انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آموزش امر جنسی، بلی یا خیر؟!

سه شنبه ۵ بهمن ساعت ۲۰:۳۰ ، سومین قسمت از برنامه «به اضافه مستند»، با پخش و بررسی مستند «یک پیشنهاد ساده» از شبکه مستند سیما روی آنتن رفت. در این برنامه که با حضور کارگردان، یاسر عرب، و کارشناس مذهبی حجت الاسلام زائری به بررسی وضعیت آموزش مسائل جنسی در کشور پرداخته شد. یکی از بحث­های اساسی در مستند یک پیشنهاد ساده و بحث و گفتگوی میان کارشناسان مساله آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان بود که این مساله در نظرسنجی این برنامه نیز منعکس شد. این نوشتار کوتاه، سعی دارد تا به زبانی ساده به واکاوی این مساله که آیا آموزش جنسی درست یا غلط است و به درستی یا نادرستی خود این پرسش بپردازد. برای این منظور لازم است چند پرسش پایه­ای­تر دیگر را پیش بکشیم. آیا جنسیت یک امر طبیعی، بیولوژیک، غریزی و ثابت است؟ آیا انسان­ها همه امور، از جمله امور بدیهی­ای همچون مرگ، خوردن، و یا جنسیت را یاد می­گیرند و این مساله از جامعه­ای به جامعه دیگر متفاوت است؟ آیا این تعاریف برای یک جامعه همیشه یک معنا دارد یا در طول زمان تغییر می­کنند؟ آیا این تعریف برای همه افراد یک جامعه یکسان است؟ آیا تعاریف فردی، در طول عمر یک فرد، و در همه موقعیت­ها و سنین یکسان باقی می­ماند یا متغیر است؟ و در آخر، آیا جنسیت، همیشه خودش، همیشه «جنسیت» است یا می­تواند جای چیزهای دیگری­ بنشیند؟ چیزهایی همچون خشونت، نیاز به اعمال قدرت، اثبات مردانگی، تهدید سیاسی و شکنجه، خون­بس، رقابت و تصاحب، حسادت، تخلیه فیزیکی، نشان دادن و اثبات عشق به دیگری، فرار از خانه، قطع کردن یک رابطه، نیاز به اثبات شجاعت به خود و اعمال خطر، وارد شدن در یک دسته و گروه، انگیزه انجام ثواب اخروی… پیش فرض این نوشته است که جنسیت امری ثابت و بیولوژیک نیست، یک تعریف جهانی یا اجتماعی ثابت ندارد، برای افراد در همه سنین و شرایط یک معنا نداشته و اساسا یک ذات ندارد و یک «چیز» نیست. جنسیت چیزی در جهان خارجی نیست که به پای ما گیر کرده و ما را زمین بزند، جنسیت مثل بدن است، نمی شود از آن خارج شد و به تماشای آن نشست، بنابراین امری همیشه حاضر است که در هر موقعیت و در هر کنش متقابل با دیگری به خودش شکل داده و با معنا و کارکرد خاصی «اجرا» می­شود.

