انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آتش در نوتردام ویکتور هوگو!

راز جاودانگی و محبوبیت کلیسای ۸۵۰ ساله نوتردام چه بود؟

ویکتور هوگو با هوشمندی و آگاهی، یک موقعیت و بنای تاریخی در حال فراموشی را به عنصری مهم و تأثیرگزار در داستان اش جانمایی می کند. کلیسای نوتردام به جایگاهی همتراز و شاید مهمتر از شخصیت های اصلی در رمان دست می یابد و اسرارخانه ای برای جبهه ی خیر و شر، امانتدار تاریکی و روشنایی و قتلگاه و گورستان زشتی و زیبایی می شود.

کلیسای نوتردام در جایی که هیچ نشانی از مذهب، معنویت و سیاست نیست، داخل شده و زمینه ساز توجه جهانیان می شود. کلیسا از مرز دین و سیاست و تاریخ عبور کرده و در سرزمین خیال پردازانه ی داستان نویسی، در زیباترین نقش، جای می گیرد. نوتردام از جهان خود جدا شده و در داستانی شگفت، از نو متولد می شود. نویسنده ی رمان، مانند آفریدگاری، چنان روحی به کالبد خشکیده و مرده ی این کلیسا می دمد، که در روند داستان و ذهن خواننده، تبدیل به تأثیرگزارترین شخصیت می شود.

 

لید: تاریخ و تمدن بشری از ساخت و سازهای باشکوه بناهای پادشاهی، یادبودهای درگذشتگان، اماکن مقدس و…، لبریز است. با گذشت زمان و عبور تاریخ، ساخت وسازهای مجلل و ارزشمند دوره های گوناگون، که هم نشانه ی اقتدار و حتا تظلم مالکان آن و هم نشانه ی قدرت، دانش و هنر نوع بشر زمان خود است، بر اعتبار و گرامیداشت آثار به جای مانده می افزاید. درگذر نسل های مختلف از هر دوره ی تاریخی، حوادث بسیاری رخ می دهد، توسعه ی حاکمیتی، سرنگونی حکومتی، تخریب ساخت و سازهای پیشین توسط فاتحان نو، آسیب های غیرمترقبه و… از این دست موارد هستند. هرچه یک اثر تاریخی، دارای ارزش هنری و محتوایی گرامی تری باشد، حفاظت از میراث به جای مانده، ضرورتی همه جانبه پیدا می کند.
اما در این میان هر از گاهی خبر تکان دهنده ای از آسیب ناگهانی یک اثر معماری، دوستداران و پیروان مکتب فرهنگ،هنر و میراث معنوی بشر را می لرزاند؛ تخریب ارگ تاریخی بم قدیمی ترین و بزرگترین شهر خشتی جهان در زلزله سال ۱۳۸۳، انهدام بناهای تاریخی باشکوه سوریه و عراق توسط تروریست های داعشی، تخریب موزه منحصر به فرد تاریخ طبیعی برلین در حین جنگ جهانی دوم،تخریب بناهای یادبود بوداییان در افغانستان توسط تروریست های طالبان از آن جمله است.
…و آخرین پیشامد آتش سوزی کلیسای باشکوه نوتردام بود، حادثه ای که بسیار فراتر از آسیب دیدن یک اثر صرفا تاریخی اثر گذار بود. شوک و انعکاس این حادثه نه فقط جنبه میراثی و فرهنگی داشت که چنان تاثیر عاطفی را سبب شد که گویا جامعه بشری اسطوره ای را از دست داد.
اما آیا صرف تاریخ شکوهمند، باعث ارزش و علاقه ای چنین قلبی درمیان مردم به چنین اثر معماری می شود؟ آیا نهادن خشت اول بنا در هنگام ساخت، توسط پاپ (رهبرکاتولیک های معاصر ساخت بنا) یا تاج گذاری پادشاه فرانسوی ها یا برگزاری یادبودهای مجلل و پیروزمندانه ی فرانسوی ها در میان رقبای اروپایی و قدرت نوظهور مسلمانان در سده های میانی، باعث توجه هنردوستان و فرهنگیان دوره های تاریخی شده است؟ آیا چنین ماندگاری، مدیون شکوه وافتخار پادشاهان و معنویت کشیشان است؟ چگونه چنین حس لطیف و شاعرانه ای از این بنای مجلل تاریخی در میان مردم جهان ایجاد شده است؟
در ادامه علاوه بر مرور و بررسی جنبه های تاریخی، اجتماعی، معماری کلیسای نوتردام، به علت شهرت و محبوبیت این بنا در بین مردمی پرداخته شده که بسیاری از آنها تا پیش از وقوع این پیشامد شاید یکبار هم نگاهشان به بنای اصلی نیفتاده بود.

