انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روشنفکران و روحانیان، از اتحاد تا ستیز در زمان قاجار؛ (۱)

چنانچه گفته شد نارضایتی عمومی، در زمان مظفرالدین شاه، تمامی اقشار و طبقات اجتماعی را در بر گرفته بود . کاردار انگلیس ـ گرانت داف ـ ، به عنوان ناظری خارجی ، در خصوص نارضایتی اقشار روشنفکری آن ایام (اول ذی القعده ۱۳۲۳ هـ ق (۱۲۸۳ شمسی) برابر با ۲۸ دسامبر ۱۹۰۵ میلادی) می نویسد: «طبقه تحصیل کردگان به امکان تأسیس حکومتی می اندیشند که برای مردم منشأ خیر گردد… اما تا حدی که آگاهی دارم نقشه عمده ای در برانداختن حکومت فعلی در میان نیست (۱). همو ( گرانت داف) ، یک سال بعد (۴ محرم ۱۳۲۴ / ۲۸ فوریه ۱۹۰۶) درباره همین اقشار روشنفکر می نویسد : «در جمع ناراضیان کسانی هستند که نسبت به آنچه لازمه اجرای رفرم حکومت است ، اندیشه روشنی دارند» (۲). بنابراین نظرِ داف دلالت بر این دارد که ناراضیان روشنفکر و تحصیل کرده اواخر دوره قاجار ، مشخصا مطالباتی اصلاح طلبانه داشته و حداقل در مراحل اولیه ، هیچکدام در پی «انقلاب» و «براندازی حکومت» نبوده اند. و چنانچه در بحث پیشین (الف. «هستی اجتماعی و سیاسی تجار و بازرگانان» ) هم دیدیم ، تجار و بازرگانان نیز در پی «انقلاب» (براندازی حکومت) نبودند. بلکه آنان هم به دنبال «رفرمِ پارلمانی» بودند. و اصلا بر اساس همین هدف بود که دیدگاههای متفاوت ـ اعم از سکولار و دینی، و آنهم در طیفهای مختلف، از افراطی گرفته تا محافظه کار ـ که همگی متفقاً مخالف با قدرتِ انحصاری قاجار و خسته از غارتگریهای امپراتوریهای روس و انگلیس بودند ، توانستند به نوعی هم پیمان و نزدیک به یکدیگر شوند و از اختلافات اعتقادی و نظری چشم پوشی کنند ؛ و چنانچه به یاد آوریم فقط از این راه بود که توانستند بر هر دو خصم پیروز شوند و از همه مهمتر اینکه، این پیروزی را بی آنکه دست به سلاح بَرند و مبارزه ای مسلحانه را در پیش گیرند، به دست آوردند.

در واقع اقشار و طبقات مختلفِ اجتماعی ، که همگی (و هر کدام بنا به دلایلی) از هیئت حاکمه به ستوه آمده بودند ، پس از نخستین آزمونِ اتحاد، و کسب پیروزی در قضیه تحریم تنباکو، به چیزی پی بردند که به نوعی میتوان آن را «قدرت سیاسیِ انبوه خلق» گفت؛ که البته در ایامی که هنوز «آزادی بیان» و «حقوقِ سیاسی و اجتماعیِ “فردی” » ناشناخته بود ، در خصوص اقشار آزادی خواهِ روشنفکر و مترقی، تنها می‌ توانسته از طریق به تعلیق درآوردنِ تعلقاتی صورت گیرد که تعیین کننده ی هویت سیاسیِ آنها و گروههای اجتماعیِ وابسته به آنها بود . به هر حال در این دوران هم آزادیخواهان روحانی و مسلمان و هم آزادیخواهان مترقی و روشنفکر انجمنها و جمعیتهای مخفی و نیمه مخفی برای خود داشتند . هر چند که روشنفکران با احتیاط بیشتری فعالیتهای خویش را دنبال میکردند، زیرا از این واهمه داشتند که هم از سوی حاکمیت و هم از سوی اقشار روحانی خرد شوند ؛ اما طولی نمیکشد که به گفته لمبتون «به تدریج جنبه ترقی خواهی به علماء نیز سرایت کرد و آنها به بهانه آشنایی با فقه اسلامی شاگردان و طلاب خود را وادار میساختند که با علوم جدید آشنا شوند» (۳) . بنابراین در همان قضیه تحریم تنباکو و خصوصاً پس از آن ، با عصر و دوره ای مواجه میشویم که در آن بستر رشد دیدگاههای مترقی و آزادیخواه عملا وجود داشته ، اما هدف مشترک (که همانا الغای قرارداد تنباکو بود)، گروههای روشنفکری را بر آن میداشته تا «همبستگی» را سر لوحه کار خود سازند. و از قضا همین روش «همبستگی» است که در آغاز نهضت مشروطیت ۱۳۲۳ هـ ق. ، / ۱۲۸۴ شمسی، برابر با ۱۹۰۵ میلادی ، تجربه میشود. در آغاز هم جریانهای روشنفکریِ سکولار (معتقد به جدایی دین از سیاست) و هم از سوی اقشار روحانیت ، این همبستگی که لازمه مبارزه با حاکمیت بود ، رعایت میشد. و بدین ترتیب از طریق انجمنهای مخفی و نیمه مخفی و نیز مطبوعات و شب نامه ها بسیج توده ای را ساماندهی میکردند . صحبت از همه اقشار است: اعم از طبقه متوسط سنتی ـ که تجار و بازرگانش ، به دلیل سیاستهای غلط حکومتی به ورشکستگی دچار شده بود و از اینرو به لحاظ اقتصادی و همچنین ایدئولوژی از مدتها پیش از بدنه حکومت جدا شده بود (۴) ؛ به طوریکه از همان لحظه ای که جنبش شکل گرفت و به صورتهای مختلف قدرت خود را به رخ هیئت حاکمه کشید ، از آنجا که اقشار بازرگان و تجار از مدتها پیش برنامه های سیاسی و اجتماعی مشخصی را دنبال میکردند، جهت سرپا نگه داشتن اعتصابات طولانی مدت ، با تقبل انواع هزینه های مالی به فعال ترین مشارکت کنندگان تبدیل شدند : هزینه های تحصن را به عهده میگرفتند و یا به کارگران فقیری که توان همراهی با اعتصابات طولانی مدت را نداشتند ، کمک مالی میکردند. ( ۵ ).

