انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دربارۀ دائره‌المعارف [روشنگری]: بخش نهم، مقالات میان‌رشته‌ای

دربارۀ دائره‌المعارف [روشنگری] (۱۷۵۱ 1772)/ مقالات میان‌رشته‌ای (بخش ۹)/ گردآوری: کریستیان دنی/ برگردان: مهرنوش غضنفری

در این بخش، مجموعه‌ای از مقالات منتخب درباره ساختار، کارکرد، و ایدئولوژی نهفته در دائره‌المعارف‌ها بررسی خواهیم کرد. این متون از منظرهایی مانند زبان‌شناسی، نظریه دانش، نقد سیاسی و نشانه‌شناسی بررسی شده‌اند و نشان می‌دهند که فرهنگ‌نامه‌ها صرفاً ابزار انتقال اطلاعات نیستند، بلکه بازتاب‌دهنده ساختارهای فکری و ایدئولوژیک‌اند. مقاله‌هایی چون نوشته کومادا درباره تمایز واژه‌نامه و فرهنگ‌نامه، نوشته نگرونی درباره استعاره «درخت دانش»، و تحلیل‌های گروسکلود و پروست از نگاه انتقادی دیدرو و دالامبر به قدرت و تعصب مذهبی، بر این نکته تأکید دارند که هر فرهنگ‌نامه‌ای، به‌ویژه در دوران روشنگری، نوعی بازنمایی ایدئولوژیک از جهان دانش بوده است. تحلیل مقاله دیدرو درباره ساختار درونی ارجاعات در دائره‌المعارف، بر قدرت نهفته در زبان و ارتباطات ضمنی برای تغییر در شیوه تفکر عمومی تأکید می‌ورزد. از این رو، این متون را می‌توان نه‌تنها توصیف‌کننده متنی خاص، بلکه به‌مثابه نقشه‌های معرفتی و سیاسی برای بازاندیشی در مفهوم دانش، قدرت و زبان تحلیل کرد.  -مترجم

متن نخست، نوشته برنارد کومادا[۱]، مقاله «فرهنگ لغت»، دائره‌المعارف جهانی (۲۰۰۶)

ژانر یا گونه فرهنگ لغت از نظر محتوا و فرم همواره در حال گسترش است و از نوعی گونه‌شناسی پیروی می‌کند که نیازمند تعریف دقیق است.

با توجه به این‌که اطلاعات ارائه‌شده در واژگان‌نامه‌ها یا بر اساس نشانه زبانی (کلمه) تمرکز دارند یا بر مرجع (چیز، مفهوم یا واقعیتی در جهان که نشانه به آن ارجاع می‌دهد)، این اطلاعات به حوزه‌های متفاوتی تعلق دارند. این تمایز، هرچند اساسی است، در اغلب موارد بیشتر بر ویژگی‌های غالب استوار است تا تمایزات انحصاری.

فرهنگ لغت، که دالامبر به تبعیت از پ.لاروس[۲] آن‌را واژه‌نامه نیز می‌نامد، دسته‌بندی‌هایی از مدخل‌ها را شرح و گسترش می‌دهد که نخستین واژه‌نامه‌های لاتین دوران قرون وسطی برای آسان کردن مطالعه متون باستانی تدوین کرده بودند. هدف فرهنگ لغت ارائه اطلاعات زبان‌شناختی است؛ اطلاعاتی از جمله نقش دستوری واژه، جنسیت، شکل نوشتاری و آوایی، معانی، ارزش‌های کاربردی، و ویژگی‌های تخصصی کلمه در سطوح مختلف زبانی. همچنین به روابط ساختاری یا کاربردی آن با سایر عناصر واژگان، منشأ، تاریخچه و دیگر ویژگی‌های مرتبط با آن می‌پردازد.

