دربارۀ دائرهالمعارف (۱۱): مسئله روز؛ دربارۀ دانش سایبری، دائرهالمعارفی و اشتراکی چگونه میاندیشید؟
دربارۀ دائرهالمعارف/ (بخش ۱۱)/ مسئله روز: دربارۀ «دانش سایبری»، دائرهالمعارفی و اشتراکی چگونه میاندیشید؟/ گردآوری: کریستیان دنی/ برگردان: مهرنوش غضنفری
انتشار بیستهزار نسخه از یک دائرهالمعارف را میتوان موفقیتی هم در سطح تجاری و هم در زمینۀ گسترش اجتماعی دانش دانست. اما با آغاز قرن بیستویکم، چالشهای پرداختن به چنین پروژهای پیچیدهتر شدهاند: در حالی که فناوریهای ارتباطی امکانات بیسابقهای برای انتشار اطلاعات فراهم کردهاند، حجم فزاینده دانش در حوزههای مختلف همچنان در حال رشد است و تسلط بر آن بهطور کامل، تقریباً غیرممکن به نظر میرسد.
نوشتههای مرتبط
شبکههای ارتباطات الکترونیکی مرزهای جغرافیایی را در هم آمیخته و تحولی عظیم در ترویج اطلاعات و دانش ایجاد کردهاند. اینترنت به این معناست که هر فردی، به شرط دسترسی مناسب، میتواند نه تنها مصرفکننده بلکه تولیدکننده دانش نیز باشد. این دوران، دورهای است که در آن گروهی از همکاران ناشناس و پراکنده در نقاط مختلف جهان، بهجای یک گروه محدود از کارشناسان، با بهرهگیری از قابلیتهای وبسایتهای دیجیتال، دائرهالمعارفها را که قبلاً از کاغذ به CD-ROM منتقل شده بودند، به اشیای مشترک تبدیل کردهاند که جمعآوری و بهروزرسانی مجموعهای از دانش در درونشان، به وظیفهای مستمر تبدیل شده است.
بنابراین، «دائرهالمعارفهای مشارکتی» متولد شدهاند که بهعنوان ساختارهایی جمعی و خودتنظیمی شناخته میشوند و بهطور مداوم در حال تکمیل و بهبود هستند. با این حال، این پدیده چالشها و بحثهای عمیق متعددی را برانگیخته است.
متن نخست، نوشته هانا آرنت، بحران فرهنگ (۱۹۷۲)
هانا آرنت (۱۹۷۵-۱۹۰۶)، فیلسوف برجسته، بهویژه علاقهمند به مطالعه فروپاشی فرهنگ است و به ویژه بیم آنرا دارد که «گجتسازی» دانش بنیادی را در زیر پوشش خود ناپدید سازد. پیش از آنکه دائرهالمعارفها به اینترنت منتقل شوند، ممکن بود این متن منتخب، افکار عمیقی را برانگیزد.
فرهنگ تودهای زمانی شکل میگیرد که جامعه تودهای اشیاء فرهنگی را به تصرف خود درمیآورد. خطر این روند در این است که فرآیند حیاتی جامعه – که همانند هر فرآیند بیولوژیکی، بهطور سیریناپذیر هر آنچه در دسترس است، به چرخه متابولیسم خود جذب میکند – بهصورت تسلسلوار اشیاء فرهنگی را مصرف کرده، آنها را در خود میبلعد و نابود میکند. البته منظور من از توزیع انبوه چیزی متفاوت است. زمانی که کتابها یا نسخههای تکثیر شده آنها با قیمتهای پایین به بازار عرضه میشوند و در تعداد زیادی فروخته میشوند، ماهیت آنها زیر سوال نمیرود. اما ماهیت آنها زمانی از بین میرود که این اشیاء را اصلاح، بازنویسی، خلاصه و یا برای بازتولید و تصویربرداری تجزیه کنیم. این به آن معنا نیست که فرهنگ به میان تودهها راه یافته، بلکه در واقع به نفع سرگرمی و مصرف فراغتی، از میان برداشته شده است. نتیجه این فرآیند فروپاشی نیست، بلکه پوسیدگی است و عامل اصلی آن، آهنگسازان کوچه تینپان[۱] نیستند، بلکه نژادی خاص از روشنفکران هستند، افرادی که بهطور معمول اهل مطالعه و آگاهاند و وظیفه ویژهشان سازماندهی، انتشار و اصلاح فرهنگ است تا تودهها را متقاعد کنند که حتی آثار بزرگی چون هملت نیز میتواند همچون بانوی زیبای من[۲] سرگرمکننده باشد. و چرا که نه، تمامی این آثار میتوانند همان اندازه آموزشی هم باشند. بسیاری از نویسندگان بزرگ گذشته پس از قرنها فراموشی و از مد افتادن، جان سالم به در بردهاند اما همچنان این سوال باقی است که آیا آنها خواهند توانست از نسخههای بازسازیشده و سرگرمکنندهای که از گفتههایشان باقی مانده، جان سالم به در ببرند یا خیر.
