انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آقای حسن روحانی خودتان چه فکر می کنید؟

حسن روحانی را چندان نمی شناختم ؛ هنوز هم . از گذشته نام او را بیشتر با عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در اخبار به یاد می آوردم ، و چون مقوله ی امنیت ملی در حوزه ی علائق مطالعاتی من نیست هیچگاه موضوع خبر را دنبال نمی کردم ؛ نه اینکه نفسِ امنیت ملی مورد توجه من نباشد ؛ که هست . چهره ی حسن روحانی را هم بارها در تلویزیون دیده بودم ؛ یک روحانی آراسته ی مرتب و منظم ، با چهره ای که جدی به نظر می رسید ، اما عبوس نه . این تصویر او نزد من بود و ماند ، تا اینکه شد نامزدِ ریاست جمهوری . اما رجحان من از میان نامزدهایی که شرایط شان برای شرکت در رقابت های انتخاباتی احراز شده بود ، نامزد دیگری بود * ، نه حسن روحانی ؛ که تازه خود آن نامزد دیگر هم انتخاب واقعی من نبود ، بلکه گرایش من به رای دادن به او به خاطر این بود که حتی به عنوان یک فرد هم که شده به نامزد سومی که من او را حتی در مقایسه با دیگر نامزد ها مناسب نمی دانستم رای نداده باشم . عرفی که چند دوره ای است در جریان انتخابات پدیدار شده است ؛ رای دادن به یک نامزد با هدف رای نیاوردن نامزدی دیگر . با این استدلال معتقد بودم نمی بایست به حسن روحانی رای داد ؛ چون فکر می کردم رای نمی آورد و رای دادن به او سبب می شود که از آراء نامزد جایگزین مورد نظر من به اندازه ی یک رای هم که شده بکاهد و در همین حد شانس برنده شدن آن نامزد سوم را بالا برد .

برآمدن حسن روحانی

عملکرد دولت نهم و دهم در پیوند با کارکرد ساختارهای حاکم بر کشور ، جامعه را در داخل و در عرصه ی بین المللی در موقعیت نگران کننده ای قرار داد که می تواند امنیت سیاسی کشور را در مخاطره قرار دهد ، و ای بسا پیشگیری از پیامدهای چنین وضعیتی سبب شد مراقبت از امنیت سیاسی کشور در دستور کار قرار گیرد و حسن روحانی را که نزدیک به یک ربع قرن به امور مربوط به امنیت ملی و تحقیقات استراتژیک مشغول بوده در مرکز توجه مراجع قدرت سیاسی قرار دهد ؛ کسی که با پیشینه یی که داشته به قاعده باید به فراست دریافته باشد که امنیت کشور با احساس امنیت اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی مردمِ جامعه پیوند دارد ؛ نه با فشار و تهدید و نفی و انکار ؛ بویژه با توجه به آنچه در سال های اخیر درکشورهای منطقه ، کشورهای عربی و در دیگر کشورهای جهان گذشت و دارد می گذرد و همزمان با انتخابات در ترکیه . از این جهات حسن روحانی در موقعیت ایفای ماموریتی تاریخی که هم جامعه و هم مراجع قدرت به آن نیاز دارند، قرار گرفت ؛ ضمن اینکه با توجه به ارتباط دراز مدتی که او با مراجع قدرت سیاسی داشته به نظر می رسد که باید از پذیرشی غیر قابل مقایسه با دیگران نزد مراجع یاد شده برخوردار باشد . اما تا اینجای کار هم هنوز حسن روحانی در مرکز توجه جمعیت گسترده ی رای دهندگان قرار نگرفته بود ، تا اینکه دو ضامنِ معتبر در عرف فضای موجود سیاسی کشور از او حمایت کردند ؛ اکبر هاشمی رفسنجانی ِ رد صلاحیت شده ، نه اکبر هاشمی رفسنجانیِ رئیس جمهور اسبق ، و سید محمد خاتمی دوری گزیده ازنامزد شدن یا رد صلاحیت شدن . افزون بر این ها چنانچه پس از شمارش آراء آشکار شد او با نامزد هایی رقابت می کرده که از اساس قادر به کسب رای قابل توجهی نبودند . تا آنکه در روزهای نزدیک به انتخابات تحولاتی در عرصه ی انتخابات انجام گرفت که به مردم در پذیرش آراء شان همان گونه که هست اطمینان بخشید و به انتخاب حسن روحانی منتهی شد .