  1. فرهنگ ‌لغت‌های زبان عمومی فرهنگ ‌لغت‌های زبان عمومی معمولاً دارای فهرستی متعادل از مدخل‌ها هستند. این مدخل‌ها نمایانگر کاربرد هنجاری و جمعی زبان‌اند؛ و نیز واژه‌نامه‌ها، مجموعه‌های واژگان، و واژگان‌نامه‌های موضوعی که مدخل‌های آن‌ها بر پایۀ معیارهای توصیفی یا کارکردی انتخاب شده‌اند.
  2. فرهنگ ‌لغت‌های تخصصی زبان: این نوع واژه‌نامه‌ها با در نظر گرفتن ویژگی‌های مشترک واژگان تنظیم می‌شوند. این ویژگی‌ها شامل:
    • ویژگی‌های صرفی: مانند فرهنگ ریشه‌ها، مشتقات، و کلمات هم‌خانواده.
    • ویژگی‌های دستوری: شامل واژه‌نامه اَدات دستوری، افعال، صفات، و جنس.
    • ویژگی‌های صوری: مانند واژه‌نامه‌های املایی، کلمات اختصاری، تلفظ‌ها، سجع‌ها، معکوس‌ها، هم‌آواها، و واژگان مشابهِ نوشتاری یا آوایی.
    • ویژگی‌های معنایی: شامل مترادف‌ها، متضادها، یا فرهنگ لغت‌‌های ایدئولوژیک و قیاسی.
    • گروه‌واژه‌ای (اصطلاحات): شامل واژه‌نامه‌های ترکیبات زبانی و ضرب‌المثل‌ها.

 

فرهنگ ‌لغتِ دانش‌نامه‌ای (که در تقابل با فرهنگ ‌لغت‌های واژگانی، فرهنگ ‌لغتِ چیزها نیز نامیده می‌شود)، دربارۀ اشیاء و چیزهایی که واژه‌ها به آن‌ها ارجاع می‌دهند، اطلاعات می‌دهد، نه دربارۀ خودِ واژه‌ها به‌عنوان نشانه‌ها، چنان‌که فرهنگ ‌لغت زبان انجام می‌دهد. اگرچه مدخل‌های اصلی فرهنگ‌ لغت زبان اغلب در فرهنگ ‌لغت دانش‌نامه‌ای نیز تکرار می‌شوند، اما شیوۀ پرداختن به آن‌ها در فرهنگ ‌لغت دانش‌نامه‌ای، فراتر از زبان است؛ یعنی شامل توصیف‌ها و توضیح‌هایی دربارۀ واقعیت‌هایی است که آن واژه‌ها به آن‌ها اشاره دارند، که گاه تا حد مقاله‌های کوچک گسترش می‌یابد. […] اصطلاحات هنرها و علوم در این نوع فرهنگ ‌لغت حضور پررنگی دارند، در حالی که فرهنگ ‌لغت زبان از آن‌ها پرهیز می‌کند، زیرا تعریف آن‌ها نیازمند بحث‌های فنی و تخصصی است.
برعکس، فرهنگ ‌لغت زبان نام‌های خاص را که بخشی از نظام واژگانی زبان به شمار نمی‌آیند، و نیز اطلاعات جغرافیایی، زندگی‌نامه‌ای، تاریخی و امثال آن‌ را نادیده می‌گیرد تا مجموعه‌اش ویژگی دانش‌نامه‌ای پیدا نکند.

فرهنگ ‌لغت دانش‌نامه‌ای نباید با دانش‌نامۀ الفبایی اشتباه گرفته شود. استفاده از مدخل‌های شاخص (آدرس‌گونه)، تنظیم بر پایۀ مقاله، و چینش الفبایی که از پایان قرن هفدهم رایج شد، اغلب باعث درهم‌آمیختگی این دو نوع اثر شده است. دانش‌نامۀ مدرن وارثِ مجموعه‌های دانشیِ قرون وسطی است که هدفشان گردآوری و توضیح همۀ دانش‌ها و اندیشه‌های زمان دربارۀ اشیاء و جهان بود. دانش‌نامه، سازمان‌یافته و نظام‌مند است؛ اگرچه نوشتارش به شکل مقاله‌هایی جداگانه ارائه می‌شود، اما مدخل‌های آن پیرو ساختاری روش‌مند و سلسله‌مراتبی از مفاهیم هستند.

 

متن دوم، نوشته باربارا نگرونی[۳]، مقاله «ژانر فرهنگ لغت» (۲۰۰۶)

در میان فرهنگ‌نامه‌هایی که از نظر تاریخ ادبیات به‌عنوان بنیان‌گذار شناخته می‌شوند (مانند فورتیره[۴]، بیل[۵]، لیتر[۶]، لاروس[۷]، روبر[۸]) دانش‌نامۀ دیدرو و دالامبر جایگاهی ویژه دارد، دقیقاً به‌خاطر طرح و ساختار خاصی که دنبال می‌کند.