 

صلیبیون نیازمند جان تازه
در قرن دوازدهم، حدود سال۱۱۶۳ میلادی، پادشاه فرانسه، لویی هفتم و پاپ الکساندر سوم، رهبر کلیسای کاتولیک برای ساخت باشکوه ترین کلیسای جهان تا آن زمان، تصمیم می گیرند. ساخت چنین کلیسای معظمی، در کوران جنگ های صلیبی صورت می گیرد. چندین سال پیش از آغاز ساخت کلیسا، پادشاه وقت فرانسه، که خود یک مسیحی یا صلیبی معتقد و متعصب است، برای رویارویی و جنگ با مسلمانان و بازپس گیری سرزمین های مقدس به سوریه و اورشلیم، لشگرکشی می کند.
حدود پنج سال پس از بازگشت لویی هفتم از لشگرکشی نافرجام به سرزمین های مقدس، کار ساخت بنای کلیسای جامع نوتردام آغاز می شود. چنین به نظر می رسد، اقدام مشترک پادشاهی و رهبری کلیسای فرانسه برای ساخت چنین کلیسای عظیمی، با رویکرد اقتدارنمایی به منظور ایجاد و حفظ روحیه در میان مسیحیان، بازماندگان جنگ های صلیبی و سایر مردم بوده است.
ساخت بنای مذهبی باشکوهی که نشانگر صلابت و معنویت بخش آیین مسیحیت کلیسایی در میان شهروندان باشد، اقدامی هوشمندانه بود. آگاهی پیدا کردن مسیحیان از پیشرفت های گوناگون دانشی مسلمانان و نفوذ ایدئولوژی مکتب اسلام و توسعه حکومت اسلامی- حتا در عمق خاک اروپا – و نیز هراس آنان از جا ماندن در رقابت علوم مختلف، اروپاییان را برای حفظ رقابت مذهبی و سیاسی، با ابتکار و تشویق و حمایت همه جانبه کلیسا و ساخت و ساز چنین بناهای باشکوهی با محور کلیسا به تکاپو واداشت.
شیوه ی معماری خاص کلیسای نوتردام، در ابتدای شکل گیری روش و سبک جدیدی در معماری اروپاست که به سبک گوتیک معروف است. این شیوه اصالتن برای بناها ویادبودهای مذهبی مسیحیان به کار گرفته شد. شاید مهم ترین نشانه این سبک معماری کشیدگی اغراق آمیز دیوارها و طاق ها رو به آسمان است.
معماران، مجسمه سازان، نقاشان، صنعت گران برجسته برای انجام این کار، طراحی ها و نقشه کشی ها را انجام می دهند و در آغاز ساخت کلیسای نوتردام، شخص پاپ، به طور نمادین، نخستین سنگ بنای ساختمان را بر زمین می نهد. پروژه ی ساخت کلیسای جامع پادشاهی فرانسه، بسیار بزرگ و مجلل است و به همین دلیل، ساخت آن بسیار طولانی می شود و پس از گذشت نزدیک به ۲ قرن- ۱۸۰ سال- در قرن چهاردهم-حدود ۱۳۴۵ میلادی- ساخت کلیسای نوتردام به پایان می رسد.

