مجله ی علوم انسانی فرانسه برگردان آریا نوری
در واقع این اولین مساله ی حائز اهمیت در خصوص خشونت در مدارس است. در همه جای دنیا از چند کار خلاف قانون که بعضا در مدارس صورت می گیرد استفاده می کنند تا چهره ای خشن از مدرسه ترسیم کرده و ساده انگارانه ترین و عوامانه ترین راه حل های ممکن را ارائه دهند : سرکوب دانش آموزان ، پس زدن دانش آموزانی که از محله های عامه نشین می آیند ، وارد آوردن اتهام سهل انگاری به والدین و . . .
اریک دباربیو با بهره گیری از نتایج مطالعات میدانی ای که در نقاط مختلف دنیا انجام شده است ، شمایی از پدیده ی خشونت در مدرسه و عواملی که در شدت گرفتن یا کاهش آن دخیل هستند ارائه می دهد.
شما در کتاب آخرتان ، مخالف سفسطه گری در چارچوب پدیده ی خشونت در مدرسه هستید . ..
در واقع این اولین مساله ی حائز اهمیت در خصوص خشونت در مدارس است. در همه جای دنیا از چند کار خلاف قانون که بعضا در مدارس صورت می گیرد استفاده می کنند تا چهره ای خشن از مدرسه ترسیم کرده و ساده انگارانه ترین و عوامانه ترین راه حل های ممکن را ارائه دهند : سرکوب دانش آموزان ، پس زدن دانش آموزانی که از محله های عامه نشین می آیند ، وارد آوردن اتهام سهل انگاری به والدین و . . .
در برابر دام بزگنمایی ، دام سهل انگاری قرار می گیرد : « به هر حال خشونت در مدارس خیلی هم مهم نیست و از خیلی وقت قبل وجود داشته!» به اعتقاد من این حرف ها هم پیگیر سیاست غلطی هستند که بعضا برای جلوگیری از به اجرا دراوردن تدابیر امنیتی یا زیر سوال رفتن شهرت مدارس در پی گرفته می شود . . .
به طبع زمانی که پدیده ای ناراحت کننده و دراماتیک به وجود می آید ( مثل تیر اندازی در مدارس ایالات متحده ، معلم مدرسه ای که چند وقت پیش در یکی از کلاس های درس توسط یکی از دانش آموزانش با چاقو مورد حمله قرار گرفت و . . . ) مردم هم تمایل دارند تا وجهه ی دراماتیک آن را بزرگتر کنند ، به طبع در نظر آن ها کم اهمیت جلوه دادن این وقایع به نوعی بی احترامی به قربانی است. اما باید این مساله را خاطر نشان کنیم که حوادثی این چنین تلخ بسیار رخ می دهد. حتی در ایالات متحده که اغلب به کشتار در مدرسه ی کلمبیا اشاره می شود ، روند خشونت در مدرسه با توسل به سلاح گرم از سال ۱۹۹۳ به بعد رو به کاهش است. در عوض ، حوادثی معمولی رخ می دهد که تمرکز بیش از حد ما بر روی حوادث وخیم مانع از این می شود که ما به آن ها توجه کنیم.
به اعتقاد من برای درک بهتر پدیده ی خشونت در مدرسه نه باید سهل انگاریکرد ونه اغراق ، چه در حیطه ی توصیف پدیده ، بازشماری آن و یا پیگیری های پس از آن.
حرف شما درست است. اما چگونه باید تصویری درست از واقعیت موجود ارائه داد؟ برای مثال گزارشی که به تازگی منتشر شده است نشان می دهد که روند حمل سلاح گرم در مدارس فرانسه رو به افزایش است. .
گزارشی که ارائه شده نمونه ی دیگری از سواستفاده از آمار است. به خوبی می دانیم آمار عمومی ای که در مورد جنایت ارائه می شود در کل نشان دهنده ی میزان آگاهی مسئولان دولتی در این زمینه است.تمامی جرم شناسان به خوبی به این مساله آگاهی دارند که هرچه قدر پلیس با شدت بیشتری کار خود را انجام می دهد ، به نظر می رسد که میزان جرم و جنایت بیشتر می شود! همین مساله در مورد مدرسه هم مصداق دارد ، هر چه قدر بیشتر سعی می کنند از راه های مختلف با آن مبارزه کنند ، شدت آن هم بیشتر می شود.به همین علت است که باید به جای آن که بیشتر بر آمار تکیه بزنیم به شناسایی دقیق قربانیان و خساراتی که به واقع متحمل شده اند بپردازیم.