دانش‌نامه را نمی‌توان صرفاً مجموعه‌ای از دانش‌های موجود دانست: این اثر پیش از هر چیز در پی آن است که این دانش‌ها را به هم مرتبط کند؛ این اثر، از انباشت صرف اطلاعات پرهیز می‌کند و خود را به‌عنوان نظامی منسجم دانش معرفی می‌کند. […] فیلسوف، همچون نقشه‌برداری نوین، باید شاخه‌های مختلف دانش را از هم متمایز کند، نقاطی را که آن‌ها را از هم جدا یا به هم پیوند می‌دهند بشناسد، و راه‌های پنهانی را که این شاخه‌ها را به هم نزدیک می‌کنند بیابد. دالامبر، با تبدیل کردن فیلسوف به طراحی که نقشۀ جهان می‌کشد، معنایی کاملاً نو به استعارۀ زاویۀ دید می‌دهد. به‌طور کلاسیک، این استعاره به تکنیک‌های ساختاری مشروعی بازمی‌گردد که نقاشان رنسانس ابداع کردند: ‌آن‌ها با استفاده از پرسپکتیو، به بیننده امکان می‌دادند توهم عمق و سه‌بعدی را تجربه کند، به گونه‌ای که مکان مشاهده و هندسه دید کاملاً محاسبه‌پذیر بود. این نوع نقطه‌ نظر، به‌خودیِ خود فقط یکی است. اما در نقشه‌نگاری، برخلاف نقاشی، تنها یک راه‌حل واحد برای بازنمایی کره زمین بر روی صفحه وجود ندارد. این تفاوت باعث می‌شود که دیدگاه‌های متعددی در طراحی نقشه وجود داشته باشد: «همان‌گونه که در نقشه‌های کلی کره زمین، اشیا بسته به نگاه جغرافیدانی که نقشه را ترسیم می‌کند، فاصله‌ها و ظاهرهای متفاوتی به خود می‌گیرند، شکل درخت دائره‌المعارف نیز به دیدگاه فردی بستگی دارد که جهان دائره‌المعارف را در نظر می‌گیرد. از این رو، می‌توان به تعداد نقشه‌هایی که از جهان کشیده می‌شود، نظام‌های مختلفی از دانش انسانی را تصور کرد. هر یک از این نظام‌ها می‌توانند ویژگی‌ها و حتی مزایای خاص خود را داشته باشند که آن‌ها را از دیگر نظام‌ها متمایز می‌کند.»[۹]

این معماری خاص، نگرشی کثرت‌گرایانه را در ساختار دائره‌المعارف پدید آورده است. استعاره «درخت دائره‌المعارف» در این اثر، در تضاد کامل با درخت اصول فلسفه[۱۰] دکارت قرار دارد. درخت دکارت، با ریشه‌ها، تنه و شاخه‌های مشخص، روابط میان حوزه‌های دانش را به‌طور خطی و ساده نشان می‌دهد. اما درخت دائره‌المعارف، ساختاری شاخه‌دار و پیچیده دارد که میان اجزای آن مسیرهای متعددی ممکن است. این درخت را می‌توان بر اساس الگوهای گوناگون طراحی کرد و نمی‌توان درباره آن، ادعا کنیم که بهترین ساختار را دارد. دالامبر در مقدمه خود می‌نویسد: «یکی از درختان دائره‌المعارف که بیشترین پیوندها و روابط میان علوم را ارائه دهد، شایسته ارجحیت است. اما آیا می‌توانیم به خود غره باشیم که آن‌را دریافته‌ایم؟ طبیعت، که اغلب از فهم و بازآفرینی ما فراتر است، تنها از چیزهایی تشکیل شده که به‌صورت مستقیم احساس و ادراک ما را درگیر می‌کنند.» (گفتار مقدماتی) به همین دلیل، در نگارش دائره‌المعارف چند ساختار مختلف به کار گرفته شده است. بر همین اساس، هرچند ساختار درونی این اثر پیچیده و چندلایه است، برای سهولت استفاده، آن را به ترتیب الفبایی تنظیم کرده‌اند. با این حال، مقالات بر اساس اصول ساختاری دائره‌المعارف به یکدیگر مرتبط هستند و ارجاعات میان آن‌ها نقش بسیار مهمی دارند. اما همین پیوندها به نظامی مشخص و منحصر به فرد محدود نیستند و به الگویی واحد از نظم اشاره نمی‌کنند.

 

متن نخست، نوشته پی‌یر گروسکلود[۱۱]، پیامی جسورانه: دائره‌المعارف (۱۹۵۱)

منتقدان از توجه به احتیاط سیاسی نویسندگان دائرهالمعارف غافل نبوده‌اند، اما با این حال بارها به شدت مطالبات اجتماعی و انسانی که در این اثر بیان می‌شود اشاره کرده‌اند.