در مقام رئیس جمهور

آنچه اکنون مشخص است اینکه تقدیر سیاست های اجرایی کشور در چارچوب ساختارهای تاریخی و مناسبات قدرت و در پیوند با مناسبات بین المللی برای چهار سال آینده به حسن روحانی سپرده شده است ؛ تغییری که پیش بینی دستاوردها و پیامدهای آن ممکن نیست . تجربه ی واقعبینانه ی تاریخی در این زمینه بیانگر آن است که هر گونه تغییر یا تحول در کشور با آمدن حسن روحانی به احتمال زیاد به واکنش ها و رفتار های ارکانِ دیگرِ ساختارِ کلِ کشور بستگی دارد ، بیش از آنکه به صِرفِ عملکرد های حسن روحانی ارتباط داشته باشد یا به صِرف ِرفتار مردم . اما آنچه این زمان در کانون توجه قرار دارد سمت گیری های او در جریان انتخابات و پس از آن است .

حسن روحانی نشان می دهد فردی است با هوشی بالاتر از متوسط وحافظه یی فعال ، دارای سرعت انتقال بسنده ، زیرک ، برخوردار از استقلال نسبی ؛ نه از نظر اندیشه ی فلسفی یا نگرش سیاسی ، بلکه بیشتر از نظر فاصله یی که می کوشد در عمل با دیگران حفظ کند ، حتی اگر از جنبه ی نظری با آن ها همراه باشد یا از آنان تبعیت کند در نوع و نحوه تحقق بخشیدن به آن ایده ها خود تصمیم می گیرد . همین ویژگی اوست انگار که او را فردی دارای اعتماد به نفس و صریح معرفی می کند . این را از وعده های صریحی که در دوره ی رقابت های انتخاباتی داد و پس از انتخابات نیز با همان صراحت پیشین بر آنها تاکید کرد می شود حدس زد ؛ وعده هایی که هیچ جایی برای اینکه بشود در آینده بگوید منظورش چیز دیگری بوده نمی گذارد ، مگر آنکه در صورت تحقق نیافتن آنها با همان صراحت دلایل آن را باز گوید . در چارچوب دیدگاه های نظری و فلسفی و فلسفه ی سیاسی که به آن پایبند است ، به واقع بین و همه جانبه نگر بودن گرایش دارد . نشان می دهد به ثبات بخشیدن در راستای تنش زدایی در اداره ی امورمی اندیشد . رفتاری مودبانه دارد ، خویشتن دار می نماید و به قاعده باید مداراگر باشد .