متن دوم، نوشته آرنو کلاین[۳]، «ویکیپدیا: مشروعیت دائرهالمعارف مشارکتی؟» (۲۰۰۵)
ویکیپدیا، در عین حال که شناختهشدهترین دائرهالمعارف آزاد و مشارکتی است، بحثبرانگیزترین آنها نیز هست. آرنو کلاین، جامعهشناس و متخصص فناوریهای جدید، شکلدهنده به تفکرات گروه هوش جمعی بنیاد اینترنت نسل جدید[۴] (FING) ، برخی از جنبههای آنرا تجزیه و تحلیل کرده است.
- دسترسی به دانش رایگان و عمومی
ویکیپدیا نماد تمایل مشترک به دسترسی به دانشی است که به طور بالقوه «عمومی» و «محبوب» است و مجموعهای از افراد آنرا تولید میکنند، بدون هیچگونه محدودیتی در دسترسی یا شناخت قبلی. این پروژه، در حقیقت تلاشی برای تشکیل یک پایگاه دانش «رایگان» و به نوعی میراثی عمومی است و به هیچ فرد یا گروه خاصی تعلق ندارد. […]
- کامل بودن محتوا
آنچه که ویکیپدیا را خاص و جدید میکند این است که با تکرار و بروزرسانی مداوم، همه افراد میتوانند در تکمیل و اصلاح دائرهالمعارف مشارکت کنند. برخی از محتواهایی که هنوز در حال ایجاد هستند ممکن است ابتدایی یا ناقص باشند، اما هدف این فرآیند این است که هیچگاه یک مقاله به پایان نرسد و همیشه این امکان وجود داشته باشد که دیگران با افزودن استدلالها، نظرات و پیوندهای جدید، آنرا غنیتر کنند.
تمام این فرآیند به صورت «فضای باز» انجام میشود؛ مشارکتکننده مقالهای را پیشنهاد میکند و تمام جامعه ویکیپدیا به صورت فعال به بازخوانی و بازبینی آن پرداخته و دانش جمعی را گسترش میدهند.[…]
- اعتبارسنجی دانش
هیچ “نهاد معتبری” دانش ارسالی آنلاین را در ویکیپدیا تایید نمیکند. از سوی دیگر، از کارشناسان در تمامی حوزهها برای مشارکت در بسط و توسعه آن دعوت به عمل میآید. در تاریخچه ایجاد مقالات، نقش کارشناسان و متخصصان متعددی را که در تولید جمعی دانش مشارکت دارند، ثبت میکنیم. هزاران نفر از مشارکتکنندگانی که این اطلاعات را بهطور مداوم نقد، تکمیل یا تصحیح میکنند، همواره در حال بحث و گفتگو درباره مفاهیم تخصصی هستند.
