انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقش نظریه‌های تغییر در تحلیل انقلاب ایران از دیدگاه ریمون بودون

انقلاب اسلامی ایران از جنبه‌های مختلف با انقلاب‌های اجتماعی دیگر متفاوت است. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های آن پیامدهای مختلف آن و بازتاب آن در حوزه‌های مختلف در جوامع گوناگون بوده است. یکی از این پیامدها، اثر آن بر آثار علمی و ایجاد نظریه‌های جدید در پدیده تبیین انقلاب است. تا قبل از انقلاب ایران، نظریه‌های انقلاب به سه نسل تقسیم شده بودند که هر نسل نسبت به نسل قبل، از نظریه‌های کامل‌تری برخوردار است. با وقوع انقلاب اسلامی، نظریه‌پردازان انقلاب درصدد تبیین آن با نظریات مطرح شده بودند و تلاش‌های زیاد نشان از ناتوانی نظریات موجود در تبیین و فهم انقلاب ایران داشت. از این رو راه برای نظریه‌پردازی جدید فراهم شد و نسل چهارم نظریات انقلاب شکل گرفت. پناهی (۱۳۸۵) در مقاله خود این موضوع را با نمودار ساده زیر نشان داده است.

منبع: (پناهی، ۱۳۸۵: ۲۰)

 

این موضوع بیانگر این حقیقت است که همانطور که انقلاب نیکاراگوئه و ایران، نسل جدید برای نظریات انقلابات باز کردند، در آینده نیز ممکن است چنین اتفاقی بیفتد و انقلابی رخ دهد که با نظریات موجود قابل تبیین نباشد پس ارائه یک مدل و یارادایم نظری به عنوان الگو و روش تبیین انقلابات راهگشا به نظر می‌رسد. در این راستا توجه به نظریه‌های تغییر ضرورت دارد.

بودون (۱۳۸۹) در کتاب «ارزیابی انتقادی نظریه­‌های تغییر اجتماعی»، نظریه‌های تغییر اجتماعی را به چهار دسته در جدول زیر تقسیم کرده است و آنها را مورد انتقاد قرار داده است. وی هر یک از نظریه‌های تغییر را یک برنامه درنظر گرفته است.

 

جدول ۱- دسته بندی نظریه‌های تغییر

دستهتعاریفمثال‌ها
 

نوع اول

 

جستجوی روندها

پارسونز: فرایند به طرف عام گرایی
کنت: مراحل سه گانه
روستو: مراحل رشد
نوع دوماالف- قوانین شرطیپارسونز: صنعتی شدن  باعث ایجاد خانواده هسته‌ای می‌شود
دارندورف: صنعتی شدن باعث ناپدید شدن تضاد طبقاتی می‌شود
ب- قوانین ساختارینورکس: دور باطل فقر
بهادوری: طبیعت مولد روابط نیمه فئودالی تولید
نوع سومشکل‌های تغییرهگل: اصول سه گانه
کوهن: انقلاب‌های علمی
نوع چهارمعلل تغییروبر: اخلاق پروتستانی
مکله لند: جامعه رو به پیشرفت

منبع: بودون، ۱۳۸۹: ۳۱

 

از نظر بودون، «هدف معین نظریه‌­های نوع اول این است که وجود روندهایی کم‎‌وبیش کلی و برگشت‌ناپذیر را نشان دهند. به زبان آماری، وقتی چرخه‌ها از طول مجموعه­‌ای زمانی حذف شوند، آنچه باقی می­‌ماند نوعی روند است. در این نوع، احتمالاً اول باید گزاره‌هایی را اضافه کنیم که وجود مراحل را تأیید کند، مراحلی که با نظم مشخص ظاهر می‌شوند. امروزه قانون مراحل سه‌گانه بسیاری از مردم را قانع نمی‌کند، ولی عدم اقناع مردم آنها را از جستجو درباره مراحل تغییر باز نمی‌­دارد» (بودون، ۱۳۸۹: ۱۸-۱۵). وی در ادامه مثال‌های زیادی از نظریاتی می‌زند که شامل مراحل چندگانه بوده و رد شده است.

