشان توسط معمارانی هم چون جیمز استرلینگ، جان هایدوک و الدو رُسی تعقیب می شد، علی رغم تمام این رویدادها شاهد این هستیم که الدو رسی، اگر چه تاثیراتش در دانشکده های معماری رو به افول می گذارد، در سال ۱۹۹۰ موفق به کسب جایزه پریتزکر می گردد و البته کالین رو فعالانه به تدریس و فعالیت نوشتاری ادامه می دهد و فیلیپ جانسن نیز همچنان چهره ای مطرح و قدرتمند باقی می ماند. (۱۱)

طراحی شهری هنوز به مثابه حوزه عمل تا حدودی تخصصی شناخته می شد. موفقیت پروژه پارک شهر بَــتِــری [در منهتن جنوبی]، طراحی شده توسط کوپر/ اکستات، که تقریبا بر قوام شاکله های جدید شهرسازی طراحی شد، همچون مدلی برای ادغام محلات جدید با بافت وضع موجود شهر در نظر امد.

محور اصلی کنگره شهرسازیِ نو که در سال ۱۹۹۳ برگزار گردید، بر رویکردهای برنامه اصلاحات تدریجی حومه شهرها و اسلوب های نوین طراحی شهری ای متمرکز شد که توسط اندرو دانی و الیزابت پلاترـ زایبرک در دانشگاه میامی وضع گردیدند، یک دهه ی بعد ان ها، تا حدودی، شاهد تحقق قواعدی بودند که توسط توسعه دهندگان شهری و مقامات رسمی شهر در حوزه برنامه ریزی شهری اعمال می شد، قواعدی که به دنبال یافت مدل نوینی در مواجه با هرزه روی های حومه شهری و جمعیت زدایی از مراکز شهری بودند. این تحولات در شرایطی روی می داد که هنوز تکمیل بناهای عمومی شاخص برای معماران جاه طلبی که در طراحی بر وجوه زیبایی شناسانه تاکیدی خاص داشتند متصور نبود، البته این مانع در ۱۹۹۱ تا حدودی مرتفع گردید، فرنک گری کار طراحی گوگنهایم بیلبائو را اغاز نمود، بنایی که ساخت ان در ۱۹۹۷ به اتمام رسید و از ان پس تحت عنوان “بیلبائو اِفِکـْـت” ـ که پیش از این در ادبیات برنامه ریزان شهری و مقامات رسمی شهر جایی نداشت ـ وارد گفتمان رسمی تمام این رشته ها گردید؛ فرایندی که با لحاظ کردن بازاریابی و تجاری سازی، تاثیرات اقتصادی و توریستی متعاقب ساختمانی بی نهایت شاخص و خیالی که توسط یک معمار شناخته شده ی بین المللی طراحی شده باشد را مد نظر قرار داده و بر این اساس روند انتخاب معمار، طراحی و ساخت را اغاز می کند. البته باید خاطر نشان ساخت که موفقیت بیلبائو این امکان را برای فرنک گری فراهم اورد تا طرح معوق مانده کنسرت هال دیسنی در لس انجلس (۱۹۸۷) را در سال ۲۰۰۳ به پایان رساند.

کتابخانه عمومی سیاتل، طرحی از رم کولهاس، که در سال ۲۰۰۴ به اتمام رسید، بدون شک حاصل رسوب این اگاهی جدید [مابعد بیلبائویسم] در میان مقامات رسمی شهر بوده است. با این حال نباید فراموش کرد که رم کولهاس در ۱۹۹۰ همچون بسیاری از هم نسلانش صرفا ساخت بناهای نسبتا کوچکی را در کارنامه خود داشت و تلاش خود را بیشتر معطوف به حفظ سرمایه اکادمیک و فرهنگی اش نموده بود تا بسط وجوه حرفه ای در کارش. اولین ساختمان های مهم او ـ کانستهال در رتردام و گراند پالی در لیل ـ در سال های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۴ تکمیل شدند، اما در یک تصویر کلی شاید بتوان او را بیش از هر چهره ی دیگری در این مقطع زمانی، معماری دانست که توانسته است به مدلی تثبیت شده برای کنش معمارانه ای مرکب از شرکت در مسابقات، برگزاری مجموعه ای از نمایشگاه ها، انتشار کتب و پژوهش های نظریِ شهری دست یابد.

