نویسنده در ادامهی بحث خود، تمرکز کتاب را بر رابطهی میان فرهنگها و جوامع و تغییراتی که در عصر جهانیشدن داشتهاند قرار میدهد. همزیستی و آمیزش فرهنگی را در دورههای مختلف تاریخ بشر، که آنها را به سه دورهی محلیگرایی، ملیگرایی و جهانیشدن تقسیم میکند، بررسی و مقایسه میکند. دیالکتیک عام / خاص یا امر جهانی / امر محلی را پیش میکشد و رویکرد خود در بررسی پدیدههای فرهنگی را بر مبنای آن قرار میدهد. تحول و تعالی فرهنگی را، به معنی گسترش آگاهی جهانی و درک جهان به مثابهی یک کل، دیگر نتیجهی جهانیشدن میداند که در نهایت سبب شکلگیری دغدغههای سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی در سطحی جهانی شده است؛ در برابر دغدغدههایی که صرفاً در سطح محلی یا ملی مطرح میشوند. در نتیجهی رشد این آگاهی، به هم پیوستگی و تأثیر متقابل اقدامات سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی بازشناخته شده و آنها را به مسائلی مرتبط با همهی ابنای بشر تبدیل کرده و نه صرفاً مربوط به ملتی خاص.
همزیستی و آمیزش فرهنگی
نوشتههای مرتبط
نویسنده در این بخش به تاریخ روابط میانفرهنگی و ویژگی این روابط در هر دوره میپردازد. در دورهای که فرهنگ و هویت در بستر اجتماعی محلی مکانمند شکل میگرفتند علاوه بر اینکه روابط میانفرهنگی و تأثیر و تأثر ناشی از آن محدود بوده، همهی روابط، اندرکنشها و نهادهای اجتماعی در همان فضای اجتماعی محلی مکانمند تولید و بازتولید میشدند. در نتیجهی این ویژگی، فرهنگ و هویت پیوند تنگاتنگی با سرزمین محلی داشته و منبع هویت اجتماعی افراد همان الگوهایی بودهاند که در سطح محلی، و به دور از تقابلهای اساسی با دیگر الگوها، شکل میگرفتهاند.
با تسلط ناسیونالیسم، فرهنگ و هویتی خاص خود را تا جایگاه فرهنگ ملی برکشید و مرزهای سرزمینی گستردهتری را تحت سیطرهی خود در آورد. در این فضای اجتماعی – سیاسی جدید، دیگر فرهنگها و هویتها که تا پیش از این عرصهی سرزمینی مستقل و خاص خود را داشتند جایگاه خود را به فرهنگ و هویت واحد ملی دادند. در این دوره ادغام، همگونسازی و تحمیل نقشی برجستهتر داشتند و سیاست و قدرت نقشی تعیینکننده در جایگاه فرهنگها و هویتها داشتند. نقش مهم فرهنگ ملی، یا به عبارتی بهتر گفتمان ملی، مبارزه با خاصگرایی و تفاوتهای فرهنگی – هویتی و تسلط رویکرد وحدتبخش بود. علاوه بر این، ذاتباوری فرهنگ ملی باعث مقاومت آن در برابر آمیزش و اختلاط فرهنگی، چه با فرهنگهای فراملی و چه با فرهنگهایی که در سرزمین تحت سلطه حضور دارند، میشد.
با این حال، آنچه میان این دو مرحله از تاریخ فرهنگی جهان مشترک است سرزمینمدار و مکانمند بودن فرهنگ و هویت است که حد و مرزهای محلی و ملی مشخصی داشتند. همچنین ناچیز بودن ارتباط میانفرهنگی و نفوذناپذیری نسبی آنها مهمترنی عامل تدام فرهنگهای محلی و ملی بود.
