انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سفرنامه جنوب هند (۳۱)

روز هشتم در قلعه کوچی

امروز باید از قلعه کوچی بیرون بروم و موزه منحصر به فرد Kerala Folklore Museum یا موزه فرهنگ عامه کرلا را که در شهر توارا Thevara قرار دارد را ببینم پس از صرف صبحانه وارد جاده اصلی شده و به سمت ایستگاه اتوبوس به راه افتادم اصلا نمی دانستم این شهر کجاست و تا قلعه کوچی چقدر فاصله دارد می توانستم از صاحب خانه خودم سوال کنم اما ترجیح دادم بیشتر از این مزاحم آن ها نشوم و خودم راهم را پیدا کنم در هر صورت رستورانی در سمت راست جاده قرار داشت وارد آن شده و از مردی که پشت میز ورودی بود سوال کردم ببخشید اتوبوس توارا کجاست؟ از پشت میزش بیرون آمد و دستش را به طرف خیابانی پشت رستوران دراز کرد گفت ایستگاه آنجاست تشکر کرده و راهی آنجا شدم به راحتی ایستگاه را پیدا کرده و کنار جاده منتظر ایستادم باز هم تنها بودم هیچ کس در ایستگاه نبود پس از گذشت ده دقیقه اتوبوس کهنه آبی رنگی در ایستگاه نگه داشت سوار شده و نشستم از قلعه کوچی تا توارا فقط نیم ساعت است و قیمت بلیط ده روپیه معمولا شهرهای کوچی به یکدیگر وصل هستند یعنی شما فاصله طی شده بین شهرها را اصلا احساس نمی کنید اتوبوس از بین جنگل و روستاها می گذشت مساله جالب در این سفرهای کوتاه این بود که اصلا احساس کسالت و خستگی نمی کنید زیرا مسیر بسیار فرح بخش و زیباست اتوبوس درست جلوی موزه نگه داشت پیاده شدم ساختمانی بسیار بزرگ تماما ساخته شده از چوب در سه طبقه به سبک معماری تراونکور Travancore Style تراونکور درواقع نام سلسله پادشاهی است که در بین سال های ۱۸۷۰ تا ۱۹۴۹ میلادی در بخش های بزرگی از جنوب کرلا حکومت می کردند این موزه در سال ۲۰۰۹ میلادی تاسیس شد دور تا دور این موزه را باغ کوچکی احاطه کرده بود ورودی موزه با دو سر ستون سنگی باستانی که به زیبایی ساخته شده تزیین گردیده بود دو لنگه در آهنی آن دارای برجسته کاری هایی از خدایان و الهه های هندو بود وارد حیاط کوچک موزه شدم دور تا دور آن پر بود از سر ستون ها ,طاق ها ,مجسمه ها و دیگر اشیای باستانی مانند ظروف و وسایل آشپزی در گوشه ای نیز تندیس یک گاو ناندی که بر روی زمین نشسته بود دیده می شد وسط حیاط چیزی مانند ستون گرد پله پله که در پایین پهن و هر چه به طرف بالا می رفت باریک تر و کوچکتر می شد نیز قرار داشت پله های ورودی موزه را دو فیل نشسته در بر گرفته بودند از پله ها بالا رفتم.

 