صرف نظر از روحانیونی که سرسپرده و مواجب بگیر هیئت حاکمه بودند (مانند امام جمعه تهران ، داماد شاه ) ، روحانیونِ مخالف با حکومت (اعم از تندرو و معتدل) ، به همراهی روشنفکران (اعم از تندرو و معتدل) ، پیشه وران ، فقیران شهری ، کارگران و کشاورزان ، در جنبش شرکت داشتند. آبراهامیان می‌نویسد : «بهبهانی که با حمایت از امتیاز ننگین تنباکو طرفدار انگلیس دانسته میشد، اکنون به دلیل دشمنی شخصی با وزرا و نفوذ روزافزون روسیه در اداره گمرکات به مخالفت با دربار برخاسته بود » (۶) ؛ و هم او (آبراهامیان ) بلافاصله اضافه میکند «اما طباطبایی یک اصلاح گر میانه رو شناخته می شد ، زیرا با سید جمال الدین همکاری نزدیکی داشت ، مؤسس یکی از نخستین مدارس جدید در تهران بود و پسرش محمد صادق طباطبایی را برای آموختن زبانهای اروپایی به استنابول فرستاده بود. محمد صادق طباطبایی ، رابط مهم میان انجمن مخفی ، بازار و علمای برجسته تهران بود» ( ۷ ) از سوی دیگر با «طبقه روشنفکر»ی مواجه ایم که به تدریج به نظریاتی پخته دست می‌ یافت و برنامه ای مشخص برای اعتراضات و جنبش پیش رو داشت. زیرا آرمانهایش نیازی به کلی گویی نداشت و کاملا زمینی بود : حکومتی «قانون مند» و برخوردار از مجلسِ قانون گذارِ دارای اعتبار که آزادیخواهی و رشد فرهنگی ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ ملت ایران را وظیفه بنیادین خود بداند ؛ هر چند قشر روشنفکری از طیف مختلفی تشکیل شده بود ، اما همگی در این خواست همصدا و هم نظر بودند، منتها چنانچه بعدتر خواهیم دید برای رسیدن به هدف، راههایی متفاوت از هم داشتند. به هر حال تا قبل از پیروزی نهضت مشروطه و آشکار شدن تنش بین روشنفکران از یکسو و تنش بین روشنفکران و روحانیان از سوی دیگر و نیز برخی تنشهایی که بین روحانیان وجود داشت ، جمله روشنفکران ، تا جایی که مقدورشان بود از اندیشه های جهان جدید با خبر بودند و برخی از این افراد ، از مدتی قبل ، ضمن آشنایی با آثار متفکران آزادیخواه اروپایی ، جهت رشد فرهنگ جامعه ایران ، ترجمه بعضی از آثار (عموماً ادبی) را برنامه خود کردند (در بحثی جداگانه بدان خواهیم پرداخت).