نظریه‌های نوع دوم دو دسته هستند که قسمت عمده آنها به صورت قوانین شرطی اگر – پس ظاهر شده‌­اند. «دوتوکویل در اولین جمله پیشگفتار کتابش با نام «انقلاب فرانسه و رژیم‌های پیش از آن» می‌­نویسد که هدف او نوشتن تاریخی از انقلاب فرانسه نیست، بلکه مطالعه آن است. یعنی براساس فرایندهایی که در زمان و مکان معینی اتفاق می‌­افتند، پیشنهاداتی یا دامنه و اعتبار وسیع‌تری مطرح می­‌شود. در عصر جدید، بلندپروازی او مطرح کردن تعبیر دیگری از انقلاب فرانسه نبود، بلکه سهیم شدن در نظریه تغییر اجتماعی بود. بیشتر پروژه او تا حدی برای اثبات مجدد قوانین شرطی متمرکز شده است» (همان: ۱۸). یکی از شناخته­شده­ترین این قوانین، قانون بسیج سیاسی (به بیان دقیق­تر، خشونت سیاسی) دوتوکویل در علل انقلاب است. دوتوکویل علت انقلاب را نارضایتی مردم می­داند. وی معتقد است «غالباً وقتی مردمی برای مدتی، بدترین شرایط را تحمل کنند وقتی فشار از روی آنان برداشته شود آن قوانین را رد خواهند کرد و این نارضایت را ایجاد می­‌کند». از نظر بودون قانونی که وی ارائه داده است ماهیتش متناقض حقیقت است. زیرا «عقل سلیم می­‌گوید که پیشرفت واقعی در موقعیت هر فرد به احتمال فراوان­‌تر او را راغب‌تر و علاقه­‌مندتر به احترام قوانین، نهادها و قدرت سیاسی می‌کند» (همان: ۱۹)، نه برعکس.  درباره این موضوع، بحث‌های مختلف و متناقضی بیان شده است. پس از آن نظریه تبدیل خانواده گسترده به هسته‌­ای پارسونز را بیان می­‌دارد و ادعا می­‌کند که «اعتبار این نظریه به یک حوزه کاربرد محدود نشده است. پارسونز ممکن است قانون مشهورش را براساس مطالعه یک جامعه آمریکای شمالی تدورین کرده باشد، ولی ساختار منطقی تجزیه تحلیلش بر این دلالت دارد که حیطه اعتبارش وسیع‌تر از آن است. آنچا ممکن است حیطه اعتبار بنامیم فراتر از پدیده‌هایی است که بر آنها پایه‌گذاری شده است» (بودون، ۱۳۸۹: ۲۱). او معتقد است این وسعت اعتبار درباره قانون بسیج سیاسی دوتوکویل نیز مصداق دارد. درواقع بودون در این نوع نظریات به روایی و اعتبار نظریات اشکال وارد می­‌کند. اما گاهی به جای قوانین شرطی از ساختار صحبت می‌شود. این نوع قانون در صورتی رخ می‌دهد که ارتباط اگر- پس، فقط یک متغیر را توضیح نمی‌دهد و می‌تواند مرکب از متغیرهای اولیه و سیستمی از متغیرها باشد. نظریات نومارکسیستی چنین حالتی دارند. که درواقع متغیر اولی نظامی از متغیرهای یا ویژگی‌هایی است که به متغیر دوم منتهی می‌شود. «آنچه لازم است انجام دهیم این است که به یاد آوریم هر الگو یا سنت فکری که نظریه‌های توسعه اقتصادی و همچنین سیاسی با آنها در ارتباط‌اند عموماً قالب‌هایی پژوهشی برای قوانین ساختاری­‌اند. دو نوع نظریه اول از یکدیگر مستقل نیستند، بلکه به صورت دقیق­‌تر، «گزاره‌هایی درباره روندها غالباً بر قوانین شرطی کم و بیش آشکار پایه‌گذاری شده‌اند» (همان: ۲۳).

