نویسنده: دیدیه فسن، ترجمه: سپیده پارساپژوه
دیدیه فسن (Didier Fassin)یکی از مهمترین انسانشناسان فرانسه است که امسال بعد از ۱۳ سال تدریس در دانشگاه پریسنتن آمریکا، با تعریف کرسی جدیدی به نام انسانشناسی در وضعیت بحران، وارد کولژدوفرانس شد، جایی که قبل از این افرادی مثل فوکو، بوردیو، بارت، آلتوسر، لویاستروس صاحب کرسی بودهاند.
نوشتههای مرتبط
روز اول نوامبر گذشته، یعنی ۲۱ روز بعد از آغاز جنگ اسرائیل و غزه، یادداشتی درباره وضعیت غزه نوشت تحت عنوان «شبح یک نسل کشی در غزه» که بنظر من روشنگری انسانشناسانهای است در وضعیت بحران. ترجمه فارسی آن را اینجا ارائه میکنم.
❊ لازم به ذکر است که این مقاله، بعد از دو هفته، یعنی ۱۳ نوامبر توسط شش نفر از اساتید دانشگاه فرانسوی، مورد حمله شدیدالحنی قرار گرفت که در مقالهایی در همین رسانه منتشر شد. همان شب، دیدیه فسن، پاسخ جامع، مستدل و مفصلی نه به نویسندگان مقاله، که متن آنها را فاقد استدلالات علمی میداند، که به خوانندگان مقاله قبلی خودش، در تشریح دقیقتر همان مطلب نوشت. پاسخ او ۱۴ نوامبر منتشر شد و تکمله خوبی بر این مقاله است که آن هم بایستی ترجمه شود.
ترجمه متن مقاله:
شبح یک نسل کشی در غزه
اوایل سال ۱۹۰۴، وقتی که امپراتوری آلمان سرپرستی مناطق جنوب غرب آفریقا را بر عهده داشت، «قوم هرروها» علیه استعمارگران آلمانی شورش کردند و طی حملهای غافلگیرانه، بیش از صد نفر از آلمانیها را کشتند.
حقیقت این بود که در طی دو دهه پیش از آن، سرزمینهای این قومِ دامدار کاهش پیدا کرده بود، زیرا مستعمرههای جدید آلمانی را در سرزمینهای آنها میساختند و این مستعمرات، بهترین اراضی آنها را اشغال کرده و مانع از گذر دامهایشان از مسیر چراگاهها میشدند. استعمارگران با هرروها مانند حیوانات برخورد میکردند، آنها را مورد اسارت قرار میدادند و از داراییهای آنها استفاده میکردند. پروژه مقامات آلمانی این بود که در جایی که امروزه نامیبیا نامیده میشود، نوعی «آلمان آفریقایی» ایجاد کنند و سکنه بومی را در مناطق محدودی نگه دارند.
قیام «هرروها» به عنوان ننگی برای برلین تلقی شد و امپراتور آلمان هیت اکتشافی را با هدف حذف آنها به آنجا فرستاد. فرمانده این هیت هم علنا اعلام کرد که قصد دارد «قوم هررو را نابود کند»، برای گیر انداختن «رؤسا» پاداش خواهد داد و «هیچ زن یا کودکی را باقی نخواهد گذاشت» و افزود که اگر هم نابودی و حذف آنها عملا امکانپذیر نباشد، آنها را وادار به ترک منطقه میکند و «تنها پس از انجام چنین پاکسازیای است که چیزی جدید میتواند شکل بگیرد».
در ماههای پس از آن، بسیاری از هرروهای بیسلاح توسط نیروهای نظامی دستگیر و کشته شدند، اما بیشترشان به صحرا فرار کردند و در آنجا از تشنگی و گرسنگی جان باختند، زیرا همه چشمهها سمزده شده بودند. طبق اظهارات کادر فرماندهی نظامی «با محاصره و بستن کامل مناطق بیابانی، عمل حذف را میشد یکسره کرد».
