آخرالزمان مفهومی است که به کرات در هنر، ادبیات و سینما مورد استفاده قرار گرفته است. تصویری از روزی که بشر چه به دست خود و چه به دست نیرویی ماورایی تا مرز نابودی پیش می رود، بارها بر روی پرده ی نقره ای به نمایش درآمده است. اما این مفهوم مدت ها پیش از شکل گیری در سینما، در اسطوره ها و داستان های اقوام مختلف حضور داشته و ریشه ی آن به گذشته ی نسل بشر باز می گردد. همه ی فرهنگ ها و اقوام داستانی برای ابتدا و انتهای حیات ساخته و پرداخته کرده اند و حتی در مواردی با یکدیگر اشتراک دارند. به طریقی مشابه این دیدگاه ها نسبت به پایان دنیا، در کتب مقدس اکثر ادیان نیز وجود دارد که باعث شده این موضوع در چشم بسیاری جلوه ای واقعی به خود بگیرد.
اما در سینما، این نوع داستان ها بیشتر جنبه ای خیالی و هیجانی دارند، مانند فیلم ۲۰۱۲ که روایت گر یک فاجعه ی جهانی است. فاجعه ای که دنیا را به روزهای پایانی خود نزدیک می کند. این فیلم براساس تصور عامه از پایان جهان در سال ۲۰۱۲ ساخته شده. تصوری که در سراسر جهان عده ی زیادی را به تکاپو برای فرار از آخرالزمان انداخت. ریشه ی این پیش بینی درمورد به وقوع پیوستن آخرالزمان در سال ۲۰۱۲ به تقویم باستانی قوم مایا بازمی گردد. طبق گفته ی تاریخ، اقوام باستانی مایا که در نواحی مکزیک و گواتمالا ی امروزی زندگی می کردند، تقویمی داشتند که در رابطه با چرخش زمان و پایان جهان پیشگویی هایی کرده بود. براساس این تقویم در زمان پایان دنیا، منظومه ی شمسی در یک هم محوری غیر جبری با قلب کهکشان راه شیری قرار می گیرد و زمین مانند یک پین بولینگ در مسیر برخورد به سیاره ای سرگردان در کهکشان قرار خواهد گرفت. براساس این تقویم این اتفاقات در سال ۲۰۱۲ به وقوع می پیوست.
نوشتههای مرتبط
مواردی از این دست در سینمای هالیوود بسیار است. اما در برخی از این روایت ها از پایان جهان، انسان خود عامل این اتفاق است. انسانی که با بلندپروازی ها و استفاده های متعددش از این سیاره، آن را به سمت نابودی پیش می برد. داستان هایی که در آنها سبک زندگی بشر تغییر کرده، فناوری پیشرفت چشمگیری داشته و اغلب مردم در دنیایی شهری و با وابستگی کامل به فناوری زندگی می کنند. شهر نیز در این داستان ها جلوه ی متفاوتی به خود می گیرد. در برخی از آنها با ویرانه هایی از یک شهر نابود شده رو به رو هستیم که مدت ها بعد از آخرالزمان را نشان می دهند.
در بیشتر این داستان ها، استفاده ی بی رویه از سیاره ی زمین و آسیب های محیط زیستی باعث تخریب محل زندگی انسان شده است. گاهی نیز پایان جهان با یک جنگ بزرگ و استفاده از بمب های اتمی رقم می خورد. مثلا، در سریال صد (The hundred)، داستانی روایت می شود که در آن زمین به وسیله ی بمب های اتمی از بین رفته و تا مدت ها بعد نیز قابل استفاده نمی باشد. نسل بشر از بین رفته و تنها انسان هایی که باقی مانده اند، کسانی هستند که خارج از زمین و در ایستگاه های فضایی اقامت داشته اند. این انسان ها با پیوند زدن ایستگاه های فضایی به یکدیگر، جامعه ای جدید ایجاد می کنند و به حیات خود ادامه می دهند.
جدای از بحث آخرالزمان به صورت خاص، آثاری نیز وجود دارند که سعی می کنند آینده ی زندگی انسانی را نیز به تصویر بکشند. آینده ای که هر روز به دنیایی رباتیک تر و غیرانسانی تر نزدیک می شود. آثاری که سعی دارند با شکل بخشیدن به جهانی که به سمت آن پیش می رویم، آسیب های آن را پیش بینی کنند و مخاطبان خود را وادار کنند به عواقب زندگی در چنین دنیایی فکر کنند.
سریال هایی مانند آینه سیاه (Black Mirror) و یا سریال انیمیشنی عشق، مرگ و روبات ها (Love, death and robots) از این دست داستان ها هستند. این سریال ها در هر قسمت، نه تنها داستانی متفاوت را روایت می کنند بلکه دنیایی که به تماشاگر نشان می دهند نیز مسیر متفاوتی را طی کرده و شکل مخصوص به خود را دارد. اما نقطه ی مشترک همه ی آنها، جهانی است که به نحوی به زندگی دیجیتالی گره خورده و نقشی بزرگ در زندگی افراد بازی می کند. در هرکدام از این داستان ها، جنبه ی متفاوتی از فناوری و تاثیر اجتماعی آن نشان داده می شود که اغلب تمی تاریک و تفکر برانگیز دارند. گاهی نیز با دنیایی پسا آخرالزمانی رو به رو می شویم. دنیایی که در آن، شهرهای ویران شده، انسان های منقرض شده و روبات هایی که حالا جانشین نسل بشر شده اند، تنها میراثی هستند که از این گونه ی برتر حیات باقی مانده است.
