رابطه ی اسطوره و آیین رابطه ای تکمیلی است. اسطوره کلام مقدس و آیین رفتار مقدس است. بنا بر هوکارت (Hocart) اسطوره ها بخشی از آیین و و ایین ها بخشی از اسطوره اند. اسطوره ها آیین ها را توضیح می دهند و آیین ها جنبه ی قدرت بخشی به اسطوره ها را ایفاء می کنند. هم مالینوفسکی و هم لوی-برول بر این باورند که اسطوره ها الگویی را برای رفتار مقدس ایجاد می کنند تا نمونه هایی که در اسطوره ها توصیف می شود به شکل جریانی ادامه یابد. از آنجا که مجموعه ای آیین ها نزد گروهی از باورمندان بر اساس نظام مشخصی از رفتارهای آیینی شکل گرفته است، پژوهش های ژرژ دومزیل هم بر بنیاد انطباق میان اسطوره و آیین در فرهنگ هند و اروپایی ساخته شده است. سوای او استیگ ویکاندر و گئو ویدن گرن نیز در پژوهش های خود همواره کوشیده اند بر پایه شواهد متنی از اسطوره ها آیین ها ی مرتبط با چنین نظام های مشخصی را پی گیری کنند و ایزدان نماینده ی آنها را شناسایی کنند. فراموش نباید کرد که رابطه ی اسطوره ها و آیین ها تنها تکمیلی نیست و در بسیاری موارد جنبه ی جایگزینی دارد. این ویژگی در جریان زمان به دلیل پایدارتر بودن آیین ها نسبت به کلام از سویی و خاصیت انطباقی و انعطاف پذیرشان با شرایط زمانه از سوی دیگرصورت می گیرد. در بسیاری از موارد حتی ممکن است ایین ها ارتباط مشخص خود را با کلام اسطوره ای از دست داده باشند و به شکل سنتی و موروثی تکرار شوند.
واژه ی آیینی آتش در فرهنگ هند و ایرانی به دو صورت Agni و ātar به کار رفته است. ویکاندر نخستین بار در کتاب Der arische Männerbund مطرح کرد که Agni و Angiras نماینده ی مجموعه آیین های آتش هستند که در زمان مشترک هند و ایرانی با آیین های انجمن مردان مرتبط بوده اند و احتمالا در زمانی پس از جدایی این اقوام ātar در ایران آیین های اگنی را عقب راند. چنین تقابلی در ارتباط با خود آیین های انجمن مردان نیز در ایران در آموزه های گاهانی و اوستایی کاملا مشهود است.
در اوستا واژه ی āθravan هم آوایی بسیاری با آتر دارد و چون پیشینه ی تاریخی مغان نیز با بزرگداشت اتش مربوط بوده است، پژوهشگران نیز به راحتی این واژه را “آتش پریستار” (= روحانی آتش) ترجمه کرده اند. کوشش ویکاندر در کتاب Feuerpriester im Kleinasien und Iran رد چنین معنایی برای آثروان اوستایی است. صورت مشابه با این واژه در ودا یعنی Athravaveda که نام یکی از بخش های متون ودایی است هیچ ارتباطی با آتش ندارد. به نظر ویکاندر این خطا هم از سوی پژوهشگرانی که در حوزه ی ایران کار می کنند و هم از سوی هندشناسان رواج یافته است. گرچه خود او نیز بر این باور است شاید نتوان هرگز ریشه ی دقیقی برای این اصطلاح اوستایی ارائه کرد، اما در هر حال معنای “آتش پریستار” یا “روحانی برگزار کننده ی آتش” معنی نمی دهد. از آنجا که این واژه تنها در اوستا به کار رفته است، دادن معنای مشخص برای آن بسیار دشوار است. اما ویکاندر به جای آن که خود را در همین پیچ و خم اولیه ی معنایی محدود کند، به بررسی شواهدی در متون یونانی، سریانی و فارسی برمیآید تا جنبه های آیینی آن را توضیح دهد و ایزدان مرتبط با آیین آتش در ایران را شناسایی کند. نخستین نشانه های مربوط به مغان آنان را با آتش مرتبط دانسته اند. کتیبه ای در کاپادوکیه یافت شده که مردی را بر ارابه ایی دو چرخه نشان می دهد و بر سبد آن کتیبه ای نوشته شده است که یکی از واژه های آن mw’trdry است که به معنی “مغ آتش دار” است. این واژه به نظر ویکاندر یادآور واژه ای است که بر سکه های یافت شده در تخت جمشید به صورت frātadār آمده است و با اصطلاح نظامی frtrk مرتبط است. خود این واژه ی اخیر *frāta ” آتش” (قس. آلمانی Feuer و انگلیسی Fire) در دوران اشکانی کاملا رایج بوده و صورت ارمنی hrat “آتش” هم با آن هم ریشه است. این همان صورتی است که در واژه ی “هیربد” فارسی از اوستایی aēθrapaiti و پهلوی hērpat، گجراتی ervad به طور مکرر دیده می شود تنها در گاهان اثری از آن نیست. بر این اساس به نظر ویکاندر واژه “هیربد” است که در اصل با آتش مرتبط بوده است و نه آثروان. در متون زرتشتی ساسانی هیربد به معنی “آموزگار دین” تعریف می شود و “موبد” جای آتش پریستار را گرفته است. به عبارتی مقام موبد در این زمان ناگهان