در ورودی موزه هنرهای عامه شهر توارا ایالت کرلا جنوب هند

قبل از در ورودی موزه در دو طرف آن مجسمه چوبی دو زن به رنگ آجری در لباس های سنتی زنان جنوب هند خودنمایی می کردند زن سمت راستی دامنی بلند به رنگ سرخ با گل های سفید بر روی آن و بلوزی کوتاه به رنگ آبی با گل های سفید که حاشیه هایی طلایی در لبه های آستین و خط زیر سینه داشت النگوهای طلایی و آبی در مچ دست ,سه ردیف گردنبند نقره ای در اندازه های مختلف بر گردن و گوشواره هایی طلایی که از بالا تا پایین گوش را می پوشاند بر گوشهایش افکنده بود موهای سیاهش را به شکل گلوله در بخش راست سر جمع کرده و دور سر را با سر بندی طلایی تزیین کرده بود زن سمت چپی نیز دامنی بلند چین داری به رنگ آبی آسمانی با نقوش گل و بوته و بلوز کوتاهی به رنگ سرخ با نقوش ستاره های سفید بر روی آن پوشیده بود سه ردیف گردنبند طلایی بر گردن و گوشواره ای گرد بزرگی بر لاله گوش داشت سربندی طلایی به دور سرش بسته و این سر بند به همراه آویزی در میان پیشانیش افتاده بود این سربند طلایی یکی در میان دارای خطوط سرخ و آبی بود و خال سرخی نیز بر وسط پیشانی داشت ابروهای هر دو مجسمه کمانی و خیره و مستقیم به جلو نگاه می کردند و بر روی سنگی گذارده شده بودند در بسیاری از نقاشی ها و مجسمه های باستانی – تاریخی شبه قاره هند و ایران ابروی کمانی برای بانوان زیاد دیده می شود و این مساله نه تنها نشان از مشترکات فرهنگی هر دو کشور دارد بلکه بازگو کننده این موضوع نیز می باشد که برخی نمادهای زیبایی بخصوص برای زنان در هر دو فرهنگ یکسان بوده است در اشعار فارسی و اردو ابروی معشوق را به رنگین کمان ,طاق و هلال ماه تشبیه کرده اند که البته همه این تعبیرات به کمانی بودن ابرو دلالت دارند ,سر در ورودی موزه سنگی بود با کنده کاری های زیبا بر روی آن در بزرگ چوبی به شکل سنتی از گل میخ هایی فلزی به رنگ طلایی تزیین شده بود نوعی قفل سنتی بر در ورودی موزه که در منطقه کرلا که مانی چیترا تازو Manichithrathazhu نامیده می شود و به معنی ” قفل مزین شده ” می باشد نیز بر روی آن خودنمایی می کرد این نوع قفل که به دوران کهن در جنوب هند برمی گردد به شکل زیبایی طراحی و تزیین شده است.

قفل سنتی مانی چیترا تازو در ایالت کرلا

 

وارد موزه شدم و طبق معمول خوش آمد گویی هندی ها ظرف بزرگ فلزی اورلی Urli پر از گل های زرد و سرخ وسط تالار گذاشته شده بود خانم لاغری که حدود پنجاه سال سن داشت و یک ساری سفید رنگ نخی که حاشیه صورتی کم رنگ داشت را بر خود پیچیده بود دست هایش را به هم چسباند و با لبخندی گفت نمسته من هم همان کار را برای ادای احترام به او تکرار کردم یک دستبند طلایی بر مچ دست و یک جفت گوشواره گرد از طلا نیز بر گوش داشت پا برهنه بود بدون هیچ آرایشی قیمت بلیط برای خارجیان دویست رویپه بود و برای هندی ها پنجاه روپیه دیدم دویست روپیه خیلی زیاد است پس شروع به صحبت با آن خانم کردم و گفتم از ایران آمده ام و چقدر عاشق هندم و چون درباره فرهنگ هند تحقیق می کنم آیا می شود مانند هندی ها مبلغ را پرداخت کنم ؟ با خوشرویی نگاهی به من کرد و گفت اگر اینطور است برو مجانی موزه را ببین چشمانم از تعجب بیرون زد گفتم مجانی ؟ گفت امروز خیلی خلوت است درواقع اصلا کسی به دیدن موزه نیامده برو از خوشحالی نزدیک بودم غش کنم با عجله وارد موزه شدم تا از این بخت بدست آمده نهایت استفاده را بکنم در هند واقعا همیشه وقایع غیرمنتظره در راه است کف موزه یک دست با چوب مفروش شده و موقع راه رفتن سرو صدا می کرد

 


مجسمه زنی با پوشاک سنتی منطقه کرلا یعنی موندو Mundu موزه هنرهای عامه شهر توارا ایالت کرلا جنوب هند

این موزه دارای شش بخش است :
۱-گالری هنری ماسک ها Face Art Gallery
۲-بخش صنایع دستی بومی مردم منطقه کرلا Ethnic Handicrafts
۳-بخش منسوجات و پارچه های دست باف Handmade Textiles
۴-مغازه فروش جواهرات و زیورآلات Jewellery Shop
۵-کافی شاپ هنری اسپایس Spice Art Café
۶-تالار تئاتر , رقص و ورزش های کلاسیک و باستانی جنوب هند
Theatre Of Classical Dances And Sports