- پایان [دوره] متخصصان؟
بسیاری از افراد مشروعیت دانشی را که بدون واسطه متخصص ساخته میشود، زیر سوال میبرند. آیا میتوانیم فقط به کار مشترک مشارکتکنندگان داوطلب و اغلب ناشناس اتکا کنیم و به طور مرتب کیفیت محتوا را بهبود ببخشیم تا هم تازهکاران و هم متخصصان این حوزه را راضی نگه داریم؟
آیا این شیوههای جدید انتشار و تولید «دانش دیجیتال» منجر به بازنگری در شرایط کنترل و ارزیابی اطلاعات میشود؟
آیا اشتراکگذاری، همکاری و هوش جمعی پارادایمهای جدیدی هستند که امکان تولید دانش را در عصر جامعه اطلاعاتی فراهم میکند؟ یا اینها تنها توهمات یا خیالهایی نسبیگرایانه هستند که در برابر فشار واقعیات و نیازهای علمی تاب نخواهند آورد؟
متن سوم، توشته سیلوین سیمونو[۵]، «دانشت را بازگردان! » (۲۰۰۶)
سیلوین سیمونو، روزنامهنگار، در شمارۀ ویژهای از مجله تِلِراما[۶] که به روشنگری اختصاص دارد، به مسئله انتشار دانش در جهان امروز پرداخته و به تحلیل پدیده ویکیپدیا و دائرهالمعارفهای مشارکتی میپردازد. او از این نوع دائرهالمعارفها دفاع کرده و مزایای آنها را بررسی میکند.
یکی از بنیانگذاران ویکیپدیا، لری سانگر[۷]، حتی معتقد است که «ویکیپدیا نباید تنها منبع اطلاعات [ما] باشد.» ویکیپدیا درباره بیطرف ماندن، حداقل در هشدارهایی برای نویسندهگانش، تأکید میکند که نمیتوان آنرا به «تکثیر دیدگاه» تقلیل داد. خود دائرهالمعارف روشنگری توانست برای بیان عقاید خود از سیستمی از ارجاعات [داخلی] مشابه «پیوندهای فرامتن[۸]» در اینترنت استفاده کند که گاه انتقادات ضمنی و عمدی را به همراه داشت.
برای درک بهتر نتایج این نوع هوش جمعی، میتوان به مطالعهای اشاره کرد که اخیراً در مجله معتبر طبیعت[۹] اشاره کنیم که در آن تعداد خطاهای مجموعه مقالات دائرهالمعارف بریتانیکا و ویکیپدیا مقایسه شده است. بریتانیکا چهار خطای محرز و ۱۲۳ خطای جزئی، و ویکیپدیا، چهار خطای جدی و ۱۶۲ خطای کوچک دارد. این ضربهای شدید به دائرهالمعارفهای «باشکوه» است، که اکنون نسبت به آنها نیز، به همان اندازۀ نسخههای مشابهشان که پنج تا سی برابر گستردهتر و رایگاناند، تردید وجود دارد.
در نهایت باید گفت که ویکیپدیا هرگز مدعی سلطه بر دانش نیست. اگر این دائرهالمعارف به ساختارهای قدرت انتقاد وارد میکند، این انتقاد از جنس همان حملههایی نیست که در گذشته از سوی دائرهالمعارفهای وابسته به کلیسا صورت میگرفت بلکه بر اساس اصول منبع باز[۱۰] و با الهام از آن عمل میکند.
متن چهارم، نوشته گیوم لوکوینتر[۱۱]، «دانشنامههای آزاد: “علم فوری[۱۲]” پس از “غذای فوری[۱۳]“» (۲۰۰۴)
متنی که در ادامه میآید تحلیل انتقادی دیگری از برجستهترین دائرهالمعارفهای آزاد مشارکتی و برگرفته از یکی از مجلههای طنز است.
ایدههای جدید در علم همیشه با چالشهایی همراه بوده و گاهی برای مدت طولانی در اقلیت قرار میگیرند. با این حال، ویکیپدیا از طریق اصلاحات مداوم و رایگان خود، به دسترسی به دانش واقعی در یک زمینه تحقیقاتی خاص کمک نمیکند، بلکه با حفظ «دیدگاه بیطرفانه»، فضایی برای دستیابی به انواع اطلاعات، مفاهیم و عقاید مختلف ایجاد میکند. این اطلاعات میتواند شامل دادههای منسوخ، باستانشناسیهای رشتههای در حال زوال، کلیشهها یا حتی شایعات و مطالب بیاساس مربوط به رشتههای مد روز باشد.