پی ایندهای نظریه

مقالات ارائه شده در هر دو کنفرانس، که بعدها در قالب کتاب هایی به چاپ رسیدند، را می توان شمایی کلی از نظریه و گفتمان منعکس کننده وضعیت معماری امریکایی در سال ۱۹۹۰ دانست. در ۱۹۹۸، جان وایتمن و جفری کیپنس، کنفرانسی در موسسه معماری و شهرسازی شیکاگو ترتیب دادند، موسسه ای که به تازگی و با حمایت بنیاد اس اُ ام شکل گرفته بود، مقالات و درس گفتارهای ارائه شده در این کنفرانس در سال ۱۹۹۲ تحت عنوان کتاب “استراتژی هایی در تفکر معمارانه” به چاپ رسید. (۱۳) وایتمن در مقام مدیر موسسه، ایده پس زمینه چاپ کتاب را این گونه توضیح می دهد:

هر مقاله که در این کتاب امده است واجد ظرفیت یا احتمالا بار معنایی است که هدفش ترسیم خط فکری بین مسائلی است که از بن معمارانه اند و مسائلی که خط سیر فکری شان فرهنگی تر و در نتیجه از مسائل با هسته اصلی معمارانه دورتر و به گونه ای بی ارتباط با معماری اند، مقالاتی که به مباحثی همچون جنسیت، ساختار تفکر فلسفی یا استراتژی متنی حاکم بر یک قطعه ادبی می پردازند.(۱۴)

نه فقط موضوعات مورد بحث در این کتاب که حتی نویسندگان مقالات نیز هر کدام نمایه ای از محدودیت های تفکر معمارانه اند، قرارگیری نویسندگان نام اشنایی حوزه نظریه معماری همچون ک.مایکل هیز، جنیفر بلومر و مارک ویگلی، در کنار نویسنده ای همچون ان برگرن که متخصص ادبیات کلاسیک است و کاترین اینگراهام که پس زمینه فعالیت هایش ادبیات تطبیقی است نیز می تواند موید این گزاره باشد.

تمایل به همْ بندی نظریه معماری با دیگر رشته ها در انتهای دهه ۱۹۸۰ در مثالی دیگر نیز متبلور می گردد؛ کنفرانسی تحت عنوان “بتواره” که ان نیز در سال ۱۹۸۸ در دانشگاه پرینستون و با پی گیری افرادی همچون گـِـرِگ لین، اِد میشل و سارا وایتینگ ـ که در ان زمان دانشجو بودند ـ برگزار شد و مقالات ارائه شده در ان، به سال ۱۹۹۲ در قالب ژورنال معماری پرینستون به چاپ رسید. (۱۵) میل اشکار به ارائه درکی معمارانه از تحلیل روانکاوانه فروید ـ یا، به نوبه خود، ارجاع به ایده بُـتوارگی کالایی کارل مارکس ـ در این همایش می تواند نشانگر ایده ال های فکری نظریه معماری در پایان دهه ۱۹۸۰ باشد. نقل مثال های دیگر نیز به راحتی امکان پذیر است. در مقالاتی که مجله اسمبلیج در ۱۹۹۰ به چاپ رساند، می توان نام نظریه پرداز ادبی و فیلسوفی همچون ژاک دریدا و دین شناسی همچون مارک تیلور را در کنار نام هایی چون جفری کیپنس، پیتر آیزنمن و دانیل لیبسکیند مشاهده کرد، در اولین همایش معماری نیویرک ـ که شرحی بر ان پیش از این آمد ـ نیز به جز ویلیام گیبسونِ رمان نویس، شاهد حضور فردریک جیمسون؛ منتقد ادبی، روبرتو مانگابریا آنگر؛ کنشگر سیاسی و حقوق دان و فیلسوفانی همچون ژاک دریدا، کوژین کاراتانی و جان راجمن هستیم.