نوتردام؛ از لویی هفتم تا تاج گذاری ناپلئون بناپارت
تاریخ کلیسای نوتردام را می توان به چهار بخش؛ دوره ی ساخت (از قرن دوازدهم۱۱۶۳ تا قرن چهاردهم ۱۳۴۵ میلادی، ۱۸۲ سال)، دوره ی حیات اصلی(از نیمه ی قرن چهاردهم تا ابتدای قرن نوزدهم، حدود ۴۵۰ سال)،دوره ی متروکه و آسیب ها( نیمه ی نخست قرن نوزدهم) و دوره ی مرمت و معاصر( از نیمه ی قرن نوزدهم تا قرن بیست ویکم) تقسیم کرد.
کلیسای نوتردام، از میانه ی قرن چهاردهم تا ابتدای قرن نوزدهم -حدود ۴۵۰ سال فعالیت- شاهد برنامه ها و رویدادهای متنوعی مانند؛ اجرای آداب و مراسم مذهبی رایج مسیحیان، برگزاری مناسبت های سیاسی مانند تاج گزاری پادشاهان فرانسه، راه اندازی گنجینه ای از اشیای ارزشمند تاریخ مسیحیت مانند تاج خاری که پیش از مصلوب کردن حضرت مسیح بر سرش گذارده بودند، تکه ای از چوب صلیب و یکی از میخ های آن، ردای لویی نهم و مجموعه ی متنوعی از آثار ارزشمند تاریخی دیگر بوده است.
با ساخت و راه اندازی کلیساهای دیگر، طی دوره های تاریخی، کلیسای نوتردام به موزه ی آثار تاریخی و مذهبی مسیحیت، تغییر کاربری پیدا می کند. همین مسأله باعث نیمه متروک شدن و آسیب دیدن بخش هایی از بنا می شود، حتا در جریان انقلاب فرانسه، مورد تهاجم و غارت انقلابیون و دزدان قرار می گیرد. تنها رویداد مهم در این مقطع زمانی، تاج گزاری ناپلئون بناپارت در ابتدای قرن نوزدهم در کلیسای نوتردام است.

