انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سفرنامه جنوب هند(۸)

تصاویر از نسیم کمپانی ۲۰۱۷

تصویر: استخر باستانی من ماتا در معبد ویروپاکشا در منطقه هامپی

 

 

معنی کلمه ویروپاکشا در زبان سانسکریت چشمان بدون شکل می باشد و از دو کلمه ویروپا Virupa  به معنی بدون شکل و آکشا Aksha  به معنی چشم تشکیل شده است در فلسفه هندویسم زمانی که شخصی در مدیتیشن کاملا غرق شود می تواند بدون چشم ببیند و احساس کند به این حالت ویروپاکشا گفته می شود این کلمه هم چنین یکی از نام های مقدس  شیوا Shiva محسوب می شود خود معبد دارای ده ها ستون با کنده کاری هایی از انسان ها ,خدایان , الهه های هندو  و زندگی مردم عادی بود درواقع از چشم من این معابد منبع بزرگی برای پژوهش در زمینه های مختلف تمدن کهن هند و سبک زندگی مردمان این منطقه در روزگاران دور بودند این معبد در قرن ۷ میلادی ساخته و سپس بتدریج در قرون ۹ و ۱۰ میلادی با معابد کوچک دیگر تکمیل گشت  درست روبروی این معبد بازار باستانی هامپی قرار داشت که به شکل خط مستقیمی از غرفه هایی دو طبقه ساخته شده و تا دامنه کوه ادامه پیدا می کرد طول این بازار حدود دو کیلومتر است و با آثاری که از آن به جای مانده بود نشان از گذشته پرشکوه و پر رونق آن داشت  یک  گوپورام Gopuram    بلند رنگ آمیزی شده این معبد را تکمیل می کرد گوپورام درواقع برج بلند مخروطی شکل جلویی و ورودی معابد هندو است  نخستین توصیفات از این منطقه باستانی را شخصی ایرانی به نام عبدالرزاق در قرن ۱۴ میلادی در سفری که به ویجی نگر داشته در کتاب خاطرات خود نوشته است او ایلچی و مامور سلسله عادلشاهیان بود که به دربار پادشاه دوارایای دوم Devaraya فرستاده شد  این کتاب در سال ۱۸۸۰ میلادی در هند چاپ شد اما تا قرن ۱۹ میلادی کسی به منطقه باستانی هامپی توجه چندانی نداشت تا در سال ۱۹۰۰ میلادی حکومت انگلیس شروع به نخستین کاوش های باستانشناسی در این منطقه کرد  چون تعطیلات سال نو مسیحی بود هندی ها و گردشگران خارجی بسیاری در گوشه و کنار دیده می شدند  , تعدادی مرد هندو هم برای زیارت این معابد آمده بودند که پوشاک جالبی بر تن داشتند سه نفر از آنان  پیراهن و لنگ های  سیاه دو نفر دیگر پیراهن و لنگ های سفید و دو نفر دیگر شال و لنگ های زعفرانی بر تن داشتند به این لنگ ها دوتی Dhoti  گفته می شود و تاریخ آن به هند باستان بازمی گردد رنگ زعفرانی در هندویسم و بودیسم مقدس تلقی می شود زیرا نماد ستگاری ,جستجوی روشنایی  ,قربانی کردن خود در راه آیین های مذهبی و ریاضت دینی می باشد این رنگ هم چنین در اسطوره شناسی هندو نشانه ای از دو مظهر طبیعی مقدس یکی  رنگ اشعه های آفتاب که به آن سندیا Sandhya  گفته می شود و دیگری رنگ شعله های آتش که متعلق به آگنی Agni  خدای آتش می باشد بر طبق باور هندوها آتش و آفتاب دو عنصر طبیعی بسیار قدرتمند هستند که زندگی تمامی موجودات به آنها وابسته است  , کمی آن طرف تر زنی را دیدم که سرش را از ته تراشیده و یک ساری کرم رنگ بر خود پیچیده بود ,در دین هندو این مساله به دو سبب اتفاق می افتد یک زمانی که زن همسر خود را از دست داده و بیوه شده باشد که نماد بیوه گی است و دوم زمانی که  موهای بلند خود را وقف معبد می کند که این خانم از گروه دوم بود تراشیدن سر و وقف مو به معبد یک سنت کهن در هند محسوب می شود اما اکنون این کار به یک تجارت پر سود تبدیل شده است سالیانه هزاران تن مو از معابد جمع آوری شده و به کارخانه جات تولید و تهیه این کالا فروخته می شود این موها پس از تمیز کاری و ضد عفونی به کشورهای مختلف دنیا صادر می شود که سود سرشاری از این کار عاید کشور هند می کند.البته کودکان در هند نیز از این قاعده مستثی نیستند یعنی بین  سنین چهار ماهگی تا سه سالگی موی کودک را در جشنی به نام موندن Mundan  می تراشند و یک روحانی هندو معمولا این کار را انجام می دهد پس از تراشیدن موهای کودک سر او را با آب مقدس رودخانه گنگ شسته و سپس با خمیری که از زردچوبه و پودر درخت صندل تهیه کرده اند سر کودک را مالش داده و می بندند تا مرهمی بر جای تیغ باشد اما تراشیدن سر کودکان در هندویسم چندین علت دارد اولین علت تابیدن  آفتاب بر سر اوست تا از شر بیماری های بسیاری در طول زندگی  در امان باشد علت دوم موهای کودک را می تراشند تا موهای او در آینده پرپشت و بلند بشود , علت سوم باور هندوها بدین مساله که تراشیدن سر در کودکی باعث رشد و شکوفایی مغز و ذهن می شود چهارمین علت بنا بر اصول هندویسم درواقع پشت سر گذاشتن زندگی گذشته در تناسخ و پیشرو داشتن زندگی با موفقیت و خوشبختی است و علت آخر خنک شدن سر در تابستان است درواقع بیشتر هندوها در تابستان سر خود را از ته می تراشند