در دهههای پایانی سدهی بیستم و آغاز سدهی بیست و یکم، جهان به مرحلهی جدیدی از «سیاست تفاوت» و «سیاست هویت» وارد شد که در پی آن نقش هویتسازی دولتهای ملی کمرنگ شد و جای آن را فضای متداخل و متکثر فرهنگی گرفت که هرگونه ذاتگرایی فرهنگی را ناممکن میکند. فرایند جهانیشدن بسیاری از فرهنگها را کنار هم قرار میدهد و آنها را وادار میکند در شرایط جدیدی که با تراکم و تداخل فضاهای فرهنگی و به ویژه حضور قدرتمندانهی یک فرهنگ جهانی همراه است به حیات خود ادامه دهند. واکنش فرهنگهای محلی و ملی در مواجهه با این شرایط، در برخی موارد خاصگرایی و مقاومت در برابر امواج فرهنگ جهانی است و در برخی موارد با سختیها و مشکلاتی به دادوستد تن میدهند.
نویسنده مهمترین وجه این دوره از تاریخ فرهنگی جهان را در مفهوم آمیزش یا پیوند (hybridization) جستجو میکند. این مفهوم در زیستشناسی به معنای حیوان دورگه یا گیاه پیوندی است و در زبانشناسی هم به واژهی دورگهای اطلاق میشود که نیمی از آن از یک زبان و نیمی دیگر از زبانی دیگر گرفته شده باشد. در نتیجه، هرگونه کاربرد مفهوم پیوند یا آمیزش متضمن نوعی رد، نفی و یا ناممکن دانستن امر ناب، خلوص، اصالت و ذاتباوری و تأکید بر ترکیب، تعدیل، دادوستد و اختلاط است.
مهاجران، گردشگران، کاگران آزاد و پناهندگان هر یک نمونههایی از کنشگران فضای فرهنگی این دوره هستند که میان فرهنگ سرزمین مادریشان و فرهنگ سرزمین مقصدشان در تکافو هستند. علاوه بر این، تعلیق ایدهها، اندیشهها و اطلاعات در فضای نامحدود جهانی مرزهای محلی و ملی را تخریب و در عین حال تفاوتها و خاصگراییها را با پرسش مواجه کرده است.
دیالکتیک عام/خاص
نویسنده در این بخش، به رهیافتهایی میپردازد که از وضع فرهنگ در جهان معاصر سخن میگویند. به گفتهی نویسنده رهیافت «امپریالیسم فرهنگی» تصویری ساده از وضع فرهنگ ارائه میدهد. هرچند که آن را کاملاً دور از واقعیت نمیداند. این رهیافت به بیان این نکته میپردازد که فرهنگی خاص که ترکیبی از فرهنگ غربی، فرهنگ مصرفی سرمایهداری و فرهنگ آمریکایی است در سطح جهانی گسترش مییابد و خود را بر فرهنگهای خاص و تفاوتهای فرهنگی تحمیل میکند و در فرایندی همگونساز تفاوتها و تنوعات را زیر سیطرهی خود در میآورد و منطق واحدی را بر زندگی اجتماعی – فرهنگی جوامع حاکم میکند.
با این حال، هرچند فرایند جهانیشدن به همگونی و یکدستشدن فرهنگ و تفاوت و تنوعزدایی میانجامد، اما نوع دیگری از همزیستیها، آمیزشها، تفاوتها، گوناگونیها و خاصها را هم پدید میآورد. برپایهی این رهیافت، قلمرو فرهنگی جهانی معاصر هم در برگیرندهی عامیت و همگونی است و هم در برگیرندهی خاصیت و ناهمگونی. در عین حال که برخی مشابهتها و عامها را گسترش میدهد امکانها و فرصتهایی را هم برای بازسازی و ارائهی تفاوتها و خاصها فراهم میکند. در نتیجه، باید از رابطهای دیالکتیکی میان خاص / عام و جهانی / محلی سخن گفت و نه از همگونی فرهنگی تمام و کمال.