نوع سوم نظریه‌ها یه شکل تغییر می‌پردازند نه محتوای آن. ساختار انقلاب‌های علمی کوهن بهترین مثال از این نوع است. درباره این موضوع مقالات زیادی نوشته شده است از جمله مقاله پناهی (۱۳۸۵) که به وضوح نشان داده است که این نظریات که مبنای سنجش و قضاوت مناسبی برای جامعه محققان قرارگرفته است از ناهنجاری خاصی رنج می‌برند که با وقوع برخی وقایع مانند انقلاب ایران و نیکاراگوئه، خود را نشان می‌دهند. پناهی (۱۳۸۵) نیز در مقاله خود به این نتیجه رسیده است که «به نظر نمی‌رسد اطلاعاتی که براساس مشاهده به دست آمده است درچارچوب الگوی کلی غالب انباشته‌شده به آسانیِ گذشته قابل‌تفسیر باشند. به حقیقت نزدیک‌تر خواهد بود اگر بگوییم اطلاعات جدید یا نظریه‌هایی را که در چارچوب الگوی کلی تدوین شده‌اند نقض می­کنند» (همان: ۲۴). البته این به معنای نقش ناگهانی و کلی نظریات نیست، اما آنچه در اینجا مهم است «ماهیت صوری نتایج کوهن است. نتایجی که به ما نمی‌گویند چه چیزی تغییر خواهد کرد، اما می‌گویند تغییر چگونه، به چه شکلی و چه طریقی رخ خواهد داد» (همان: ۲۵). بودون در ادامه مثال‌های دیگری می‌زند که در این مجال بحث آنها نیست.

نوع چهارم نظریات به علل و عوامل تغییر می‌پردازند. «به سبب بازخورد علت و معلولی، مفهوم علت وقتی که در تجزیه تحلیل تغییر اجتماعی استفاده می‌شود ممکن است بسیار دوپهلو و مبهم باشد» (همان: ۲۷). درواقع بودون سؤالات معرفت‌شناختی در این نوع نظریه‌ها مطرح می‌کند. اینکه الف علت ب است در مواقع معینی معتبر و واضح است اما در بسیاری موارد مملو از دوپهلویی و ابهام‌اند. این خطر بزرگی است زیرا «همین دوپهلوبودن مسئله «تعیین حدود« را مطرح می‌کند» (همان: ۲۸). از نظر وی بسیاری از این نوع نظریات را باید به‌مثابۀ مسائل فلسفی ناب نادیده گرفت. بودون در ادامه بحث، پارادایم نظری خود را با مفاهیم مختلف مانند توهم، عقلانیت، فردگرایی و انباشتگی رفتار فردی ارائه داده است.

دگرگونی اجتماعی ریمون بودون

دگرگونی اجتماعی نیز مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر علوم اجتماعی دچار تغییر شده است. صاحب‌نظران دگرگونی اجتماعی در ابتدا بسیار تندرو و به دنبال پیشگویی بودند، اما «تحلیل جامعه‌­شناختی جدید، سعی می­‌کند منطق دگرگونی در نظام­‌های کنش متقابل را در ابعادی دست­‌نیافتنی با توجه به امکانات ابزارهایی که در اختیار جامعه‌­شناس است، بشناسد» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۴۱). برای اینکار باید از نظریه بودون در تحلیل انقلاب استفاده کرد؛ یعنی از اصل روش­‌شناسی امر منفرد. «به عبارت دیگر، جامعه­‌شناس جدید عموماً – حتی اگر این اصل موضوع گاهی مکنون باشد- نظری بر این است که دگرگونی اجتماعی، حتی در سطح جامعه‌­شناختی کلان، معقول نیست مگر آن که تحلیل را به سطح ساده‌­ترین کارگزاران یا بازیگران اجتماعی که نظام­‌های وابستگی متقابل مورد توجه جامعه‌­شناس را تشکیل می‌­دهند تنزل داد» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۴۲). مثال فرایند انتشار نوآوری کشاورزی در سوئد، که متعلق به جامعه‌­شناس سوئدی به نام هاگراستراند است، برای بیان این منظور مناسب است. همانطور که منحنی s  در شکل ۱ نشان می­‌دهد، در روی خط عمودی مجموعه‌­ای از اطلاعات لحظه‌­ای قرار گرفته است که در فواصل زمانی منظمی، که موسسات کشاورزی، نوآوری را در یک منطقه معین پذیرفته بودند و در روی خط افقی رخ می­دهد. این جامعه­‌شناس با استفاده از این اطلاعات، گام­‌های فرایند انتشار را به بهترین وجه تبیین نموده است. همانطور که در نمودار زیر مشاهده می‌شود،  این فرایند ابدا بسیار کند پیش می‌رود، سپس با شتاب زیاد و از آن پس رفته رفته به سوی کند شدن میل می‌کند. منحنی زیر این روند را نشان می­‌دهد.