تخمین زده میشود که تنها ۱۵،۰۰۰ نفر از ۸۰،۰۰۰ هررو، از این فاجعه باقی ماندند، که آنها هم به کار در «اردوگاههای اجباری» فرستاده شده و بسیاری از آنها در این اردوگاه ها جان خود را از دست دادند.
قتل عام «هرروها» که توسط آلمانیها به عنوان یک «جنگ نژادی» توصیف شده است، از نظر مورخین مختلف اولین نسلکشی قرن بیستم و نقطه آغازین هولوکاستی که چهار دهه بعد اتفاق افتاد، بوده است. در کتاب «منشأ توتالیتاریسم» نیز هانا آرنت ارتباطی بین استعمار و روشهای نسل کشی برقرار کردهاست.
این مقایسه ممکن است منطقی نباشد، اما شباهتهای نگرانکنندهای بین آنچه در جنوبغرب آفریقا اتفاق افتاد و آنچه امروز در غزه دارد رخ میدهد وجود دارد. دهههاست که استعمار سرزمینهای فلسطینیان را به مجموعه ایی از تکههای کوچکشونده تبدیل کرده که ساکنانشان مورد حمله قرار میگیرند، باغهای زیتونشان از بینمی رود، جابجاییهایشان محدود میشود و هر روزه مورد تحقیر قرار میگیرند. این نوعی «انسانیت زدایی» است که باعث میشود که معاون وزیر دفاع در اظهاراتی فلسطینیها را «مانند حیوانات» بنامد. وزیر امور مالیاتی حتی وجود آنها انکار کند و در آغاز سال ادعا کند که «هیچ فلسطینیای وجود ندارند زیرا کلا ملتی بنام فلسطین وجود ندارد». حق کشتن فلسطینیها که باعثمیشود وزیر امنیت ملی کنونی، شهرک نشینی را که بیست و نه نفر از آنها را به قتل رساند ]…[ قهرمان بداند. این برنامه برای برخی «پروژه اسرائیل بزرگ» است که رئیسجمهور سابق نیز خود هوادار آن است.
در این وضعیت است که دهههاست حملات فلسطینیان علیه اسرائیلیان رخ میدهد و در حمله مرگبار حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر به اوج خود رسید و منجر به کشته شدن ۱۴۰۰ اسراییلی از جمله نظامیان، غیرنظامیان و گروگانگیری بیش از ۲۰۰ نفر شد.
نماینده دائمی اسرائیل در سازمان ملل این اقدام را «جنایت جنگی» خواند ]…[ هدف اسرائیل، که به اتهام عدم پیشگیری از این حمله مواجه شده، ]…[ اکنون «نابودی حماس» است.
اما در طول این سه هفته اول جنگ در غزه، این انتقامجویی به دو شکل بیان شده است. از یک سو، زیرساختهای مدنی و جمعیت مدنی هدف حملات بزرگی قرار گرفته که منجر به کشته شدن ۷،۷۰۳ نفر شامل ۳،۵۹۵ کودک، ۱،۸۶۳ زن، و ۳۹۷ سالمند گردیده و ۱۸۳،۰۰۰ واحد مسکونی و ۲۲۱ مدرسه تا تاریخ ۲۸ اکتبر تخریب کرده است. در طول شش روز اول، ۶،۰۰۰ بمب بر روی غزه افکنده شده که این رقم تقریباً برابر رقم تعداد بمبهایی است که ایالات متحده آمریکا و مؤتلفین او در طول یک سال کامل در زمان شدیدترین حمله شان به افغانستان استفاده کردند. حالا بیش از ۲۰۰۰۰ زخمی، که یک سوم آنها اطفال هستند، باید با این قطع عضوهایشان، سوختگیها و ناتوانیهایشان زندگی کنند. تمام بازماندگان هم باید با تروماهای ناشی از زندگی زیر بمبها، دیدن نابودی خانههایشان، دیدن بدنهای پارهپاره هموطنانشان، از دست دادن عزیزانشان، زندگی کنند. یک مطالعه بریتانیایی نشان میدهد که بیش از نیمی از این نوجوانان درگیر این حوادث دارند از استرس پس از تروما رنج میبرند.