نوتردام پاریس، مادر کلیساهای قرون وسطی تا معاصر
آنچه مهمتر از بازخوانی و شرح تاریخ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کلیسای نوتردام است، بررسی و یافتن دلیل محبوبیت خاص این اثر تاریخی است، چراکه همزمان و با اندکی تاخیر از ساخت کلیسای نوتردام پاریس، ساخت کلیساهای بسیار باشکوه تر و بزرگتر در پاریس و تمام فرانسه رواج پیدا می کند. نکته جالب آن است که با نام “نوتردام” چندین کلیسای دیگر در فرانسه وجود دارد و نمونه برجسته آن، کلیسای نوتردام شهر استراسبورگ است اما همچنان علاقمندی به نوتردام پاریس میان مردم فرانسه و جهان غیر قابل مقایسه با هر نمونه دیگری است. می توان با این توضیح کلیسای نوتردام پاریس را به عنوان مادر کلیساهای قرون وسطی تا معاصر نامید.
با انتشار خبر آتش گرفتن نوتردام در ماه گذشته شاهد واکنش های گسترده در میان مردم جهان بودیم، به گونه ای که هیچکس در مقابل این حادثه نتوانست سکوت کند، حتی مقامات سیاسی دنیا از جمله رییس جمهور فرانسه که به نطق و مصاحبه در برنامه زنده تلویزیونی اقدام کرد.خبرگزاری ها، روزنامه ها، رادیو ، تلویزیون های سراسر دنیا و شبکه های مجازی تا روزها پس از پایان آتش سوزی به انتشار اخبار می پرداختند.
این اندازه واکنش جهانی نشان می دهد، علاوه بر نکته های تاریخی و انگیزه های ساخت و کیفیت و سبک معماری این بنا، دلیل دیگری برای جذابیت این اثر ارزشمند وجود داشته است.
برای یافتن پاسخ این پرسش که شهرت جهانی و علت اصلی علاقمندی و جایگاه مردمی کلیسای تاریخی نوتردام پاریس در چیست؟، باید به تاریخ اجتماعی آن بنا پرداخته شود. در یک نگاه کلی، تاریخ اجتماعی مربوط به این کلیسا را به دو بخش می توان تقسیم کرد:
دوره ی یکم که از آغاز ساخت بنا در قرن دوازدهم تا اوایل قرن نوزدهم (حدود ۶۴۰ سال) ادامه می یابد و مربوط به برگزاری آداب و رسوم رایج کلیسا است. البته به عنوان کلیسای جامع پادشاهی وقت فرانسه، مراسم خاص سلطنتی نیز در آن برگزار می شده است. اما دوره ی دوم، پس از متروکه شدن آن در ۴دهه ی نخست قرن نوزدهم، از نیمه ی قرن نوزدهم تا دوره ی معاصر را شامل می شود و شهرت یافتن این بنا در بین مردم دنیا، مربوط به این دوره است. در چند سال ابتدایی این دوره، با اتفاق خاصی برای کلیسای نوتردام پاریس، مفهوم محتوایی تازه ای پیدا کرده و باعث شکل گیری زندگی نوین و متفاوت کلیسا می شود. رویدادی که با سپری شدن تنها کمتر از ۱۰ سال از زمان پیدایش آن، تمام شکوه سلطنتی و اعتبار معنوی نزدیک به ۷ قرن بیش از خود را پشت سر می گذارد. کلیسای چند صد ساله نوتردام پاریس، که شکوه و عظمت سلطنت پادشاهی فرانسه را همراه خود دارد، با ویژگی ها و نوآوری های منحصر به فرد در معماری و تجربه ی رویدادهای برجسته ی فراوان، توان ادامه ی حیات شکوهمندش را از دست می دهد و در اواخر قرن هجدهم، رفته رفته در غبار فراموشی پنهان می شود، که ناگهان به کانون توجه دوستداران فرهنگ و هنر در سراسر فرانسه و مردم سایر نقاط اروپا و جهان تبدیل می شود.