گروه ما از سال ۱۹۹۳ به بعد به طور دائمی پدیده ی خشونت در مدارس فرانسه را زیر نظر دارد : ما به وسیله ی پرسشنامه از معلمان و دانش آموزان اطلاعات کسب می کنیم و به این ترتیب به میزان احساس عدم امنیت آن ها ، میزان خشونت موجود و نحوه ی آن پی می بریم.
این تحقیقات نشان می دهند که میزان خشونت در مدارس از خیلی وقت تا کنون تغییر خاصی به خود ندیده است. اما باید نابرابری آشکار و حتی خشونت بالایی که در مدارس نواحی محروم وجود دارد و درس خواندن برای دانش آموزان و درس دادن برای معلمان را از چندین سال پیش تا کنون به کاری بسیار دشوار تبدیل کرده را هم در نظر بگیریم.
مشکل اساسی در این میان بیشتر تعرضات کوچک هستند، مثل تمسخر ، توهین ، دعوا ، دزدی ، اخاذی و . . . این پدیده ها را در صورت تکرار باید بسیار جدی گرفت چرا که تقریبا در تمامی موارد نسبت به افرادی یکسان صورت می گیرد : دانش آموزانی که کوچکترین جثه ها را دارند ، چاق هستند ، رنگ پوستشان با بقیه تفاوت دارد و . . . در صورت تکرار این حوادث ، این دانش آموزان نه تنها احساس امنیت بلکه اعتماد به نفس خود را هم از دست می دهند.محققین با تحقیقات خود نشان می دهد که رابطه ی مستقیم بین میل به خود کشی و قربانی خشونت در مدرسه شدن وجود دارد.حتی اگر روز به روز احساسات ناخوشایند دانش آموزان و به طبع میزان تعرض آن ها به معلمان زیاد تر می شود ، هنوز هم اولین قربانیان خشونت در مدارس دانش آموزان هستند ، البته باید به این مساله اشاره کنیم که بیشترین قربانی گیر ها هم همین دانش آموزان هستند.
آیا به اعتقاد شما این خشونت به واسطه ی جامعه ی معاصر وارد مدرسه شده یا پدیده ای منحصر به نهاد مدرسه است؟ به عبارت دیگر ، ما در اینجا با مدرسه ای سر و کار داریم که مثل یک دژ می ماند که خشونت در خود آن شکل می گیرد یا خشونت از جامعه به مدرسه منتقل می شود؟
تمامی تحقیقات صورت گرفته ، به خصوص تحقیقات محقیقان آمریکایی ، نشان می دهد که دلایل کاملا متنوعی برای پدیده ی خشونت در مدرسه وجود دارد ، پدیده ای که بدون شک طرد شدن از جامعه در آن بی تاثیر نخواهد بود ، به خصوص در محله هایی که از حساسیت بالایی برخوردارند. در هر صورت مجموعه ای از فاکتورهای در این میان نقش آفرینی می کند : خانواده ، جامعه ، اقتصاد ، نژآد و همچنین شخصیت کودک خشن. اما هیج عامل مشخصی وجود ندارد که سبب شود فرد در جامعه رفتاری خشن از خود نمایش دهد : یک شخص می تواند سیاه پوست باشد ، پدر و مادرش بی کار باشند ، در محله ای فقیر نشین زندگی کند و . . . ولی در عین حال هیچ نشانه ای از خشونت از خود در جامعه بروز ندهد. . .
مدرسه هم به نوبه ی خود می تواند تولید کننده ی خشونت باشد. برای مثال می توانیم به زمانی اشاره کنیم که گروه بندی دانش آموزان و تفکیک آن ها می تواند سبب شکل گیری گروه هایی بسته شود. برخی از محققان حتی گام فراتر نهاده و مدرسه را اولین عامل تولید خشونت در جامعه می دانند. از نظر آن ها عواملی مثل نحوه ی مدیریت مدرسه ، نحوه ی انتخاب معلمان ، شیوه های آموزشی و . . . در این میان دخیل هستند.