از سوی دیگر، محاصره کاملی بر مردم غزه اعمال شده است: دسترسی به برق، سوخت، غذا و داروها همه قطع شده است، اکثر ایستگاههای پمپاژ دیگر کار نمیکنند و دسترسی به آب شرب غیر ممکن است. این سیاستی است که وزیر دفاع (اسرائیل) آن را با اظهار این جمله توجیه میکند : «ما با حیوانها میجنگیم و مانند آنها عمل میکنیم». این در شرایطی است که یک سوم بیمارستانها به ناچار تعطیل شدهاند، جراحان گاهی بدون بیهوشی عمل میکنند، مردم آب آلوده مینوشند، کمبود غذا حس میشود و با خطر مهم از دست دادن افراد آسیبپذیرتر، از جمله کودکان مواجه هستیم.
همزمان با این اتفاقات، در کنار این مسائل، بیش از صد فلسطینی در منطقه کرانه باختری توسط شهرک نشینان و نظامیان کشته شدهاند؛ بیش از ۵۰۰ دامدار صحرانشین از زمینها و خانههای خود به اجبار رانده شدهاند، این همان «پاکسازی نژادی» است که خود انجمنهای حقوق بشر اسرائیلی آن را محکوم میکنند. اعتقاد به اینکه این سرکوب شدید میتواند امنیتی را که حق مردم اسرائیل است، تضمین کند، توهمی بیش نیست که ۷۵ سال است اثبات شده است.
تخریب حماس، که بیشتر متخصصان آن را غیرواقعی میدانند، در واقع به کشتار غیرنظامیان غزه منجر میشود. چیزی که نخستوزیر فرانسه آن را «فاجعه انسانی» نامیده است، اما که تعداد زیادی از سازمانها، انجمنها و تحلیلگران در آن شبح یک قتل عام و نسلکشی را میبینند.
سازمان «صدای یهودی برای صلح»، «تمام افراد با وجدان جهان را فراخوانده است تا بلافاصله از قتل عام فلسطینیان جلوگیری کنند». اعلامیه دیگری که ۸۸۰ دانشگاهی از سراسر جهان آن را امضا کرده اند، «هشداری درباره امکان یک نسل کشی در غزه» را میدهد.
نه نفر از گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد که مأمور کار در موضوعات حقوق بشر، مهاجرت، مبارزه با نژادگرایی و تبعیض و دسترسی به آب و غذا هستند، همه از «خطر نسلکشی مردم فلسطین» سخن میگویند.
از نظر مدیر منطقهای یونیسف برای خاورمیانه و آفریقای شمالی، «وضعیت در نوار غزه روز به روز وجدان جمعی ما را بیشتر لکه دار میکند». دبیرکل سازمان ملل متحد نیز میگوید: «ما در لحظهای از حقیقت قرار داریم. تاریخ ما را قضاوت خواهد کرد». در حالی که بیشتر دولتهای غربی همچنان از «حق اسرائیل برای دفاع از خود» سخن میگویند بدون اینکه هیچ ملاحظه دیگری به جز خطابه و رتوریک داشته باشند وبدون آنکه حتی حقی مشابه برای فلسطینیان تصور کنند، ولی ما در واقع با یک مسئولیت تاریخی مواجه هستیم تا از چیزی که ممکن است به اولین نسل کشی قرن بیستویکم تبدیل شود، جلوگیری کنیم. اگر قتل عام «هرروها» در سکوت در دل بیابان کالاهاری اتفاق افتاد، تراژدی غزه دارد زیر چشمان تمام دنیا رخ میدهد.
Didier Fassin
Anthropologue, Sociologue Et Médecin, Professeur Au Collège De France Et Directeur D’études À L’ehess
لینک مقاله :
https://aoc.media/opinion/2023/10/31/le-spectre-dun-genocide-a-gaza/