نوتردام عاشقانه ای از خشت و سنگ
کلیسای نوتردام در جایی که هیچ نشانی از مذهب، معنویت و سیاست نیست، داخل شده و زمینه ساز توجه جهانیان می شود. کلیسا از مرز دین و سیاست و تاریخ عبور کرده و در سرزمین خیال پردازانه ی داستان نویسی، در زیباترین نقش، جای می گیرد. نوتردام از جهان خود جدا شده و در داستانی شگفت، از نو متولد می شود. نویسنده ی رمان، مانند آفریدگاری، چنان روحی به کالبد خشکیده و مرده ی این کلیسا می دمد، که در روند داستان و ذهن خواننده، تبدیل به تأثیرگزارترین شخصیت می شود. جان بخشی نویسنده به نوتردام متروک و نیمه مخروب پاریس، باعث ایجاد تحرک سیال و گسترده و انسجام در میان شخصیت های داستان می شود که گویا کارگردان اصلی داستان، خشت و سنگ های کلیساست!
شخصی که توانست از خشت و گل و سنگ، معشوقه ای در میان مردم دنیا بسازد، نامدارترین شاعر و نویسنده ی قرن نوزدهم فرانسه، جناب ویکتور ماری هوگو (۱۸۰۲-۱۸۸۳م) است.
او در ابتدای قرن نوزدهم در خانواده ای نزدیک به دربار پادشاه فرانسه به دنیا آمد. با توجه به ثروت و رفاه و فرهیختگی و فرهنگی بودن خانواده ی او، تجربه های خاص زیستن و آموختن و دنیاگردی را از خردسالی، انتظار طبیعی آن است که او در همان لایه ی خاص بورژوایی فرانسوی ادامه ی حیات دهد، اما برخلاف چنین وضعیتی، از دوره ی کودکی به شاعری و نویسندگی ذوق و استعداد درخشان خود را بروز می دهد و نخستین خلاقیت ها و رویش های هنری اش در نوجوانی و اوایل جوانی شکوفا می شود. با وجود تولد و رشد او در خانواده ای مرفه و اشراف زاده، از نخستین آثارش توجه خاصی به طبقه ی متوسط و نیز متن جامعه دارد. مو شکافی و تجزیه و تحلیل جامعه ی خود را سرمشق و راهنمای خلق آثارش قرار می دهد و بازنمایی ویژگی ها، چالش ها و وضعیت طبقه متوسط و فقیر جامعه، پر رنگ ترین بخش آثار او می شود.
به کارگیری عناصر محیطی، شخصیت سازی و جان بخشی به اشیاء تخصص خاص ویکتور هوگو در داستان های اش است. نمونه ی بارز آن کلیسای نوتردام در رمان گوژپشت نوتردام است. او، به خوبی از عناصر پیرامون موضوع داستان، بهره می گیرد و وضعیتی چند بعدی و پر چالش در فضای داستان به وجود می آورد و بدین وسیله بر جذابیت متن داستانش می افزاید. چالش های به خدمت گرفت شده در ترکیبب بندی داستانش شامل سوژه هایی است که هر کدام می تواند محور داستانی مستقل باشد، اما او با انسجام بی نظیری توانسته بدون گریز از محور داستان، از ابعاد گوناگون، تنوع خاصی خلق کند که شاید در تاریخ ادبیات مدرن و نزدیک آن کم نظیر است.
خلق آثار جاودانه ی او مانند گوژپشت نوتردام، بینوایان و مردی که می خندد و سبک نویسندگی او، الهام بخش و سبک آفرین برای بیشتر نویسندگان پس از خود شده است.
ویکتور هوگو در رمان گوژپشت نوتردام، دوره ی تاریخی رویدادهای داستانش را به ۳ قرن قبل از حیات خود منتقل کرده است. اما با کمی دقت در فضای داستان، متوجه به چالش کشیدن جامعه ی معاصر نویسنده می شویم: اوضاع نابسامان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دیکتاتوری برآمده از انقلاب مردم فرانسه، نظام بی عدالت دادگستری و اداری، از جمله مهم ترین مسایل اجتماعی نویسنده بوده است.
او، در ۲۹ سالگی (۱۸۳۱م)، نگارش رمان گوژپشت نوتردام را به پایان می رساند، که مورد توجه و تحسین تمام خوانندگان قرار می گیرد. از تاریخ انتشار آن رمان تاکنون، هر سال در سراسر دنیا، چاپ و پخش و خوانده می شود. هنرمندان تئاتر و موسیقی از اولین سال های انتشار رمان گوژپشت نوتردام، بارها در طول سال، نمایش و نمایش موزیکالی از آن را به صحنه برده اند. با پیدایش هنر سینما، از سال های نخست سده ی بیستم، این رمان مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت و کشورهای مختلف طی یکصد سال گذشته چندین فیلم بر پایه این رمان ساخته اند.
گوژپشت نوتردام، نام داستان بلند عاشقانه ی ویکتور هوگو است که با گذشت نزدیک به ۱۹۰ سال از آفرینش آن، همچنان در میان مردم جهان تحسین می شود.
محل شکل گیری رخدادهای اصلی این رمان و شخصیت های آن، وابسته به کلیسای نوتردام است. رویدادهای شکل گرفته در محل آن کلیسا، چنان با فرم و فضای داستان آمیخته است، که کلیسای نوتردام را به شخصیتی همیشه زنده، نزد خوانندگان و مخاطبان به یادگار گذاشته است.
ویکتور هوگو با هوشمندی و آگاهی، یک موقعیت و بنای تاریخی در حال فراموشی را به عنصری مهم و تأثیرگزار در داستان اش جانمایی می کند. کلیسای نوتردام به جایگاهی همتراز و شاید مهمتر از شخصیت های اصلی در رمان دست می یابد و اسرارخانه ای برای جبهه ی خیر و شر، امانتدار تاریکی و روشنایی و قتلگاه و گورستان زشتی و زیبایی می شود.
نویسنده، با به خدمت گرفتن بنای نوتردام، جانی دوباره به کالبد کلیسا می دهد چنان که گویی تاریخ ۷۰۰ ساله ای قبل از آن نداشته است. با خواندن داستان، مخاطب، همچون شخصیت های اصلی آن، تحت تأثیر جان بخشی بنای کلیسا قرار می گیرد.
با توضیحات مختصری که رفت، می توان کلیسای نوتردام را کلیسای ویکتور هوگو نام گزاری کرد، چراکه او باعث رشد و ارتقای محبوبیت و جذابیت آن شده است.
هوگو در مقدمه کتاب به نکته ای اشاره می کند که انگیزه ی آفرینندگی رمان اوست:
“چند سال پیش، نویسنده این کتاب به هنگام تماشا یا بهتر بگویم ضمن کاوش در کلیسای نوتردام پاریس، در یکی از زوایای تاریک برج های آن واژه ANATKH را که دستی عمیقن بر یکی از دیوارها کنده بود دید…کسی که این واژه را بر دیوار برج کلیسای نوتردام کنده کاری کرده بود، چندصد سال پیش مرده، و حکاکی او هم به دنبالش از بین رفته، پایان عمر این کلیسا نیز نزدیک است، کتاب حاضر، درباره ی سنگ نوشته ی مزبور نوشته شده است.”
ویکتور هوگو با هوشمندی کم نظیر، به خوبی از معماری کلیسای نوتردام، ابزاری نیرومند در داستان خود می سازد. شکل گیری فرم داستان و پرورش درونمایه اش را بر پایه های آن ، استوار می کند.
به طور کلی یک اثر هنری ادبی و نمایشی، با حضور عناصری چون معماری تاریخی، استفاده از فضاهای مرموز و معماگونه به همراه وحشتی اندک، چالش عاشقانگی، جنگ های چند وجهی عشاق، ناکامی عاشق سرسپرده در کامیابی از عشق، عنصر مرگ ناگهانی و غیر منتظره به دلیل محکومیت در دادگاه بی عدالت و…، همگی بر قدرت نفوذ داستان و ماندگاری و جاودانگی آن می افزاید.
در این میان، وجود یک اثر قابل بازدید و لمس در دنیای واقعی، ضمن افزایش تأثیرپذیری از داستان، باعث ایجاد محبوبیت آن می شود. هرچه داستان در جامعه ی مخاطبان گسترش می یابد، معرفی و محبوبیت اثر به جای مانده، بیشتر می شود، چنانچه این استدلال در مورد کلیسای نوتردام، رخ می دهد.
براساس مستندات تاریخی، در زمان نگارش رمان گوژپشت نوتردام، چنانکه پیشتر اشاره شد، آن کلیسا، آسیب دیده و در بخش هایی غیر قابل کاربرد بوده است. تنها کمتر از ۱۰ سال از انتشار رمان جناب هوگو و استقبال مردمی از آن داستان، مقامات فرانسه را بر آن می دارد تا کار بازسازی و مرمت اساسی کلیسا را به دو معمار مشهور آن زمان به نام های اوژن ویوله لودویک و ژان باتیست لاسو می سپارند.
کار بازسازی پس از ۲۳ سال به پایان می رسد و زیبایی ، شکوه آن دوباره به کلیسا بازگردانده می شود، بی شک، این اندازه محبوبیت، مدیون آفرینش رمان گوژپشت نوتردام است.
اکنون، با گذشت نزدیک به ۱۹۰سال از آفرینش این رمان، سالانه میلیون ها بار، نام آن کلیسا، در بین خوانندگان آن اثر و نیز تماشاچیان آثار نمایشی و سینمایی ساخته شده براساس آن داستان، خوانده و شنیده می شود.
کلیسای نوتردام (نوتردام در لغت به معنای بانوی ما)، روزانه محل بازدید هزاران گردشگر از سراسر جهان است که بی گمان با رمان عاشقانه ی ویکتور هوگو، به آنها معرفی شده است.
قدرت و اقتدار پادشاهی فرانسه و شکوه و معنویت رهبران کلیسا نتوانستند مانند رمان گوژپشت نوتردام به آن کلیسا جایگاه منحصر به فرد بدهد.