دائرهالمعارفهای آزاد شاید بهعنوان یک واسطه مناسب برای انتقال برخی اطلاعات عمل کنند، اما برای علم مناسب نیستند. زیرا خود را درگیر ایدههایی میبینند که بدون پردازش دقیق در حال گردشاند و ترکیبشان با استعارههای ضعیف و بیدقتی باعث کاهش کیفیت میشود. در حقیقت، بین نتایج علمی و درک آنها توسط جامعه، فاصلهای از نظر زمان و کیفیت وجود دارد. استفاده از متونی که نویسندگانشان تسلط کمی بر موضوعات دارند، ما را از منابع اصلی دور کرده و به دانش غیرمعتبر میسپارد که برای دانشآموزان دبیرستانی جذابیت دارد.
در صفحه اصلی ویکیپدیا به طعنه آمده است: «ذکر نکردن نام نویسندگان شناختهشده همیشه برای کسانی که عادت دارند تحت پوشش اطمینانبخش “آنهایی که میدانند” پناه بگیرند، گیجکننده است.» ویکیپدیا در مواردی که نیاز به دقت علمی دارد، تخصص را بیاهمیت میسازد: شناسایی نویسنده بخشی از اطلاعات علمی است زیرا این امکان را فراهم میکند که برای هرگونه تأیید یا بررسی به منابع نویسنده بازگشت شود. ویکیپدیا با اشاره به اینکه در دراز مدت اشتباهات اصلاح خواهد شد، عملاً روند شناسایی نویسنده را نادیده میگیرد.
مشکل زمانی جدی میشود که تعداد اصلاحات به طرز چشمگیری بالا برود، زیرا کیفیت متن دائرهالمعارف به دلیل استفاده از سبک روزنامهنگاری علمی، بهویژه در موارد سمعی و بصری، متوسط است. علاوه بر این، این تنها کیفیت متن است که نمایانگر میزان تلاش برای بسط دغدغههای علمی است. البته در دائرهالمعارفهای رسمی هم اشتباهاتی وجود دارد، اما این دلیل موجهی برای کاهش دقت و اعتبار نیست. بهتر است متنی ضعیف اما با نام نویسنده شناختهشده داشته باشیم تا متنی متوسط بدون امضا.
دیدار با ایو میشو
ایو میشو[۱۴]، فیلسوفی علاقهمند به علم و هنر است. او در سال ۲۰۰۰ دانشگاهی با عنوان «دانشگاه همۀ دانشها [۱۵]» تأسیس کرد. این دانشگاه مکانی است که در آن برجستهترین متخصصان در تمامی زمینههای دانش برای مخاطبان گسترده دورههای سخنرانی برگزار میکنند. ایو میشو با ارائه آموزشها و راهنماییهای خود، به جوانان در یادگیری نحوه تفکر و ایجاد ساختار ذهنی کمک میکند.
به نظر شما، فیلسوف بودن در سال ۲۰۰۷ به چه معناست؟
فیلسوف بودن به معنای استفاده از ابزارهای فکری خاص، به ویژه منطقی و علمی، و آشنایی با فرهنگ وسیع تاریخ اندیشههاست تا بتوانیم دنیایی را که در آن زندگی میکنیم، درک و مسائل مختلف را تحلیل کنیم. بنابراین، دغدغۀ من گسترش یا بسط یک فلسفه خاص نیست، بلکه هدفم معرفی و افزودن شفافیت، ارائه راههای نو برای نگاه کردن به مسائل و به دنیا آوردن ایدههای جدید است.
آیا فیلسوفان عصر روشنگری با این تعریفی که شما ارائه میدهید، مطابقت دارند؟
مطمئن نیستم که آنها از این که در حال انجام کاری فلسفی هستند، آگاه بودند. با این حال، آنها از زندگی در عصری جدید و گذرا احساسات آشفتهای را تجربه میکردند و خود را موظف میدانستند که نیروی بالقوه آنرا آزاد کنند. آنچه ما آنرا روشنگری مینامیم، بسته به کشور بسیار متفاوت است. روشنگری اسکاتلندی (هیوم، اسمیت) شباهتی به روشنگری فرانسوی ندارد و حتی در دل آن نیز جای نمیگیرد. تفاوتهای چشمگیری میان این دو وجود دارد. دیدرو، روسو و مونتسکیو فاصله زیادی از آن دارند. با این حال، روح مشترک در دنیای جدید معقولتر، کارآمدتر و انسانیتر است.
