انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یادداشت‌های پایان قرن (قسمت ۶۵)

فصل هفتم: پیری و مرگ

  1. هستی اجتماعی، و زیست‌شناختی «پیری» (ادامه از قبل)

به هر حال مسائلی از این دست نشان می‌دهد که «احساس پیرشدگی» نیز فرایندی اجتماعی و تعاملاتی دارد. یعنی با یاری نگرش‌های اگزیستانسیالیستی (خصوصاً سارتر، دوبوار و …) در می‌یابیم که چگونه به یاری نقش پر توان «نگاه دیگری» ، که در عین حال به لحاظ جامعه‌شناسی فضای فرهنگی ـ اجتماعی جامعه را نمایندگی می‌کند (هربرت مید)  با پیری خویش روبرو می‌شویم. در واقع باید گفت الحاق این آیینۀ اگزیستانسیالیستی به بحث‌های جامعه‌شناسی خُرد، از اتفاقات بسیار مهم است . چنانچه در روش تحلیلی و تفسیری نوربرت الیاس می‌توان آن‌را دید. و در کتاب تنهایی دمِ مرگِ او  بازشناخت..؛ روشی که خبر از دیالکتیکی بودن رابطۀ پیرشدگی از طریق نگاه «دیگری» می‌دهد. نگاهی که همان گونه که دیدیم خود به موقعیت‌های دیگر نیز حلقه خورده است.

اکنون اگر به جای «نگاه دیگری»، مکان‌های شهری را بگذاریم و نحوۀ ارتباط بین سالمندان و شهرها را از طریق این عناصر بازخوانی کنیم، آنگاه متوجه نوع دیگری از بیرون راندن افراد سالمند از قلمرو به اصطلاح «فعال اجتماعی» خواهیم شد. چیزی که در کتاب «پیری و پیرشدگی» ونسان کارادک، از آن با اصطلاح «برکندگی» یاد می‌شود. کارادک می‌گوید:

«مشکلات ایجاد شده در راه تعامل با افراد و اشیاء پیرامونی یکی از عوامل ایجادگر برکندگی است، که باعث می‌شود فرد سالمند هر چه بیشتر سنش بالا می‌رود بیشتر در فضای خانگی بماند… ترس از اینکه آدم نتواند دنباله‌روی معیارهای حرکت با خودرو شود و خشم دیگر رانندگان را برانگیزد؛ ترس از اینکه مبادا در پیاده‌رو، سدّ راه دیگر رهگذران بشود، اتوبوس به علت مرتفع بودن مانعی خطرناک است و هم اینکه فرد باید زیر نگاه راننده‌ای که همیشه صبور نیست، به سرعت از پله، بالا یا پایین برود. ….»  (همان: ۱۴۰).

بنابراین آن دسته از عناصر شهرهای مدرنی که از طریق مدیریتِ غیر انسان‌دوستانه، تحت حاکمیت اتوموبیل سواران و بزرگراه‌ها و توانمندان جسمی ـ ذهنی عمل می‌کنند، در حقیقت به طرز وحشیانه‌ای به تبعید گروه‌های به اصطلاح «ضعیف» شهروندان می‌انجامد.

اگر یکی از دلایلی که باعث بروز مشکل و تبعیض می‌شود، در مفهوم‌سازی «گسترۀ اجتماعی»و «فعالیت داشتگی» باشد، شاید بتوان به پشتوانۀ نگرش‌هایی همچون دیوید اون‌رو (که در خصوص سالمندانِ به اصطلاح «وابسته»، به کار بسته است)، بازنگری‌هایی را در نگرش‌های مبتنی بر قدرت و تبعیض انجام داد. در نگاه اون‌رو فعالیت شخص سالمند، نه در کنش‌گری‌های فیزیکی ـ جسمانی و یا نقش‌های کارکردگرایانۀ سودمندی اجتماعی، بل بر شوق زیستن و علاقه‌مندی‌های آن‌ها متمرکز می‌شود. آنچه در برخی از نظریه‌هان اون‌رو وجود دارد و از طریق کتاب و نظریات کارادک می‌توان با آن آشنا شد، دیدگاهی مترقی و حرمت‌آمیز به پیری و پیرشدگی است.  دوید اون‌رو در مرحله‌ای از نظریۀ خود به یاری موقعیت «سالمندی و پیر شدگی» به گستره‌ای اجتماعی دست می‌ییابد که از طریق علائق و یا دیدگاه‌های مشترک سالمندان برساخته می‌شود. آن هم بی‌آنکه نیازی به حضور شخص در مکانی خاص و یا فعالیتی خاص باشد. گسترۀ فضای «حضور»ی که در بخشی از نظریۀ اون‌رو وجود دارد (که قادر به بازتعریف ساحت‌های اجتماعی است)، گسترۀ اجتماعی مشترکی است که هر چند در مرحله‌ای متکی به علاقه‌مندی‌هایی همچون رفتن به کلوب‌های رقص و یا باشگاه‌های مخصوص بازنشستگان است، اما در جایی هم که سالمند دیگر قادر به رفتن به چنین فضا ـ مکان‌هایی نیست، باز همچنان به دلیل فضای گفت‌وگو و یا حتی مرور ذهنیِ خاطرات و علاقه‌مندی‌های اجتماعی، می‌تواند نوعی مشارکت در گستره‌ای اجتماعی محسوب شود. کارادک می‌نویسد:

«در واقع هم‌سازی کمتر همواره مفهوم بی‌تعهد شدگی ندارد و فرد می‌تواند در گستره‌ای اجتماعی، زندگی فردی خود را داشته باشد بی‌آنکه در آن مشارکتی از خود نشان دهد. به این ترتیب، برخی از گستره‌های اجتماعی به واسطۀ ارتباط مداوم با آن‌ها از طریق رسانه‌ها یا از طریق تجدید خاطرات در ذهن فرد سالمند حضور دارند. نویسنده (دیوید اون‌رو) به مورد دو زن اشاره می‌کند که رقص محفلی را کنار گذاشته‌اند اما همچنان به این فعالیت و این دوران زندگی‌شان دل بسته‌اند و دوست دارند مدام از آن یاد کنند» (همان : ۱۲۹ ـ ۱۳۰).

(ادامه دارد ….)