گلن ریکوسکی برگردان عاطفه اولیایی
برای بسیاری از جامعهشناسان ،به خصوص نظریهپردازان، آموزش به معنای انتقال فرهنگ است. همانطور که سالها پیش لارنس ستنهاوس می گفت: «آموزش معمولاً هدف خود را انتقال فرهنگ از یک نسل به نسل دیگر میداند … آیا چنین نظریهای میتواند آموزش ابتدایی را توضیح داده و گوهر آموزش متوسطه را نشان دهد؟ … معنای فرهنگ و نیز انتقال فرهنگ به روشنی چیست؟» (۱۹۶۷: ۱). البته فرهنگ به دشواری معنا میشود. ریموند ویلیامز (۱۹۷۶: ۹۰) در این مورد ما را یاری میدهد. او متذکر شد که سه مفهوم برای فرهنگ مورد استفاده است: ۱) روند کلی رشد فکری و بخصوص روحی و زیباییشناسی؛ ۲) نوعی خاص از زندگی مردم ، از دورهای تاریخی و یا گروهی انسان در مجموع؛ و ۳) فعالیتهای روشنفکران، بخصوص فعالیتهای هنری. آموزش در جامعۀ معاصر، با هر سه تعریف شدیداً درگیر است.– علیرغم مباحث تکثر فرهنگی (در مدارس) و برخورد فرهنگها (در دورۀ دانشگاهی و نیز آنچه در رابطه با آموزش علوم و مذهب در مدارس رخ میدهد)، دغدغه ی آموزش در انگستان، با توجه به سراسریبودن برنامه، عمدتا انتقال فرهنگ است. محور نظریۀ آموزش به مثابۀ انتقال فرهنگ، موضوع ارزشها است: یعنی کدام ارزشها باید منتقل شوند و یا در حال انتقال هستند. استنهاوس (۱۹۶۷) متذکر شد که آموزگاران محتاج برخوردی نقادانه با ارزشهایی هستند که به جوانان منتقل میشود؛ بخصوص ارزشهای سنتی در مورد جنسیت و ارزشهای مورد توجه نخبگان. اما به نظر میرسد که امروزه در میان وزرا (که شامل وزرای اخیر آموزش نیز میشود) از این برخورد نقادانه خبری نیست و برعکس، در پی رواج ارزشهای سرمایه هستند. همانطور که مویشه پُستُن متذکر شده است، سرمایه نیرویی اجتماعی، بدون هویت و کور است: « سرمایه به دامنۀ حرکت و گسترش تعلق دارد و پویاست؛ ارزشی سیال است. فرم اجتماعی بیگانه، شبه مستقل است و نوعی جذب و دفع تجریدی و محدودیت بر مردم اعمال میکند. در نتیجه، مارکس برای آن، ویژگی عاملیت را قائل است … سرمایه شکلی ثابت و نهایی ندارد ولی در مراحل متفاوت به طور فزایندهای در قالب پول و کالا ظهور و عمل میکند» (۱۹۹۶: ۲۶۹). در نتیجه، سرمایه صدایی مشخص و مستقیم در جامعه نداشته و به زبان نمایندگان انسانی خود سخن میگوید. به گفتۀ مارکس و انگلس، «سرمایه … شخصی نیست بلکه قدرتی اجتماعی است» (۱۸۴۸: ۹۷). امروزه، سرمایه به شکل پولیاش با صدایی بسیار رسا در و پیرامون دانشگاههای انگلستان سخن میگوید. مدیران دانشگاهی، سازمانهای کارفرمایان و وزرا، ارزش سرمایه را به شکل پول بر همه و بخصوص دانشجویان اعمال میکنند. من این پدیده را در آموزش عالی «اندیشه ـ پولی» میخوانم: «اندیشه ـ پولی را هر جایی که فکری، فعالیتی روشنفکرانه، و یا سازمانهای آموزش عالی در خدمت عملکرد پولسازی هستند میتوان یافت. در فعالیتهای دانشگاهی، پول هیئت منصفه و قاضی است» (ریکوسکی، ۲۰۰۶: ۱). با توجه به این امر که دانشجویان تبدیل به مصرفکنندهای منفعل شدهاند، پدیدۀ «اندیشه ـ پولی» در آموزش عالی بسیار نگرانکننده است. موضوعات و دروس به آنها «داده میشود». البته همه با ظاهری بسیار دموکراتیک و با جلای «توانمندسازی» دانشجویان (زیرا از طریق آموزش اینترنتی، به آنها آزادی «انتخاب» دروس و زمان مطالعۀ آن را میدهند). علیرغم آن که آموزش اینترنتی، روند تحصیل را تعاملیتر کرده است، کماکان تحت کنترل مدرس است. نیچه، یکطرفهبودن آموزش را به روشنی توضیح داده است: «استاد در حال صحبت گویی از متنی میخواند، و قاعدتاً مخاطبانی هر چه بیشتر میپسندند. البته در بدترین شرایط تعداد کم دانشجو را نیز قبول میکند. یک دهانِ سخنگو و گوشهایی بیشمار و دستانِ نویسنده. و این شکل خارجی آکادمی و ماشین دانشگاهیِ فرهنگساز است. صاحب دهان از صاحبان گوشها جدا افتاده و خودمختاری مضاعفش، آزادی دانشگاهی خوانده میشود» (۱۸۷۲، نقلشده توسط