 

زنی سر تراشیده در منطقه باستانی هامپی

 زیارت کنندگان معبد باستانی ویروپاکشا در منطقه هامپی با پوشاک سنتی مردان جنوب هند یعنی دوتی  Dhoti

به راه خود ادامه دادم و به در ورودی معبد رسیدم بر بالای در بزرگ آن کنده کاری های عجیبی از زنان برهنه دیده می شد می دانستم که زن در هندویسم منشاء فساد و فحشاء تلقی می شود  و از کودکی مردان باید بشدت او را کنترل کنند زیرا زن دارای شخصیتی شیطانی می باشد و هرگز نمی تواند کنترلی بر اعمال و رفتار خود داشته باشد البته به جز الهه ها و ایزد بانوها که بیشتر جنبه نمادین داشتند عموم زنان از جایگاه بالایی در جامعه هندو برخوردار نبودند در کل فلسفه آفرینش زن برای خدمت به مردان است  و وجود او بدون وجود شوهر ارزشی ندارد  و هیچ است مثلا در کتاب باستانی قانون مانو یا مانو سمریتی Manu Samrithi   نوشته شده زن سر چشمه ننگ است و باید بشدت از او پرهیز کرد پس علت این کنده کاری های عجیب چیست؟  جواب سوال خود را روز دیگر یافتم روبروی من جاده  خاکی  پهنی وجود داشت که ردیفی از ستون های سایبان دار سنگی کهن به خط و پشت سر هم قرار گرفته بودند و روبرویم کوهی عظیم قرار داشت ناگهان صدایی توجه ام را جلب کرد نزدیک تر رفتم تا ببینم جریان از چه قرار است مردی لاغر و سیه چرده در حال اعلان تور بازدید از شهر باستانی هامپی بود پرسیدم کی و هزینه چقدر است؟  مرد جواب داد فردا ساعت ده همین جا و قیمت چهار صد روپیه   این تور  با دوچرخه  انجام می شود برایم بسیار جالب بود که می توانم کل منطقه باستانی را فقط با چهار صد روپیه ببینم ,قبول کردم چه بهتر که کسی همه چیز را نشانم دهد و سوالاتم را هم از او بپرسم آن هم با چهار صد روپیه ناقابل که البته برای خارجی ها پولی نیست ولی برای هندی ها مبلغ قابل توجهی محسوب می شود,نام این راهنما راجو بود مردی که معلوم بود از توریست ها پول خوبی در می آورد پس از مکثی اضافه کرد که این تور با ناهار محلی هندی همراه است ,خدایا جانم هورااااااااا از او خداحافظی کردم و به سمت روستا و بازار به راه افتادم خانه های کوچک روستایی با مغازه های کوچکتر که همه چیز را به شما عرضه می کردند پوشاک هندی ,کتاب ,زیورآلات و صنایع دستی شروع به پرسه زدن در کوچه پس کوچه های این روستای کوچک کردم تصمیم داشتم یک کورتای دیگر بخرم که در طول سفر راحت باشم و یک شلوار هندی خنک پارچه ای  وارد مغازه کوچکی شده و یک کورتای صورتی که  نقوش گل های نیلوفر آبی داشت را انتخاب کردم این کورتا هم گشاد بود هم آستین های بلند داشت فروشنده که دختر روستایی جوانی بود و کودکی پنج شش ماه را در بغل داشت قیمت را پانصد روپیه  اعلام کرد قبول نکردم و کار به چانه زدن کشید  در نهایت پس از ده دقیقه چانه زدن به پرداخت سیصد روپیه با هم کنار آمدیم و آن را خریدم از او پرسیدم بچه خودتت است ؟  خندید و سری تکان داد لبخندی زده و دوباره پرسیدم چند سال داری ؟ گفت ۱۶ سال که البته در هند چندان تعجبی هم ندارد ازدواج در سنین پایین در روستاها و شهرهای کوچک بسیار شایع است زیرا خانواده های این دختران توان مالی کافی برای نگه داری از آنان را ندارند و باید هر چه زودتر شوهری برای او دست و پا کنند تا از شر یک دهان اضافی که هر روزه غذا می خواهد خلاص شوند.