باری ، با وجودیکه برخی از روشنفکران، نظریاتی سکولار داشتند و مشخصاً بر جدایی دین از حکومت تأکید میکردند، اما زمانی که نهضت مشروطه در حال قوام و شکل گیری بود ، همگی اعم از افراطی ها و معتدلین تلاش میکردند تا چهره معقولی از خود نشان دهند و همراه با سایر گروههای ناراضی، جبهه واحدی تشکیل دهند. درست به همان صورت که هنگام تحریم تنباکو ، به اتفاق ، (به استثنای برخی) ، مقاومتی دلیرانه و کاملا آگاهانه از خود نشان دادند. به گفته فریدون آدمیت «روح اعتراض از دو منبع، نیروی انگیزش می گرفت : منبع روشنفکری و ترقی خواهی ، و منبع روحانی. گسترش نسبی هشیاری اجتماعی در این زمان قابل ملاحظه است. به گواهی امین الدوله : ” میبینیم جسته جسته ، هم در میان ملاها ، هم در میان طبقات دیگر حرفهای آبدار بروز می کند”» . ( ۸).

در واقع چیزی که در آن ایام ، مردمِ تحت ستم و گروههای آزادیخواه و اصلاح طلب را قوی دل میکرد تا پیروزی را نزدیک ببینند ، فساد و تباهی حکومت و نظام سیاسی و اجتماعی آن بود. شاید به همین دلیل بود که جمعیتهای ملی (انجمنهای ملی) که در دوران نهضت مشروطه به ملیّون شهرت داشتند و اغلب از طبقه متوسط تشکیل شده بودند و یا سایر جمعیتها، ضرورت نیاز به مبارزه ی مسلحانه در نهضت را منتفی میدانستند. لمبتون مینویسد : «اساساً انجمن های مزبور معتقد به توسل به زور و انقلاب و واژگون ساختن حکومت برای نیل به نظرات ترقیخواهانه خویش نبودند» (۹ ).
عدم درگیریهای مسلحانه در نهضت مشروطه و بی نیاز کردن مردم در مبارزاتی خونین ، احتمالاً میتوانست به دلیل حضور علماء در بین جمعیت معترض هم باشد . زیرا اسناد و گزارشات از اکراه قشون به تیراندازی به سوی روحانیان و جمعیت همراهش خبر میدهد. در گزارش سوموف (کاردار سفارت روسیه ) در خصوص تظاهرات تهران اینطور آمده : «واحدهای مجزای قشون ایران صریحا اعلام داشته اند که چنانچه دستور حمله به روحانیون به آنان داده شود ، از اجرای آن دستور سرپیچی خواهند کرد» (۱۰). لمبتون نیز در خصوص احترامی که در آن ایام علما نزد مردم ایران داشتند، مینویسد: «اما در میان کلیه طبقات، احترام طبقه علما بیش از سایرین بود و بعضی از رهبران و پیشروان این طبقه به مانند سپری در برابر تجاوزات طبقات حاکمه نسبت به مردم بودند و این طبقه تنها دسته ای از اجتماع بودند که علوم و دانشها را میان مردم بسط و توسعه می دادند و اعتقاد عامه مردم نسبت به مذهب شیعه موجب گردیده بود که علماء را رهبران طبیعی خود بشناسند» (۱۱).

ادامه دارد …

منابع :
۱. گزارش گرانت داف به گری ، ۲۸ دسامبر ۱۹۰۵؛ ۱ ذیقعده ۱۳۲۳؛ نقل از فریدون آدمیت ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ؛ ص ۱۵۶.
۲. گزارش گرانت داف به گری ، ۲۸ فوریه ۱۹۰۶، ۴ محرم ۱۳۲۴، اسناد انگلیس؛ نقل از فریدون آدمیت ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ؛ ص ۱۵۶
۳. لمبتون ، ا. ک. اس . ، انجمن های سری در انقلاب مشروطیت ایران ؛ قسمتی از کتاب «مسائل خاورمیانه» ، ترجمه اسماعیل رائین ؛ سازمان چاپ و انتشارات جاویدان ، چاپ دوم ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ص ۱۷۰
۴. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۳.
۵. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۸.
۶. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۳ .
۷. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۳ .
۸. آدمیت ، فریدون ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ، ص ۳۴.
۹. لمبتون ، ا. ک. اس . ، انجمن های سری در انقلاب مشروطیت ایران ؛ قسمتی از کتاب «مسائل خاورمیانه» ، ترجمه اسماعیل رائین ؛ سازمان چاپ و انتشارات جاویدان ، چاپ دوم ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ص۱۷۳، ۱۷۴.
۱۰. بایگانی سیاسیت خارجی ، وزارت امور خارجه ، شعبه مناسبات خارجی ، دایره ایرانی. د ۹۰۳ . سال ۱۹۰۵، د ۲۷۷ ـ ۲۷۸ ؛ نقل از ایوانف ، م. س؛ انقلاب مشروطیت ایران ، ترجمه آذر تبریزی، [تهران، ۱۳۵۷]، ص ۲۴.
۱۱. لمبتون ، ا. ک. اس . ، انجمن های سری در انقلاب مشروطیت ایران ؛ قسمتی از کتاب «مسائل خاورمیانه» ، ترجمه اسماعیل رائین ؛ سازمان چاپ و انتشارات جاویدان ، چاپ دوم ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ص ۱۷۴.