شکل ۱- منحنی s (فریند انتشار)

«اثر منتجه‌­ای که او می­خواست تبیین کند، همین است. این اثر، ویژگی نظام وابستگی متقابل را به عنوان یک نظام به خوبی نشان می­‌دهد. به عبارت دیگر، این یک ویژگی نظام است نه افراد. از طرف دیگر، بدیهی است که این ویژگی نظام، از اراده یا نیات افرادی که نشام وابستگی متقابل را تشکیل می‌دهند، مشتق نشده است: گفتن ندارد که کارگزاران اجتماعی نخواسته‌اند که فرایند، ساخت s  را داشته باشد. اما روند فرایند علت دیگری جز تصمیمات کارگزاران اجتماعی ساده که نشام وابستگی متقابل را تشکیل می‌دهند، ندارد. کوتاه کلام اینکه، در اینجا با یک اثر منتجه نمونه روبه‌رو هستیم: این اثر از ویژگی نظام است، از تجمع رفتارهای فردی نتیجه شده است، و به هیچ وجه نیات کارگزاران را منعکس نمی­‌کند» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۴۳). فرضیه هاگراستراند براساس پدیده پرتوافکنی از مبدأ یک کانون، چنین شکل گرفت که «منطق رفتار کارگزاران شاید به گفته گابریل تارد، بعدی از تقلید داشته باشد» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۴۴). این موضوع را می‌توان در تحقیقات لازارسفلد نیر مشاهده نمود. «وی در تحقیقات کلاسیکی‌اش بر  روی نفوذ شخصی، اثبات کرده است که پذیرش یک رسم نو، غالباً از یک فرایند جامعه‌شناختی خرد دو مرحله‌ای نتیجه می‌شود» (همان). ابتدا آگاهی از یک خبر از طریق یک وسیله خبری است و کارگزاران در آن زمینه از طریق اطرافیان خود، زمینه‌ای کسب می‌کنند. «در اغلب موارد این نظرات شخصی هستند که گذر به عمل را قطعیت می‌دهند» (همان). یعنی درواقع این پذیرش از طریق مکانیسم نفوذ شخصی است و سپس روابط بین کارگزاران است که به نتیجه یا اثر منتجه ختم می­‌شود. در جریان این پذیرش، گزاره‌هایی توسط هاگراستراند مطرح شد که در واقع «تن پوشی برای قضایای تجربی و نظری هستند که بیانگر رفتارهای فردی کارگزاران است، به شیوه‌ای که این قضایا را می­توان به یک مدل، یعنی به نظام نوینی از قضایا مبدل کرد» (همان: ۱۴۷) که امکان می‌­دهند پدیده‌­ای خاص را از آن استنتاج کرد. «مزیت این تحلیل، علاوه بر  فایده ذاتی­اش این است که تصویری ملموس، دقیق و وفادار به اصول و به هدف‌های تحلیل جامعه‌شناختی جدید از دگرگونی اجتماعی عرضه می­‌کند» (همان).

بر این اساس، در جامعه‌شناسی جدید دگرگونی اجتماعی، بودون شروط مهم زیر را که پاسخگوی ضرورت‌های اصول زیرین است، مطرح کرده است:

«۱- موضوع تحلیل، تبیین یک پدیده یا که مجموعه‌­ای از پدیده­‌هاست که در تراز یک نظام (کنش متقابل یا وابستگی متقابل) مطرح شده‌­اند.

۲- این پدیده یا پدیده‌­ها به عنوان پدیده‌­های حاصل از رفتارهای کارگزاران نظام تحلیل شده‌­اند.

۳- پذیرفته شده است که پدیده‌­های ملحوظ در تزاز نظام، که تبیین آنها موضوع تحلیل است، از اراده یا نیات کارگزاران نتیجه نشده‌­اند، یا جمع­‌کردن قضایای ۲ و ۳ می­‌توان گفت که پدیده‌­های کلی تبیین‌شدنی به عنوان پدیده‌­های منتجه تحلیل شده‌­اند.

  • رفتار افراد به منزله کنش­‌هایی که به طور ضمنی متوجه یک غایت‌­اند تلقی می­‌شود.
  • تصور کنش فردی، همانگونه که در فصل اول گفته شد، از یک نظریه مرکب کنش مایه می‌گیرد» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۴۸-۱۴۷).

