دنی زوبرور برگردان رضا اسکندری
quetzalcuatl
نوشتههای مرتبط
بر اساس اسطورهشناسی آزتک، زمین از یک تمساح-هیولا به وجود آمد که بر یک پهنهی آبی در میانهی گیهان شناور بود. گیهان آزتک به چهار قسمت در راستا چهار جهت اصلی تقسیم شده بود که فضای وسط، پنجمین جهتِ آن محسوب میشود. افزون بر این فضا در راستای محور عمود به نه لایه در زیر سطح زمین و سیزده لایه بالای آن تشکیل شده بود. در بالاترین این لایهها، دو خدایی آفرینندهی کهن، اومهتهکوتلی (Ometecuhtli) و اومهسیهواتل (Omecihuatl)، خدا و خدابانوی این دوگانه زندگی میکردند. آنان چهار پسر داشتند که در زمرهی مهمترین خدایان آزتک محسوب میشدند: کوئتزالکوآتل، اوئیتزیلوپوچتلی، خیپه توتک (Xipe Totec)، و تِزکاتلیپوکا (Tezcatlipoca). هرکدام از این چهار خدا با یکی از جهات اصلی، و نیز یک رنگ، حیوان، درخت و دیگر وجوه زندگی در ارتباط بودند و شخصیتی الهی-انسانی داشتند؛ برای مثال تزکاتلیپوکا به همان اندازه که قادری متعال بود، به هوسبازی شناخته میشد که این ویژگیها او را به خداوند محبوب جادوگران آزتک تبدیل کرده بود.
پیش از آنکه جهان کنونی ساخته شود، از چهار مرحله ویرانی گذر کرده که هر مرحله تحت غلبهی یک «خورشید» متفاوت بوده است. در زیر نور هر خورشید، گونههای مختلفی از مردم ساخته شدند اما بعد به واسطهی بلایی بزرگ (که شرح آن در سنگهای تقویم آزتک حک شده است) از میان رفتند. در پنجمین خورشید، که خورشید کنونی نیز هست، کوئتزالکوآتل نوع بشر را از استخوانها و خاکسترهای به جای مانده از جهان پیشین، که از میکتلانتهکوتلی (Mictelantecuhtli) خداوند جهان زیرین گرفته بود، خلق کرد. او برای جان بخشیدن به این استخوانها و خاکسترها، آنها را با خون خود ترکیب کرد. این خدای خیرخواه علاوه بر این نخستین دانههای ذرت (مائیس) را در اختیار انسانها گذاشت و دانش تقویم و هنرهای زیبا را ابداع کرد. برای پیشگیری از ویرانی این دنیا پیش از پایان طبیعی آن که به واسطهی یک زلزله فرا میرسد، باید پیوسته خورشید را با خون آدمیان تغذیه میکردند؛ خونی که به احترام پیوند مقدس میان خدایان و انسانها ریخته میشد. به همین دلیل قربانی انسانی به برجستهترین عنصر در مناسک مذهبی آزتک بود و تقصیرِ خون به فعالیت آیینی مهمی در میان بیشتر اشرافزادگان آزتک تبدیل شد؛ آیینی که بر اساس آن، اشراف از ابزاری نوک تیز برای ریختن خون از لالههای گوش، زبانها، رانها و اندامهای تناسلیشان استفاده میکردند.
آزتکها احتمالا بیش از هر چیز به واسطهی مناسک قربانی خودستایانهشان شناخته شدهاند که بر بالای معبد بزرگ صورت میگرفت و قلب صدها هزار قربانی با خنجرهایی از سنگ ابسیدین بیرون کشیده میشد و سپس، توسط کاهنان و به عنوان خوراکی قدسی به خدایان تقدیم میشد. از آنجا که بیشتر این قربانیان در جنگهای موسوم به «نبرد گلها» به اسارت درآمده بودند، آمار مرگ و میر نباید چندان بالاتر از آمار قربانیان در جنگهای اروپایی در همان زمان بوده باشد که در آنها، هدف اصلی کشتار دشمن در همان میدان جنگ بود و نه زنده به اسارت گرفتن آنان. اما به هر روی، تردیدی نیست که این چشماندازهای عمومی خونبار، هدف تبلیغاتی دیگری نیز داشتهاند و آن افکندن هراس در دل مخالفان سلطهی آزتک بوده است.
خدایان مهم دیگر در پانتئون آزتک، تلالوک (Tlaloc) و چالچیوتلیکو (Chalchiuhtlicue)، خدایان موکل بر آب و طوفان بودند. شاهان آزتک گاه در طول فصل خشک سال، سفرهایی زیارتی را برای بزرگذاشت خدایان آب و کسب اطمینان از تجدبد بارانها برگزار میکردند. خیپه توتک خدای باروری بود و مراسمی که در بزرگداشت او برگزار میشد کندن پوست از تن یک قربانی را شامل میشد که این پوست، پس از کندهشدن، توسط یکی از کاهنان پوشیده میشد. توناتیو (Tonatiuh) خدای خورشید نیز برای این جامعهی مبتنی بر کشاورزی به همین اندازه اهمیت داشت و بیش از هرچیز متوکل جنگاورانی بود که در میدان نبرد کشته شده بودند. با این همه، اصلیترین خدا همچنان اوئیتزیلوپوچتلی بود، خداوند حافظ قوم مخیکا که آنان را در خروج از آزتلان هدایت کرد؛ به همین دلیل، قربانیان انسانی مرتبا به پیشگاه او ارائه میشد. بر اساس اسطورهشناسی آزتک، کویولژائوکی (Coyolxauuhqui)، خدابانوی ماه و خواهر بزرگتر اوئیتزیلوپوچتلی، سعی میکند تا مادرشان کوآتلیکو (Coatilcue) را بکشد، اما اوئیتزیلوپوچتلی مانع از او میشود و او را شکست میدهد. نگارهی حجاریشدهی غولپیکری از پیکر مثلهشدهی کویولژائوکی در پای پلههای معبد بزرگ کشف شده که نشان میدهد این اساطیر در جغرافیای قدسی تنوچتیتلان گرامیداشتهشده و شبیهسازی میشدهاند. خدایان، خدایبانوها و الهگان کماهمیتتر متعدد دیگری نیز وجود داشتهاند و آزتکها حتی بتهای مربوط به مردمان شکستخورده و تسخیرشده را نیز به پانتئون خود راه میدادند؛ این خدایان در معبدی خاص در تنوچتیتلان استقرار مییافتند. برای گردآوری و صیانت از تمام این موجودات فراطبیعی، کاهنان و کاهنههایی در عبادتگاههای مختلف و به صورت تمام وقت به کار گرفته میشدند؛ بر اساس یک تذکرهنویس، در معبد بزرگ بیش از پنج هزار نفر خدمت میکردهاند. جای تعجب نیست که آیینهای مذهبی در تمام طول سال عمومیت داشت و علاوه بر قربانی انسانی، این آیینها فعالیتهایی چون آوازخوانی، موسیقی، رقص و بازیهای توپی را نیز شامل میشد.