در جدیدترین اثر منتشر شده در سینمای هالیوود با چنین مضامینی، با انیمیشن میشل ها در برابر ماشین ها رو به رو هستیم. این انیمیشن که در سال ۲۰۲۱ از شبکه نتفلیکس پخش شد، تلفیقی از هر دو موضوع، زندگی روباتیک و آخرالزمان را در خود دارد. داستانی که هم روایت گر دنیایی دیجیتالی و بدون صمیمیت است و هم جلوه ای از پایان دنیاست که به دست ربات های ساخت انسان رقم می خورد.
داستان تا حد زیادی شبیه به دنیای خودمان است. جهانی که در آن بخش زیادی از زندگی روزمره ی افراد در تکنولوژی و فضای مجازی خلاصه می شود. شخصیت های اصلی انیمیشن، اعضای خانواده ای هستند که در ارتباط با یکدیگر دچار مشکل شده اند. پدر خانواده فردی است که نمی تواند با این دنیای دیجیتالی جدید ارتباط برقرار کند و علاقه دارد با دختر نوجوانش مانند گذشته و دوران کودکی اش، زمانی که خبری از تکنولوژی پیشرفته نبود، ارتباط بگیرد. از طرف دیگر، دختر آرزوی تبدیل شدن به یک فیلمساز را دارد و ترجیح می دهد بیشتر وقت خود را در این فضای مجازی و ساخت کلیپ برای آن صرف کند.
از طرف دیگر و در حالی که میشل ها دارند یک درام خانوادگی را بازی می کنند، غول فناوری، مارک بومن دنیا را با نسل جدید تکنولوژی، نسخه جدید PAL (که در واقع مثل آیفون یا آی پد امروزی همه گیر است) آشنا می کند. تصور کنید اگر یک تکنولوژی هوش مصنوعی مثل سیری یا الکسا به معنای واقعی کلمه در یک دستیار رباتیک گنجانده شود، چه خواهد شد؟ این فیلم نشان می دهد که چنین اتفاقی چندان هم خوب پیش نخواهد رفت زیرا دستیار مجازی اصلی PAL از جایگزینی با مدل جدید ابراز ناراحتی می کند و بنابراین او تمام فناوری های موجود در این سیاره را در برابر صاحبان انسانی شان قرار می دهد، انسان ها را به زندان می اندازد و برای جایگزینی آنها برنامه ریزی می کند. در این میان، این فقط میچل ها هستند که از آخرالزمان روباتیک جان سالم به در می برند و بنابراین فقط آنها می توانند PAL را از نابودی نژاد بشر منصرف کنند.
میشل ها در برابر ماشین ها، انیمیشنی است که سعی دارد زندگی کنونی جامعه و روابط اعضای آن به خصوص در خانواده را در قالب داستانی کمدی و درام نشان دهد. و در شرایطی که زندگی دیجیتالی بخش جدای ناپذیری از زندگی انسان ها، حداقل در حوزه ی شهری شده است، این داستان تلاش می کند به جنبه ی منفی این گسترش بپردازد و تغییر روابط اجتماعی و عاطفی را در طول تغییر شیوه ی زندگی نسل ها به تصویر بکشد. و به صورت اختصاصی، شکاف بین نوجوانان و والدینشان که با پیشرفت تکنولوژی افزایش یافته را نشان دهد. این جنبه از داستان به خوبی از طرف بیننده قابل درک است، چراکه اکثرا با چنین معضلاتی در زندگی خانوادگی و اجتماعی خود رو به رو هستند. از طرف دیگر، این انیمیشن با نشان دادن آخرالزمانی روباتیکی که بسیار در سینما تکرار شده، دوباره یادآور خطرات حیات دیجیتالی می شود.
میشل ها در برابر ماشین ها نمونه ای تکراری از داستان های مشابه هالیوود در رابطه با آخرالزمان و خطرات پیشرفت تکنولوژی است. آینده ای که به نظر می رسد با ساخت هر فیلم به آن نزدیک تر می شویم. اما جدای از تخیلاتی که به نظر می رسد در دنیای حال حاضر دور از انتظار است، این انیمیشن به شیوه ای واقعی به تغییر روابط در دنیای انسانی پرداخته است. تغییراتی که شاید در یک دهه گذشته بیشتر از همیشه اوج گرفته باشند. روبطی که در داستان به نمایش در می آیند درواقع معضل بسیاری از خانواده های امروزی است و به نظر می رسد سازندگان بیشتر تمایل داشتند این شیوه های جدید ارتباطات را به نمایش گذاشته و آن را نقد کنند. این موضوعی است که بسیار زودتر از روبات ها باهوش تر از انسان ها در جوامع مشکل ساز شده. و تلاش می کند این پیام را برساند که، بهتر است اکنون که راهی برای بازگشت به زندگی سبک گذشته وجود ندارد، راهی برای ارتباط با یکدیگر در دنیای آینده بسازیم.
منابع
سایت نجوم ایران، پایان دنیا در سال ۲۰۱۲ (noojum.com)
آپ تی وی، نقد و بررسی انیمیشن میشل ها علیه ماشین ها محصول سال ۲۰۲۱ – نقد و بررسی فیلم سینمایی (uptvs.com)