جنسیت امری آموختنی و فرایندی­ست

همانطور که نمی­شود معنای یک کلمه را خارج از متن فهمید، معنای امر جنسی یا جنسیت را نمی­تواند خارج از بدن متوجه شد. خوردن غذا، امری ظاهرا غریزی و بیولوژیک است، اما اجرا و عمل غذاخوردن، یعنی اینکه چه چیزی را بخوریم (حرام و حلالها)، نحوه تهیه مواد اولیه، نحوه پختن، نحوه سرو کردن، چینش و آرایش غذا، ساعات و حتی ماه­های مجاز و غیر مجاز برای غذا خوردن (مثلا در ماه رمضان)، با چه کسی خوردن، آرام خوردن یا تند خوردن… اموری کاملا فرهنگی و آموختنی­ هستند. کودک سالها طول می­کشد تا ساعات خوردن، چگونگی استفاده و ضرورت استفاده از وسایل مانند قاشق و چنگال، آداب و رسوم خوردن در تنهایی، آداب غذا خوردن در جمع یا مهمانی و… را بیاموزد. غذا فقط یک مثال است. اما اگر امر (ظاهرا) غریزی، واضح و ساده، عمومی و جمعی که می­توان آنرا به آسانی در تلویزیون هم به نمایش گذاشت تا این حد پیچیده و فرهنگی است، چطور ممکن است امر جنسی، امری صرفا بیولوژیک و غیرآموختنی باشد؟ اما حتی آموزش غذا خوردن و آداب مرتبط به آن تا حدود زیادی بر مبنای تفکیک جنسی انجام می­شود. اینکه چه کسی باید مواد اولیه را تهیه کند، چه کسی آنرا بپزد، چه کسی باید آنرا سرو کند، چه کسی باید غذا خوردن را شروع کند، چه کسی گوشت بیشتر یا کمتری بخورد، چه کسی سفره را جمع یا ظرف­ها را بشورد… بر مبنای تفکیک جنسی انجام می­گیرد. ما از آغاز نوع راه­رفتن، نوع حرف­زدن، رنگ­ها و لباس­ها، نوع بازی و وسایل بازی، انواع فضاهای شخصی یا عمومی از اتاق بچه تا دست­شویی­های عمومی، مدارس و مهدکودک­ها، ورزش­ها و ورزش­گاه­ها، شغل­ها و حرفه­ها و… بر مبنای تفکیک جنسیتی از هم مجزا می­کنیم. وقتی کودکان مبنای تفاوت خودشان از جنس مخالف را از ما سوال می­کنند، ما تفاوت بین دختر و پسربودن را به فرزندان خود، بر مبنای تفاوت­های ظاهری (مانند موی سر)، فیزیولوژیک (تفاوت آناتومیک مانند استخوان­بندی یا تفاوت اندام­های جنسی) و صفات شخصیتی و کلیشه­های فرهنگی (مانند شجاع و قوی­بودن پسر یا ظریف و زیبابودن دختر) توضیح می­دهیم.

کودکان از سنین پایین علاقه و کنجکاوی نسبت به مسایل جنسی دارند و جالب است که برخی فراموش می­کنند هویت جنسیتی (پسر یا دختر بودن ما) بر مبنای شناخت اولیه ما از تفاوت بیولوژیک ما با جنس مخالف شکل گرفته و در اثر اجتماعی­شدن کاملتر می­شود. بنابراین نه تنها که ما جنسیت را به کودکان خود آموزش می دهیم بلکه از آنها می­خواهیم که هر لحظه و همه جا، از انتخاب بازی­ها گرفته تا اعمال نقش­های خانگی، از لباس پوشیدن تا انتخاب رنگ­ها… آنرا به اجرا دربیاروند.

این اصرار به تفکیک جنسیتی از سنین پایین، به دلیل آگاهی از نیازها و کنجکاوی­های جنسی کودکان و ترس از به خطر افتادن سلامت جنسی و اخلاقی کودکان است. اما نمی­شود مساله­ای را تا این حد در کانون توجه قرار داد و از طرف دیگر بدون دادن هیچ نسخه عملی و آموزش کاربردی­ای از کودکان خواست، که آنرا تا سنین بالا فراموش کنند. مساله دیگر اینکه این اصرار وسواس­گونه به تفکیک جنسی خود نشانگر این است که امر جنسی مساله­ای ذاتی یا غریزی نیست، بلکه دیدن صحنه­های غیراخلاقی یا تجربه­های غیر مشروع می­تواند فانتزی­های جنسی افراد را عوض کند. شاید بارزترین مثال برای اثبات این مساله دادن اجازه تغییر جنسیت به کسانی است که از نظر بیولوژیک یک جنس اما از نظر ذهنی و فرهنگی خود را متعلق به جنس دیگر می­دانند.

