دانشنامه اینترنتی فلسفه ،ترجمه امیر غریب عشقی
اندیشه گناه و بی گناهی در آثار کامو اصول، ارتباط خاصی با دیگر افکار و دیدگاههای وی دارد: ” مخالفت با اندیشه الهیات مسیحی و همچنین الحاد و تاثیرات و عواقب آنها “.کامو به عنوان کسی که قلباً ستایشگر طبیعت و از دیدگاه ذهنی فردی شکاک و غیر معتقد بود، هرگز در طول زندگی خود نتوانست به الهیات مسیحی و ادبیات مرتبط با این ایده اعتقاد پیدا کند.
نوشتههای مرتبط
مسیحیت و الحاد :
– اندیشه گناه و بی گناهی در آثار کامو اصول، ارتباط خاصی با دیگر افکار و دیدگاههای وی دارد: ” مخالفت با اندیشه الهیات مسیحی و همچنین الحاد و تاثیرات و عواقب آنها “.کامو به عنوان کسی که قلباً ستایشگر طبیعت و از دیدگاه ذهنی فردی شکاک و غیر معتقد بود، هرگز در طول زندگی خود نتوانست به الهیات مسیحی و ادبیات مرتبط با این ایده اعتقاد پیدا کند.در همین راستا وی سنت آگوستین و کی یرکی گارد را نیز بعنوان افرادی روشنفکر و دارای افکاری اصیل تلقی میکرد.
– علی رغم این دیدگاه وی در مورد الاهیات مسیحیت والحاد نهایتاً خود را به دیدگاههای الحادی نزدیکتر مییافت. همانند نیچه او به اسطورههای یونانی علاقه داشت و ایده های مطرح شده در آن دوران از جمله قهرمانی، شجاعت و ارزشهای کلاسیک را میستود. او در آثار خود ارزشهای رمانتیک از جمله شور، کشش، احساس، تجربه، دم را غنیمت شمردن و زیبایی جهان را مورد توجه و تأکید قرار میداد.
– در نتیجه ذهن وی دچار نوعی تعارض در حل و تلفیق این دو دیدگاه با یکدیگر شده بود . تأثیر اندیشه آگوستین در مورد گناه نخستین بشر (گناه جهانی) و احساس وجود شری که در جهان جاری است و ترکیب آن با دیدگاه (بی گناهی جهانی ) که محصول دیدگاههای الحادی وی بود مشکلات ذهنی وی را تشکیل میداد.آیا واقعاً این جهان پوچ ارزش زیستن دارد؟ آیا این دیدگاه بدبینانه اما معتبر میتواند با دیدگاههای انسان گرایانه و شأنیت انسانی هماهنگ باشد؟ این سوالات نمایانگر تعارضهای عمیقی است که در اعماق تفکر کامو موج میزد. و به قول سارتر، این تعارضات را نمیتوان حل کرد مگر به صورتیکه دیدگاههای کی یرکی گارد را به نفع افکار الحادی و به سمت ایمان به انسان به جای خدا سوق داد.
– گواه این تمایل را میتوان در تأکیدهای کامو در اثرش ” نامهای به یک دوست آلمانی ” ردیابی کرد آنچه که نوشته است ” من همچنان بر این باورم که این جهان فاقد معنایی فرا طبیعی است اما من میدانم که برخی چیزها در این جهان دارای معناست، وآن انسان است ” . هر فردی در میان آثار کامو میتواند نشانههای این دفاع و حمایت وی از انسان و انسانیت را مشاهده کند. این مفاهیم علامت مشخصههای آثار کامو میباشد.البته در آثار وی جنبه زبانی و فرمی مفاهیم بسیار قویتر از استدلالهای منطقی وی میباشد. با این وجود اگر سعی در قراردادن وی در سنت فلسفی اروپا باشد. او شایسته جایگاهی فراتر از آنچه به وی داده شده می باشد .در نگاهی دقیق تر دیدگاههای وی نزدیکی بسیار بیشتری نسبت به جریان روشنفکری لیبرالیسم سنتی اروپا و اومانیسم سکولار ایتالیایی در مقایسه با شک گرایی معاصر و پست مدرن دارد.
