انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سلبریتی چیست؟

تونی بلاکشو دانشگاه شفیلد هالام برگردان: فردین علیخواه

امروزه همه ما با این اصطلاح آشناییم و بیشتر ما می‌دانیم که سلبریتی چیست، ولی ارائه‌ی تعریفی مختصر و مفید از آن که به شکل درخوری از عهده همه پرسش‌های مختلف ناشی از این آگاهی برآید دشوار است. بی‌شک، ریشه این واژه مذهبی است و از شکوه جشن مقدس می‌آید اما کاربرد معاصر آن سکولار است. سلبریتی، و معادل کوتاه آن «celeb» برای توصیف نوع خاصی از چهره‌های فرهنگی استفاده می‌شود که شهرت یا انگشت‌نما بودنشان مقدم بر آنهاست و صفت متمایز فرهنگی آنان، تماشا ‌شدن است. سلبریتی‌ها معمولا شهرت‌شان را در صنعت سرگرمی یا در محبوب‌ترین ورزش‌ها یافته‌اند-برای مثال اخیرا فوتبالیست‌های لیگ برتر، روند تبدیل شدن از ورزشکار به سلبریتی را طی کرده‌اند. با این وجود، واژه سلبریتی دیگر صرفا به آن دسته از افرادی اختصاص ندارد که به نظر می‌رسد دارای استعداد ویژه‌ای هستند یا به یقین، تریبون چندانی برای مشهور شدن ندارند. [این واژه] به همان اندازه احتمال می‌رود برای اطلاق به کسانی بکار گرفته شود که توانایی تحقق تخیلات جمعی ما از ستارگی یا انجام برخی کارهای انحرافی که به خاطرش مشهور شده‌اند را دارند و مهمتر از آن، می توان این واژه را درباره کسانی به کار برد که از نظر ما درجه یک، گستاخ یا فقط دلنشین‌اند، که طبق اصطلاحات «زندگیِ واقعی»، به شکل اغواکننده‌ای آنان را برای اکثر ما دست‌نیافتی می‌سازد.

رژی دبره[۱](۲۰۰۷) در بحث از مراحل متوالی تحول ابزارها و روابط انتقال رسانه‌ای[۲] استدلال می‌کند که اگر چهره‌های قدیس و قهرمان به ترتیب اسطوره‌های متمایز دوره پیشا-‌مدرنیته(حوزه نماد و نشانه[۳]) و مدرنیته(حوزه مکتوب و چاپ[۴]) بودند، در عصر معاصرِ پسامدرن(حوزه ویدئو و تصویر[۵]) این چهره‌ی سلبریتی است که نقشی مرکزی یافته است. باومن[۶] معنای آنرا، تبدیل شدن سلبریتی به نقطه‌ی کانونی جدید قدرت و افتخار در فرهنگ عامه‌پسند جهانی ما می‌داند. اگر مصرف‌کنندگانِ ناقص[۷](فقرا) سطح زیرین و فراموش شده پسامدرنیته، نماد خاموش فقر، طردشدگی اجتماعی، چاقی و زباله‌ی انسانی به شمار آیند سلبریتی بیانگر سطح رویین پسامدرنیته است: دربرگیری، باریک‌اندامی و زباله‌های مصرفی. سلبریتی هست تا به یادمان آورد که ما حتی اگر به شکلی افسانه‌ای موفق بوده باشیم می‌توانیم تمام این چیزها شویم. برای باومن این مصرف‌گرایی است که نیازهای ناخودآگاه وسیعی خلق می‌کند که فقط سلبریتی می‌تواند توجیه‌گرش باشد(و به نظر درست هم هست).

سلبریتی‌ها تجسم «زندگی واقعی» تب‌و‌تاب «شیفتگی[۸]» بودریار[۹] هستند: زنان و مردانی که غرق در ظاهر خودشان گشته‌اند و کسانی که خود را غرق آرمان محافظت از جوانی‌ای می‌کنندکه دیگر از دست رفته است». همانطور که دبره اشاره می‌کند جوانی، تولید استاندارد پسامدرنیته است بنابراین ما انتظار داریم چهره‌ سلبریتی‌ها را در قاب تلویزیون‌، جوان‌پسند و بی‌چین‌و‌چروک ببینیم، سلبریتی‌هایی که از طرفی کالاهای سرمایه‌داری مصرفی را دوره‌فروشی می‌کنند و از طرف دیگر برای اعتراف به تباهی‌ها و اعتیادشان احساس نیاز می‌نمایند. به این ترتیب، تصور بر آن است که سلبریتی‌ها معجزه‌ی وسواس‌گونه‌ی فعلی ما برای خودساختگی[۱۰] فردی‌اند، به این دلیل مهم که آنها «ستاره‌هایی» هستند که به افراد معمولیِ همیشه‌مشتاق امید می‌دهند تا خودشان را در مسیر جوان‌پسند سلبریتی بازآفرینی کنند. از این نظر به آسانی می‌توان درک کرد که چرا جهان امروز، همچنین عصر برتری تغییرات ظاهری اساسی و عصر بوتاکس است، چون سلبریتی‌ها ما را به سمت‌و‌سویی هدایت می‌کنند تا باور کنیم خطوط روی صورت خوشایند نیست-و به علاوه این خطوط یادآوری پیوسته‌ی مردن است-و[در نتیجه] بسیار منطقی است که این خطوط را برداریم.

علاقه‌ی عمومی به زندگی خصوصی سلبریتی‌ها به موازات افزایش مخاطبان سلبریتی‌ها رشد می‌یابد، و خود سلبریتی‌ها به این درک رسیده‌اند که یکی از بهترین راههای حفظ شعله‌ی درخشان شهرت، آشکارکردن بی‌شرمانه‌ی خودشان، با عیان‌سازی همه چیز برای مخاطبانی مشتاق است. با این وجود علیرغم تمام خواسته و تلاش آنها، بیشتر سلبریتی‌ها محکوم به تحمل سرنوشت دربان در [نمایشنامه] مکبت[۱۱] شکسپیر[۱۲] هستند، اینکه دروازه را با بلوف و سروصدا باز کنند اما پس از مدت‌زمان کوتاهی از مرکز صحنه ناپدید شوند.

[۱] Régis Debray

[۲] media transmission

[۳] Logosphere

[۴] Graphosphere

[۵] Videosphere

[۶] Bauman

[۷] ‘flawed consumers’

[۸] cult of the ‘into’

[۹] Baudrillard

[۱۰] Self-construction

[۱۱] Macbeth

[۱۲] Shakespeare