رسانه و تغییر تصویر جنسیت و امور جنسی

جنسیت از بدیهی­ترین چیزهایی است که مخصوصا در یک جامعه جنسیت­زده، برخلاف برخی از ادعاهای عوامانه یا عوام­فریبانه، آموزش داده شده و به تفکیک آن اصرار می­شود. اما همانطور که حرف زدن و زبان ما در طی سالیان اخیر تغییر کرده است، همانطور که نحوه لباس پوشیدن مردان از شلوارهای خمره­ای به شلوارهای لوله­ای و مانتوهای زنان از مانتوهای گشادِ دارای اپل به مانوتوهای تنگ و چاکدار تغییر شکل داده است، فاتزی­های جنسی و جنسیتی ما نیز تغییر کرده است. اینکه برنامه­های تلویزیونی و رادیویی مربوط به بدن، از انواع مشاوره­های پزشکی مربوط به سلامت گرفته تا برنامه­های آشپزی و ورزشی به لحاظ کیفی و کمی از برنامه­های مذهبی پیشی گرفته است دلالت بر چه تغییراتی در برنامه­ریزان فرهنگی و مخاطبان مردمی دارد؟ امروزه کدام الگوی سلامت یا زیبایی­شناسی همچون صدسال پیش چاق­بودن یا داشتنِ کمرِ پهن را پیشنهاد می­کند؟ زنان می­بایست باریک و اندامی، و مردان می­بایست عضلانی بوده و بدن خود را در باشگاه­های «پرورشِ اندام» بسازند. آیا وقتی که بدن، امری پروردنی و ساختنی است، امر جنسی امری ثابت و لامتغیر است؟ آیا اگر پرورش بدن، سلامت و بهداشت و تغذیه آن، نیاز به آموزش دارد، امور جنسی نیاز به آموزش ندارند؟ آیا می­توان گفت به جای استفاده از مشاوره­ها و اطلاعات و آگاهی پزشکی، بهداشتی و تغذیه­ای، افراد برای حفظ و پروش و سلامت بدن خود تنها به تجربیات شخصی­یشان بسنده کنند؟

امر جنسی در جریان زندگی­نامه فرد تغییر می­کند

تصویر جنسی نه تنها امری زیستی، طبیعی، غریزی و ثابت نیست، بلکه از جامعه­ای به جامعه­ی دیگر فرق می­کند. تصور رایج این است که تجربه جنسی تنها در سنین نوجوانی و جوانی، همچون آتشفشانی فعال شده، قبل از این دوره خاموش بوده و بعد از آن نیز فروکش می­کند.

حتی افرادی همچون مالینوفسکی، فروید و مارکوزه امر جنسی را غریزه­ای طبیعی می­دانستند که در ساختار زیستی فرد تعبیه شده است. از نظر آنها امر جنسی نیرویی طبیعی بود که از اعماق درون فرد برای آشکار کردن خود فشار آورده و جامعه آنرا سرکوب و تنظیم می­کند. بنابراین آنها امر جنسی را نه امری اجتماعی، بلکه امری در مقابل جامعه قرار می­دادند. اما از نظر جفری ویکس، محقق آمریکایی معاصر و نویسنده کتاب سکسوالیته، امر جنسی نه تنها یک ذات ندارد، بلکه همچون آفتاب­پرستی است که نقاب­های مختلفی به صورت زده و برای هر کسی معنایی جداگانه دارد. سکسوالیته «مرکزی برای احساسات قدرتمند» و البته متنوعی همچون عشق و نفرت، محبت و خشم، صمیمیت و مخاطره جویی، روابط عاطفی و درنده خویی، لذت و درد، احساس همدلی و قدرت جویی است.

بنابراین تمام افراد، در تمامی سنین به شکل­های مختلف درگیر امر جنسی هستند. تصویر جنسی افراد در طول زندگی آنها تغییر می­کند. سن افراد و نیازهای زیستی آنها از جمله مولفه­هایی است که باعث تغییر نگرش افراد نسبت به این امر می­شود. نوجوانی که تازه به بلوغ جنسی رسیده است، حتی ممکن است از جنس مخالف خود بیزار باشد. نیازها، اطلاعاتی که او احتیاج دارد کاملا متفاوت از شخصی است که در سن ۵۰ سالگی سه تجربه طلاق، یعنی سه رابطه جنسی را پشت سر گذاشته است. افرادی که در خانواده­ها با اعتقادات مذهبی مختلف یا در محلات و محیط­های متفاوت بزرگ شده­اند نیازها، تجربه­ها و آگاهی­های متفاوتی نسبت به این قضیه دارند. افراد معلول، افرادی که ناتوانی جنسی دارند، کسانی که اعضای جنسی نامتعارف دارند، حتی کسانی که اندام­های جنسی­شان زودتر از بقیه یا دیرتر رشد می­کند، افرادی که اصطلاحا سرد یا گرم هستند، کسانی که دارای ویژگی­های شخصیتی، همچون خجالتی بودن یا دیرجوش بودن، یا درونگرا بودن هستند با یکدیگر متفاوت هستند. همچنین کسانی که از طریق کانال­های مشروع، مثلا از طریق پدر و مادر خود با امر جنسی یا با بدن دیگری آشنا شده­اند با کسانی که از طریق نامشروع (از نظر خودشان)، مثلا ماهواره و فیلم­های غیراخلاقی آشنا شده­اند متفاوتند. همچنین کسانی که تجربه تجاوز یا سو استفاده جنسی، ناباروی یا سقط جنین داشته­اند فهم متفاوتی از این قضیه دارند. همچنین تجربه کسانی که در یک ارتباط عاطفی و عاشقانه هستند، یا کسانی که چیزهای مشترک دیگری به جز بدن (مثل زمان، فضا، آینده، آرزوها، داشته­ها از ماشین گرفته تا فرزند مشترک) دارند با کسانی که درگیر روابط مقطعی هستند و بدون رابطه و اشتراکات دیگر هستند متفاوت­اند. همه این تجربه­ها به شکل عرض و طولی روی یکدیگر نیز تاثر می­گذارند. تجربه­های بدنی آغازین، اینکه یک کودک در ماه­های آغازین چقدر مورد محبت و توجه بوده و گرمای خانوادگی شامل حالش شده، روی حس، تجربه و نگاه او به امر جنسی تا پایان عمر تاثیرگذار است.