از نظر فلسفه ی سیاسی سنت گرا به نظر می رسد با گرایشی به نوعی نواندیشی با همه ی تعارض های مضمون چنین رویکردی . می خواهد در مفصل اصلاح گرایی و اصول گرایی بایستد ، می گوید اعتدال گراست ؛ مفهومی که معنی و مصداق آن روشن نیست و نمی شود درک مشخصی از آن بدست داد ، ضمن آنکه تفسیرهای گوناگونی هم می توان بر آن بار کرد ؛ مثل مصلحت گرایی . در جایی گفته است اعتدال گرایی یعنی نه به راست و نه به چپ و نقش خود را نمایندگی کردن کسانی که به اعتدال و عقلانیت پایبندند توصیف کرده است . اما در مورد اینکه چگونه می توان تضاد منافع عمیق در مناسبات قدرت اقتصادی و سیاسی را با عقلانیت اعتدال گرایانه سازگار کرد چیزی نگفته است . بینش اقتصادی او نیز با پرسش هایی از همین دست رو به روست ؛ ازیکطرف تاکید بر خصوصی سازی در حدود اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی تاکید دارد و بر کوچک کردن دولت و از طرف دیگر بر ترمیم حقوق نیروی کار درراستای حفظ قدرت خرید آنها در برابر تورم ، استقرار بیمه های اجتماعی همگانی و تاکید بر توزیع عادلانه ی ثروت ، که پرسش های بسیاری را در مورد چگونگی همراه کردن این دو رویکرد در میانمدت بر می انگیزد . در همین راستا در گفتگویی تاکید کرده که سیاستی را پیش می گیرد که به مردم از نظر اقتصادی آرامش بخشد ، و تصریح کرده که در پی آنچنان رونقی در اقتصاد است که مردم بتوانند درآمد سرشار داشته باشند که به چهل و پنج هزارتومان یارانه ی نقدی نیاز نداشته باشند ؛ زندگی خوب داشته باشند و همه ی افراد در خانواده ها شاغل باشند . مضمون سیاست اقتصادی حسن روحانی نیز رونق اقتصادی و افزایش ثروت است که به همان اندازه ی اعتدال گرایی تفسیر پذیر است . از این نظر دیدگاه های اقتصادی حسن روحانی در زمینه هایی ساده انگارانه و در مواردی در کوتاه یا حتی در میانمدت بلند پروانه به نظر می رسد .

حسن روحانی بر نهاد سازی تاکید دارد و برتوسعه ی نهادهای مدنی ، اگر چه هر گاه که از مصادیق آن سخن گفته ، بیشتر از تشکل های تخصصی و صنایع یاد کرده است که توسعه ی تشکل ها و اتحادیه های کارفرمایی را به یاد می آورد تا اتحادیه های کارگری و تشکل های صنفی . او بر ضرورت بی قید و شرطِ اطلاع رسانی شفاف دولت تصریح کرده است و بر آزادی رسانه ها و دسترسی مردم به اطلاعات و آزادی بیان و نقد عملکرد دولت تاکید های تردید ناپذیری داشته است و به صراحت از مخالفتش با مداخله در امور خصوصی مردم سخن گفته است .

حسن روحانی در باره موضوع های دیگری نیز اظهار نظر کرده است ؛ از جمله مهمترین آنها بهبود مناسبات کشور با کشورها ی منطقه و کشورهای دیگر است وبقول خودش شفاف سازی بیشتر در زمینه مسائل هسته ای و طراحی و پیگیری سیاستهایی در راستای از میان برداشتن تحریم ها که آثارمخرب آن بر زندگی مردم و اقتصاد کشور را همگان در زندگی روزانه شان احساس می کنند و از آن رنج می برند و مسئله ی حیاتی امروز ایران شده است .

