در چهارم آوریل سال ۲۰۰۹، در محلهی هفدهم پاریس خاطرهی جذابی رقم خورده است. شهردار وقت سوسیالیست پاریس، «برتران دلانوئه»، بدون برنامهریزی قبلی، از رییس جمهوری آنزمان ایالات متحده، «باراک اوباما»، که برای حضور در مراسم شصتمین سالگرد تاسیس ناتو به پاریس سفر کرده بود، دعوت نمود تا برای افتتاح یک حجم بزرگ مونومان شهری به «میدان ژنرال کاترو» بیاید.
این افتتاحیه توسط انجمن «دوستداران ژنرال دوما» و با مشارکت یونسکو و شهرداری پاریس برنامهریزی شده بود. پیشتر فیلسوف و نویسندهای به نام«کلود ریب» پیشنهاد داده بود که این حجم نمادین در مکان خالی تندیس قبلی ژنرال دوما، که کار نقاش و مجسمهساز فرانسوی قرون هفدهم و هجدهم، «آلفونس پِرَن» [Alphonse Périn] بود، گذارده شود.
نوشتههای مرتبط
«پِرَن»، سالها پیش، تندیس بزرگ برنزی از «ژنرال الکساندر دوما» ساخته بود که در سال ۱۹۱۳ در محل امروزی مونمان نصب شد. امّا، در زمان اشغال پاریس توسط نازیها، برای تامین نیازهای جنگی، تندیس دوما را دزدیدند به کورهی ذوب فلزات آلمان سپردند تا از چند تن فلز برنز آن استفادهی تسلیحاتی بشود و عاقبت آن مجسمه، همان شد که به سر نخستین مجسمهی شهری ایران، تندیس ناصرالدین شاه قاجار سوار بر اسب، در زمان رضا شاه پهلوی رسید و از بین رفت.*
سازندهی مونمان جدید که «آهن»[Fers] نام دارد، یک مجسمهساز نامتعارف فرانسوی، اهل تولوز به نام «دریس سانس-آرسیده لاکور» [Driss Sans-Arcidet Lacourt] است که به نام عجیب دیگری که «موزه خومبول»[Le Musée Khômbol] باشد، نیز شناخته میشود.
مونومان مذکور، شامل دو حلقه (شبیه پابند بردگان) و زنجیرهای غولآسا و زنگزدهی متصل به آنهاست که پنج متر ارتفاع و پنج تن، وزن دارند. این دو حجم، با زاویهای نود درجه در کنار هم قرار گرفتهاند. به این سنخ آثار ارائه شده در فضای باز در فرانسه، «هنر عمومی»(Art public) میگویند. یکی از حلقهها گسسته شده و زنجیر آن به زمین رسیده و دیگری هنوز تقریباً ناگشوده و زنجیر آن رو به آسمان است. این دو حلقه نماد دو دوره از زندگی «ژنرال الکساندر دوما» تصور شده است.
ما غالباً الکساندر دوما، ادیب و نوبسندهی مشهور قرن نوزدهم فرانسه و خالق آثاری چون «سه تفنگدار»، «کنت مونت-کریستو»، «ژوزف بالسامو» و «لالهی سیاه» را میشناسیم که از بنیانگذاران مکتب رمانتسیسم بهشمار میرود. امّا این حجمهای یادبود به پدر وی مربوط است؛ هم او که در هائیتی متولد شد و بعدها به ژنرالی در ارتش ناپلئون اول رسید.** الکساندر دوما(پسر)، در واقع پرسوناژ اصلی رمان «سه تفنگدار» را از پدرش اقتباس نمود و بسیاری از وقایع رمانهای او از زندگی پرفراز و نشیب ژنرال دوما ملهم بوده است.
«توماس-الکساندر دوما داوی دولا پاتریه» در سال ۱۷۶۲ در یکی از مستعمرات امریکای لاتین فرانسه در حوزهی کارائیب به نام «سانتو دومینگو» به دنیا آمد. پدر او یک نجیبزادهی فرانسوی و مادرش بردهای افریقاییتبار بود. دوران نخست زندگی او به پیچیدگی و دشواری گذشت و به دلیل موقعیت مادرش، «برده» تلقی میشد. پدرش در سال ۱۷۷۶ او به پاریس فرستاد و او پس از مهاجرت به پاریس، بر حسب قانون مصوب سال ۱۳۱۵،به «فردی آزاد» بدل شد. قانون ۱۳۱۵، همان قانونی است که به بردهداری در کلانشهرهای فرانسه خاتمه بخشید. الکساندر دوما کوشید که علیرغم محدودیتها، زبان و فرهنگ پاریسیها، فنون شمشیربازی و موسیقی بیاموزد تا به عنوان جوانی با پرنسیپ و خوشچهره، در محافل اشرافی جلوه کند. در ۲۴ سالگی با کمک پدرش، به عنوان نخستین رنگینپوست ارتش فرانسه، به خدمت سربازی رفت و درجات نظامی را سپری نمود. در ۳۱ سالگی ژنرال ارتش شد و در منطقهی آلپ در جنوب فرانسه، ۵۳ هزارنفر نظامی تحت امر او بودند. در همین دوران او در مناقشات مرزی و جنگهایی با ایتالیا و اتریش لیاقت فراوانی از خود نشان داد و به شهرت رسید.