رولن رابرتسن برجستهترین نظریهپرداز جهانیشدن است که بخش عمدهای از واکنشها و میانکنشهای فرهنگی جهان معاصر را سرچشمه گرفته از دیالکتیک خاص و عام میداند. او جهانیشدن را بستری برای جهانیشدن فرهنگهای خاص و بومی و محلیشدن عناصر فرهنگ جهانی میداند. بر همین اساس، از عامشدن امر خاص و خاصشدن امر عام سخن میگوید. عامکردن امر خاص به معنی گسترش انواع تفاوتهای اجتماعی، کالاهای فرهنگی خاص و مشکلات و آسیبهای خاص و ویژهی هر ناحیه در سطح جهانی است. در واقع در اینجا، امر خاص با توسل به برخی اصول و روشهای عام خود را در سطح جهانی معرفی میکند و ارائه میدهد. خاصکردن عام به این معنای پذیرفتن این نکته است که نشانهها و عناصر فرهنگی به سادگی منتقل نمیشوند و در انتقال آنها به فرهنگی دیگر تغییراتی در هر یک رخ میدهد و نرگ و بوی فرهنگ مقصد را به خود می گیرند. در واقع در ناشنهها و عناصر فرهنگی منتقلشده بنابر اقتضائات فرهنگ مقصد تعدیلها و تغییرهایی به وجود میآید. در این فرایند، فرهنگهای معین خاصبودن خود را با بومی و محلیکردن اشکال فرهنگی فراملی و جهانی بازتولید یا بازسازی میکنند.
واژهی انگلیسی glocalization معرف نوع جدید محلیگرایی است که امکان تبادل و همزیستی فرهنگی را میسر میکند. دیالکتیک جهانی / محلی حاکی از آن است که در جهان معاصر فرد میتواند در رستورانی در مسکو یا توکیو مک دونالد بخورد بدون اینکه به یک آمریکایی تبدیل شود. گلوکالیزاسیون به معنی جهانیاندیشیدن و محلی زندگی کردن است.
تحول و تعالی فرهنگی
نویسنده در این بخش به دو وجه فرایند جهانیشدن اشاره میکند. وجه اول فشردگی فضا و زمان است که پیش از این به آن پرداخته بود. در نتیجهی توسعه و گسترش وسایل ارتباطی و فنآوریها جهان هرچه بیشتر فشرده میشود و فضا و زمانی جهانی پدید میآید. در کنار این، وجه دوم جهانیشدن به آگاهی از امر جهانی معطوف است. فشردگی و درهم تنیدگی جهان، کم و بیش این آگاهی را در افراد به وجود میآورد که همهی آنها بخشی از یک کل بزرگتر (دنیای بشری) هستند و همه در قلمرو واحد گستردهای به نام جهان شریک و دخیل هستند.
آگاهی از این واقعیت که سرنوشت و زندگی انسانها عمیقاً به یکدیگر گره خورده برداشت آنها را از مسائل گوناگون متحول میکند. این تحول سبب بازتعریف موضوعات و مسائل گریبانگیر جوامع، همچون مسائل نظامی سیاسی، مسائل اقتصادی، مسائل بازار و مسائل آلودگی زیستمحیطی، بر مبنایی جهانی میشود که هر چند پدیدههای محلی یا ملی هستند اما امکان تأثیرگذاری در سطحی جهانی را دارند.
تحول فرهنگی مورد نظر نویسنده در درجهی نخست معطوف به شکوفایی، برجستگی و گسترش ابعاد و جنبههای عامگرایانهی فرهنگهای معین است. در این رویکرد، روابط میان فرهنگها بر مبنای تعامل و دوری از افراطهای تجددخواهی و تفریطهای تجدیدستیزی است به صورتی که عمدهی تأکید بر عناصری در فرهنگهای مختلف است که میان اکثر فرهنگها مشترک است و تأکید بر آنها تأکید بر نیازها و خواستههای کل بشر است. گسترش الهایت رهاییبخش، گسترش گفتوگوهای میاندینی و همچنین گسترش جنبشهای زیستمحیطی نمونههایی از این نوع عامگرایی فرهنگی هستند.