دفاع از فردیت انسانی در مقابل فرهنگ تودهای و تاریخی گری
یکی از ویژگیهای ادبیات اروپایی در اوایل قرن بیستم ظهور تمدن تودهای مدرن و تأثیرات خفقان آور آن بر از خود بیگانگی و استحاله انسان بود.در این زمان کامو به شهرت رسیده بود . اضطراب موجود در سرنوشت و تقدیر فرهنگ غربی، باز نشر اندیشههای یوحنا در کنار ظهور ناگهانی اندیشه فاشیسم، توتالیتاریسم و ابداع تکنولوژیهای جدید کشتار و امحاء انسانها این دوران را متمایز کرده بود. در واقع تأکید بر تاثیر روزافزون تکنولوژی ها و سیستم های خودکار بر روی استحاله و از خود بیگانگی انسان در تمام آثار کامو موج میزند. وی معتقد بود با توسعه جهان اقتصادی و اجتماعی و دچار شدن انسان به روزمرگی، ذهن انسان دچار نوعی بی حسی و کرختی میشود و از این طریق مفهوم پوچی باز تولید میشود. وضعیت زندگی پست و نوعی به اصطلاح خر-حمالی، آینه این وضعیت میباشد. زندگی تکراری مابین دفتر کار، دایرههای دولتی و دادگاه کیفری.
– در ادامه این خط فکری، شخصیت مارسل در داستان بیگانه، بیانگر هر دو نوع وضعیت افسردگی و بحران هویت و نماد یک زندگی روبوتیک میباشد. در کتاب ” طاعون ” نیز میتوان بیان تمثیل وار این وضعیت و لزوم حفاظت از شأن انسانی در مقابل شیوع کشنده اپیدمی طاعون در فرهنگ تودهای را پیدا کرد.
– در این دیدگاهها کامو تمایز خود را از سایر نویسندگان اروپایی و بویژه نویسندگان اردوگاه چپ در مورد حرکتهای تودهای نشان میدهد. در مقابل او تلاش ویژهای در حمایت از ارزشهای کلاسیک انسانی از جمله اراده انسانیو شجاعت به خرج میدهد.
خودکشی :
– خودکشی محور اصلی اندیشه در افسانه سیزیف میباشد که در اصل مقدمه آثار ” کالیگولا” و ” سقوط” میباشد. در کالیگولا که شخصیتی دیوانه است، وی اقدام به پایان دادن به زندگی بی معنی خود میکند و تلاش میکند جهان بی معنی اطراف را نیز با خود همراه کند. در ” سقوط ” نیز یک بیگانه با اقدام به خودکشی تلاش میکند نقطه شروعی برای یک آیین برای اظهار ندامت و بازبینی زندگی خود فراهم کند.همانند ویتگنشتاین ( که دارای یک سابقه خودکشی در میان نزدیکان خود بود و بر اثر آن دچار افسردگی شده بود)، کامو خودکشی را محور اصلی فلسفه اخلاق قرار میدهد. با این وجود بر خلاف سایر فلسوفان که در این مورد مطالبی نوشته بودند (( از جمله سیسرو( Cicero ) و سنکا (Seneca )تا مونتنی( montaigne )و شوپنهاور )) ، کامو چندان با دیدگاههای سنتی در مورد خودکشی موافق نبود. بلکه او این مفهوم را در رابطه با مفهوم پوچی جهان تفسیر و تشریح میکرد. دیدگاه او در این زمینه کاملاً روشن و صریح بود. به نظر کامو تنها عمل اخلاقی در قبال پوچی جهان و حیات، ادامه دادن به زندگی است. از نظر او خودکشی هرگز یک راه حل نیست.
مجازات مرگ
– پس از اولین خاطره وی از پدرش و وضعیت تهوع آمیز واکنش وی به مشاهده مراسم اعلام با گیوتین در معرض عام، کامو آغازگر مخالفتی بی پایان و آشکار در مبارزه با مجازات اعدام بود.در ان زمان مجازات اعدام با گیوتین روشی متداول در الجزیره بود اما او به روشهای مختلف این روش را رد می کرد .
