انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کلاه میترا

اهمیت نجوم و تنجیم در بررسی‌های تاریخ و فرهنگ بر همگان روشن است. نخستین تمدن‌های بشری در دشت‌ها و مراتع سبز در کنار رودخانه‌های پرآب بوده است. رشد کشاورزی در این مراکز بیش از هرچیز به رشد دانش و فنونی نیاز داشت که مهمترین آنها، تقسیم درست سال و فصول بر مبنای گردش ستارگان و سیارگان بود. مدارک به دست آمده نشان می‌دهد که حدود ۵ تا ۴ هزار پیش از میلاد مصریان دانش و تجارب خود را در تقسیم سال بر مبنای حرکت خورشید به ۳۶۰ روز ارائه کردند و ۵ روز نیز به برگزاری جشن میلاد ایزدان ایزیس، ازیریس و هاثور اختصاص دادند. بابلیان نیز این دانش مصری را دیرتر برگرفتند زیرا تقسیم سال در بابل بر مبنای گردش ماه بود. گویا در حدود ۲۸۵۰ پیش از میلاد نخستین بار سارگون این سالشمار خورشیدی را به جای تقویم قمری اقتباس کرد. اما بابلیان بودند که سال کبیسه را اندازه گرفتند و هر ۵ یا ۶ سال یکبار سال کبیسه داشتند. ایرانیان نیز گویا از دوران هخامنشیان این تقسیم‌بندی را از مصر و یونان برگرفتند. بنابراین، موضوع دانش تقویم باستان بر بنیاد نجوم یکی از موضوعات سیال و رایج است که چند هزار سال استمرار یافته و بسیاری از نمادهای فرهنگی از سرزمین‌های گوناگون را در خود جای داده است.

ایزیس

ما در مقالۀ «تحلیل ساختاری دوگانگی نماد ماهی»[۱] به نگاره‌های ماهی، یکی از این نقش‌های مهم در نجوم و تنجیم باستانی پرداختیم و سپس این موضوع را عارفه صرامی با عنوان آیکون نگاری دوماهی در هنر ایرانی-اسلامی[۲] بسط و ژرفا داد. در اینجا اشاره می‌کنیم که با توجه به یافته‌های باستان‌شناسی، اولین تصاویر ماهی از دورۀ پارینه سنگی به دست آمده است. همچنین در اسطوره‌ها و ادیان مختلف نمادی بسیار پربسامد و مهم به شمار می‌رفته است[۳]. اما به رغم داشتن آگاهی از دانش نجومی و تنجیمی باستان، بسیاری از داده‌ها را نمی‌توان معنا کرد مگر آن که در تودرتوی دانش‌های میان‌رشته‌ای بتوان سرنخی از معنا و مفهوم آن‌ها به دست داد. این نمادها در حیات فرهنگی و اعتقادی ما گاه از جایی به جایی انتقال، انطباق، نوسازی و تغییر یافته‌اند. با این همه، تأثیر زیادی با درون‌مایه‌های روایی خویش برای آموزش حقایق اسطوره‌ای- دینی، تاریخی و اجتماعی داشته‌اند، که شاید امروزه دیگر این درون مایه‌ها برای ما آشنا نباشد و صرفا به صورت نشانه‌هایی بی‌معنا به حیات خود ادامه دهند. به عبارتی، آنچه می‌بینیم و آنچه می‌شناسیم امروزه در اکثر موارد در پیوند معناداری با هم نیستند. زبان در معنی عام آن (چه کلامی، چه تصویری، چه رفتاری و…) برای فهم پیوستگی‌های پدیده‌ها باید به کار گرفته شود و این امر مستلزم درک اشتراک با فرهنگ‌های دیگر است.

در این گفتار به کلاه موسوم به «میترِ/میترَ/میترا/ mitre/mitra/mytar» می‌پردازیم که امروزه پوشش سر اسقفان مسیحی است. mytar/mitra در یونانی به معنی «سربند» است. برخی آن را با ایزد هندی و ایرانی «میتره/میثره» مربوط می‌کنند برخی هم از ریشۀ هند و اروپایی «*mei» (بستن).