دشواری ها

ساختارهای قدرت و از جمله بخشی از کالبد آن در قالب نظام بوروکراتیک در ایران در عرصه ی توسعه و تحول کُند کارند و مانع ِ توسعه . حسین عظیمی در مصاحبه ای ( منتشر شده در همشهری : چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۲ ، شماره ی ۳۰۴۹ ) بر واقعیت نگران کننده ای اشاره کرده و آن اینکه : ” سنگ انداختن در ذات نظام اجتماعی اقتصادی فرهنگی ماست ” . سطح اعتماد اجتماعی در ایران پائین است و در سال های نزدیک رو به کاهش گذاشته است ؛ به همین ترتیب سطح مشارکت اجتماعی نیز در ایران پائین است . اغلب نهادهای مردمی از ناکارایی در رسیدن به هدف های خود رنج می برند و بیشتر همان الگوی کُند کارِ بوروکراسی را در درون خود بازتولید می کنند . الگوی شهروندِ صاحب حقِ اما موظف و مسئول به مشارکت در امور رواج گسترده نیافته است ؛ همان گونه که تا کنون دولت پاسخگو شکل نگرفته است . معنای این وضع آن نیست که افراد ایرانی تحول خواه نیستند. اما اینکه فرد فرد ایرانی ها تحول خواهند به تنهایی کار توسعه و تحولات سیستماتیکِ برنامه ریزی شده را هموار نمی سازد . اگر چه در همه ی زمینه های یاد شد الگوی رفتار و رویکرد زنان را از مردان دست کم در دوره های اخیر می توان متمایز ساخت . زنان در این دوره دستاوردهای برجسته ای در زمینه ی عملکردهای مشارکت جویانه پدیدآورده اند . و جوانان نشانه های امیدوارکننده را در این زمینه ها آشکار ساخته اند . ناگفته نباید گذاشت که وضع از این جهات در کشورهایی هم که توسعه یافته توصیف می شوند از وضع ما بهتر نیست ؛ و اگر نظم هایی در این زمینه در دوره ی تصدی دولت های رفاه شکل گرفته بوده در دوره ی حاضر و در دوره تصدی دولت های بازار رو به فروپاشی گذاشته اند .

بر دشواری های پیشگفته باید دشواری توسعه کشور در چارچوب مناسبات بین المللی و در ساختار قدرت فزاینده ی بازار های مالی و سرمایه ی جهانگستر را نیز افزود و در نظر گرفت . افزوده براین به خاطر داشت آشکار است تعامل با دولت های پشتیبان منافع بازارهای جهانی شده ی سرمایه کنونی پیچیده و پیش بینی ناپذیر است .

ناگفته پیداست که وضع کنونی اقتصادی کشور خود یکی از دشواری های راهیابی میانمدت به توسعه ی تدریجی اقتصادی اشت .

آنها که واکنش نشان دادند

انتخابات که پایان گرفت ، بحث و گفتگو درمورد علل وعوامل انتخاب شدن حسن روحانی ؛ وعده هایی که داد و سیاست های پیش بینی پذیر او آغاز شد ، و در میان آنها که در رسانه ها و مجامع گوناگون دیده و شنیده شدند برخی نتایج انتخابات را شگفت انگیز توصیف کردند و گفتند شگفت زده شده اند ؛ شماری هم انتخاب حسن روحانی را پیش بینی پذیر توصیف کردند ؛ اظهار نظر گروهی حاکی از آن بود که اتفاق خاصی نیفتاده است ؛ اما برخی هم گفتند فرصتی پیش آمده که باید آن را جدی گرفت ، به آن فکر کرد ، با آن همراهی و حسب مورد به نقد کاستی ها احتمالی آن در عمل پرداخت . برخی به نقد و وارد کردن ایراداتی به اظهار ات پس از انتخابات حسن روحانی پرداختند . بسیاری انتظاراتی را که از حسن روحانی داشتند با جامعه در میان گذاشتند . مجموعه ی واکنش ها در طیفی از واکنش های تحلیلی و به طور نسبی مستند به واقعیت ها تا واکنش های هیجانی را در بر می گرفت . برخی تمرکزشان بر همان چیزی بود که گذشت تا انتخابات به سرانجام رسید ، و برخی ان را ادامه ی سناریوی تاریخی بی سرانجام دانستند و بعضی هم احتمال دادند که سرآغاز تحولی باشد . هم عناصری از بدبینی صِرف را می شد در اظهار نظرها دید ، هم خوشبینی را و هم دعوت به تامل .