 

انواع فرایندها

از نظر بودون، جامعه‌­شناسی درست مانند تاریخ، یک علم امر منفرد است، یعنی امری که رسالت پنهانش دست یافتن به ساخت‌های عمومی بر مبنای تحلیل پدیدارهای خاص (منفرد) است. اعتبار این قضیه هم در قلمرو ایستایی اجتماعی و هم در قلمرو پویایی اجتماعی معتبر و به ثبوت رسیده است (بودون، ۱۳۸۳: ۱۵۰-۱۴۹). بودون معتقد است ویژگی‌هایی که در مثال‌های فرایند انتشار هاگراستراند، نفوذ شخصی لازارسفلد وجود دارد، «درواقع گونه خاصی از خانواده مدل­‌هایی است که نمونه اصلی آن توسط مدل منطق ریاضی عرضه شده است» (همان: ۱۵۰). به زعم وی، «این ویژگی‌ها در همه تحلیل‌های جامعه‌شناختی دگرگونی اجتماعی مشاهده می­‌شود. به عبارت دیگر، تحلیل جامعه‌شناختی فرایندهای منفرد مبتنی بر تفسیر این فرایندها چونان تعیّن و ترکیل ساخت‌های عمومی است» (همان). بودون معتقد است تحلیل دگرگونی اجتماعی در یک مدل واحد امکان‌پذیر نیست، زیرا «خصلت منفرد و اختصاصی پدیده‌های مورد مطالعه جامعه‌شناس چنان است که به دشواری می‌توان از یک نظریه عمومی دگرگونی اجتماعی سخن گفت» (همان). او دگرگونی اجتماعی را در حالت‌های مختلف ترسیم کرده است. از نظر وی، «در برخی حالات، دگرگونی اجتماعی تجمعی است» (همان). در برخی حالات، دگرگونی اجتماعی تحت مفهوم کلی تضاد و دیالکتیک قرار می­‌گیرند. در برخی حالات، نتیجه پایداری یک عامل دگرگونی و در برخی به صورت دوره­ای و یا روند خطی است. فرایند دگرگونی اجتماعی به شیوه منطق صوری در سه عنصر اصلی خلاصه می­شود: «نظام وابستگی متقابل، محیط، ستانده‌­هایش (خروجی‌ها)» (همان: ۱۵۲).

«عنصر مرکزی فرایند از یک نظام وابستگی متقابل تشکیل شده است که شامل دسته­‌هایی از کارگزاران است که از یک سو با متغیرهای انفرادی متمایز می­‌شوند و از سوی دیگر به وسیله متغیرهای ارتباطی. دومین عنصر اصلی تشریح فرایند را مجموعه‌­ای از متغیرهای تشکیل می‌­دهند که می‌توان آنها را زیرمقوله کلی محیط جا داد. سومین عنصر از آنچه که می­‌توان محصولات یا خروجی‌ها، یا ستانده‌­های نظام کنش متقابل نامید، تشکیل شده است» (همان). این مجموعه­‌های مرکب از عناصر در محیط یا نظام وابستگی متقابل یا ستانده‌ها ممکن است با یکدیگر از طریق علّی کم و بیش پبچیده مربوط باشند و بر هم اثر بگذارند. وجود یا عدم وجود این نوع روابط سه نوع فرایند عمده را ایجاد می‌­کند که در شکل ۲ در سه نمودار مشخص شده است.

شکل ۲- فرایندهای سه‌گانه تحلیل اجتماعی منبع: بودون، ۱۳۸۳: ۱۵۸

 

اولین نوع این فرایندها با نام «فرایندهای تکرارشونده، بازتولیدشونده یا بسته» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۵۷-۱۵۶) نامگذاری شده است. «این اصطلاحات معادل یکدیگرند و تفاوتشان با هم از لحاظ اثری است که جامعه‌­شناسی می­‌خواهد به ذهن خواننده خود القاء کند» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۵۷). دومین نوع فرایندها که دارای اثرات بازخوردی هستند و «منحصراً از ستانده‌ها به سوی نظام کنش متقابل (یا وابستگی متقابل) عمل می‌کنند» (همان)، یعنی «هیچ دگرگونی مستقیم یا غیرمستقیمی در محیط ایجاد نمی­‌کنند» (همان) «فرایندهای تجمعی» نام دارند. و سومین نوع فرایندها، «تبدّلی یا دگرگونی» است که دارای اثرات مستقیم و غیرمستقیم بر روی محیط هستند. «البته این مراتب انعطاف‌پذیر است. به سهولت می‌­توان فرایندهای دگرگونی را تصور کرد که در یک مرحله بعدی به فرایندهای تجمعی یا احیاناً به بازتولیدشونده مبدّل می­‌شوند» (بودون، ۱۳۸۳: ۱۵۸).