– محکوم کردن این روش مجازات در تمام آثار وی هم بصورت صریح و هم به صورت ضمنی بخشی جدایی ناپذیر از متن آثار وی بود. بعنوان مثال، زندانی کردن بلند مدت مارسل در رمان ” بیگانه ” در طی محاکمه و بازداشت مشروط وی در این کتاب شرح داده شده است. فرآیند ظالمانه رسیدگی به اتهام قتل توسط وی که بصورت اتفاقی رخ داده بود موضوع بحث متن مورد اشاره میباشد. همچنین در ” افسانه سیزیف ” خودکشی در مقابله با قتل تعریف میشود و ما متوجه میشویم که اتهام مرگ تقدیر ناگزیر ما در این دنیای پوچ است.
– اصولا مخالفت کامو با مجازات مرگ چندان جنبه فلسفی ندارد. در واقع این دیدگاه مبتنی بر اصول مشخص اخلاقی نیست. مخالفت کامو بالعکس جنبه انسان دوستی، درونی و وجدانی دارد..همچون ویکتورهوگو یکی از متقدمان وی در این دیدگاه، او مجازات مرگ را نوعی بربریسم آشکار و نوعی ظلم خونین و نوعی کینه جویی میداند که با پوششی ظریف از قوانین و مدنیت پوشانده شده است تا برای جهان مدرن قابل قبول شود.در اصل این عمل اقدامی است کینه جویانه ابتدا بر علیه فقر و مظلومان که علی رغم اینکه نوعی به نوعی مجازات مذهبی هم تبدیل شده است اما همچنان زشت، کریه و غیر قابل دفاع مانده است. اثر دیگر کامو با عنوان ” تأملاتی در باب گیوتین ” ، نکات ظریفی را در این مورد مطرح میکند.این اثر ، یک قصیده شخصی غرا به همراه دیدگاههای عمیق فلسفی و روان شناسانه است که شامل مخالفت های مستقیم نویسنده با مجازات های سنتی با محوریت بحث بر سر مجازات بطور عام میباشد.
– کامو دیدگاههای خود در این مورد را با ارائه این نکته تکمیل میکند که فرانسه بایستی این مراسم وحشیانه اعدام با گیوتین را با روشهای بیشتر انسانی تر از جمله تزریق مواد کشنده جایگزین کند. او همچنان امید زیادی برای حذف کامل مجازات اعدام در آینده دارد چنانچه اظهار میکند:” روزهای آینده در اروپای متحد حذف مجازات اعدام بایستی تبدیل به اولویت اول مصوبات اروپائیان متحد شود”.البته کامو هرگز نتوانست در زمان حیات خود چنین روزی را مشاهده کند اما او بدون شک امروزه از اینکه می دید یکی از شروط الحاق به اتحادیه اروپایی حذف مجازات اعدام در کشور متقاضی است مسلماً راضی میبود.
اگزیستانیسالیسم :
– کامو غالباً در رده نویسندگان اگزیستانیسالیسم طبقه بندی میگردد و فهم دلیل آن نیز بسیار ساده است. قرابت دیدگاهها با کی یرکی گارد و سارتر دلایل اصلی این امر هستند.او در دیدگاهها با این فیلسوفان ( و با تعداد بیشتری از نویسندگان تأثیر گذار از آگوستین و پاسکال تا داستایوفسکی و نیچه) در اهتمام به نقش و تاثیر و ارزیابی نقش انسان و جایگاه وجدان و روح بشری در زندگی انسان مشترک بود. گرچه وی همانند برخی از نویسندگان مورد اشاره رویکردهای فلسفی به این موارد نداشته است اما همانند همه آنها به شدت به موضوع شرایط انسانی تأکید داشت و رویکرد خاص و منحصر به فردی به مسائل انسانی از جمله فردگرایی، حق انتخاب آزاد ، محدودیت های درونی و مسئولیت شخصی انسان داشت.