شما در کارهایتان ، برنامه های گوناگونی را که تا به الان برای مبارزه با پدیده ی خشونت در مدرسه به اجرا درامده است مقایسه کرده اید. در این میان به چه مشاهداتی رسیده اید؟
بر مبنای تحقیقاتی که در راستای شناسایی قربانیان انجام داده ایم به این نتیجه رسیده ایم که رابطه ای بسیار قوی بین شرایط مدرسه و میزان خشونت در آن وجود دارد. نحوه ی مدیریت مدرسه نقشی بسیار حائز اهمیت دارد ، حال چه مدرسه در محله ای ثروتمند باشد ، چه در محله ای فقیر باشد ، چه در لندن ، پاریس یا ریو دوژآنیرو باشد. برخی از مدارس موفق می شوند با مدیریتی صحیح ، در شرایطی که کمکی از خارج دریافت نمی کنند ، خشونت را پس بزنند.
اولین شرط اساسی برای نیل به این مساله نحوه ی مدریریت صحیح کادر آموزشی است. بدون شک نمی توان در شرایطی که معلمان در یک مدرسه ثبات لازم را نداشته یا با هم همکاری نمی کنند ، به دنبال مبارزه با خشونت بود. برای مثال سیاست فعلی وزارت آموزش و پرورش فرانسه مبنی بر فرستادن معلمان جوانی که به تازگی وارد نظامی آموزشی می شوند به ۵۰۰ یا ۶۰۰ کیلومتر دورتر از محل زندگی شان در یکی از مدرسه های حومه ی شهری بدون آنکه شبکه ی اجتماعی قوی ای در اطراف وی حضور داشته باشد یا همکارانش معلمانی کارکشته باشند ، می تواند تولید کننده ی خشونت باشد.
به طور کلی افرادی که در انزوا قرار دارند اولین قربانیان خشونت هستند : کودگی که به یک محل تعلق ندارد یا در مدرسه در گروهی عضو نیست ، معلم جوانی که به تازگی وارد مدرسه ای می شود که بین معلمان آن فضای همکاری وجود ندارد و . . . از نظر جرم شناسان در دسترس بودن این افراد است که آن ها را به هدفی مناسب تبدیل می کند. به همین علت است که فضای کلاس ها باید دوستانه باشد ، هر دانش آموز به گروهی خاص تعل داشته باشد و همه با هم ارزش هایی یکسان را به اشتراک بگذارند. برای مثال در مدارس اسپانیا برنامه ای وجود دارد تا به وسیله ی آن دانش آموزان از انزوا خارج شده و به قربانی تبدیل نشوند. شاید این برنامه به نظر کاملا عادی و پیش پا افتاده برسد اما موثر است : جشن های کلاس ، تئاتر ، آموزش گروهی ، دخالت دادن دانش آموزان در تصمیم گیری و . . . ، همه و همه می توانند در مبارزه با پدیده ی خشونت در مدارس بسیار موثر باشند.
چه سیاست هایی در این میان در مدارس باید توسط مسئولین اتخاذ شود؟
از یک طرف ، برنامه هایی در عرصه ی ملی که هدفشان تنها برقراری نظم است کاملا بی تاثیر هستند. به قول اژید رویر (۲) مدیر دیده بان مبارزه با خشونت در کانادا : « برای مبارزه با پدیده ی خشونت در مدرسه نیازی به سیاست مشت آهنین نیست.»
برنامه های ملی زمانی می توانند تاثیر گذار باشند که مشئولین محلی آن را پذیرفته و به ورطه ی اجرا دراورند. به همین ترتیب است که زمانی که در فرانسه فرصت های شغلی جدیدی پدید آمد ، برخی از گروه های آموزشی ای که به مدارس نواحی مختلف اعزام می شدند تصمیم گرفتند به جای آنکه نقش ناظم در مدارس را ایفا کنند ، به صورت مشاورینی فعال برای دانش آموزان مختلف و با توجه به نیازهای آن ها وارد عمل شوند.