بودون در کتاب خود مثال‌های متعدد از هریک از این فرایندها آورده است که در اینجا با توجه به اینکه هدف محقق تبیین انقلاب است به فرایندهای نوع سوم، فرایندهای دگرگونی و تبدل اکتفا پرداخته می­‌شود. از نظر بودون، فرایندهای تبدّلی است که «دارای اثرات بازخوردی ستانده‌های نظام یا ویژگی‌های نظام کنش متقابل بر روی محیط نظام هستند. این عمل بر روی محیط، به سهم خود باعث دگرگونی نظام می­‌گردد» (همان: ۱۹۶). براساس نظریه اولسون درباره کنش جمعی، «وقتی افراد سازمان­‌نیافته نفع مشترکی در یک اقدام جمعی به سود خویش دارند، در موارد فراوان دیده می‌­شود که این گروه به اصطلاح نفع «پنهان» در بسیج خود ناتوان است. دلیل آن ساده است: در جایی که «اقدام» ذاتاً جمعی است، بنا به تعریف، وقتی به هدف برسد نفع آن عاید همگان می­‌شود. به عبارت دیگر، هر فرد چه سهم خود را پرداخته باشد یا نه، در اقدام جمعی مشارکت کرده باشد یا نه، از نفع اقدام جمعی، عایدی خواهد داشت. گفتن ندارد که در برخی شرایط، وضعیتی از این نوع ممکن است به یک نظام کنش متقابل «ضایع» منتهی شود. هر فردی ممکن است وسوسه شود که زحمت اقدام جمعی برای تحصیل دگرگونی مطلوب را به دیگران واگذار کند. این وسوسه از خصلت عمومی یا همانطور که اقتصادشناسان می‌­گویند از خصلت جمعی امتیاز یا نفعی که گروه می‌خواهد تحصیل کند، مایه می­‌گیرد. معلوم است، اگر هر کس به این فکر باشد که دیگران زحمت بکشند و او سر خرمن سهم خود را بستاند، اصلا اقدامی صورت نخواهد گرفت. نظریه اولسون نشان می­‌دهد که ممکن است وضعیتی وجود داشته باشد که در آن اعضای گروه «پنهان» هم «توان» و هم «تمایل» تحقق یک هدف جمعی را داشته باشند، با این وضع، غیرفعال مانده و مثل این است که زمین­‌گیر شده باشند. یعنی اعضای گروه پنهان، ناخواسته به تکوین نتیجه­‌ای کمک می‌­کنند که مطلوب هیچ یک از آنان نیست» (همان: ۱۹۹-۱۹۸).

در این نوع فرایندها دو گونه مکانیسم دگرگونی ممکن است رخ بدهد. ندای دعوت از محیط به دگرگونی یا ندای تهاجمی به محیط است. نوع اول، نگاه دعوت به دگرگونی است که «از سوی گروه به محیط وجود دارد، یا به عبارت دقیق تر، یک اثر بازخوردی از نظام کنش­ متقابل به سوی محیط دیده می­‌شود» (همان: ۲۰۱). در نوع دوم، «نظام کنش متقابل به محیط خودش صدمه وارد می‌کند که به مداخله کارگزاران این محیط می‌انجامد» (همان). مثال کشمکش بین گروه‌ها ساده‌­ترین نمونه آن است. مثل صدمه گروه سرمایه­‌داران به گروه پرولتاریا و این عمل واکنش پرولتاریا را برمی‌انگیزد. یعنی «نظام منشأ اثرات تهاجمی (خواسته یا ناخواسته) بر روی کارگزارانی که در محیط این نظام قرار دارند می‌گردد و از گذر آن به تکوین یک فرایند دگرگونی کمک می­‌کند» (همان: ۲۰۲). دعوت­‌ها و تهاجم­‌ها خود می­‌تواند انواع مختلف داشته باشد. این دو می‌­تواند متوجه دگرگونی در «ارزش‌ها» یا دگرگونی در «هنجارها» باشد.