تطهیر ژان دارک در نوتردام
در بین رویدادهای منتسب به کلیسای نوتردام پاریس، داستان جالبی وجود دارد؛ در میانه ی جنگ های فرانسه انگلستان، در روستایی نزدیکی محل نبرد، از خانواده ای روستایی دختر نوجوانی اقدام به قیام علیه متجاوزان انگلیسی می کند و می تواند در مدت زمان کوتاهی گروه جنگجویان زیادی را همراه خود کند و پیروزی هایی نیز به دست آورد. با شهرتی که به دست می آورد موفق به ملاقات مقامات فرانسوی می شود و از دربار و مقامات فرانسه نشان افتخاری دریافت می کند. ژاندارک، دختر نوجوان بپا خاسته علیه دشمنان کشور، در یک شرایط نامناسب به دست سپاهیان دشمن اسیر می شود و در دادگاه نظامی و عقیدتی کلیسا محکوم به ارتداد و اقدام و شورش علیه پادشاهی انگلستان شده و به مرگ در شعله های آتش محکوم می شود.
سالها پس از آنکه جنگ به پایان رسید، خانواده و بازمانده های ژاندارک به منظور بازگرداندن شرافت او، طرح دعوای جدیدی را در دادگستری فرانسه مطرح می کنند و بررسی آن مسأله توسط دادگاه پذیرفته می شود، محل تشکیل دادگاه مورد نظر در کلیسای نوتردام است و در پایان آن بررسی، رأی به بی گناهی و تبرئه شدن و بازگرداندن شرافت دختر مبارز، ژاندارک صادر می شود.
در میان مجسمه های ساخته و نصب شده در کلیسای نوتردام پاریس، مجسمه ی ژاندارک دلیر، اسطوره ی مبارزه ی فرانسوی ها وجود دارد. این داستان تاریخی به بخشی از جاذبه های محتوایی این بنا تبدیل شده است.