انچه در این میان مهم است صرفا جذبه معماری به دیگر رشته ها نمی باشد، بلکه مسئله گستره تاثیر دیگر رشته ها و جهت گیری شان نسبت به دیگر منابع تولید فکر نیز می باشد، معماری تنها رشته ای نیست که برای یافت الگوهای نظری اش به نقد ادبی و مطالعات فرهنگی رجوع کرده است، دیگر رشته ها پیش از معماری به مطالعات فرهنگی تمسک جسته اند، این مسئله ان چنان سبقه ای دارد که ریچارد رورتی در سال ۱۹۷۹ یاداور می شود: “در انگلستان و امریکا فلسفه پیش از این نقش اصلی فرهنگی خود را به نقد ادبی واگذار کرده است.”(۱۶) اما معماری برای انکه بتواند جایگاه خودش را میان دیگر رشته های علوم انسانی بیابد بایستی تلاشش را بر فهم مجدد خود در قالب کنشی متنْ مبنا و گفتمانی متمرکز می ساخت.

طی دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۹۰ فاصله بین نظریه و کنش زیاد شد، کنش انتقادی خود را با فیلم، رسانه های نو و هنر اینستالیشن عجین ساخت و معماری با رویکردی به نقد ادبی، مطالعات فرهنگی و فلسفه برای یافت مدل های نظری اش، ظرفیت های اجرایی و فنی اش را به حداقل رساند، این روند تا انجا پیش رفت که معماری خود را در قامت کنشی فرهنگی تعریف کرد و بیش از انکه بیان مناسب ایده ال هایش را در ساختمان ها بیابد، مجلات، اینستالیشن های محدود به گالری ها یا پروژه های نظری را محملی مناسب برای خود یافت. به طور مثال اگرچه بخش قابل توجهی از نمایشگاه معماری دیکانستراکتیویستی که به سال ۱۹۸۸ در موزه هنر مدرن برگزار شد، به پروژه های قابل ساختِ معمارانی تعلق داشت که در بازار معماری مشغول کار بودند و بخشی از ان نیز تذکره ای بود بر یوتوپیای کانستراکتیویسم روسی، با این حال پی ایند اصلی نمایشگاه به ارتقا تفسیر معماری ان هم مبتنی بر استعاره ی ناپایداری و مفاهیم برامده از نظریه معماری انجامید. تاثیر این روند بر مدارس معماری، عمق گیری دروس تئوری و نهایتا پذیرش وسیع این رَویه را به دنبال داشت که دانشِ زبانْ شناسی ساختاری و فلسفه پساساختارگرایانه برای اموزش معماری بی نهایت بنیادین است.(۱۷) می توان ادعا کرد مدارس معماری، تا سال ۱۹۹۰، عمیقا مرزهای برامده از چالش مرتبط با معنا، گفتمان و تفسیر را درنوردیده و چالش های مرتبط با تکنیک های ساخت و فرایند اجرا را نیز به حرفه ای های دنیای ساخت محول کرده بودند.

با نگاهی به گذشته، متوجه می شویم تعدد بده بستان های میانْ رشته ای نظری ای که حول و حوش ۱۹۹۰ حادث می شوند را می توان تبلور نتایج پدیده ای دانست که در دهه ۱۹۷۰ اغاز شده بود. اگرچه انگونه که از شواهد بر می اید این ره یافت میان رشته ای برای نظریه پردازان و تاریخ نگاران بی نهایت مثمر ثمر بود، اما معماران را، به طور فزاینده ای، در بن بست قرارداد، به طوریکه، عملا، تنها راه را ارزیابی مجدد وضعیت دیدند. انچه بعدها پیش امد، در بن مایه اش دو گرایش انتقادی نسبت به مباحث نظری مطرح شده را پی گیری نمود، گرایش اولی پی گیر اگاهی ای بود ارام ارام نضج گیرنده نسبت به محدودیت های زبان و استعاره، انچه از اثار آیزنمن، لیبسکیند و دیگر معماران مکتب دیکانستراکتیویسم برمی اید این است که این معماران به هیچ وجه تمایلی به ساخت ساختمان هایی نداشتند که در واقع می خواستند صقوط کنند، ان ها فقط این مسئله را ان هم در وجه نظری اش پی گرفتند و البته نباید این مسئله را از نظر دور داشت که این تمایل به استعاره بی ثباتی، در همان زمان هم، نزد معماران جوان تر، به شدت بی اثر و حتی بی اهمیت می نمود.