چندی بعد، دوما، بهعنوان فرماندهی سواره نظام ارتش فرانسه، برای فتح مصر و شام رهسپار شد. او همیشه کامیاب نبود و در جنگهایی شکست خورد و پس از آن به ایتالیا گریخت و در ناپل گرفتار آمد و کارش به زندان کشید. پیش از آن نیز در میانهی راه اسکندریه به قاهره بین او و ناپلئون بناپارت اختلافاتی رخ داده بود. پس از حوادثی چند، او به پاریس بازگشت و فرزندش- الکساندر دومای دوم- متولد شد.
چهار سال بعد از این تاریخ ژنرال دوما درگذشت. بر حسب تخاصمات پیشین، ناپلئون بناپارت مقرری بیوهی ژنرال را قطع کرد و این امر، بعدها، بر الکساندر دومای نویسنده، تاثیر بسیاری گذارد، چون او «نفرت پایدار ناپلئون به پدرش» را دلیل تنگدستی مادر و خانوادهاش میدانست.
شرح وقایع نظامی و خدمات او به انقلاب فرانسه، در جنگهای متوالی علیه کودتاچیان بسیار است و بخشهای مهمی از تاریخ نظامی فرانسه و مستعمرات را به خود اختصاص میدهد.
امروزه ژنرال دوما را به عنوان یک شخصیت نظامی جمهوریخواه و مخالف بردهداری میشناسند. نام او در کنار افسران ظفرنمون فرانسه، بر دیوار «طاق پیروزی پاریس»[Arc de triomphe de l’Étoile]حک شده است و او را از قهرمانان و فاتحان مستعمرات فرانسه میدانند.
مونمان شهری مذکور مورد اعتراض بسیاری از تاریخ نویسان شهری پاریس واقع شد و انتقاد آنها چنین بود که نمیتوان ایدهی ضد بردهداری را جایگزین تندیس پرسوناژی مانند ژنرال دوما کرد و اگر قرار بر یادوارهی اوست، این حجمها چنان تبلوری را مستفاد نمیکند.
در فوریه ۲۰۲۱، «لوموند» نوشت که «آن ایدالگو»، شهردار کنونی پاریس، قبول کرده است که سه تندیس همجوار از دوماها- ژنرال و فرزند و نوهاش-، در یک ترکیببندی جدید در میدان ژنرال کاترو طراحی و اجرا بشود.
۱۷ اوت ۲۰۲۱
پیوند ویدئو یوتیوب:
https://youtu.be/dulSRa6dGk4?si=6HLBG-j1Sese_3LP
* در اردیبهشت ۱۲۶۶ خورشیدی،نخستین مجسمهی شهری ایران، که تندیس ناصرالدین شاه قاجار سوار بر اسب، در ابعاد واقعی بود، توسط هنرمند قابلی به نام «علیاکبر خان معمار» ساخته شد و در نهایت در کاخ گلستان تهران جای گرفت. این مجسمه، به تندیسهای فرانسوی از ناپلئون بناپارت شباهت داشت. از عکسهای باقیمانده، پیداست که این اثر برجسته، طراحی و اجرای بینظیری داشته است. در زمان رضا شاه، به دستور سرلشکر کریم بوذرجمهری، شهردار وقت تهران، آن را ذوب کردند و از فلز آن فشنگ ساختند!
** الکساندر دومای دیگری نیز داریم و او فرزند پنهانی و غیرقانونی الکساندر دومای ادیب و نویسنده است که خود او نیز رماننویس بود و به سال ۱۸۹۵ در ایولین فرانسه درگذشت. رمان معروف او «مادام کامیلیا» نام دارد. منتقدان ادبی، «الکساندر دومای پسر»- که عضو آکادمی فرانسه نیز بود- را با رمان نویسان مهمی چون موپاسان و تولستوی و البته پدرش، مقایسه کردهاند.