انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قربانیان برهنه پدرسالاری: نقدی بر فیلم شکستن امواج

فیلم شکستن امواج به انگلیسی، Breaking the Waves ، نام فیلم درام دانمارکی است که در سال ۱۹۹۶م، به کارگردانی لارس فون تریه ساخته شد. این فیلم موفق شد در رشته بهترین بازیگر نقش اول زن برای بازیِ امیلی واتسون نامزد جایزه اسکار شود. درفیلم  شکستن امواج، زندگیِ بِس مک‌نیل، زن جوانی در اوایل دهۀ هفتاد میلادی در اسکاتلند و عشقِ او به همسرش، جان، کارگر سکوی نفتی، روایت می‌شود. زن سابقۀ بستری در بیمارستان اعصاب و روان دارد، نکته‌ای که در میانۀ فیلم هم به آن اشاره می‌شود، اما از همان ابتدای فیلم، خاص بودن شخصیت اصلی فیلم مشخص است.

بِس هیچ منطقی را مانع ابراز احساسات قلبی خود نمی‌داند. درست مانند کودکان خردسال که اغلب به هنگام نمایش غلیان امواج حس‌های خود هیچ حدی را قائل نیستند و از نظر خرد جمعی نیز نشانه‌های بزرگسالی، سرکوب احساسات و ریاکاری در نمایش احساسات است. کودک درون بِس، همان خود اوست که در آستانۀ جوانی، قرار است ازدواج کند و حالا کلیسا سعی در بررسی صحت ازدواج بخاطر رفتارهای خاص وی دارد. دخترک شرین عقلی در اوج لطافت و مهربانی کودکانه محبتش را از همسرش دریغ نمی‌کند و تمام فهم و توقع او از ازدواج هم عشقبازی‌های آستانه زناشویی است.

بِس در اولین رابطه جنسی واژینال خود با همسرش بهت زده نظاره‌گر کامجویی یک طرفه است و حتی دردی که توقع آن را ندارد را با بهت و سکوت به تماشا می‌نشیند. اما بجای فرو رفتن در وادی خشم و غم سریع خود را با این شرایط جدید وفق می‌دهد. بِس درکی از چیرگی مطالبات پدرسالاری بخصوص در روابط زناشویی ندارد. او خود را دخترکی خوشبخت می‌داند و در کلیسا از خدا بابت عشقی که سراسر قلبش را احاطه کرده است و نعمت وجود شریک زندگی‌اش تشکر می‌کند.

بِس حتی درکی از تطبیق ناچیز بودن سهم زنان در هر دو سپهر عمومی و خصوصی ندارد. برای او زندگی یعنی ابراز عشق از سوی خودش بدون هی چشم‌داشتی. همینکه همسرش او را دوست بدارد و شاهد احساس نیازش باشد حتی اگر تنها مختص به رابطۀ جنسی باشد کافیست. زیرا بِس هیچوقت چنین تجربه‌ای نداشته و همواره خود را در نقش نیازمند دیده است.

تمام تجربه بِس از تشکیل خانواده، چند روز ابتدای ازدواج است که غالب ساعاتش به رابطه جنسی ختم می‌شود. رابطه‌ای که در آن لذت جنسی زن نمایش داده نمی‌شود بلکه اوج لذت بِس، دیدن اشتیاق شوهرش در کامجویی از بدن وی است. کام گرفتنی که بی‌شک مراتبی از قدردانی را هم داراست و همین برای بِس یعنی منتهاالیه برآورده شدن آرزوهای او توسط خدای کلیسا. خدایی که بِس با کلفت کردن صدایش سعی در نمایش هم صحبتی او با خودش را دارد.

اما کارگردان قصد ندارد داستان را به همین روایت ختم کند. در ادامه قرار است بِس با چالش بزرگتری مواجه شود. چالشی که تمام زندگی‌اش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. یک بار که جان، همسر بِس به سکوی نفتی می‌رود، بِس بی‌قرارِ دوری از همسر، در کلیسا از خدا می‌خواهد که همسرش سریعاً به خانه برگردد. فردای آن روز، جان، که در اثر حادثه‌ای فلج شده، به خانه برمی‌گردد. حالا بِس که این بازگشت را نتیجه استجابت دعای خود می‌داند حاضر است هر کاری کند تا شوهرش فقط زنده بماند ، همانطور که خدای کلیسا نیز در خیال بِس و از طریق نجوای درونی از بِس می‌خواهد تا عشق به همسرش را ثابت کند.

اما اثبات این عشق فقط به پرستاری مفرط از جان ختم نمی‌شود. جان از بِس تقاضا می‌کند بخاطر او، تن به برقراری رابطه جنسی با مردان دیگر بدهد و با تعریف کردن آن باعث بهبود حالش شود. ابتدا بِس مقاومت می‌کند اما وقتی به گفته جان ایمان می‌آورد که برقراری میل جنسی با دیگری حال شوهرش را بهتر می‌کند تن به برهنگی در برابر مردان بوالهوس می‌دهد. بِس در طول تمام روابط نامشروعی که برقرار می‌کند خود را الهه‌ای تصور می‌کند که حاضر است هر رنج و تحقیری را تحمل کند تا فقط همسرش را خشنود کند و با همین هدف رنج مورد سواستفاده قرار گرفتن بدنش را از روابط جنسی دردناک تحمل می‌کند.

داستان فیلم و دیدن برهنگی همراه با تحقیر و آزار بِس یادآور افسانه زنی به نام گادایوا است. گادایوا، بانوی نجیب‌زاده اهل انگستان بود که بر اساس افسانه‌ای از سده ۱۳ میلادی، برهنه، در حالی که تنها موهایش او را پوشانیده بود، سوار بر اسب از خیابان‌های شهر گذر کرد تا تخفیفی در مبالغ ظالمانه مالیاتی که همسرش لئو‌فریک از مستأجران خود از اهالی کاونتری مطالبه می‌کرد دریافت کند. این زن این عمل را در پاسخ به مطالبه شوهرش که از او چنین درخواستی داشته است علیرغم میل باطنی خود و با اکراه انجام می‌دهد. اکراهی که بسیاری از نقاشان نیز با ترسیم وی در حالت سرافکندگی سعی در بازنمایی افسانه داشته‌اند.

مجسمه بانوگادایوا اثر جان توماس(۱۸۱۳ـ۱۸۶۲م)، موزه میدستون و گالری هنری بنتلیف*، انگلستان.

 

گادایوا و بِس هر دو از قربانیان برهنه‌ای بودند که برای ابراز عشق به دیگری، یکبار برای رفع حرج مردم شهر و یکبار برای بهبود و سلامت همسر حاضر به برهنگی و استفاده از بدن خود برای انتفاع دیگری می‌شوند. انتفاعی که مطالبه آن برگرفته از شاخصهای تفکرات پدرسالاری است که می‌تواند تحت حوزۀ جامعه‌شناسی بدن مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد. بِس در مقابل مطالبۀ بیمارگونه همسرش، سواستفاده جنسی مردان شهر و خدمتگزاران مذکر کلیسا و حتی خدای مردانه کلیسا که زاییده درک او از الوهیت است سر تسلیم فرود می‌آورد که نتیجه آن مرگی دردناک است. بدنی که پیش از تجربه مرگ شاهد قربانی شدن روح خود بوده است.

 

*John Thomas (1813–۱۸۶۲), Maidstone Museum & Bentlif Art Gallery