اگرچه دائره‌المعارف در نقدهای سیاسی و هنگام ارائه راه‌حل‌های اصلاح‌طلبانه رویکردی میانه‌رو دارد، اما وقتی پای دفاع از انسان در برابر بی‌عدالتی‌های بزرگی به میان می‌آید که در آن زمان همۀ ذهن‌های روشنفکر را به خشم می‌آورد، و نیز زمانی که باید دیدگاه خود را درباره مسائل اساسی اخلاق اجتماعی و انسانی اعلام کند، با صراحت و قاطعیت کامل سخن می‌گوید. این اثر آرمان شریف خود را با عباراتی بیان می‌کند که امروزه هنوز هم ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. وقتی از انسانیت سخن می‌گوید، می‌نویسد: «این شور و شوق فاخر و شایسته، از رنج‌های دیگران و نیاز به تسکین آن‌ها متأثر می‌شود. می‌خواهد در سراسر جهان سفر کند تا بردگی، فساد، و بدبختی را از میان بردارد.»

این امر به نام کرامت انسانی و حق فرد برای داشتن زندگی آزاد و آرام است که او (یعنی نویسنده یا نویسندگان) به شدت بر نابودی عدم تحمل تأکید می‌کند. این متن به نام کرامت انسانی و حق فرد برای داشتن زندگی آزاد و مسالمت‌آمیز، انسانیت در تلاش است تا نابردباری را از بین ببرد. ضروری است مقاله‌ای شیوایی را که به این کلمه اختصاص داده شده بخوانید. این مقاله از قواعد معمول فرهنگ‌های لغت فاصله زیادی دارد در آن خشم و عصبانیت به وضوح احساس می‌شود. متن از پاراگراف‌های کوتاهی تشکیل شده که با جملات قدرتمند و انبوهی از پرسش‌ها و فریادهایی که بر ضد عدم تحمل است، پر شده است: «کلمه نابردباری معمولاً به معنای شوری وحشیانه است که منجر به آزار و اذیت و نفرت از کسانی می‌شود که اشتباه می‌کنند.» «چند سطر برگرفته از کتاب مقدس، پدران کلیسا، و شورای روحانی‌های کاتولیک کافی است تا نشان دهد که متعصب… انسانی شرور، مسیحی نامطبوع، شهروندی خطرناک، سیاستمداری بی‌خود و شهروندی مضر است.»

و نقل‌قول‌های بی‌شماری از این دست روی هم انباشته می‌شوند: [از] عیسی، یوحنای قدیس[۱۲]، پل مقدس[۱۳]، ترتولیان[۱۴]، سنت جان کریسوستوم[۱۵]، آگوستین قدیس[۱۶]، پاپ سنت کلمنت[۱۷]، شورای تولدو[۱۸]! و غیره.

اینک، ختم کلام:

«مسیح گفت: پادشاهی من در این جهان نیست. و شما می‌خواهید این جهان را به زیر سلطه درآورید!…

«آیین انسانیت چیست؟ آیا ستمگری که کتک می‌زند یا ستم‌دیده‌ای که شکایت می‌کند، رفتاری انسانی دارد؟…

«اگر پاشاه کافری بر گردن رعیتش حق انکارناپذیر اطاعت را دارد، رعیت کافر نیز حق انکارناپذیری حمایت از پادشاه را بر گردن خود دارد…

در تلاش برای رستگاری خویش باشید. برای رستگاری من نیز دعا کنید. و باور داشته باشید که هر تلاشی غیر از این، در نظر خدا و مردم ظلمی شنیع است.»

علاوه بر این، نابردباری نه تنها در مقاله ویژه‌ای که به آن اختصاص داده شده است، بلکه در صدها مقاله دیگر نیز لکه ننگی به شمار می‌رود. (به ویژه به مقاله تعصب مراجعه کنید.) نویسندگان دائره‌المعارف، آن‌را همچون هیولایی که باید نابود شود، تعقیب می‌کنند.

 

متن دوم، نوشته ژاک پروست[۱۹]، دیدرو و دائره‌المعارف

بُعد سیاسی دائره‌المعارف انکارنشدنی است. اما اشتباه است اگر گمان ببریم اثر دیدرو توانست نظام کهنه[۲۰] را تا حدی به لرزه درآورد که منجر به [انقلاب] ۱۷۸۹ گردد. تحلیل ژاک پروست مواضع دیدرو را درباره این موضوع روشن می‌کند.