از نظر شما، کدام جنبه دائرهالمعارف، آنرا به پدیدهای حائز اهمیت تبدیل کرد؟
برای من، تأکید بر بُعد فنی و عملی همراه با دانش، اهمیت دائرهالمعارف را بیشتر میکند. بُعد فنی به این معناست که دائرهالمعارف بر هنر و تجارت، دانش و کاربردهای آن، از جمله سادهترین آنها در حوزههایی مانند کشاورزی، صنایع دستی و صنایع کوچک، تأکید دارد. بُعد عملی نیز بدین معناست که تأمل و تفکر انتزاعی باید هدایتگر اَعمال و باورهای سیاسی و مذهبی باشد.
دائرهالمعارف با تکان دادن ارزشهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی زمینههای شکلگیری«جریان دانش» و نیز بازشناسی هنر مکانیکی را ایجاد کرد. شما کدام را ترجیح میدهید یا میپسندید؟
شکل دادن به «جریان دانش» چندان اهمیت ندارد، زیرا پیشتر هم دائرهالمعارفهایی وجود داشتهاند، حتی در دورههایی مانند قرون وسطی که اطلاعات کمی در اختیار داشتیم. من از بُعد فنی و مکانیکی آن به شدت تحسین میکنم. در حقیقت، دائرهالمعارف این باور را تأیید و گسترش میدهد که تئوری باید در عمل به کار گرفته شود، به این معنا که اگر به درستی بیندیشیم، باید به درستی عمل کنیم و برعکس، هیچ عملی بدون بینش نمیتواند صورت گیرد. تکان دادن ارزشها به خودی خود هدف نیست؛ نکته مهم این است که بیاموزیم چگونه موقعیت خود را با شناسایی مشکلات واقعی تعیین کنیم. اگر این امر منجر به زیر سؤال بردن ریشه برخی ارزشها نشود، نه تنها بیفایده نیست، بلکه به طرز شگفتآوری میتواند تأثیرگذار باشد.
آیا دانشی که خلق کردهاید، میراث دائرهالمعارف است؟
بدیهی است که بله، البته با تواضع میگویم که این الگو را من نیافریدم. پیش از هر چیز، هدفم بازگرداندن علم و فناوری به بطن فرهنگ معاصر بود؛ زیرا این دو در زندگی ما نقشی اساسی دارند، در حالی که فرهنگ معمولاً به شیوهای تعریف میشود که عمدتاً ادبی است و این تعریف میتواند باعث شود که فرهنگ به طرز چشمگیری افلاطونی و بیاثر گردد. همچنین، قصد داشتم رشتهها و تخصصها را از هم جدا کنم، موضوعی که برای نویسندگان دانشنامههای قرن هجدهم مشکلی ایجاد نمیکرد، زیرا در آن زمان هنوز رشتههای دانشگاهی شکل نگرفته بودند. نباید فراموش کنیم که امروز ما در عصری زندگی میکنیم که دانشگاهها و موسسات تولید دانش نقش اساسی دارند، امری که در قرن هجدهم در زندگی مردم وجود نداشت.
دائرهالمعارف، کم و بیش درگیر نبرد ایدئولوژیک بود، نبرد روشنگری؛ آیا هدف آنها از اشاعه دانش دارای بُعد سیاسی بود یا تنها تمایلی «انسان گرایانه»؟
ایده اشاعه دانش به طور منطقی با پروژه انسانی و سیاسی پیوند خورده است. دانش زمانی به ابزار قدرت تبدیل میشود که ما آنرا در انحصار خود نگه داریم یا زمانی که آنرا دستکاری کنیم تا مردم آنچه باید باور کنند. با این حال، انتشار دانش به طور بنیادی در ذات مفهوم دانش نهفته است: دانش باید به طور عمومی گسترش یابد و در معرض بحث و گفتوگوی عمومی قرار گیرد. بنابراین، به سختی میتوان در این زمینهها مصالحهای برقرار کرد. آنچه امروزه به ما امکان میدهد که دانش را حفظ کنیم، تنها ماهیت فنی و قابلیت تکثیر آن است، و به همین دلیل است که ما در معرض تقلب و مسدودسازی قرار داریم. با وجود این مشکلات، حرکت به سمت شفافیت اجتنابناپذیر است.