کلیسای ویکتور هوگو نه کلیسای نوتردام
کلیسای نوتردام پاریس را اقتدار پادشاهان و نفوذ رهبران کلیسا می سازد ولی تا مرز نابودی پیش می رود، هر کالبدی بدون جان و هر جسمی بدون روح، محکوم به نابودی و فراموشی است. بنای مذکور با شکوهِ تمام و پیشرفته ترین تکنولوژی روز ساخته می شود اما از فنا شدن گریزی پیدا نمی کند.
هم دوره کلیسای نوتردام پاریس کلیساهایی بس باشکوه تر ، مهندسی تر ساخته می شود اما نمی تواند جایگاه مردمی پیدا کند. اگر صرف ساخت و ساز معماری و ثبت آن به عنوان یک اثر معماری و میراث فرهنگی، توان جاودانگی در میان مردم داشت آثار فاخر هم عصر و حتی هم نام نوتردام نیز محبوب می شدند.محبوبیت این کلیسا چیزی جز تاریخ و معماری است و آن؛ تاثیر گذاری متن و قلم است. ماه گذشته کلیسای نوتردام در آتش سوخت و مردم گویا بر جنازه معشوق شان سوگواری می کردند، این سوگواری نه بر بنای ۸۵۰ ساله و تاریخ باشکوه آن بلکه بر داستان تاثیر گذار نویسنده بود که جان بخش دوباره کلیسای نوتردام شده بود.

نویسنده پژوهشگر هنر و علوم استراتژی است.