بسیار بالا می رود و هیربد زیر این مقام قرار می گیرد که اجازه دارد تنها مراسم ازدواج یا آفرینگان را به جای آورد نه مراسم یسنا و وندیداد و باج را که از وظایف موبد است. جالب اینجاست که در اوستا موبد هیچ ارزش خاصی ندارد و هیربد تنها در مواردی به کار می رود و اصطلاحی که به جای آن دو ارزش بسیار مهمی دارد و به جای آن دو به کار می رود آثروان است. موبد در زمان ساسانیان نیز بیشتر مقام قضایی دارد و اعراب نیز موبد را قاضی و موبدان موبد را قاضی القضاه ترجمه کرده اندو متون تاریخی پس از اسلام بی توجه به تفاوت معنایی این اصطلاحات و کارکردهای ویژه ی آنها اکثرا واژه ی موبد را برای همه آنها به کار می برند. تنها فردوسی در شاهنامه موبدان را مشخصا روحانیانی /پریستارانی که در آتشکده ها هستند و به کار خوابگزاری و طالع بینی مشغولند و پیش از زرتشت بوده اند، یاد می کند و هیچ ارتباطی میان آنها و روحانیان زرتشتی ذکر نمی کند. این مسئله یادآور اصطلاح کهن مغان است و نه آنچه در دوره ی ساسانی شکل گرفته است. منابع زرتشتی متاخر برای هیربد نقشی مرتبط با آتش در نظر نمی گیرند و کار آنان را حفظ کتب مقدس معرفی می کند. اما با توجه به ریشه ی این واژه می توان تصور کرد که در آغاز هیربدان “آتش پریستاران” بوده اند که به امور آتشکده ها می پرداختند و در دوران بعدی این نقش به موبدان داده شد و آنان تنها روحانیان آموزگار شدند. ویکاندر دلیل این قضیه را پیوند آیینی هیربدان در انجمن های غیر گاهانی/زرتشتی با آیین وایو-آناهیتا می داند. صورت اوستایی هیربد یعنی aēθrapaiti در یسنای ۶۵ و یشت سیزدهم به کار رفته است و تنها در این دو مورد از ایزدبانوی آناهیتا هم درخواست یاری می شود و از او نام می رود، وگرنه در هیچ جای اوستا جز خود یشت ۵ که در وصف آناهیتا است و سی روزه نامی از آناهیتا برده نمی شود. کاربرد این واژه در این دو مورد و همراه با آناهیتا دلیلی است از اقتباس این بخش از صورت های کهن تری که در آن هیربد مشخصا با آناهیتا و آتشکده های او مرتبط بوده است. از طرفی ویکاندر نشان می دهد که گرشاسب هیربد کابل خوانده می شود و همچنین در روایت پهلوی گناه بزرگ او اهانت به آتش است. این دو مورد شاهدی است مبنی بر نبرد آیینی دو آیین مرتبط با اتش و گرشاسب متعلق به آیین آتش غیر زرتشتی بوده است. به عبارتی همان تضادی که میان اگنی و آتر در آغاز مطرح کردیم یک بار دیگر در این روایت خود را نشان می دهد. دلیل دیگر خوانده شدن ویشتاسب/گشتاسب در منابع عربی با عنوان هیربد است. اما هیچ یک از منابع زرتشتی او را هیربد نخوانده اند. پس اگر منابع عربی او را هیربد می خوانند، دلیل بر این است که او هم به آیین غیرزرتشتی یا پیش زرتشتی تعلق داشته است که در بلخ رایج بوده و زرتشتیان متاخر آگاهانه این لقب را حذف کرده اند.
نوشتههای مرتبط
از سوی دیگر با آن که هردوت از آناهیتا و آیین اتش ذکری نمی کند، اما اکثر منابع یونانی متاخر همگی از ایزد Anaitis یاد می کنند و او را بالاترین ایزد در نزد ایزدان ایرانی معرفی می کنند. همچنین منابع رومی بسیاری از بزرگداشت آناهیتا در دوران اشکانی سخن می رانند و همه ی آنها آیین آناهیتا را با آتش مربوط می دانند. باید توجه داشت که میان پرستش خود آتش و برگزاری مراسم آتش در بزرگداشت ایزدی تفاوت بزرگی نهفته است و مورخان باستان و حتی پژوهشگران امروزی این تفاوت را متوجه نشده اند که همه ی این شواهد نشان از پرستش آتش یا الگوی آتشکده های دوران ساسانی نیست.
همه ی این موارد وشواهد بسیار دیگر ی را ویکاندر در کتاب ارزشمند خود نشان می دهد تا نشان دهد هیربدان آتش پریستارانی بوده اند که به حلقه ی آیین های وایو-آناهیتا مرتبط بوده، به عبارتی با دین آریائیان پیش زرتشتی و منابع متاخر کوشیده اند آیین ها و اصطلاحات آنان را به طور نظام مندی در شریعت دینی زرتشتی عقب برانند.
در اینجا باز باید اذعان کرد، با آن که پژوهشهایی از این دست می توانند نگرش ما را نسبت به بسیاری از مسائل فرهنگی مان تغییر دهد، متاسفانه هنوز راهی در مطالعات، اسطوره شناسی، دین شناسی، تاریخ و زبان ما باز نکرده اند و بسیاری از پژوهش های ایرانی تکرار خطاهایی است که توسط برخی از پژوهشگران صورت گرفته و در حوزه های دانشگاهی ایران استمرار دارد.