امروزه اینترنت تا چه اندازه توزیع و دسترسی به دانش را تغییر میدهد؟ نظر شما درباره پروژههای دائرهالمعارف مشارکتی مانند ویکیپدیا چیست؟
وب به طور چشمگیری دسترسی و توزیع دانش را تسهیل میکند: کسانی که به آن دسترسی دارند، میتوانند تقریباً هر چیزی را در عرض یک ثانیه پیدا کنند. با این حال، برای استفاده مؤثر از آن، نیاز به واجد شرایط بودن داریم. این امر نه تنها به دسترسی به شبکه نیاز دارد (که همیشه در دسترس همه نیست)، بلکه به زمان و ظرفیت زیادی برای تشخیص اطلاعات معتبر نیز نیاز دارد، چرا که ما هر چیزی و هر نوع اطلاعاتی را در وب پیدا میکنیم. با این حال، این موضوع به هیچوجه مانع نیست: داشتن اطلاعات باعث میشود زمان صرفهجویی شود و همواره دائرهالمعارفهای کم و بیش معتبری در دسترس بودهاند. کار جمعی حتی از گذشته بهتر به نظر میرسد، چرا که ما میتوانیم (و باید) دیدگاههای مختلف را با هم مقایسه کنیم. به همین دلیل است که من از پروژههایی مانند ویکیپدیا حمایت میکنم، زیرا آنها دسترسی به دانشی پایهای را فراهم میآورند که به طور جمعی توسعه یافته است و گروهی از نویسندگان آنرا بازبینی میکنند. در همین راستا، تمایل دارم که دانشگاهها به عنوان مرحلهای تکمیلی عمل کنند، جایی که این بار فردیت مشارکتها به طور کامل حفظ میشود، اما در چارچوب پروژهای جمعی که مسئولیت انتخابهای خود را بر عهده میگیرد. من با کمک افرادی که اطلاعات به من میدهند، به دنبال انتخاب بهترین متخصصان در هر موضوع هستم تا در نتیجه، آن فرد در یک پروژه جمعی مشارکت کند.
شما اغلب مخالفت خود را با مفهوم «عامیانهسازی» اعلام کردهاید. چرا؟
سوءتفاهمی در این زمینه وجود دارد. در حقیقت، عامیانهسازی به خودی خود نکوهش نمیشود، بلکه آنچه به عنوان نتیجه آن برجای میماند، عمل آن است. به نظر من، این مسئولیت بر عهده محققان، متخصصان و دانشمندان بزرگ است که این فرآیند را رواج دهند. این کار باید نه در کتابهای بزرگ و دائمی، بلکه به طور موقت و زمانی که موضوع فنی باشد، صورت گیرد؛ در این شرایط باید کاملاً فنی باشد. بنابراین، این افراد باید مسئولیت اجتماعی خود را بپذیرند و آنچه مردم با تأمین مالی تحقیقاتشان به آنها دادهاند، به جامعه برگردانند.
اعتقاد من این است که بهترین متخصصان در هر رشته، کسانی هستند که میتوانند آن رشته را به گونهای مطلوب و جذاب به مردم ارائه دهند. کسی که به خوبی یک سوال را درک میکند، میتواند آنرا برای عموم مردم فهمپذیر کند، نه کسی که در مرزهای درک خود محدود مانده است. هر معلمی این حقیقت را میداند: تمامی مدرسان، آنچه به خوبی آموزش میدهند، همان است که بر آن تسلط کامل دارند.