نقد دیگر از بدگمانی نسبت به سیاست های دیکانستراکتیویستی مبتنی بر انفکاک بر می امد، در زمانی که به نظر می رسید شهر معاصر، فرهنگ پاپ و جامعه به خودی خود به دنبال تولید گسست هایی بودند شدید و خشن تر از همیشه، معماران نیز به ناچار، و با امید به این که این روحیه در قامت ابزاری انتقادی و موثر ظاهر شود، گسست هایی اغراق شده و خشن تر از همیشه را در کارشان اوردند. با این حال اگر بتوان روی کشیدن در تولید یک معماری از خودْ بیگانه در قامت اینه ای بر جامعه ای از خودْ بیگانه را به مثابه هدف افزایش اگاهی انتقادی در نظر اورد، بعید است بتوان امید داشت این سیاق از معماری، نهایتا، منجر به ایجاد تغییرات در شرایطی گردد که از ابتدا به سمت از خودْبیگانگی جهت گرفته بود. تا اوایل دهه ۱۹۹۰، حسی در میان معماران و مدرسان جوان تر نضج گرفت که بر خود تاریخ معماری به مثابه یک دیسپلین و بر عاملیتس در قامت مصالحی که می توان بدان برای کنش معمارانه در جهان اتکا کرد، تاکید می نمود، برای این نسل خودِ معماری و تاریخ معماری بود که مدلی کاراتر از استعاره های ادبی و ارجاعات فلسفی برای گذار فراهم می اورد.

 

۱- مقاله فصلی است به همین نام از کتاب “مدارس معماری: سه قرن از معماران اموزش دیده در امریکای شمالی” که توسط جان اکمن و با همکاری ربه کا ویلیامسون ویرایش شده است و توسط انتشارات ام ای تی چاپ گردیده. برگردان این نوشتار بدون کمک های بی دریغ دکتر کامران رستگار، عضو هیات علمی دپارتمان ادبیات و زبان های روسی، المانی و اسیایی دانشگاه تافتز میسر نبود.

۲ – موسس دفتر معماری استن آلن و رئیس اسبق مدرسه معماری دانشگاه پرینستون، از وی تا کنون سه کتاب ۱- نقاط و خطوط: دیاگرام ها و پروژه هایی برای شهر(۱۹۹۹) ۲- کاربست:معماری، تکتونیک و بازنمایی(۲۰۰۰) ۳- ساختمان زمینْ شکل: گستره نوین معماری(۲۰۱۱) منتشر شده است.

۳- سردبیر سایت تخصصی معماریْ شهرسازی اتووود

۴ -William Gibson, “Text(v)oid,” Anyone (New York: Rizzoli International Publications, 1991), 162–۶۳.

۵- اشاره دارد به سه کتاب بازشناخت الگو (۲۰۰۳)، کشور خوف (۲۰۰۷) و تاریخ صفر (۲۰۱۰). لازم به یاداوری است بازشناخت الگو شاخه ای از مبحث یادگیری ماشینی است که بر تشخیص الگو، دریافت داده های خام و تصمیم گیری بر اساس دسته بندی داده ها متمرکز است.

۶- برای مطالعه بیشتر می توانید مشاهده فرمایید:

A Scientific Autobiography, 1982–۲۰۰۴: Madrid, Harvard, OMA, the AA, Yokohama, the Globe

۷- تونی جوت، تاریخ نگار، تصمیم به نگارش مهمترین کتابش “پس از جنگ” را در واکنش به مجموعه ای از رویدادهای بزرگ اروپا، در دسامبر ۱۹۸۹ اتخاذ می کند، او در این کتاب می نویسد:”یک زلزله سیاسی توپوگرافی متجسد و منجمد اروپای پس از جنگ حهانی دوم را ویران کرد.”