 

سطح هنجارها

سطح ارزش‌ها
تهاجم(۱)(۲)
دعوت(۳)(۴)

منبع: بودون، ۱۳۸۳: ۲۰۳

 

دگرگونی‌­ها می­‌تواند ناشی از عوامل درون­‌زا یا عوامل برون­‌زا باشد. در حالت درون‌زا، «دگرگونی یا چون نتیجه ساخت کنش‌های متقابل ظاهر می‌شود، یا چون نتیجه اثرات (ستانده‌ها) تولید شده به‌وسیلۀ این ساخت‌ها» (بودون، ۱۳۸۳: ۲۰۴). در حالت برون‌زا، «دگرگونی از تغییری که در سطح محیط ایجاد شده است، نتیجه می‌شود» (همان).

 

بحث و نتیجه‌گیری

انقلاب از یک طرف، پدیده‌­ای اجتماعی است زیرا ریشه در حیات اجتماعی انسان‌ها دارد، از یک طرف پدیده­‌ای تاریخی است زیرا در طول زمان جامعه را دچار دگرگونی می­‌کند و از طرفی کنشی فردی است زیرا حاصل اقدامات فردی است که به یک کنش جمعی منتهی شده است. پس نظریه‌پردازی در این باب بسیار متنوع و دشوار است و الگوی واحدی برای تبیین انقلابات مختلف وجود ندارد. «آنچه از یک نظریه به عنوان نظریه انقلاب انتظار می­‌رود آن است که تبیین روشنی از چگونگی شکل­‌گیری فرایند کنش انقلابی ارائه دهد. یعنی به وضوح نشان دهد که تحت چه شرایط و در چه وضعیتی افراد به صورت یک جمع به کنش یکسانی که دارای تبعات بسیار قابل توجهی بوده است دست­‌زده‌­اند» (منوچهری، ۱۳۸۰: ۱۱۰).

با دقت در تعاریف مختلف انقلاب، می‌­توان نتیجه گرفت که معنای واحدی در این مفهوم برای رشته‌های مختلف در بین صاحب‌نظران وجود ندارد. عده‌ای در فرایند تغییر اجتماعی، انقلاب را بررسی می­‌کنند، عده‌­ای دیگر جایگاه آن را در حیات تاریخی مطالعه می­‌کنند. برخی به عنوان هنجار یا ارزش به آن می­‌نگرند. به‌هرحال این تعاریف و انواع نگاه به این مفهوم نشان از گستره مفهومی و زمانی و تنوع مصادیق آن دارد. انقلاب به معنای دگرگونی و تحول تنها مختص انقلابات سیاسی نیست. بر این اساس، ارائه نظریه در زمینه پدیده‌ای اجتماعی به نام انقلاب، مستلزم تعریف دقیق آن توسط نظریه­‌پرداز است. آنچه در جامعه‌­شناسی انقلاب تا کنون مطرح شده است، نشان از تعریف انقلاب به عنوان تحولی سیاسی در طول زمان در یک جامعه است. نکته دیگر درنظر گرفتن شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه‌­ای است که انقلاب در آن رخ داده است.