خاصگرایی فرهنگی
نویسنده در ابتدا میان آنچه «جهانیشدن فرهنگی» و «فرهنگیشدن جهان» مینامد تمایز قائل میشود. جهانیشدن فرهنگی اشاره به فرهنگ جهانی دارد که با همگونی و ادغام خود را در سرتاسر جهان و در حوزههای فرهنگی اشاعه میدهد. فرهنگیشدن جهان اشاره به امکانهایی دارد که تحت تأثیر جهانیشدن به وجود آمدهاند و این امکان را در اختیار فرهنگهای مختلف محلی قرار میدهند تا خود را بازتولید، بازسازی و ارائه دهند. در واقع جهانیشدن صرفاً به همگونی و ادغام منتهی نمیشود بلکه اسباب تنوع، واگرایی و رستاخیز فرهنگی را هم فراهم میکند. عامگرایی و خاصگرایی دو نمونه از واکنشهایی هستند که فرهنگهای محلی مختلف در مواجهه با جهانیشدن نشان میدهند. عامگرایی که پیش از این از آن سخن رفت اشاره به رویکرد دیالکتیکی بین فرهنگ جهانی و فرهنگ محلی دارد که در نهایت فرهنگ محلی بر طبق اصول جهانی خود را بازتولید میکند. خاصگرایی را که در ادامه مورد توجه نویسنده است میتوان اینگونه تعریف کرد: توسل به عناصر هویتبخش فرهنگی خاص که در آن بی برهمتایی شیوهها، اعمال و ایدههای یک گروه یا جماعت معین تأکید میشود.
ویژگیهای خاصگرایی را میتوان اینگونه برشمرد: در عامگرایی فرایند جهانیشدن و پیامدهای آن چونان واقعیتی مسلم پذیرفته میشود و بازگشت به گذشته و احیای آن امری الزاماً ممکن و مطلوب دانسته نمیشود. این در حالی است که در خاصگرایی کل فرایند جهانیشدن یا بخشی از آن رد میشود و از دیدگاه آن جهانیشدن نه تنها تردیدی جدی به شمار میآید بلکه فرایندی گریزپذیر و قابل بازگشت دانسته میشود.
ذاتباوری دیگر ویژگی خاصگرایی فرهنگی به شمار میآید. این نوع گرایش، هیچگونه تحمل، تساهل و همزیستی را بر نمیتابد و پلورالیسم فرهنگی در آن محلی از اعراب ندارد. با این حال، این ویژگی در همهی خاصگراییها به یک اندازه وجود ندارد بلکه از گروه و بستری به گروه و بستر دیگر فرق میکند. بر همین اساس، میتوان سه نوع خاصگرایی را از هم تمییز داد: «خاصگرایی منزوی» به دیدگاه و رهیافت فرهنگی گروههایی اطلاق میشود که میکوشند گروه خود را از محیط اجتماعی و گروههای دیگر جدا نگه دارند. مدافعان این نوع خاصگرایی ضمن اذعان به برتری فرهنگی خود راه انفعال فرهنگی را در پیش میگیرند. «خاصگرایی سرسخت و ستیزهجو» هم مطلقاندیش است و برتری فرهنگی خاص را ادعا میکند، با این تفاوت که جهانگیرشدن فرهنگ مورد نظر رسالتی غیرقابل چشمپوشی قلمداد میشود. این گروه با تغییر مذهب، ابزارهای سیاسی و یا زور و اجبار فرهنگ خود را بر دیگر افراد و گروهها تحمیل میکنند. «خاصگرایی ریشهدار» سومین نوع خاصگرایی است که میکوشد تمایز گروههای متأثر از فرایند جهانیشدن را حفظ کند. این نوع خاصگرایان از گرایشهای ادغامگر آگاه هستند، ولی بر حفظ تنوع در برابر آن ادغام و همگرایی تأکید میکنند. آنها بر این باوراند که توانایی و قابلیت ویژهای برای بازی در جامعهی جهانی دارند.
گریز از گفتوگو و داد و ستد فرهنگی دیگر ویژگی خاصگرایی فرهنگی است. ایجاد فضای بستهی فرهنگی و جلوگیری از آمیزش و تبادل فرهنگی تحت تأثیر این ویژگی مطرح میشوند.
امروزه میتوان خاصگراییها را، که رو به گسترش هستند، در حوزههای مختلفی مشاهده کرد. حوزههایی چون: دینی، زبانی، قومی و… . نویسنده در انتهای این فصل به خاصگراییهای قومی، ملیگرایی و بنیادگرایی دینی میپردازد و نمونههای هر یک در دنیای امروز را مطرح میکند.