تندیس  جنگجویی که با شیر در حال جنگ است در معبد باستانی  دورگا دوی در منطقه هامپی

راجو راهنمای تور  در منطقه باستانی هامپی

دوباره از همان راهی که آمده بودم برگشتم منتها این دفعه از راه خشکی که چند گردشگر نشانم داده بودند  بله این بار خشک به طرف دیگر رودخانه رسیدم اما با پاهای گلی ولی مهم نبود این هم جزیی از  سفر است  ساعت پنج بود  شروع به قدم زدن در کنار مزراع و رستوران هایی که نزدیک آنجا بود کردم که چشمم به اطلاعیه ایی که بر روی دیوار یکی از این رستوران ها چسبانده بودند افتاد نوشته بود

Women Artisans  Tikav –Banana Fiber Proudcts –Handicafts

عکسی هم در میان این اطلاعیه وجود داشت که در آن  تعدادی زن روستایی را  نشان می داد که بر روی زمین نشسته و در حال بافتن سبد بودند  از مردی که پشت میز ریشپشن  آن رستوران  نشسته بود درباره آن اطلاعیه سوال کردم به آرامی صورتش به  طرف من برگرداند و گفت موسسه ای خیریه ایی است که در آن از برگ و پوست درخت موز چیزهای مختلفی مانند کیف , سبد ,ساک دستی و پارچه تهیه می کنند  این خیریه فقط زنان و دختران محلی را به کار می گیرد تا کمکی به مردم روستایی این منطقه کرده باشد تشکر کردم و به جاده برگشتم  و از ریکشایی که آنجا ایستاده بود پرسیدم به مسافرخانه جنگل تیری می روی؟ گفت سوار شو نشستم و از همان راه زیبا به راحتی به مسافرخانه برگشتم این بار فقط ۵۰ روپیه پرداخت کردم قیمت مناسبی بود .

اطلاعیه موسسه و فروشگاه خیریه محصولات و صنایع دستی تهیه شده از پوست درخت موز در منطقه باستانی هامپی

نقشه راهنمای آثار تاریخی منطقه باستانی هامپی بر روی دیوار معبد باستانی ویروپاکشا در منطقه هامپی

منطقه هامپی

روز دوم در هامپی :

صبح زود از خوب بیدار شدم و از اتاقم بیرون آمدم از مهمانان مسافرخانه کسی در اطراف نبود خدمتکاران هم خواب بودند ,تصمیم گرفتم  دور و بر را نگاهی بیندازم از مسافرخانه بیرون آمدم و  در جاده اصلی به سمت پشت آن رفتم که چند خانه روستایی کوچک وجود داشت چند گاو سفید رنگ با شاخ های بلند و بزرگ در کمال  آرامش جلوی طویله کوچکی در حال چرت زدن بودند,  پیرزنی بیرون خانه روی زمین نشسته در حال شانه کردن موهای بلند و سفیدش بود ساری زرد رنگی بر تن و النگوهای رنگی بر دست داشت ,چند بچه کوچک نیز در حال بازی کردن بودند معلوم بود نوه هایش هستند به آرامی گوشه ای نشستم  و به زندگی آنان چشم دوختم هیچ تشویشی در رفتارشان نبود همه کارها به آرامی انجام می شد خانه ها همه کاه گلی با سقف های پوشالی بود دیوارهای جلویی به رنگ سفید رنگ آمیزی شده بودند چند عکس گرفتم و راهی معبد کوچکی که  درست سمت چپ مسافرخانه  قرار داشت شدم.

مردم روستایی در روستای رنگ پور در منطقه باستانی هامپی