دائرهالمعارف ادعا کرد که متنها با این ضمانت جمعآوری شوند که در عین حال که با هم ارتباط دارند، هر کدام مسئول حوزه تخصصی خود هستند، بدون اینکه ضروری باشد که با «مقاله همسایه» خود ارتباط برقرار کنند. شما نیز ترجیح میدهید طرفدار جداسازی دانش باشید: چرا؟
این جمعآوری دیدگاهها با جداسازی، متناقض نیست. در حقیقت، من معتقدم که کنار هم قرار دادن دیدگاهها نه تنها منبع ارتباط است، بلکه خود نوعی جداسازی نیز به حساب میآید. نکتۀ اصلی این است که کنار هم قرار دادن مشارکتها به معنای در نظر گرفتن رشتههای تخصصی نیست. این همان چیزی است که من بهطور سیستماتیک سعی در انجام آن دارم. به عنوان مثال، تقسیمبندیهای انضباطی و اختصاص دادن بخشهایی به «قانون» مفید است؛ اما آنچه امروز جالب و مهم به نظر میرسد، این است که چگونه قانون بر حوزههای مختلف فعالیت، مانند تحقیقات بیولوژیکی یا وضعیت بیماران تأثیر میگذارد. همچنین، پیوندهایی که در تجارت دیجیتال، کار و تأمین مالی سیاسی شکل میگیرد، اهمیت دارند. بنابراین، من در تلاش هستم تا دیدگاهها را کنار هم قرار دهم، اما با شکستن موانعی که تنها به نظم و ترتیب محدود میشوند. ما همچنین متوجه میشویم که تحقیقات مهم عمدتاً در مرزها یا بین رشتهها انجام میشود.
دائرهالمعارف ایدهآل در قرن بیست و یکم برای شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ آیا هنوز هم میتوان به وجود دانشنامهای جامع و کاربردی امیدوار بود؟
دائرهالمعارف ایدهآل باید بهطور مداوم باز و در حال نوسازی باشد، اما این نوسازی باید با ریتمی سنجیده انجام شود تا از افتادن در دام مد و گرایشهای گذرا (که متأسفانه حتی در دنیای فکری و علمی نیز وجود دارد) جلوگیری و حافظهاش را حفظ کند. از این منظر، دائرهالمعارف باید دیجیتال باشد، زیرا این تنها راهی است که امکان انجام تنظیمات مستمر و نگهداری اطلاعات قدیمی را بهطور مؤثر فراهم میکند. در حقیقت، اگر بخواهیم از گمراهی ناشی از تغییرات مداوم و شتابان رهایی یابیم، بهطور فزایندهای به چنین دائرهالمعارفی نیاز داریم. مفاهیم پربسامد و قدرتمند باید در آن حفظ شوند، در حالی که تغییرات سریع و نوظهور نیز بهطور دقیق ثبت میشوند. فرم کلی سایت دانشگاهی که برای کل دانش طراحی کردهایم هنوز کامل نیست، اما بهطور قطع به سمت این هدف در حال حرکت است.
به نظر شما پیام دائرهالمعارف چیست، حفظ و انتقال دانش؟
کانت روشنگری را با عبارت «شهامت برای دانستن» تعریف کرده است. به نظر من، این هدف همچنان به عنوان پیام اصلی باقی میماند. در هر صورت، اگر ندانیم که میخواهیم چه چیزی را در جای خود قرار دهیم، به سختی میتوانیم اطلاعات کافی و معتبر برای ثبت در دائرهالمعارف پیدا کنیم. قرار نیست بگوییم «بدون محدودیت لذت ببر» یا «تا حد امکان پول در بیاور» یا «هر کاری که میخواهی، انجام بده» یا «در رختخواب بمان». دانش همچنان انسانیترین و لذتبخشترین فعالیتهاست.
[۱] Tin Pan Alley، مجموعه ای از ناشران و ترانه سرایان موسیقی در شهر نیویورک که بر موسیقی پاپ ایالات متحده در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ تسلط داشت. «– م»
[۲] My Fair Lady ، فیلم کمدی موزیکال آمریکایی دهه ۱۹۵۰ «– م»
[۳] Arnaud Klein
[۴] FING
[۵] Sylvain Simoneau
[۶] Telerama
[۷] Larry Sanger(1968 – )، فیلسوف اهل ایالات متحده و از بنیانگذاران ویکیپدیا «– م»
[۸] Hyperlink
[۹] Nature
[۱۰] Open source، مدل متنباز الگوی توسعه نرمافزار غیرمتمرکز است که همکاری آزاد را تشویق میکند. اصل اساسی در توسعه متنباز، تولید جمعی است و محصولاتی مانند کد منبع، طرحها و اسناد و مدارک آزادانه در دسترس عموم قرار میگیرد. «– م»
[۱۱] Guillaume Lecointre
[۱۲] fast science
[۱۳] fast food
[۱۴] Yves Michaud (- ۱۹۴۴)، فیلسوف فرانسوی
[۱۵] L’Université de tous les savoirs