-با این وجود یک حقیقت ویژه همچنان در مورد وی باقی است: او دائماً خود را از اینکه یک اگزیستانیسالیست نامیده شود مبرا میکرد. آیا او براستی ارزیابی صحیحی از جایگاه خود در این حوزه داشت؟ بعبارت دیگر برخی از منتقدین آثار وی سعی کردهاند تا برای این اصرار بر انکار توسط وی پاسخی پیدا کنند. برخی از آنها این انکار را ناشی از اختلاف دیدگاههای وی با سارتر، برخی نیز به لجبازی شخصی وی نسبت میدهند از دیدگاه این منتقدین حداقل از نظر علاقه ی شدید وی به فردیت بشری وی قطعاً یک اگزیستانیسالیت میباشد.
-به عبارت دیگر علاوه بر انکار این عنوان از سوی وی، دلایل محکمی نیز برای به چالش کشیدن اگزیستانیسالیست بودن وی همچنان موجود است، از جمله ی این دلایل میتوان به این نکته اشاره کرد که او هرگز علاقه ی زیادی به مفهوم متافیزیک و پرسشهای جهان شناسانه نشان نداد.بر خلاف سارتر و هایدگر البته این بدان معنی نیست که الزاما یک اگزیستانیسالیست بایستی در مورد متافیزیک بحث کند اما کاملاً روشن است که او همواره سعی میکرد خود را از بحثهای فنی و فلسفی دور کند. نکته دیگر در این مورد این است که به نظر میرسد وی ملاحظاتی در پذیرش مکتب اگزیستانیسالیسم بعنوان یک تز فکری جهان شمول و دارای چهارچوب کامل داشت. از نظر وی برای اگزیستانیسالیست بودن یک فرد بایستی به طور همه جانبه اگزیستانیسالیست باشد و صرفا پذیرش بخشهایی از این تز فکری کافی به نظر نمیرسد و مشخصاً این مورد بود که او چندان نمیپسندید.
-موضوع دیگر قابل طرح در این زمینه میتواند این باشد که او فعالانه خود را از شعارهای اگزیستانیسالیستی که ذات هستی را اصل میشمارند جدا نگه میداشت.مشخصاً بر خلاف سارتر و سایر اگزیستانیسالیست ها او به عقیده خود در وفاداری به طبیعت انسانی در مفهوم عام خود پایبند بود. او معتقد بود که حیات بشری به خودی خود واجد ارزش و مقام و شأن بودو از این نظر دیدگاه وی به اومانیستهای کلاسیک مانند ارسطو یا کانت و یا نمونه های مدرن تر اندیشه ی نسبی گرایی از جمله نیچه تا دریدا که بعداً پیرو و پیگیر اندیشه های کامو در مخالفت با مجازات مرگ بود ، نزدیک تر بود.
اهمیت و میراث کامو
آشکار است که نوشته های کامو همچنان مهمترین دلیل بر ماندگاری و تاثیر و اهمیت کامو می باشد، اما شهرت وی بیشتر مربوط به نحوه زندگی منحصر به فرد وی بود. او عملاً با فلسفه خود زندگی میکرد او زندگی اجتماعی و سیاسی خود را نیز هماهنگ با فلسفه ی خود بنا کرد به طور خلاصه او نه تنها واژگان خود را بلکه اقدامات خود را نیز به ارث گذاشت. در اصل این دو میراث وی (واژه ها و اقدامات وی ) هسته تئوریک ارزشهای لیبرال دمکراسی از جمله تسامح، عدالت، سنت روشنفکری ، احترام به شخصیت انسانی، محدود کردن خشونت و مقاومت در برابر ظلم و ستم را تشکیل میدهد.
