انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

عکس فوری(۲۳۷): روشنفکران؛ مرغ عروسی و عزا

در موارد نادری شاهد هستیم افرادی از جایگاه ها و منشاء های بسیار متفاوت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره بر سر موضوعی، با یکدیگر توافق دارند، ولی منطقا نباید چنین باشد، برای نمونه می‌توان همین موضوع «روشنفکران» را در نظر گرفت که در جامعه ما از صد سال پیش تا امروز به نوعی مرغ عروسی و عزا تبدیل شده‌اند. جامعه از یک سو روشنفکران را آدم‌هایی جدا از مردم، بی‌ریشه و بی تاثیر، پناه گرفته در برج عاج، کافه نشین و اخیرا بی‌سواد و بی‌خبر و بیکاره و هرزه و بی‌اعتقاد و خود‌فروخته و … معرفی می‌کند. ولی از طرف دیگر اصرار دارد هر بار که جشنی بر پا می کند یا به عزایی می‌نشیند، همان‌ها را به زور بر سر میز غذا، البته در میان سفره و در قالب مرغی قربانی و بریان شده، بنشاند و شادی‌‌اش را با له‌کردن، تکه‌تکه کردن و خوردن‌ آن‌ها تکمیل کند و یا غم و نومیدی خود را با تعارف تکه‌های بدنشان به عزادارانی که بر سر سفره نشسته‌اند، فرو نشاند و با به فراموشی سپردن زخم زبان‌های تند و تیز به آن‌ها، رشته کلام را به شیرین سخنانی بسپارد که در جشن‌ها برای شادی بیشتر صاحبخانه دعا می‌کنند و در عزا برای شادی روح ارواح او، تسلیت می‌گویند و بر این مهمانان ناخوانده نفرین و لعنت می‌فرستند.

چرا چنین نفرت بیهوده و ابلهانه‌ای از روشنفکران؟ چرا آن‌ها بی‌اثرند؟ و چرا ناچار به موضع‌‌گیری در هر مورد هستند؟ و سپس باید برچسب انحراف به آن‌ها زد؟ این امر شاید باور نداشتن به خود، هراس از خود باختن در برابر جهانی که هر کسی را بی‌رحمانه قربانی نادانی‌هایش، می‌کند، باشد. در برابر چنین جهانی، آدم‌ها، گاه دوست دارند درون پیله‌ای شکننده فرو روند و خود را با ادعای بی‌خبری مطلق یا خبر‌داشتن از «توطئه»، خلاص کنند و سپس «همه» یا تقریبا همه روشنفکران را «همدست» همه بدی‌ها اعلام می‌کنند. زیرا حاضر نیستند ساده اندیشی‌ها و بازی‌های ساده‌لوحانه آن‌ها را جایگزین تردید در اندیشه و پیچیدگی مسایل واقعی کنند. گاه نیز گناه روشنفکران این بوده که خواسته‌اند و لازم بوده خلاف جریان آب شنا کنند که همین ایجاد وحشت می‌کند: گونه‌ای از بیگانه‌ترسی از جنس ِهمان وحشتی که آدم ها با دیدن یک جسد یا موجودی خارق‌العاده در خود احساس می‌کنند: وحشت از تفاوت و معنایی متفاوت. سیزیف و پرومته، خدایان آغازین روشنفکران، تنها بودند و در تنهایی درد می‌کشیدند و خود می‌دانستند که چرا چنین محکومیتی یافته‌اند، می‌دانستند که باید بهایی سنگین برای تفاوت خود، به ویژه با خدایان پیش‌پا افتاده عامیان، پرداخت کنند. و «مردم» شاید وحشتشان بیشتر شود اگر بگوییم حتی همین سخنان را باید با تردید بخوانند.