۸- اشاره دارد به اصلاحات الحاقی به قانون فدرال در مورد کیفیت هوای ملی که با عنوان قانون هوای پاک در ۱۹۷۰ تصویب شد تا اهمیت مشکلات هوای شهرها را مشخص سازد. م

۹- Americans with Disabilities Act: قانونی فدرال که در سال ۱۹۹۰ تصویب شد و بر اساس آن می‌بایست اماکن عمومی طوری ساخته شوند که اشخاص دارای معلولیت جسمی به آنها دسترسی داشته‌ باشند ، این قانون مشمولان خود را ملزم به جابه‌جایی یا اصلاح موانع فیزیکی موجود می‌کند به طوری که هیچ مانعی برای دسترسی معلولان جسمی به این اماکن وجود نداشته باشد.م

۱۰- عبارت “دیجیتالی شدن” عنوان کتابی است به همین نام نوشته نیکولاس نگروپونته که در سال ۱۹۹۵ و توسط انتشارات الفرد. اِی کِـناپـْـف روانه بازار گردید ، نگاهی به امار و اطلاعات نیز نشان می دهد عمق نفوذ اینترنت در سال ۱۹۹۰ صرفا ۰.۰۵% جمعیت جهان را تحت شمول خود می اورده است و در ان زمان استفاده از تلفن همراه نیز ۰.۰۲۵% بوده است، حال انکه این امار در سال ۲۰۱۰ به ترتیب به ۶۷% و ۲۷% رسیده است.

۱۱- جامعه معماری به غیر از انکه در این دوره شاهد فوت الدو رسی ۱۹۳۱-۱۹۹۷، جان هیدوک ۱۹۲۹-۲۰۰۰ و جیمز استرلینگ ۱۹۲۶-۱۹۹۹ بوده است، چهره های مهم دیگری هم چون ایگناسیو دی سولا مورالس ۱۹۴۳-۲۰۰۱، رابین ایوانس ۱۹۴۴-۱۹۹۳، ساموئل ماکبی ۱۹۴۴-۲۰۰۱ و انریک میرالس ۱۹۵۵-۲۰۰۰ را نیز از دست داد.

۱۲ – SOM Foundation: بنیادی که در سال ۱۹۷۹ با مشارکت اسکیدمور، اونینگز و مریل با هدف بسط مرزهای اموزش و پژوهش معماری بنیان نهاده شد.م

۱۳-John Whiteman, Jeffrey Kipnis, and Richard Burdett, eds., Strategies in Architectural Thinking (Cambridge: MIT Press, 1992).

۱۴-Ibid., 7.

۱۵-۹. “Fetish,” The Princeton Architectural Journal 4, eds. Sarah Whiting, Edward Mitchell and Greg Lynn (New York: Princeton Architectural Press, 1992).

۱۶- ببینید کتاب “فلسفه و اینه ی طبیعت” نوشته ریچارد رورتی را با برگردانی از مرتضی نوری؛ صفحه ۵۴۴، پی نوشت شماره ۶ فصل چهارم را که در سال ۱۳۸۹ توسط نشر مرکز در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار گرفت.م

۱۷- برای مشاهده تاثیر این لایه های فکری می توانید مشاهده کنید:

Kate Nesbitt, ed., Theorizing a New Agenda for Architecture: An Anthology of Architectural Theory 1965–۱۹۹۵ (New York: Princeton Architectural Press, 1996); and a two-volume series: Joan Ockman with Edward Eigen, ed., Architecture Culture 1943–۱۹۶۸: A Documentary Anthology (New York: Rizzoli, 1993), and K. Michael Hays, ed., Architecture Theory since 1968 (Cambridge: MIT Press, 1998).

این نیاز همچنان احساس می شود مجموعه هایی همچون “متفکران برای معماران” که توسط انتشارات راتلج منتشر می شود و با عناوینی همچون هایدگر برای معماران، دریدا برای معماران، بودریار برای معماران و ایریگاری برای معماران در اختیار مخاطب قرار می گیرد را می توان در همین راستا ارزیابی کرد.

 

 

 

 

 

 

مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک با اتووود منتشر می شود.