– در سطح آثار ادبی وی، یکی از کارهای اصیل او که نقش اساسی در مباحث مدرن بر جای گذاشت سنت نوشتاری وی بود که کاربرد ایجاز و مفاهیم عمیق را در آثار منثور به درجه بالایی از تکامل رساند که همزمان قابلیت انتقال مفاهیم و احساسات را در سطح بسیار کاملی دارا بودند .سنت نوشتاری وی بر خلاف سنت قرن نوزدهمی فرانسه بود که در آنها استفاده وسیع از کلمات و عبارت متداول بود. نتیجه نهایی را میتوان همچون پلی بین سنت همینگوی (از نویسندگان محبوب کامو ) و ملویل (دیگر نویسنده ی مورد علاقه ی وی ) و یا بین دیدرو و هوگو تعریف کرد. در غالب موارد وقتی ما اقدام به خواندن آثار کامو میکنیم ترکیبی از عبارات و واژههای ساده ، صمیمی و همآهنگ در آنها موج میزند. چنین ترکیبی از مفاهیم و عبارات سلیس در سایر آثار وی از جمله نمایش نامه ها و تئاترهای وی نیز مشاهده میشود . او همچنین دارای جایگاه ویژه ای در خلق عبارات خاص سیاسی و اخلاقی میباشد. او اظهار میکند که زندگی عقلانی و زندگی احساسی نبایستی در تعارض با یکدیگر باشند. شاید مهمترین تأثیری که کاموبر خوانندگان امروزین میگذارد این درس باشد که هنوز برای متفکرین جدی و اصیل امکان مواجهه با جهان مدرن ( علی رغم آگاهی از ماهیت ناعادلانه ، حیوانی ، گسسته و پوچ آن) همچنان وجود دارد..هنگام خواندن آثار کامو مواجهه با این مفاهیم مانند عدالت، آزادی، انسانیت و عظمت به طور مکرر و واضح رخ میدهد. بدون آنکه نشانی از تمسخر، شعار زندگی در انها حس شود.مفاهیمی که امروزه بسیاری از آنها جزء واژه ها و گزارههای مورد بحث و استفاده در سطح عمومی جهان تلقی میشود.
– در استکهلم کامو، در سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه ی نوبل نکات هیجان اور و چالشی خود را خطاب به نویسندگان مدرن چنین خلاصه کرد:” اصالت وجود ما همواره ریشه در دو اصل دارد که هر دو نیز به سختی حاصل میشود ، رد کردن اقدام به دروغگویی در مواردی که از آنها آگاهیم و مقاومت در برابر ظلم و ستم”. او مجموعه ای از فعالیت ها و آثار را به جا گذاشت که در تمام آنها به عقاید خود صادق بود و در انها از هنر زبان برای خدمت به حقیقت و آزادی در حد اعلا استفاده کرد.
-منبع :
-دانشنامه اینترنتی فلسفه
-Internet Encyclopedias of Philosophy (http://www.iep.utm.edu/camus)/ )
– نویسنده : داوید سیمپسون(David Simpson) ،دانشگاه دی پول ( DePaul University )
– منابع مورد استفاده ومفید برای مطالعه بیشتر:
– Barthes, Roland. Writing Degree Zero. New York: Hill and Wang, 1968.
– Bloom, Harold, ed. Albert Camus. New York: Chelsea House, 1989.
– Brée, Germaine. Camus. New Brunswick, NJ: Rutgers University Press, 1961.
– Brée, Germaine, ed. Camus: A Collection of Critical Essays. Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall, 1962.
– Cruickshank, John. Albert Camus and the Literature of Revolt. London: Oxford University Press, 1959.
– Cruickshank, John. The Novelist as Philosopher. London: Oxford University Press, 1959.
– Kauffman, Walter, ed. Religion from Tolstoy to Camus. New York: Harper, 1964.
– Lottman, Herbert R. Albert Camus: A Biography. Corte Madera, CA: Gingko Press, 1997.
– Malraux, Andre. Anti-Memoirs. New York: Holt, Rinehart, and Winston, 1968.
– Thrody, Philip. Albert Camus, 1913-1960. London: Hamish Hamilton, 1961.
– Sartre, Jean-Paul. “Camus’ The Outsider.” In Situations. New York: George Braziller, 1965.
– Todd, Olivier. Albert Camus : A Life. New York: Alfred A. Knopf, 1997.