بنابرین طرح این پرسش که آیا آموزش جنسی امری درست یا نادرست است، سوالی نابجاست. چرا که اتفاقا در جوامعی شبیه ایران، به مساله جنسیت توجه وسواس­گونه­ای شده و آنرا از سنین پایین به کودکان آموخته و از آنها انتظار دارند که آموخته­های خود را به سرعت به اجرا بگذارند. گرفتن جشن تکلیف برای دختران از سن ۹ سالگی یکی از مظاهر عمومی این مساله است. اگرچه در گذشته خانواده­ها، خود مسئولیت آموزش مسایل جنسی به کودکان را بر عهده می­گرفتند اما امروزه فشار فرهنگ و رسانه­های غربی باعث ایجاد یک واکنش بیمارگونه نسبت به این امر و تابو شدن امر جنسی شده است. اما تحریم گفتگو و آموزش امر جنسی باعث حذف این نیاز نمی­شود. در حالی که رسانه­های غیر اخلاقی در حال ساخت سناریو، بر اساس تفکیک جنستی، تفکیک میل جنسی، تفکیک گرایشات جنسی، تفکیک سنین و دوره­های جنسی هستند، و در حالی که شرکت­های بهداشتی-تجاری به تبلیغ انواع محصولات خود در جهت مصرف کالاهای جنسی می­پردازند و رسانه­های غربی حتی به تولید نیازهای جنسی مورد علایق خود در جوانان و نوجوانان و حتی بزرگ­سالان و حتی پیرمردان و زنان می­پردازند، گروهی از افراد کم­اطلاع گمان می­کنند که امر جنسی، یک امر بیولوژیک، ثابت، غریزی و غیر آموختنی است، و آنها قادر خواهند بود با سرپوش گذاشتن بر آن، یا دادن شعارهایی کلیشه­ای از خیر (یا به گمان خودشان از شر) آموزش مسایل جنسی بگذرند.

اینکه گفته می­شود ارایه آموزش جنسی باعث بالا رفتن آسیب­های ناشی از آن شده است، درست مثل این می­ماند که بگوییم آموزش پریدن از هواپیما به چتربازان باعث افزایش مشکلات آنها شده و گروهی که هیچ آموزشی در این زمینه ندیده بودند موفق­تر عمل کرده­اند. آموزش طبقه­بندی شده، مبتنی بر سن و نیاز و موقعیت افراد، و با توجه به فرهنگ، اعتقادات و تاریخ هر جامعه و گروه نیازی مبرم و حیاتی در جهت افزایش سلامت ذهنی، جنسی و جسمی جامعه است. این درحالی­ست که تحقیقات، مشاهدات و مصاحبه­های نویسنده این مطلب، و بسیاری از محققین دیگر با عامی­ترین افراد، مذهبی­ترین افراد و متعصب­ترین افراد نشادن داده است که آنها به ضرورت آموزش مسایل جنسی به کودکان خود پی برده و نسبت به آن حساس شده­اند.

***

برای دانلود قانونی این مستند می توانید به این سایت مراجعه فرمایید:

https://www.filimo.com/m/tC6fx/%DB%8C%DA%A9_%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87_-_%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D9%88%D9%84

مرتضی کریمی دانشجوی دکتری انسان­شناسی دانشگاه تهران است