آنچه مسلّم است این است که انقلاب اجتماعی از تغییر اجتماعی شروع می­‌شود. بنابراین توجه به نظریات تغییرات اجتماعی از اهمیت بسزایی برخوردار است. «اصل اساسی در جامعه‌شناسی کنش این است که تغییر اجتماعی باید به‌مثابۀ پیامد مجموعه‌ای از کنش‌های فردی تحلیل شود» (بودون، ۱۳۸۹: ۴۳). این نوع جامعه‌شناسی، شاخه‌های متعدی از تفکر در تغییر اجتماعی را به خود اختصاص داده است که به زعم بودون می‌توان آنها را در الگوی واحدی به نام «عاملیت» گنجاند. این الگو به طور خلاصه به این معنی است که «پدید­ه‌­ای خاص، تابعی از کنش‌های کنشگر فردی است که به موقعیت کنشگر بستگی دارد. خود این موقعیت تحت تأثیر کنش‌های اجتماعی کلان است» (همان: ۴۵). در حالیکه براساس الگوهای اثبات‌گرایانه یا طبیعت‌گرایانه، کنش فردی هیچ جایی ندارد. در علوم اجتماعی و تاریخ نیز بسیاری از الگوهای کلی، کنش فردی را در تحقیقات خود به حساب نمی‌آورند. از نظر بودون، بسیاری از الگوهای کلی «از پذیرش این اصل که کنش‌های فردی کارکردی اقتباسی دارند امتناع می‌کنند» (همان: ۴۶). بسیاری از صاحبنظران معتقدند نباید انگیزه فردی را موضوع تحلیل قرار داد. درحالیکه بودون معتقد است «اگر کنش‌های فردی براساس انگیزه‌ای که به آسانی قابل مشاهده نبوده و احتمالاً غلط است، مشخصاً سوال این است که کنش‌های فردی را تا چه حدی می‌توان تبیین کرد. و در عین حال، چنانکه اثبات‌گرایان باور دارند، به هیچ وجه معلوم نیست که اگر ذهنیت کنشگر را نادیده بگیریم، تبیین رفتار و حقایق اجتماعی ناشی از تجمع مجموعه گوناگونی رفتار آسان­‌تر می­شود» (همان: ۴۷). یکی از علت‌های الگوهای کلان برای نادیده گرفتن کنش‌های فردی این است که این کار در بحث‌های کلان امکان‌پذیر نیست و یا فرد به معنی دقیق فقط در جامعه فردگرا وجود دارد. در حالیکه بودون معتقد است «تکنیک‌های فردگرایی برای بررسی تغییرات در مقیاس کلان ممکن و عاقلانه است و از چنین روش‌شناسی هم می‌توان در جوامع سنتی و هم مدرن استفاده کرد» (همان). در مثال‌های مربوط به اشاعه یا نوآوری یک عقیده یا محصول یا هر چیز دیگری، اگر دقت شود، نمودار S بودون تحقق یافته است. «اگر گزاره‌های دقیقی درباره موقیعت کنشگر فردی بیان شود باید گفت چگونگی اتخاذ تصمیم به ساختار موقعیت بستگی دارد» (همان: ۵۰). درواقع فرایند اشاعه چیزی جز تکرار و انباشتگی اعمال و رفتارهای فردی تک تک افراد نیست. پدیده کنش جمعی نیز از همین طریق صورت می‌پذیرد. «اگر کل مجموعه الگوهای رفتاری را با توجه به موقعیت هر کنشگر فردی انباشته کنیم ساختار انباشتگی به دست می‌آید، در این حالت منحنی پیچیده مانندS  فراوانی تجمع گرونده‌ها را در طول یک دوره (در موضوعات مربوط به پذیرش یک نوآوری یا اشاعه) نشان می‌دهد. در فرمولی اساسی که الگوی وبری را نشان می‌دهد، ساختار موقعیت S  به شکلی مبتنی بر داده‌های جامعه‌شناختی کلان ارائه شده است» (همان: ۵۳). بودون با ارائه این نظریه، برخی ویژگی‌های روش‌شناختی یا معرفت‌شناختی را نشان می‌دهد و معتقد است دگرگونی‌های اجتماعی مانند انواع انقلابات از طریق این نظریه قابل تبیین است که درواقع بیشتر حکم پارادایم و فرانظریه را دارد که در قالب آن می‌تواند نظریات مختلف نیز تدوین شود. وی درواقع مدل نظری خود را در قالب «روش شناسی امر منفرد» ارائه داده است که تاکنون لااقل تا حدی که نویسنده جستجو کرده است برای تبیین انقلاب از این روش استفاده نشده است در حالیکه این پارادایم نظری تنها تبیین‌گر انقلابات سیاسی نیست بلکه دربرگیرنده انواع تحولات و دگرگونی‌های مختلف فرهنگی اجتماعی و سیاسی است.

 

منابع   

بودون، ریمون (۱۳۸۳)، منطق کنش اجتماعی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، توتیا.

بودون، ریمون (۱۳۸۹)، ارزیابی انتقادی نظریه‌های تغییر اجتماعی، ترجمه غلامرضا جمشیدیها، تهران، نشر علم.

پناهی، محمدحسین (۱۳۸۵)، اثر انقلاب اسلامی ایران در نظریه‌های وقوع انقلابات، دوفصلنامه حقوق و سیاست، ویژه‌نامه سیاسیت روابط بین الملل، سال ۸، ش ۲۱، صص ۵۲-۷.

منوچهری، عباس (۱۳۸۰)، نظریه‌های انقلاب، تهران، سمت.