آنچه که بیشتر مد نظر ما در این گفتار مختصر است، شکل این کلاه است. سوای شکل این کلاه اسقفان، کلاه دیگری نیز به «میثره» ایزد ایرانی موسوم به کلاه فریگی، کلاه نوک‌دار[۴]مرتبط است. اما این کلاه اسقفان شکل دیگری دارد و آن شکاف در نوک آن است. از لحاظ شکل برخی آن را با شکل مشابه سرپوش ایزد داگون بابلی (ایزد خورشید) مرتبط دانسته‌اند. در نمونه‌های متأخر اساطیر بابلی، اآ، ایزد آب‌ها به صورت ایوانس[۵] و یا در شکل ایزد ماهی داگون[۶] نزد سوری‌ها پرستیده می‌شد. با توجه به برخی تفاسیر، اآ، یا ایوانس در آغاز به صورت ایزدان خورشیدی در نظر گرفته می‌شدند که فواید خود را بر زمین می‌نهادند، در پایان روز آن دو به زیر آب‌ها می‌رفتند تا شب را همچون ماهی در میان امواج سپری کنند[۷].

داگون

موضوع کم‌کم روشن‌تر می‌شود ایزد خورشیدی بابلی هم چنین سرپوشی بر سر دارد. حالا اگر بخواهیم ارتباط میثره ایرانی را نیز به عنوان ایزد خورشیدی در نظر بگیریم، آنگاه ارتباط نام این کلاه با ایزد ایرانی تحت تأثیر رواج مهرپرستی در روم بیشتر معنادار می‌شود. اما هنوز بحث دیگری نیز باید روشن شود. میثره ایرانی ایزد خورشید نیست یا دست کم مستقیماً در منابع ایرانی این عنوان را ندارد. میثره ایزد نور است. اما سیک[۸] نشان می‌دهد که میثره ایرانی، ایزد نور بی‌کران و پیمان، در اروپا تبدیل به ایزد خورشید شد، زیرا آنان ایزد نور نمی‌شناختند.

ایزدان خورشیدی در بسیاری جای‌ها به شکل ماهی شب‌ها به درون آب می‌روند و روز هنگام بیرون می‌آیند. نوعی تضاد جاودان میان شب و روز که خود نماد جاودانگی نیز هست. معمولا کلاه میترای اسقفان را در فرهنگ کلسیای کاتولیک با مهرپرستی و ایران مربوط نمی‌کنند و کوشیده می‌شود این ارتباط را انکار یا کمرنگ کنند. به رغم عدم توجه به تأثیر ایران بر یونان باستان و روم برخی از محققان دین مهری به بسیاری از این نمادها در مسیحیت اشاره کرده‌اند. برای نمونه بوسنبارک[۹] صراحتاً کلاه اسقفان موسوم به کلاه میترا را نمادی برگرفته از مهرپرستی می‌داند. توجه ما نیز به بسیاری از این نمادها می‌تواند نور تازه‌ای به فرهنگمان بتاباند و مسیر پژوهش‌های تازه‌ای را باز کند.

*این مطلب بار نخست در ویژه‌نامۀ ۱۴۰۴ منتشر شده است.

 

[۱] – بهار مختاریان، عارفه صرامی، ۱۳۹۳، مجله پزوهشهای انسان شناسی، تهران.

[۲]تفسیر نگاره‌های ایرانی بر پایه نجوم، ۱۳۹۷، تهران.

[۳] – بهار مختاریان، ۱۳۹۰، «اهمیت آیکونوگرافی در پژوهش‌های دین شناختی: آیکونوگرافی یونس و ماهی»، نقد نامه هنر شماره ۱، تهران.

[۴] – گئو ویدن گرن، ۱۳۹۳، جامه هارلکن و جامه رهبانی کلاه دلقک‌ها و درویشان، مترجم بهار مختاریان در پهوهشی در خرقه درویشان و دلق صوفیان، ص ۷۰.

[۵]-Ioannes

[۶]– Dagon

[۷] – بهار مختاریان، عارفه صرامی، ۱۳۹۳، ص

[۸] – Sick, D.H., 2004, “Mit(h)ra(s) and the Myths of the Sun”, Numen Vol. 51, No. 4, pp. 432-467.

[۹] – Busenbark, Ernest (1997), Symbols, Sex, and the Stars, California: Book Tree, p. 372.