دیدرو در طول دوران نگارش دائره‌المعارف هرگز ساختار سیاسی کشور را به طور اساسی زیر سوال نبرد. او، مانند بسیاری از هم‌عصرانش، با حسن نیت بر این باور بود که می‌توان اساس دولت را بدون آسیب در ساختار آن اصلاح کرد. دیدرو معتقد بود که سلطنتی که از دوران فئودالی به ارث رسیده، همچنان می‌تواند قالب دولت را دربرگیرد، دولتی که اقتصاد آن به‌طور فزاینده‌ای آزادتر می‌شود و کلیسای مذهبی دیگر نمی‌تواند ضمانت اصلی آن باشد. این رویکرد، بی‌تفاوتی او را نسبت به مسائل سیاست محض، مانند نمایندگی ملی یا تغییر در کارمندان دولت، که گاهی اوقات هم‌عصرانش را به خود جلب می‌کرد، توضیح می‌دهد. […]

بنابراین، تهمت محض است که دیدرو را رهبر «توطئه» ضد کلیسایی و ضد سلطنتی در نظر بگیریم، فردی که صبورانه به دنبال ترویج انقلاب رژیم از طریق «بالاترین طبقات جامعه» بوده، یعنی کادر آموزش، و افراد تاثیرگذار در دولت.

 

متن سوم، نوشته دیدرو، مقاله دائره‌المعارف (۱۷۵۵)

ارجاعات داخلی مشهور دیدرو در مقالات دائره‌المعارف، ارجاعاتی است که به مدخل دیگیر در متن اشاره دارد و خود دیدرو آن‌ها را تفسیر و تدوین کرده است. در متن زیر، او به کارکرد «ارجاع چیزها» اشاره می‌کند.

من دو نوع ارجاع را از هم تمایز می‌دهم: ارجاع به چیزها و ارجاع به کلمات. ارجاعات به چیزها، به شی‌ء اشاره می‌کنند و رابطه نزدیک آن‌را با اشیاء دیگر که به طور فوری تداعی‌کننده شیء اصلی هستند، مشخص می‌سازند. این ارجاعات همچنین ارتباطات دورتر را با اشیائی که ممکن است متفاوت به نظر برسند، روشن می‌کنند و مفاهیم و اصول مشترک میان آن‌ها را یادآوری می‌نمایند. بدین ترتیب، اهمیت آن‌ها برجسته می‌شود و شاخه‌ها به تنه متصل می‌شوند، به گونه‌ای که چیزها را یکپارچه می‌سازد. با این حال، گاهی اوقات این ارجاعات تأثیر کاملاً معکوسی دارند؛ آن‌ها با نگاه سطحی خود به مخالفت می‌پردازند، با ضوابط ناسازگارند و به نظرات غیرمنطقی حمله می‌کنند. این ارجاعات می‌توانند دچار آشوب شوند یا حتی به طور پنهانی آن‌ها را سرنگون کنند. برای نویسنده بی‌طرف، ارجاعات داخلی همیشه کارکرد دوگانه تأیید و تکذیب دارند؛ تأیید و رد کردن؛ ایجاد شک و گاهی وفق دادن.

آخرین ارجاعات داخلی، هنری عظیم و سودی بی‌پایان به همراه دارند. از طریق این ارجاعات، تمامی این اثر (دائره‌المعارف) نیرویی درونی و کاربردی پنهان دارد که تاثیرات نامحسوس آن به طور حتمی در طول زمان درک خواهد شد. به عنوان مثال، اگر نوعی تعصب ملی مستحق تکریم باشد، لازم است این مفهوم در مقاله‌ای خاص ارج نهاده شود و همراه با هر دو جنبه واقع‌نمایی و فریبندگی‌اش توضیح داده شود. اما برای خراب کردن ساختارهای بی‌ارزش و از بین بردن گرد و غبار بی‌فایده، باید به مقالاتی مراجعه کنیم که در آن‌ها اصول محکم به عنوان پایه‌ای برای حقایق مخالف به کار رفته است. این شیوه انسان‌ها را از اشتباه در می‌آورد، به سرعت بر اذهان شایسته تاثیر می‌گذارد و به طور خطاناپذیر و بدون هیچ عواقب ناگوار، به‌طور پنهانی و بدون هیاهو در تمامی ابعاد نفوذ می‌کند. این همان هنر استنتاج ضمنی است که قدرتمندترین پیامدها را دارد. اگر این ارجاعات تأییدی و تکذیبی به دقت برنامه‌ریزی و با مهارت تهیه شوند، به دائره‌المعارف ویژگی‌ای می‌بخشند که فرهنگ لغت مناسبی باید داشته باشد. این ویژگی این است که نحوۀ معمول تفکر را تغییر دهد.