 

سر در موزه هنرهای عامه در شهر توارا ایالت کرلا جنوب هند

 

بیش از شش هزار قطعه هنری و بومی منطقه شامل نقاشی های کهن ,نقاب ها و ماسک ها ,مجسمه خدایان و الهه های هندو ,پارچه های دست باف ,پوشاک سنتی ,لوازم منزل ,جواهرات و زینت آلات ,چراغ ها و فانوس ها,مواد خوراکی مورد استفاده مردم بومی , لوازم کشاورزی و دامپروری سنتی در این موزه وجود دارد به نظرم این موزه واقعا به درد کار مردم شناسان ودانشجویان مطالعات فرهنگی می خورد چون تمام چیزهایی که برای مطالعه فرهنگ و هنر بومی مردم منطقه کرلا لازم بود اینجا به راحتی یافت می شد عاشق اینجا شدم دو ساعت تمام طبقات را دور زدم و زیر و رو کردم جلوی هر شی و مجسمه نشستم تا با دقت علت ساخت و همینطور کاربرد آن را بیابم از این کار واقعا لذت می بردم موزه کاملا خلوت بود و می توانستم براحتی تمرکز کنم دوباره پایین آمدم و از خانم متصدی بلیط تشکر و خداحافظی کردم

 

بخش جشنواره پوشاک و آرایش سنتی جشنواره تیام در موزه هنرهای عامه شهر توارا ایالت کرلا جنوب هند

تندیس شیوا یکی از خدایان سه گانه در هندویسم در موزه هنرهای عامه در شهر توارا ایالت کرلا جنوب هند

 

تصمیم گرفتم آرام آرام به سمت ایستگاه اتوبوس بروم و جاده را هم ببینم شاید در هر قدم بخشی از فرهنگ سنتی کرلا بر من کشف شود کوله را بر پشتم انداخته و راهی شدم جاده باریک بود و ماشین ها و موتورها از هر دو طرف در حال رفت و آمد بودند خانه ها اغلب آپارتمانی و تازه ساز بودند اما در بین آنها عمارت های ویلایی نیز به چشم می خورد مغازه های کوچک در هر دو طرف وجود داشتند تقریبا پس از چهل و پنج پیاده روی هیچ چیز از فرهنگ سنتی به جز پوشاک مشاهده نکردم مدرنیته داشت کرلا را به راحتی در خود حل می کرد سر چهار راه بزرگی یک رستوران گیاهی دیدم که خوراک های سنتی کرلا را درست می کرد وارد آنجا شدم و دستور تالی Thali دادم تالی در زبان هندی به معنی سینی است و شامل چندین کاسه خورش گیاهی مانند خورش بادمجان و خورش کاری سیب زمینی , یک کاسه ماست , یک کاسه سالاد , یک کاسه ترشی انبه , پیاز تازه , برنج کته , نان و یک کاسه شیرینی که همه را در یک سینی لبه دار بزرگ فلزی قرار داده اند, می باشد در برخی از رستوران ها فقط پول خوراک اول را گرفته و پس از آن هر چند بار که در خواست برنج , نان یا خورش اضافی کنید مجانی است و نباید بابت آن پولی پرداخت کنید این روش بسیار جالب و هیجان انگیز است و نشان از روحیه مهمانوازی هندی ها دارد خوراک من نیز شامل برنج , نان پاپد Papad که نوعی نان روغنی نازک سفید است , ماست , ترشی انبه , سالاد خیار و گوجه فرنگی , شیرینی گلاب جامون که نوعی شیرینی گرد است که در شیره غلیظی قرار دارد و سه نوع خور ش گیاهی به نام های سمبر Sambar , دال Dal و سیب زمینی پخته با زیره بود مشغول خوردن شدم و با هر لقمه از نوک زبان تا معده ام می سوخت اما اهمیتی نداشت غذای تند و تیز باعث سلامتی روح و جسم است و از گرما زدگی هم جلوگیری می کند چهل روپیه بابت این خوراک خوشمزه پرداخت کرده و بیرون آمدم جلوی ایستگاه اتوبوس ایستادم تا به قلعه کوچی برگردم پس از پنج دقیقه اتوبوس رسید سوار شده به خانه برگشتم تا کمی استراحت کنم.

ادامه دارد…