از طرف دیگر ، به خوبی می دانیم که مردم فرانسه به رفتار درمانی به دیده بدی نگاه می کنند. ولی تحقیقات نشان داده است درمان هایی از این قبیل بعضا می تواند بسیار موثر باشد. برای موثر واقع شدن این درمان ها باید بر تشویق تکیه کرد نه تنبیه : کمپ های بازپروری و حتی کمپ های نظامی برای برخی از مجرمین ، درس های اخلاقی و هر آنچه که ماهیتی یکسان داشته باشد نمی تواند با خشونت مبارزه کند. بر عکس ، می توان با تدابیری خاص رفتار دانش آموزان را تغییر داد. برای مثال می توانیم به برنامه ی جدیدی که در راستای پیش درمانی و مقابله با رفتاری های خشن دانش آموزان فرانسوی است اشاره کنیم.
یک بار دیگر باید این مساله را مورد تاکید قرار دهیم که تمامی تدابیری که ذکر کردم زمانی با موفقیت همراه خواهند بود که عزمی راسخ در بین کادر آموزشی هر مدرسه برای به اجرا دراوردن آن ها وجود داشته باشد. مشکل اصلی ما در فرانسه این است که در وهله ی اول معلمان علاقه ای به کار جمعی ندارند و در وهله ی دوم فعالیت آموزشی مناسب است. باید یاداوری کنم که یک سوم از زمان یک معلم زبان انگلیسی به گروه بندی دانش آموزان ، کارهای آموزشی گروهی و پیگیری کارهای دانش آموزان در خارج از ساعات کلاسی است. بسیاری از معلمان ما متاسفاته در برابر برنامه ی وزارت آموزش و پرورش به منظور مشخص کردن مشاوران تحصیلی برای دانش آموزان به صورت منحصر به فرد و کمک به یادگیری آن ها ایستادگی کردند!
ما تنها می توانیم در این مورد حسرت بخوریم! پس زده شدن تدابیر جدید توسط معلمان بسیار به ضرر دانش آموزان خواهد بود. در حال حاضر فروش بالای کتاب هایی که محتوایی ضد تعلیم و تربیت در مدارس دارند گواهی بر همین مساله استً! از طرفی دیگر سیستم آماده سازی معلمان جوان و بی تجربه هم کاملا خالی از این تدابیر مختص تعلیم و تربیت است ، تدابیری که باید همراه با آموزش باشند ، به خصوص در مدارسی که در نواحی مشکل دار و فقر نشین قرار دارند.
شما در کتابتان نشان می دهید حتی در کشورهایی که بسیار خشن هستند ، مدرسه می توانند به عنوان یگانه محل امن برای دانش آموزان باشد که توسط ساکنین محله محافظت می شود.
در کشورهایی مثل آفریقا یا آرژانتین دانش آموزان وابستگی بالایی به مدرسه و معلمان خود دارند و پیوندی قوی بین جامعه و مدرسه برقرار است : ساکنین هر محله ، چه جزو والدین دانش آموزان باشند و چه نه ، آزادانه در حیاط مدرسه رفت و آمد می کنند . . .
در برخی از مدارس انگلستان هم نشان داده شده است که همین پیوند نزدیک سبب پس زده شدن خشونت در مدرسه می شود. در برخی از محله های شهرهای مختلف ایالات متحده گروه های محلی کوچک برای حمایت و حفاظت از مدرسه تشکیل شده است. این پیوند ها نوعی فرقه گرایی نیستند بلکه پیوندهایی اجتماعی هستند و در برابر سیاست هایی قرار می گیرند که دخالت والدین در نهاد مدرسه را نوعی مزاحمت می دانند. . . برای اینکه این سیاست ها در فرانسه به اجرا دراید ما نیاز به انقلابی بزرگ در ذهنیت مردم داریم. در صورتی که شرایط فعلی و سیاسی هایی که در پیش گرفته شده اند به هیچ عنوان ما را به آن سمت هدایت نمی کنند.
ما در کشور خودمان و در شرایط فعلی دانشی را در اختیار داریم که می توان با توسل به آن برنامه هایی مناسب برای پیشرفت عملکرد مدارس ارائه داد .
حیف است که از این دانش ها بهره ای نمی بریم . . .
Éric Debarbieux
Egide Royer