ژاک دریدا در کونوی، ۱۹۹۸: ۱۰۹). این انفعال و قدرت مدرس را دانشجوی قادر به تولید به چالش میکشد. مایکل نیری اخیراً مفهوم «دانشجو بهمثابۀ تولیدکننده» را از طریق مرکز ریاینونشن در دانشگاه وارویک، در لندن، رواج داد. دانشجویان از طریق درگیری با زندگی آکادمیک واقعی یعنی نوشتن برای انتشار، پژوهش با هدفی اجتماعی و غیره، از بازاریکردن زندگی آکادمیک و در نتیجه اندیشه ـ پولی در آموزش عالی، میتوانند جلوگیری کنند. اما قدرت به تعفن کشاندن سرمایه را نباید نادیده گرفت. به علاوه، با در نظر گرفتن آن که در عرصۀ اجتماعی سرمایۀ جهانی زندگی میکنیم، به گفتۀ پُستُن، تا زمانی که به طور جمعی تصمیم به ویرانی این تله نگیریم، بیش از موش خرمایی در چنگ آن نیستیم. آموزش به مثابۀ ماشین فرهنگساز برای سرمایه به اشکال دیگر نیز تجلی و عمل میکند. مثلاً با ارجحیتدادن به نیازهای صاحبان کار در آموزش و برنامههای آموزشی در همۀ سطوح. هدف آموزش تنزل تواناییهای انسان به نیروی کار است. در این مورد بسیار نوشتهام (ریکوسکی ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵) . همچنین باید به شیوۀ مبادلۀ دانش دانشگاهها با سرمایه نیز توجه کرد. بنگاه ها به اشکال متنوعی( به عنوان مثال ۹ مرکز تصمیمگیرندۀ آموزشی در انگلستان، و نیز در بخش زبانهای خارجی در دانشگاهها) آموزش را از طریق قراردادها و برای منافع خود، تحت کنترل میگیرند.
صداهای سرمایه از دهان نمایندگان انسانی آنها همهجا پخش میشود و در زمینۀ آموزش: «فرهنگ، اکثریت را برای عملکردن به مثابۀ ماشین تربیت میکند» (مارکس و انگلس، ۱۸۴۸: ۹۹). اما این روند، مقاومت نیز ایجاد میکند: صداهای مبارز کارگران و کسانی که نیروی کارشان را در محل کار صرف میکنند. در واقع، با توجه به نقش روزافزون پول در حیطۀ تحصیلات عالی، بسیاری از دانشجویان در حین تحصیل مجبور به کارند. درحالیکه در دانشگاهها بار سنگین شهریه را تحمل میکنند، برای سرمایه نیز کار میکنند. بنابراین آموزش به مثابۀ ماشین فرهنگی، شرایط نقد خود را نیز فراهم میسازد.
منابع:
Derrida, J. (1998) Otobiographies: The Teaching of Nietzsche and the Politics of the Proper Name, in: D. Conway (ed.) Nietzsche: Critical Assessment, London: Routledge.
Marx, K. & Engels, F. (1848) [1967] The Communist Manifesto, Harmondsworth: Penguin Books.
Nietzsche, F. (1872) [1909] On the Future of Our Educational Institutions, in: O. Levy (ed.) The Complete Works of Friedrich Nietzsche – Volume Three, Trans. J. Kennedy, Edinburgh: T. N. Foulis.
Postone, M. (1996) Time, Labor and Social Domination: A reinterpretation of Marx’s critical theory, Cambridge: Cambridge University Press.
Rikowski, G. (2004) Marx and the Education of the Future, Policy Futures in Education, Vol.2 Nos. 3 & 4, pp.565-577, online at: http://www.wwwords.co.uk/pdf/viewpdf.asp?j=pfie&vol=2&issue=3&year=2004&article=10_Rikowski_PFEO_2_3-4_web&id=195.93.21.71
Rikowski, G. (2005) Distillation: Education in Karl Marx’s Social Universe, Lunchtime Seminar, School of Education, University of East London, Barking Campus, 14th February: http://www.flowideas.co.uk/?page=articles&sub=Distillation
Rikowski, G. (2006) Moneythought in Higher Education, 15th October, London, online at: http://www.flowideas.co.uk/?page=articles&sub=Moneythought%20in%20Higher%20Education
Stenhouse, L. (1967) Education and Culture, London: Thomas Nelson and Sons.
Williams, R. (1976) Keywords: A Vocabulary of Culture and Society, London: Fontana.
منبع: Heathwood Institute and Press
http://rahaayi.com/education-as-culture-machine/