آنها که خاموش ماندند

می توان اما فکر کرد جمعیت گسترده ای هم بودند که هیچ نگفتند ؛ آنها که دیده و شنیده نمی شوند . آنها که بزرگترین دغدغه شان نان شب بچه های شان و سرپناه و آب است . بیکارانی که چشم اندازی هم پیش روی خویش نمی بینند . بیمارانِ محروم از دارو و درمان . آنهایی که برای درک اوضاع بد اقتصادی به آگاهی از نرخ تورم و نرخ بیکاری و مانند اینها نیاز ندارند . اولویت آنها هم دموکراسی نیست . فرض اینکه در جامعه ی با جمعیت بالای زیر خط فقر دموکراسی سامان گیرد فرضی باطل می نماید . چگونه می شود جمعیت های زیر خط فقر ِ گرسنه ی ِ ناامن ِ پریشان ِ بیمار ِ که جایی برای امیدواری ندارند را به دموکراسی خواهی فراخواند . آنهم نوعی از دموکراسی که با حق رای آغاز می شود و با انداختن آن به صندوق پایان می گیرد . فقر خود سلب حق زندگی است و بیکاری هم و دیگر جایی برای حق رای باقی نمی ماند . اما نابسامانی ها به همین ها اینجا ختم نمی شود . جامعه ی ما نیازمند برنامه ی گسترده ی بهداشت و درمان روانی است ؛ شمار گسترده ای از مردم نیازمند دادخواهی اند ؛ انجرافات اجتماعی و جرم رواج گسترده ای دارد و خشونت گسترش بی سابقه ای یافته است .

فرصتی برای مردم ، تنها فرصتِ رئیس جمهور

شاید جای آن باشد که برآمدن حسن روحانی را فرصتی برای آغاز تحولی در نظر آورد . در واقع بینانه ترین قضاوت هم او تنها فرصت این زمانِ کشور بود . به هر دلیل دیگری هم که بود به این دلیل هم بود که به او رای دادیم و باید پشت رای خودمان بایستیم ؛ و به رای خودمان هم که شده احترام بگذاریم و از تحقق خواسته هایی که رای ما را شکل داده اند مراقبت کنیم . ما و او در برابر هم مسئولیم . باید از این سنت منسوخ تاریخی که کسی را به میدان بیاوریم و به حال خودش وابگذاریم فاصله بگیریم . در برابر او مسول باشیم و از او مسئولیت بخواهیم . اگر انتظار داریم که او آغاز گر تحولی در مقام رئیس جمهور باشد ، ما نیز در مقام شهروند باید پا پیش بگذاریم . یادمان هم باشد که رئیس جمهور یک رکن از ارکان کشور است ، اگر چه در برابر اجرای قانون اساسی مسئول است . از یاد نبریم که کشور با دشواری های بی سابقه یی رویاروست . و از یاد هم نمی توانیم برد که حسن روحانی نیز ممکن است ناکارآ از آب در بیاید .

و حرف آخر اینکه شاید بخشی از مسئولیت ما مردم این است که به نوعی بر سر اولویت ها یی مثل برنامه ریزی برای ریشه کنی فقر و بیکاری و بهداشت و درمان و مسکن که بی گمان به زمان هم نیاز دارد به توافق برسیم . تجربه ی عملکردهای اجتماعی زنان در دوره ی اخیر برای طرح مطالبات و تحقق آن ها الگوی معنی داری را در تاریخ تحولات زندگی اجتماعی در ایران بر جای گذاشته است . شاید باید نهادی را سامان داد و تعامل با دولت را از این طریق پیش برد . چندان قابل درک به نظر نمی رسد که رئیس جمهوری تازه برگزیده هر روز هزاران نظر و نقد بشنود . انبوهی صداها ، هیاهویی را شکل می دهد که پیام مشخصی را بازتاب نمی دهد . اما یک طرح مشخص را پدید آوردن و یا نقد تحلیلی منجزی را در میان گذاشتن به طوز موثر تری می تواند توجه و به همان ترتیب مسئولیت را برانگیزد . شاید ما نیز باید تجربه ی دیگری را پیش گیریم .

* نویسنده به دلیل اینکه سفارت جمهوری اسلامی ایران درکانادا دایر نیست نمی توانست رای دهد .

***