[…] ارجاعات واژگانی بسیار مفید هستند. هر علمی و هر هنری زبان خاص خود را دارد. اگر هر بار که از یک اصطلاح هنری استفاده می‌کنیم، مجبور می‌شدیم آن‌را تعریف کنیم و مفهوم آن‌را توضیح دهیم، به کجا می‌رسیدیم؟ چند بار باید این کار را تکرار می‌کردیم؟ در این صورت، ممکن است دچار شک شویم که این همه حاشیه‌پردازی و جملات اضافی، آن مفهوم را مبهم نکند.

[…] در نهایت، نوع آخر ارجاع که می‌تواند واژگانی یا مربوط به چیزها باشد، ارجاعاتی هستند که من با کمال میل آن‌ها را طنز یا اطلاعات سطحی می‌نامم. به عنوان مثال، در یکی از مقالات‌مان عبارت «بارانی» آورده شده است. در توضیح آن، متن به صورت پرطمطراق و ستایشی نوشته شده است. عبارت بارانی ممکن است به نظر مضحک بیاید و آن‌چه در مقالۀ بارانی می‌یابیم می‌تواند سبب شود که شک کنیم که آن ستایش اغراق‌آمیز فقط یک کنایه است. بنابراین باید مقاله را با دقت خواند و همه جوانب آن‌را دقیق سنجید.

 

[۱] Bernard Quemada (1926 – 2018)، از پیشگامان فرهنگ لغت‌نویسی در قرن بیستم «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۲] Pierre Athanase Larousse (1817 – 1875)، معلم، ویراستار دایره‌المعارف و نویسنده لغت‌نامه. دستاورد اصلی او دیکشنری بزرگ جهانی قرن نوزدهم است که بعداً Le Petit Larousse از آن مشتق شد. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۳] Barbara de Negroni ( – 1955)، فیلسوف و نویسنده

[۴] le Furetiere

[۵] le Bayle

[۶] le Littre

[۷] le Larousse

[۸] le Robert

[۹] نقل قول از مقدمه دالامبر

[۱۰] رنه دکارت (۱۵۹۶ – ۱۶۵۰) در مقدمه اصول فلسفه، [استعاره] «درخت خرد» را ارائه می‌کند که دارای تنه (فیزیک)، ریشه (متافیزیک) و سه شاخه (اخلاق، پزشکی و مکانیک) است. «– م»

[۱۱] Pierre Grosclaude(1900 – 1973)، نویسنده، استاد دانشگاه و عضو کمیته‌های راهبری جبهه ملی دانشگاه و اتحادیه دانشگاه‌های فرانسه.«– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۲] saint Jean ( ح ۶ – ح ۱۰۰)، یکی از دوازده حواری عیسی مسیح و یکی ازانجیل‌نویسان. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۳] saint Paul (1 – 64)، یکی از دوازده حواری عیسی مسیح و از نخستین رهبران کلیسای اولیه. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۴] Tertullien(155 – 220)، از نویسندگان و اندیشمندان سده‌های نخست مسیحیت. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۵] saint Jean Chrysostome (347 – 407)، معروف به یوحنای زرین دهان، از قدیسین کلیسای ارتدوکس. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۶] saint Augustin(354 – 430) از تأثیرگذارترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت در دوران باستان و اوایل قرون وسطی و از شکل دهندگان سنت مسیحیت غربی (کاتولیک و پروتستان). «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۷] le pape saint Clement(قرن نخست میلادی)، از نخستین پاپ‌های کلیسای کاتولیک رم. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۸] le concile de Tolede، شورای که از اصحاب کلیسایی از قرن ۵ تا قرن هفتم در شهر تولدوی اسپانیا به منظور تعیین موارد مربوط به دین مسیحی تشکیل می‌شد. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۱۹] Jacques Proust (1926 – 2005)، مدرس و استاد دانشگاه در حوزه آثار دنی دیدرو و دایره‌المعارف. «– نقل از ویکی‌پدیا»

[۲۰] منظور نظام سلطنتی حاکم بر فرانسه است. «– م»